موسیقی درمانی و پیشینه تاریخی آن در ایران

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=1]موسیقی‌درمانی
[/h]
ادراک موسیقی و موسیقی درمانی از دید ابن سینا: «موسیقی درمانی و شنیدن موسیقی به عنوان عامل التیام بخش و شافی جان‌ها قدمتی به درازای تاریخ دارد و از هزارهٔ پیشین در نگرش‌های شرقی و هم غربی مورد توجه بوده‌است.» افلاطون درباره تاثیر موسیقی گفته‌است :«موسیقی برای ادامه زندگی بشر ضروری است شما ثقیل‌ترین روح را در اختیار من بگذارید من قادرم که به نیروی موسیقی سنگینی و کدورت عارضی را از دوران و از دوده مردی هوشمند و سلحشور به شما تحویل دهم.»


[h=2]نوروفیزیولوژی ادراک موسیقی [/h]
دونالد الدینگ هب برنده جایزه نوبل پزشکی از جمله نورولوژیست‌هایی است که ضمن نگرش روان شناسانه و روان کارانه در زمینه نوروفیزیولوژی موسیقی، پژوهش‌های مرجع را انجام داده‌است. وی معتقد است هوش، ادراک، و حتی هیجان‌ها از تجربه آموخته می‌شوند و با فرد به دنیا نمی‌آیند. هب بنیان گذار نظریه‌ای است که بیان می‌دارد : «نوزادان با یک سیستم شبکه‌ای از نورون‌هایی زاده می‌شوند که ارتباط درونی آن تصادفی است تجربه حسی سبب می‌شود که این شبکه عصبی سازمان یابد و وسایل تعامل مؤثر با محیط را فراهم آورد.» در ادامه این تئوری دو مفهوم کلیدی را بیشتر توضیح خواهیم داد و آنگاه به ادامه قانون هب خواهیم پرداخت. ۱-مجتمع سلولی (شبکه نورونی): بنا به نظریه هب هر شی و محیط که آن را تجربه می‌کنیم مجموعه‌ای از نورون‌ها را راه‌اندازی می‌کند که مجتمع سلولی (Ceifassembly) نام دارد به عنوان مثال وقتی که ما به یک مداد نگاه می‌کنیم توجه مان را از نوک مداد به مداد پاک کن و بدنه چوبی مداد تغییر می‌دهیم با تغییر توجه، نورون‌هایی که در آن زمان تحریک شوند با یک شی (مداد) مطابقت دارند.در بادی امر تمام این مجموعه عصبی مستقلاً عمل می‌کنند.

به عنوان مثال وقتی شخصی به نوک مداد نگاه می‌کند دسته معینی از نرون‌ها تحریک می‌شوند اما آن‌ها در ابتدا بر نرون‌هایی که در هنگام نگاه کردن شخص به ته مداد یا بدنه چوبی آن تحریک می‌شوند تاثیر نمی‌گذارند با این حال تعداد به مجاورت زمانی بین تحریک نرون‌هایی که با نوک مداد مطابقت دارند قسمت‌های مختلف راه‌های عصبی با هم ترکیب می‌شوند. هب ابزاری دارد که مجتمع‌های سلولی نظام‌های عصبی پویا هستند نه ثابت و ایستا وی مکانیسم‌هایی را نام می‌برد که از طریق آن‌ها نورون‌ها می‌توانند به مجتمع‌های سلولی بپیوندد یا آن‌ها را ترک گویند و به مجتمع هل فرصت دهند تا از راه یادگیری یا تحول پالایش یابند وقتی که یک مجتمع سلولی اساس نورولوژی اندیشه یا فکر است و بدین ترتیب اثبات می‌کند چرا حضور یک شی آشنا یا شنیدن یک ملودی آشنا با یک شخص مورد علاقه ما احتیاجی به تلاش برای فکر کردن دوباره آن ندارد.



۲-زنجیره‌های مرحله‌ای (Phase Sequences)



درست همان طور که جنبه‌های مختلف یک شی از لحاظ عصب شناختی با هم ارتباط می‌یابند و شبکه‌های نورونی را به وجود می‌آورند یک زنجیر مرحله‌ای بنابر تعریف دکتر هب یک رشته فعالیت درهم ادغام شده موقت مجتمع سلولی است که در جویبار اندیشه یک جریان به حساب می‌آید. پس از این که یک زنجیره مرحله‌ای ایجاد شد مانند یک مجتمع سلولی می‌تواند با تحریکات بیرونی، درونی و ترکیبی از این دو تحریک شود وقتی که یک زنجیر مرحله‌ای راه اندازی می‌شود یا یک جریان تفکر را تجربه می‌کنیم یعنی یک رشته اندیشه را که به طریقی منطقی مرتب شده‌اند این نکته می‌تواند توضیح دهد که چگونه بوی عطر یا چند نغمه از یک آهنگ و ملودی خاطرات مربوط به یک دوست را به یاد ما می‌آورد. هب معتقد است: مجتمع‌ها سلولی که هم زمان فعال می‌شوند با هم ترکیب می‌شوند و رویدادهای مشترک در محیط فرد مجتمع‌ها را می‌سازند و بعد وقتی که این رویدادها با هم اتفاق می‌افتد مجتمع‌ها به هم پیوند می‌یابند (زیرا با هم فعال می‌شوند) برای نمونه وقتی آقای X می‌آید و از قضا ساعات خوشی را با هم می‌گذرانند که این فرآیند لذت بخش شبکه‌های نورونی دیگری را فعال می‌کند. بنابراین مجتمع نورونی «شنیدن ملودی خاص» با مجتمع «آمدن دوست آقای X با شنیدن آن ملودی خاص همه مجتمع‌های سلولی‌اش فعال شده و آقای X حس ادراک آمدن دوستش و لحظات شادمانی را که با هم سپری کرده‌اند را تجربه می‌کند با این مکانیسم موسیقی درمان گر قادر است با استفاده از واکنش‌های مذکور یکی از شیوه‌های موسیقی درمانی را -که البته کاربرد آن در کودکان رایج‌تر است- طرح ریزی و اجرا کند.



[h=2]پیشینه موسیقی درمانی در تاریخ ایران[/h]
نخستین سیستم نظام یافته آکادمیک موسیقی درمانی در ایران باستان بنا گردید. بر اساس کتیبه‌هایی که در سال ۱۳۴۹ یافت گردیده‌است در دانشگاه جندی شاپور اهواز دانش موسیقی و درمان با موسیقی از دپارتمان‌هایی بوده‌است که هر دانشجوی پزشکی آن زمان (۱۵۰۰ الی ۱۳۹۰ سال پیش) باید آن را می‌گذراند نکته جالبی که وجود دارد اینست که پرستارهایی برای بیمارستان‌های آن زمان پرورش می‌یافتند می‌بایست در نواختن چند ساز اصلی تبحر داشته باشند و بر این اساس موسیقی تجویز شده از پزشک را ارائه می‌کرده‌اند. این موسیقی ارائه شده در هنگام زایمان زنان دربار ساسانی از لوازم کار یک پزشک بود از لحاظ پیشینه، موسیقی آرام بخش در ایران باستان با ظهور دین زرتشت آغاز شد. کتاب اوستا و اشعار آهنگین گات‌ها الهام بخش موسیقی دانان برای تصنیف آوازها و ملودی‌ها و همچنین تشکیل مراسم و آیین‌های موسیقایی بوده‌است. در واقع موسیقی در تاریخ ایران باستان در خدمت تلقینات دینی و اشارات مذهبی بوده‌است که اکنون در تمرینات تن آرایی انواعی از آن را شاهد هستیم.


بعد از حضور اسلام در ایران عمده فعالیت‌های موسیقی نوشتاری و نظری شد و بیشتر مطالب نظری رنگ و بویی از برداشت یونانیان داشت که با اعمال تغییراتی منتقل شده بودند. یونانی‌ها موسیقی را در میان موضوع‌های فلسفی مطرح می‌کردند و بیشتر فیلسوفان در کنار علوم دیگر در مورد موسیقی اظهار نظر می‌کردند. به طور اجمال آثار نوشتاری گذشتگان در مورد تاثیر موسیقی بر روح و نفس بیشتر بر محور طبایع و مزاج زمان و افلاک و سماع است که بزرگان حکمت، فلسفه، و پزشکی ضرورتاً نکاتی در این باب آورده‌اند. از مهم‌ترین آثاری که در این زمینه وجود دارد قابوس نامه اثر کیکاووس بن قابوس بن وشمگیر است که به طور مفصل به اثر نواختن موسیقی در طبایع مختلف اشاره دارد. او بزرگ‌ترین هنر نوازندگی را از آن می‌داند که متناسب با طبع و حال شنونده بنوازند.«رامشگر (نوازنده) را بزرگترین هنر آنهاست که بر طبع مستمع رود».

وی از نخستین مسلمانانی است که در اثر خود باب مهمی را به موسیقی درمانی اختصاص داده‌است وی پس از این که شیوه‌های عملکرد و برخورد اجتماعی یک موسیقی درمان گر را ذکر می‌کند براساس ۱-طبایع چهارگانه ۲- سن ۳- جنس شنونده موسیقی، نوعی موسیقی مربوط به آن طبقه‌بندی را توصیه می‌کند که متاسفانه بسیاری از گوشه‌هایی که عنصرالمعالی نام برده‌است در گذر زمان فراموش شده و تنها نامی از آن باقی نمانده‌است. اشاره عنصرالمعالی به صفات دموی، صفراوی و … توجه به وضعیت روانی و عاطفی شنونده‌است در مبانی روش موسیقی و آواز دوره‌های مختلف زندگی را از هم تفکیک می‌کند.

برای کودکان نغمه‌ها و آواز و نوازندگانی ساده و آسان و سبک را ذکر می‌کند. از دید او چون کودکان درک لطیف تری دارند برای آن‌ها ترانه ساخته می‌شود و نغمه‌هایی با وزن سبک تا راحت بفهمند و از آن لذت ببرند و برای اهل موسیقی و پیرامون موسیقی جدی را توصیه می‌کند. پس از این وصفی در انواع نواها با توجه به شغل افراد دارد من جمله «در سرا کار حریفان را همی نگرد اگر قوی مردمان خاصی مبین سزای عقل که حرف مطربی دانند (یعنی مردم خردمند) پس راه‌های نیک و نواهای نیک همی زن اما سرود بیشتر اندر پیری گوی اندر مذمت دنیا اگر قوی سپاهی و عیار پیشگان را بینی و دو بیتی‌های ماوراء النهری گوی در حزب کردن و ستودن عیاری …» اما در زمینه موسیقی درمان و فواید جسمی آن ابن سینا در دانشنامه علایی بابا بزرگی به نام بابا موسیقی دارد که سخنان بدیع از این نابغه پزشکی ذکر گردیده‌است همچنین در این زمینه در کتاب شفا بخش مهمی را بدین گفتار اختصاص داده‌است: علم موسیقی جز وی است از بدن انسان که می‌گردد از دل و سینه تا ناف گاه بالا می‌رود و گاه پایین دل آید و از اول هر ماه تا سلخ، هر روزی در عضوی باشد از اعضاء رئیسه و همواره سیار با ستاره ارقنوع. و این ستاره ارقنوع سیاره‌ای است رد وجودی آدمی به منزله آب و خون که هر روز در عضوی باشد پس در هر عضوی که باشد نبض را از او خبری است و نباض و حکیم را واجب است که علم ادوار را نیکو فراگیر تا بود که در تشخیص نبض کمتر خطا کند … روز اول ماه عیش کمتر کند که نبضش در سر قحف باشد دوم ماه در دماغ سوم ماه در کام چهارم ماه در حنجره پنجم ماه در کیلوس، شش ماه در کیموس، هفتم ماه در سینه هشتم سر نهم در امعاء، دهم در احسا، یازدهم در ناف، دوازدهم بر دست‌ها، سیزدهم بر دست چپ، چهاردهم باز در دماغ رود. و قرار بگیرد تا پانزدهم در کام باشد و شانزدهم ماه باز معاودت به قلب کند این مرتبه در هیچ مکان نیز تقلیل نکند تا به عروق صافن … و باز رد اول ماه به قدرت حضرت الله رجعت در دماغ و سر کند جراح را واجب است که در روزی که ارقنوع و کوکب موسیقی در دماغ و حدقه چشم باشد دست علاج از امراض عین و دندان و تنقیه دماغ و جگر کوتاه دارد که محل خطر است و دیگر چندین مرض را حکمای فلسفه از علم موسیقی و مقالات و پرده و نغمات غریبه موزون معالجه می‌کرده‌اند مثل دق و سل و قولنج و تب صفراوی.

«…چنانچه هر نغمه که باشد به نسبت کواکب سبعه تعلق به امراض مذکور دارد در روزگار قدیم حکما علاج بیمار به آلات طرب می‌کرده‌اند مناسب اوقات لیلی و نهاری در خانه خلوت مزین و روشن در نظر مریض ساز را به نوازش در می‌آورده‌اند تا این که به مرور آن مرض به اسهل وجوه بی مداوا او اشربه و از آن شخص زایل می‌شده‌است و در نسبت کواکب سبعه مذکور خواهد شد که هر ستاره به کدام مقام نسبت دارد و چون مغنی آواز بر کشد صدا از عروق قلبی و شرایین و مسا مات بدن استخراج شود و چون به حلقوم رسد از آنجا مابین کی لوس و کی موس رسیده نزاکت و لطافت به هم رسیده بیرون آید و موجب حال شود.. در این گفتارها به چند نکته عمده برخورد می‌کنیم : ۱-این سینا علم موسیقی را جزئی از ترکیب بدن انسان می‌داند که اگر دیدگاه او را بپذیریم به دید جدید از شیوه درمان گر موسیقی دست می‌یابیم (فراموش نکنید که آثار او را قرن‌ها در معتبرترین دانشگاه‌های اروپایی تا ابتدای قرن بیستم به عنوان مرجع تدریس می‌کرده‌اند.) ۲-بوعلی جوهره موسیقی را در اعضای بدن سیار می‌داند و به نظر او این حرکت از زمانبندی بسیار دقیقی تبعیت می‌کند و حتی بر همین مبنا تجویز درمان نموده یا پزشک را از درمان باز می‌دارد. ۳-ابن سینا شیوه درمان حکمای قدیم به وسیله موسیقی در مورد بیماری‌هایی مانند سل و تب صفراوی و قولنج را تایید می‌کند ولی برخی از این نغمات درمان گر را «غریبه» می‌نامد که نشان می‌دهد قسمتی این دانش‌ها در زمان این سینا به غبار فراموشی آغشته بوده‌است. ۴-ابن سینا تاکید بر این نکته دارد که همانند کالبدی آسمانی و نجومی بسیاری از پدیده‌های پزشکی آن زمان «علم موسیقی» نیز پنداره‌ای فلکی دارد که بر اساس این پنداره در اعضای رئیسه بدن به تناوب موثر بوده و حتی توسط حکیم قابل بررسی و پایش (Monitoring) است. وی دقیقاً ستاره ارقنوع را حاکم بر این بعد می‌داند و این خاصیت را به منزله آب و خون اعلام می‌دارد که در سراسر بدن جاریست و مطابق حرکات نجومی این ستاره می‌توان کیفیت نبض بیمار را پیش بینی و تعیین کرد. ۵-ابن سینا تکنیک موسیقی درمانی را بسیار کم عارضه و بی خطر می‌داند و اجرای آن را در زمان‌های مناسبی از شب و روز دانسته که بدون کمک دارو و یا دستورات خوراکی و آشامیدنی خاصی بیماری را زایل می‌کند وی با توجه به دانش پزشکی آن روزگار مکانیسم دقیقی را از تاثیر صورت موسیقی بر ارگان‌های بدن ذکر می‌کند که با عنایت به کواکب سبعه در زمان خاص خود موثر خواهد بود در اکثر نوشتارهای طب ایران توجه طبیبان قدیمی به اهمیت و تاثیر موسیقی در طبابت مشاهده می‌شود علی بن عباس محبوسی در کتاب کامل الصناعه می‌گوید: «پزشک باید به آهنگ موسیقی آشنا باشد تا انگشتانش به گرفتن نبض ریاضت دریافت یابد تا رگ را به خوبی بشناسد» در این گفتار نواختن موسیقی هم برای تقویت احساس و دقت (ریاضت) حواس (حتی حس بساوایی) برای دانش آموختگان طب توصیه می‌شود.






منبع : پرتال موسیقی ایرانیان
 

n*@*f*@*s

عضو جدید
کاربر ممتاز
موسیقی درمانی و تاثیر موسیقی بر مغز

موسیقی درمانی و تاثیر موسیقی بر مغز

موسیقی درمانی(Music Therapy):




بیوموسیقی شناسی (Biomusicology) مطالعه موسیقی از دیدگاه بیولوژیکی می باشد. این اصطلاح توسط Nils. L. Wallin در سال 1991 ابداع گردید]1[. موسیقی یکی از جنبه های رفتاری انسان و بیانگر ویژگی های مختلف وی است و از آنجایی که انسان یک ارگانیسم زنده است دانش مطالعه موسیقی به عنوان قسمتی از علم بیولوژیک است.




بیو موسیقی شناس ها برروی دانش بیولوژیک و همچنین دانش و تئوری موسیقی تسلط دارند. سه شاخه اصلی بیوموسیقی شناسی عبارت است از : موسیقی شناسی تحولی (Evolutionary musicology)، موسیقی شناسی اعصاب ((Neuromusicology و موسیقی شناسی تطبیقی (Comparative musicology)



موسیقی شناسی تحولی به مطالعه سرچشمه موسیقی، صدای حیوانات، انتخاب فشارهایی که باعث تحول در موسیقی شد و همچنین به مطالعه تحول موسیقی و تحول در انسان می پردازد. موسیقی شناسی اعصاب به بررسی و مطالعه بخش هایی از مغز که در پردازش موسیقی در گیر هستند و پردازش های شناختی و عصبی از موسیقی و ظرفیت رشد موسیقی و مهارت های موسیقی می پردازد. موسیقی شناسی تطبیقی به مطالعه عملکرد ها و استفاده های موسیقی، مزایا و هزینه های ساخت موسیقی و ویژگی های سیستم موسیقی و رفتار موسیقیایی می پردازد.



بیوموسیقی شناسی در کاربرد های عملی تلاش می کند تا نگاه بیولوژیکی دقیق تری به استفاده های درمانی از موسیقی در پزشکی و درمان های روانشناسی ، استفاده گستردهاز موسیقی در ابزارهایی مانند فیلم و تلویزیون ، حاضر بودن موسیقی در تمامی اماکن عمومی و نفوذ آن برروی رفتار و تغییز سطح یادگیری، داشته باشد]2[.



موسیقی شناسی حیوانی (Zoomusicology) بر خلاف موسیقی شناسی انسانی (Anthropomusicology) در بیوموسیقی شناسی رایجتر است و بیوموسیقی شناسی بیشتر به موسیقی شناسی حیوانی می پردازد.



موسیقی درمانی دانش و حرفه ای است که به مطالعه ارتباط بین فرایند های درمانی و بیوموسیقی شناسی، آواشناسی موسیقی، تئوری موسیقی، آوا شناسی روانی، شناخت موسیقی تجسمی، زیبایی شناسی موسیقی و موسیقی شناسی تطبیقی می پردازد.




موسیقی درمانی یک فرایند کاملا شخصی و درونی است که در آن یک فرد درمانگر آموزش دیده در درمان با موسیقی، از موسیقی با تمامی ویژگی هایش (احساسی، روانی، فیزیکی، اجتماعی، زیبایی شناسی و معنوی) استفاده می کند تا فرد مورد درمان از نظر سلامتی بهبود پیدا کند. افراد متخصص در موسیقی درمانی در ابتدا سعی می کنند به فرد مورد درمان کمک کنند تا با مشاهده عملکردها و گزارش های کیفی شخصی از خودش، رفتارهای مختلف (عملکرد های شناختی، مهارت های حرکتی، احساسات و تاثیر پذیری ) شخصی اش را با استفاده از تجریبات موسیقی (مانند اواز خواند، نوشتن موسیقی، گوش دادن و بحث در مورد موسیقی و حرکت در موسیقی) بهبود دهد، به این ترتیب فرد می تواند به طور قابل مشاهده ای به اهداف درمانی برسد.


در سرویس های موسیقی درمانی ممکن است یک پزشک درمانگر یا یک تیم متشکل از رشته ها مختلف علمی مانند پزشکان ، روانپزشکان، فیزوتراپیست ها و کاردرمان ها باشد.




متخصصین درمان با موسیقی معمولا تا حدودی در تمامی زمینه های درمانی و حرفه های کمک کننده مهارت دارند. بعضی از آنها معمولا از تمریناتی شامل عملیات تکاملی و توسعه ای (مانند ارتباط، توانایی های حرکتی و ...) برروی اشخاص با توجه به نیازشان استفاده می کنند و بعضی در افراد سالخورده از نوشتن و یا گوش دادن به موسیقی در فرایند های جهت دهی به خاطرات استفاده می کنند و بعضی برای توانبخشی های فیزیکی از فرایند های آرام سازی و پردازشی و سرگرمی های ریتمیک استفاده می کنند.



فارابی روانشناس و موسیقی شناس فارس-ترک (950-872) که در اروپا با نام "Alpharabius" شناخته می شود، در رساله خود با نام معنای عقل به موسیقی درمانی اشاره نموده است و در مورد تاثیرات درمانی موسیقی برروی روح بحث نموده است]3[.Robert Burton در قرن 17 ام در یکی از فعالیت های کلاسیک خود با نام تشریح مالیخولیا به این مسئله اشاره می کند که موسیقی و رقص در درمان بیماری های روانی به ویژه مالیخولیا دارای اهمیت هستند]4[،]5[،]6[.


موسیقی درمانی به عنوان یکی از روشهای درمانی پرمعنا و دارای اهمیت به شمار می رود. تا کنون موسیقی درمانی در اغلب کشورها در زمینه های مختلفی از جمله اصلاحات رفتاری کودکان، افزایش قدرت یادگیری، روان درمانی، حرکت درمانی، بیماری های قلبی، صرع و .... به کار گرفته شده است که مقالات بعدی به طور جزئی تر در مورد قدرت موسیقی در درمان بحث می شود.




مراجع:


1-Wallin, N. L. (1991): Biomusicology: Neurophysiological, Neuropsychological and Evolutionary Perspectives on the Origins and Purposes of Music, Stuyvesant, NY: Pendragon Press.

2- Wallin, Nils L./Björn Merker/Steven Brown (1999): "An Introduction to Evolutionary Musicology." In: Wallin, Nils L./Björn Merker/Steven Brown (Eds., 1999): The Origins of Music, pp. 5–6. ISBN 0-262-23206-5.

3-Amber Haque (2004), "Psychology from Islamic Perspective: Contributions of Early Muslim Scholars and Challenges to Contemporary Muslim Psychologists", Journal of Religion and Health 43 (4): 357-377.

4- The Anatomy of Melancholy, Robert Burton, subsection 3, on and after line 3480, "Music a Remedy"

5-"Humanities are the Hormones: A Tarantella Comes to Newfoundland. What should we do about it?" by Dr. John Crellin, MUNMED, newsletter of the Faculty of Medicine, Memorial University of Newfoundland, 1996.

6-Aung, Steven K.H., Lee, Mathew H.M., "Music, Sounds, Medicine, and Meditation: An Integrative Approach to the Healing Arts", Alternative & Complementary Therapies, Oct 2004, Vol. 10, No. 5: 266-270

.
.
.

موسیقی درمانی (تاثیر موسیقی برروی مغز)



موسیقی و مغز دانشی است که در آن به مطالعه مکانیسم های عصبی که زمینه ساز رفتارهای موسیقی در انسان و حیوانات هستند پرداخته می شود. این رفتارها عبارتند از گوش دادن به موسیقی، اجرای موسیقی، آهنگسازی ، خواندن ، نوشتن و دیگر فعالیت های جانبی است. همچنین زیبایی شناسی و هیجانات موسیقی به مقدار زیادی به بنیاد مغز بستگی دارد. دانشمندانی که مشغول به کار در این زمینه هستند، در زمینه های علوم اعصاب شناختی، مغز و اعصاب ، آناتومی اعصاب ، روانشناسی ، تئوری موسیقی ، علوم رایانه و سایر زمینه های مرتبط آموزش هایی را می بینند.


در تصویر 1 فعالیت مغز انسان هنگام حس موسیقی نشان داده شده است.


گام یا دانگ صدا (زیر و بمی صدا) (Pitch)


هنگامی کهما یک گام یا دانگی از صدا (pitch) را می شنویم،بخشمربوط به سنجش گام و دانگ که در پرده اصلیگوش داخلی قرار دارد، عکس العمل نشان می دهد و سیگنال هایی را به کورتکس شنوایی در مغز می فرستد. مطالعات نشانمیدهدکهزمانی که سیگنالبه قشر شنوایی می رسد ،مناطقخاصیبرای هر بانداز دانگ صدا (pitch) در قشر شنوایی مغز وجود دارد بهطوریکهاین منطقهازبخش هایی از سلول ها تشکیل شده است که هر کدام نسبت به فرکانسهای خاصیحساس هستند کهاز دانگ های بسیار پایین تا بسیاربالا سازمان یافته اند]1[. این سازماندهی ممکن استپایدار نباشد وممکن است سلول هایی که نسبت به دانگ های (pitch)خاصی حساس هستند ممکن است در طول روزها و یا ماه ها تغییر کنند]2[.


ریتم یا آهنگ صدا (Rhythm)مناطق کمربندی و وابسته به کمربندی نیمکره راستمغز در پردازشریتم و یا آهنگ صدا نقش دارد.هنگامیکهافرادآمادهنواختن یک ریتم با فواصل منظم (1:2 یا 1:3) می شوند، کورتکس (قشر) قدامی نیمکره چپ مغز، کورتکس آهیانه ای (جداری) نیمکره چپ و سمت راست مخچه همگی فعال می شوند. در ریتم های مشکل ترو پیچیده تر مانند1:2.5، مناطقبیشتری درقشر مخو مخچهدرگیر می شوند]3[.ثبت سیگنال های مغزی (EEG) نیز یک رابطهبینفعالیت الکتریکیمغز ودرکریتمرا نشان می دهد. دو محقق به نامهای Snyderو Largeدر سال 2005 آزمایشی را برروی بررسیادراکریتمدر افرادبشر انجام دادندو به این نتیجه رسیدند که فعالیتدرباندفرکانسی گامای مغز[SUP]** [/SUP](30-60هرتز) مربوط به'ضرب ها'(beats) دریک ریتم ساده است.



** فعالیت الکتریکی مغز در باند گاما که فرکانسهاي 30 تا 60 هرتز را در بردارد که در همه جاي سر ديده مي شود و محققین اين باند را مرتبط با توجه تقويت شده، تعمق و مراقبه و تغيير حالت هوشياري مي دانند**.


دو نوع مختلف از فعالیت های باند گامای مغزی توسط این محققین یافت شد: که شامل فعالیت های القایی باند گاما و فعالیت های برانگیخته باند گاما می باشد. فعالیت های برانگیختهباند فرکانسی گاماپس از شروعهرتن(tone) درریتممشاهده می شد. سیگنال ناشی از این فعالیتها به صورت قله ها و فرورفتگیهایی که به طور مستقیم بهشروعدقیقهرتن از صدا مربوط می شدند، مشاهده شده است (قفل شده فازی) و زمانی که یک وقفه (فقدان یک ضربه) در ریتم وجود داشته باشد، ظاهر نمی شوند. فعالیت های القایی باند گاما به صورت قفل شده فازی نیستند، بلکه متناظر با هر ضرب (beat) ظاهر می شوند. با این حال، فعالیت هایالقایی باند گاماهنگامی که یک وقفه (فقدان ضرب) در ریتم وجود دارد فروکشنمی کنند و این مسئله نشان می دهد که احتمالا فعالیتهایالقایی باند گامامی تواند به عنوان یک مترونوم [SUP]**[/SUP] داخلی در مغز عمل کند که مستقل ازورودیشنواییاست.


** مترونوم یک ابزار الکتریکی و مکانیکی است که با تولید تیک های منظم برای نگاه داشتن ضرب و ریتم در هنگام نواختن موسیقی استفاده می شود**.



تونالیته، چگونگی یا رنگ صدا (Tonality)


سمت راست قشر شنواییدر هنگام درک دانگ صدا (pitch)، اجزای هارمونی، ملودی و ریتم درگیر می شود ]3[. در طی یک مطالعه که توسط Peter Janataانجام شد، نشان داده شد که در قشر میانی پیش قدامی کورتکس (قشر) مغز، در مخچه، در شیار های گیجگاهی فوقانی دو نیمکره مغز و در چینهای سینوسی گیجگاهی فوقانی مغز که متمایل به نیمکره راست هستند، بخش هایی وجود دارد که حساس به تونالیته صدا هستند.



احساسات و هیجانات موسیقی


زمانی که ملودی های ناخوشایندی نواخته می شود، کمربند خلفی کورتکس (قشر) مغز فعال می شود که نشان دهنده حسی از کشمکش، ناسازگاری یا احساس درد است ]3[. نیمکره راست مغز که در رابطه با احساسات هست نیز می تواند در هنگام احساس درد به ویژه در زمان ترد اجتماعی، نواحی کمربندی را فعال کند. این مدرک در راستای مشاهدات مختلف باعث شده است که بسیاری از موسیقی شناسان، فلاسفه و متخصصین علوم اعصاب، احساسات را به تونالیته پیوند بدهند. البته این مسئله واضح به نظر می رسد زیرا تن ها در موسیقی شبیه مشخصه های توصیفی در تن های گفتاری انسان است که مضمون های احساسی را بیان می کنند.



امیوزیا (Amusia)


امیوزیایک نوع اختلال موسیقیایی است که به علت یک نقص در پردازش و تشخیص دانگ صدا (pitch) ایجاد می شود و همچنین حافظه موسیقی و بازشناخت آن را نیز شامل می شود. دو نوع امیوزیا وجود دارد: امیوزیای اکتسابی که به علت یک آسیب مغزی ایجاد می شود و امیوزیای مادرزادی که به علت یک پردازش خلاف قائده از موسیقی در هنگام تولد ایجاد شده است.


مطالعه برروی افراد مبتلا به امیوزیا نشان می دهد که پردازش های مختلفی در تونالیته گفتار و تونالیته موسیقی درگیر هستند. افراد مبتلا به امیوزیای مادر زادی توانایی تمیز دادن بین دانگ های (pitch) مختلف از صدا را ندارند، بنابراین نسبت به آهنگ های ناموزون و نواختن کلید های اشتباه در پیانو حسی ندارند. آنها همچنین نمی توانند یک موسیقی را بیاد بیاوند و یا یک ترانه را از حفظ بخوانند. اما انها هنوز الحان گفتار را می شنوند، برای مثال آنها می توانند بین دو جمله سوالی و یا خبری تمایز قائل شوند. که این مسئله حاکی از دو نوع پردازش مختلف از تونالیته گفتار و تونالیته موسیقی در مغز می باشد.


رابطه با زبان و کلام


پردازش گفتار فعالیتی است که بیشتر به نیمکره چپ مغز نسبت داده می شود تا نیمکره راست مغز، اما به هر حال نقش دو نیمکره در پردازش جنبه های مختلف از گفتار هنوز ناشناخته است. موسیقی توسط هر دو نیمکره مغزی پردازش می شود ]4[و ]5[. شواهد اخیر نشان می دهد که یک پردازش اشتراکی بین گفتار و موسیقی در سطح ادراکی وجود دارد]6[. نشان داده شده است که در موسیقی دان ها بخش گیجگاهی نیمکره چپ مغز توسعه یافته تر است و نشان داده شده است که آنها دارای حافظه لغات بالاتری هستند (chenو همکارانش). همچنین در سال 1992 توسط Cowellو همکارانش نشان داده شده است که در موسیقی دان ها بخش های قدامی تنه عصبی وصل کننده دو نیمکره مغزی (corpus callosum) توسعه یافته تر است. این مسئله توسط مطالعه انجام شده توسط Schlaugو همکارانش نیز تایید می شوند. ایشان در مطالعه خود نشان دادند که بخش های قدامی تنه عصبی وصل کننده دو نیمکره مغزی در موسیقی دانان کلاسیک در رنج سنی 21 تا 36 نسبت به افرادی که شناختی از موسیقی ندارند، بزرگتر است ]7[. بزرگتر شدن این ناحیه وصل کننده دو نیمکره حاکی از این است که ارتباط بیشتری بین دو نیمکره از مغز وجود دارد. این ارتباط بیشتر بین نواحی مختلف مغز ممکن است دلیل افزایش حافظه توسط موسیقی باشد.


مراجع


1-Arlinger, S.; Elberling, C.; Bak, C.; Kofoed, B.; Lebech, J.; Saermark, K. (1982). "Cortical magnetic fields evoked by frequency glides of a continuous tone". EEG & Clinical Neurophysiology 54 (6): 642–653. doi:10.1016/0013-4694(82)90118-3.


2-Janata P, Birk J, Van Horn J, Leman M, Tillmann B, Bharucha J. (2002). "The cortical topography of tonal structures underlying Western music". Science 298 (5601): 2167–70. doi:10.1126/science.1076262. PMID 12481131.


3-Tramo MJ. (2001). "Biology and music. Music of the hemispheres". Science 291 (5501): 54–6. doi:10.1126/science.10.1126/SCIENCE.1056899. PMID 11192009.


4-Koelsch, S., Gunter, T., Cramon, D., Zysset, S., Lohmann, G. & Friederici, A. (2002). "Bach Speaks: A Cortical Language-Network Serves the Processing of Music". NeuroImage 17 (2): 956–966. doi:10.1006/nimg.2002.1154. PMID 12377169.


5-Brown, S., Martinez, M. & Parsons, L. (2006). "Music and language side by side in the brain: a PET study of the generation of melodies and sentences". European Journal of Neuroscience 23 (10): 2791–2803. doi:10.1111/j.1460-9568.2006.04785.x. PMID 16817882.


6-Daltrozzo, J., Schön, D. (2009). Conceptual processing in music as revealed by N400 effects on words and musical targets. Journal of Cognitive Neuroscience, 21(10): 1882-1892.[1]


7-Strickland JS. (2001). "Music and the Brain in Childhood Development". Childhood Education 78: 100–3. http://findarticles.com/p/articles/mi_qa3614/is_200101/ai_n8950759

.
.
.
منبع : پرتال موسیقی ایرانیان
 

Similar threads

بالا