مشاعرۀ سنّتی

shokraneh.28

عضو جدید
نه به دست خصم بدكردار و كیش
نیستم شایسته ی یاری تو
می رسد بر من همه خواری تو
رو به جایی كت به دنیایی خزند
بس نوازش ها ،‌حمایت ها كنند
چه شود گر تو رها سازی مرا
رحم كن بر بیچارگان باشد روا
كاش جان را عقل بود و هوش بود

در دایره ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت، نه نهایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست
 

mx_2000

عضو جدید
در دایره ای که آمد و رفتن ماست
او را نه بدایت، نه نهایت پیداست

کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست

ترا خواهم وگرنه یار بسیار
گلی جویم وگرنه خار بسیار
ترا خواهم که در سایه ت نشینم
وگرنه سایه دیوار بسیار
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر بعالم سمر شود
گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم
 

mx_2000

عضو جدید
در وصل هم ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی‌شوی که ببینی چه می‌کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی‌رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم
دیشب سرم به بالش ناز وصال و باز
صبحست و سیل اشک به خون شسته بالشم


ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه‌ی دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
سایه‌ی دولت همه ارزانی نودولتان
من سری آسوده خواهم زیر بال خویشتن
نمي دانم

*

تو مي آيي

تنت شبنم

دلت بي غم

نمي دانم

*

تو مي آيي

خدا با تو

تمام لحظه ها باتو

نمي دانم
 

mx_2000

عضو جدید
نمي دانم

*

تو مي آيي

تنت شبنم

دلت بي غم

نمي دانم

*

تو مي آيي

خدا با تو

تمام لحظه ها باتو

نمي دانم

من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچکس با دوست دشمن
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچکس با دوست دشمن
نگاه حسرتم حيران به رويت
در اين فكرم كه دستي پيش آيد
و من ناگه گشايم پر به سويت
در اين فكرم كه در يك لحظه غفلت
از اين زندان خاموش پر بگيرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
كنارت زندگي از سر بگيرم
در اين فكرم من و دانم كه هرگز
مرا ياراي رفتن زين قفس نيست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نيست
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگاه حسرتم حيران به رويت
در اين فكرم كه دستي پيش آيد
و من ناگه گشايم پر به سويت
در اين فكرم كه در يك لحظه غفلت
از اين زندان خاموش پر بگيرم
به چشم مرد زندانبان بخندم
كنارت زندگي از سر بگيرم
در اين فكرم من و دانم كه هرگز
مرا ياراي رفتن زين قفس نيست
اگر هم مرد زندانبان بخواهد
دگر از بهر پروازم نفس نيست

تمناي وصالم نيست عشق من مگير از من ..... بدردت خو گرفتم نيستم در بند درمانت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمناي وصالم نيست عشق من مگير از من ..... بدردت خو گرفتم نيستم در بند درمانت
تو نخ یه دنیای دیگه
علی كوچیكه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خواابش رو می خواس
راه آب بود و قر قر آب
علی كوچیكه و حوض پر آب
علی كوچیكه
علی كوچیكه
نكنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانم
یادت بره گول بخوری
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یارت شوم یارت شوم،هر چند آزارم كنی
نازت كشم نازت كشم،گر در جهان خوارم كنی
بر من پسندی گر منم دل را نساز غرق غم
باشد شفا بخش دلم،كز عشق بیمارم كنی
گر رانیم از كوی خود،ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوش دلم ، هر عشوه در كارم كنی
من طایر پر بسته ام،در كنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشكسته ام،تا خود گرفتارم كنی


تو نخ یه دنیای دیگه
علی كوچیكه
سحر شده بود
نقره نابش رو میخواس
ماهی خواابش رو می خواس
راه آب بود و قر قر آب
علی كوچیكه و حوض پر آب
علی كوچیكه
علی كوچیكه
نكنه تو جات وول بخوری
حرفای ننه قمر خانم
یادت بره گول بخوری
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یارت شوم یارت شوم،هر چند آزارم كنی
نازت كشم نازت كشم،گر در جهان خوارم كنی
بر من پسندی گر منم دل را نساز غرق غم
باشد شفا بخش دلم،كز عشق بیمارم كنی
گر رانیم از كوی خود،ور باز خوانی سوی خود
با قهر و مهرت خوش دلم ، هر عشوه در كارم كنی
من طایر پر بسته ام،در كنج غم بنشسته ام
من گر قفس بشكسته ام،تا خود گرفتارم كنی


يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت


مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود
[SIZE=+0]ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت[/SIZE][FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو را گم می کنم هر روز وپیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب
يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل

گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت


از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست

تاوان تو را مي‌دهم اما به چه قيمت


مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود
[SIZE=+0]ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت[/SIZE]
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تو را گم می کنم هر روز وپیدا می کنم هرشب
بدین سان خواب ها را باتو زیبا می کنم هر شب

بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است
 

mahdi26465

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است


تورا صبا و مرا آب دیده شد غماز..................وگرنه عاشق و معشوق رازدارانند
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را با غیر میبینم صدایم در نمی اید
دلم میسوزد و کاری ز دستم بر نمی آید

بیهوده انتظار تو را دارم
دانم دگر تو بازنخواهی گشت هر چند
اینجا بهشت شاد خدایان است
بی تو برای من
این سرزمین غم زده زندان است
 

رییس جمهورقلبها

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیستم من دیگر اینجا صحنه پردازی کنم
نیستم تا با دل همراه خود بازی کنم
نیستم تا من نباشم خار در چشمان او
نیستم تا با نبودم قلب او راضی کنم

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن..................در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نیستم من دیگر اینجا صحنه پردازی کنم
نیستم تا با دل همراه خود بازی کنم
نیستم تا من نباشم خار در چشمان او
نیستم تا با نبودم قلب او راضی کنم

منم که تا تو نخوابی نمی‌برد خوابم
تو درد عشق ندانی، بخواب آسوده
ز ریشه کندن این دل تبر نمی‌خواهد
به یک اشاره می‌افتد درخت فرسوده
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
 

mahdi26465

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
[/QUOTE

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود............سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست

فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز

که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست ...
[/QUOTE

تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود............سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست

قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
 

mahdi26465

عضو جدید
کاربر ممتاز

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مستی جام می و زلف گره گیر نگار.......................ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست


[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]تو آسمان آبی آرامو روشنی [/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]من چون کبوتری که پرم در هوای تو[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم[/FONT]
[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]با اشک شرم خویش بریزم به پای تو[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا