تجربه اسکیس سال 92

وضعیت
موضوع بسته شده است.

soh-rab

عضو جدید
دوستان باید توجه داشته باشن خط کشیدن روی مقوا با خط کشیدن روی کاغذ آ3 فرق می کنه
و ضمنا برای خط کشیدن زوی کاغذ آ3 بهتر از قلم uniball استفاده بشه و برای مقوا اشتباخ که سر جلسه دادن از unipin استفاده کنید به خاطر برجستگی های روی مقوا اشتنباخ
 

kimia572

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتی مقوا یادم اومد
مقوا اسکیس معماری خوب بود ولی مقوا اسکیس داخلی افتضاح بود چون روی یکیش گه ماژیک می کشیدی روی مقوایی که زیرش بود رنگ می داد
 

lena.0

عضو جدید
کاربر ممتاز
تجربه های من:

زمان بندی داشته باشد
به قول استاد شقاقی خودتون باشید
با آرامش برید هرپی به ذهنتون رسید بکشید
نگران نباشید و به کار بقیه نگاه نکنید
اهل ریسک باشید
قبل از آزمون مسیری که میخواید تو اسکیس پیش بگیرید رو بارها تمرین کنید
دیییییییییییییییییییییییییتتتتتتتتتتتتتتیییییییییییل حسابی تمرین کنید و دیتیل های خودتون رو داشته باشید!
اگه چیزی به ذهنتون نزد خودتونو بزارید تو فضا و تصوراتتونو ترسیم کنید!
به حرف دورور بریاتونم اصلا گوش ندید
 

pyramids

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماژیک اسنومن واقعاً نوکش مشکل داره
اطرافتون رو خلوت نگه دارید
به قوا استاد شکوهی برید گند بزنید به اسکیس پاشید بیایدو از چیزی نترسید:biggrin:
اگه چیزیو بلد نیستی از برگه بغلیت نگاه کن :biggrin: مخصوصاً چیزایی که وقت گیره مثل این ریزفضا هارو بزار بغلیت بنویسه بعد از روش بنویس. البته تابلو نکنید;)
برای دسن کردن 5دقیقه بیشتر حساب نکنیدو بزارید آخر با آرامش انجامش بدید.
وقت مداد - مداد ، وقت دسن- دسن ، وقت رنگ - رنگ
سایه یادتون نره اما روش حساس نشید
ساده برخورد کنید یه مکعب همچی میتونه باشه از مسجد گرفته تا مسافر خونه و بیمارستان
دیییییییییییییییییییییییی یتتتتتتتتتتتتتتیییییییییی یل حسابی تمرین کنید و دیتیل های خودتون رو داشته باشید!(راست میگه)
;)
 

soh-rab

عضو جدید
سر جلسه حتما یه بطری یخ زده آب معدنی هم ببرید دوتا لیوان از ساقی گرفتم یکی لیوان ها رو نصف پر کرد چنان نگاهی بهش کردم فهمید چه خبر سریع هر دوتا لیوان رو پر کرد ولی حتما با خودتون آب ببرید
 

ali_omm

عضو جدید
شما را شما را ، زمان بندی را . . .
اول همه چیو مدادی کنین ، بعد دسن.
گیر ندین (اینو تو ورکشاپ شقاقی هزار بار گفت این نوید ولی من سر جلسه گیر دادم:(( که باعث شد ریز وقت کم بیاد).
اعتماد به نفس خیلی مهمه!!!
 

sahel_00743

عضو جدید
تجربه ی من...
روی موضوعاتی که دوست ندارین یا تسلط کافی ندارین حتما کار کنید...
زمان بندی رو فراموش نکنید...
خودتون رو بیش از حد درگیر پرسپکتیو و راندو نکنید...یه طرح خوب مدادی و دسن شده هم مقبوله...!
پلان هاتون حتما سازماندهی و سلسه مراتب داشته باشه...
به شخصه بیشترین تمرین من روی پلان های متفاوت...با مقیاس های متفاوت بود...
روی مقطع های مختلف کار کنید...
سر جلسه واقعا به کسی نگاه نکنید...آخر آزمون موقع تحویل کارتون وقت واسه دید زدن بقیه و کاراشون هست...
مهم نیست بقیه چی کار میکنن...شما کار خودتون رو بکنید...
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلاسی که ما توش افتاده بودیم به قدری گرم بود که انگار یکی از اتاق های جهنم باشه جوری که فکر می کردم لابد تو اتاق های بغلی دارن شمر و یزید و ابن ملجم و نمرود و فرعون و ابرهه رو تنوری میکنن این از یه طرف. از طرف دیگه مقادیری استرس بیخودی که از 05:32 اونروز شروع به رشد و نمو کرده بود و حالا حالا ها قصد فروکش نداشت. نتیجه این هر دو بدبیاری شد بدبیاری سوم: عرق کردن دستها. من آخرین باری که دچار چنین عارضه ای شدم سر جلسه کنکور سراسری (پیش دانشگاهی) بود که یادمه حتی مداد تو دستهام لیز می خورد. بعدها دیگه خبر و اثری نبود تا اینکه سر اسکیس معماری تعریق باز اومد خفتم کنه حتی بازو هام هم عرق کرده بود و چون آستین کوتاه هم تنم بود اون دو سه تا خطی هم که به دسن کردنشون نایل شده بودم از رطوبت دست و بازوها بی نصیب نموندن و یه نمور به سمت تار شدن میل کردن که بر غنای هرچه بیشتر کارم افزود. :whistle:
جالب اینجاست که تو نوبت بعد (اسکیس منظر) و روز بعد (مطالعات - داخلی) که یه خروار کاغذ دستمالی با خودم برده بودم دریغ از یه اپسیلون استرس، دریغ از یه مولکول عرق! اصلا انگار وسط کوشک فین کاشان نشسته باشی و خنکای نسیم عصرگاهی هی بیاد به دست و بازوت بوسه بزنه ... اصن یه وضعی ... بنابراین نتیجه بگیرید که استرس بـــده و جیزه و عدم استرس و ریلکسیّت!! خیلی فاز میده و شما رو از خودِ خود جهنم به بازتابی از بهشت (در مورد من فین کاشان) سوق میده. عامل مهم بیخیالی هست که واقعا کـولاک میکنه.
دوستانی که دست هاشون موقع استرس و اضطراب عرق میکنه بهتره یه فکری واسش بکنن چون سر جلسه اذیت میکنه. دیروز که با چند نفر راجع به این موضوع صحبت میکردیم ملتفت شدم یه قرص هایی هم به این منظور (کنترل چند ساعتی استرس) برای اونایی که به هر دلیل تو اون روز نمی تونن از شرش خلاص بشن هست و یه قرص هایی هم واسه کنترل میزان تعریق هست به اضافه آدامس هایی که سبب کنترل این دو (استرس و تعریق) میشه اما همه این قرص ها و آدامس ها باید با تجویز پزشک متخصص باشه.
این توصیه سهراب هم که دیگه لب کلامه:

سر جلسه حتما یه بطری یخ زده آب معدنی هم ببرید دوتا لیوان از ساقی گرفتم یکی لیوان ها رو نصف پر کرد چنان نگاهی بهش کردم فهمید چه خبر سریع هر دوتا لیوان رو پر کرد ولی حتما با خودتون آب ببرید
 
آخرین ویرایش:

memar-86

عضو جدید
البته حواستون باشه که یه وقتی کارتون خیس نشه ...بغل دستی ما که رخت خواب با خودش اورده بود و رو زمین لمیده بود واسه خودش. یه لحظه غفلت کرد اب بطری ریخت رو شیتاش... البته خسارتش زیاد نبود...
 

MY WORLD

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امسال یرای بار اول بود که اسکیس شرکت میکردم و چون رتبه م خوب نبود زیاد هم کار نکرده بودم.اما یه نکته ایی برام بدجور تجربه شد.هر چند دوستان قبل از امتحان بهم تذکر داده بودن ولی ... تا سر خودم به سنگ نخورد نفهمیدم. البته اینجا چند نفر اشاره کردن به این قضیه ، اما گفتم منم بگم برای تاکید، بد نیست.
دوستان اصلا و ابدا و به هیچ وجه به کار بغل دستیاتون نگاه نکنید.به جز ویران شدن روحیه تون و استرس گرفتن ، چیز دیگه ایی عایدتون نمیشه.
شاید من اگه به کار بغل دستیم نگاه نمیکردم میتونستم حداقل چیزی که در توان خودم هست رو پیاده کنم.اما چنان محو کارنفر کناریم شده بودم که تو یک ساعت کارشو بست و سه ساعت باقی مونده داشت بزک دوزکش میکرد که من کلا هنگ کردم نتونستم تمرکز کنم.پس حواستون فقط به کار خودتون باشه.
 

HOTT

عضو جدید
کاربر ممتاز
من امسال یرای بار اول بود که اسکیس شرکت میکردم و چون رتبه م خوب نبود زیاد هم کار نکرده بودم.اما یه نکته ایی برام بدجور تجربه شد.هر چند دوستان قبل از امتحان بهم تذکر داده بودن ولی ... تا سر خودم به سنگ نخورد نفهمیدم. البته اینجا چند نفر اشاره کردن به این قضیه ، اما گفتم منم بگم برای تاکید، بد نیست.
دوستان اصلا و ابدا و به هیچ وجه به کار بغل دستیاتون نگاه نکنید.به جز ویران شدن روحیه تون و استرس گرفتن ، چیز دیگه ایی عایدتون نمیشه.
شاید من اگه به کار بغل دستیم نگاه نمیکردم میتونستم حداقل چیزی که در توان خودم هست رو پیاده کنم.اما چنان محو کارنفر کناریم شده بودم که تو یک ساعت کارشو بست و سه ساعت باقی مونده داشت بزک دوزکش میکرد که من کلا هنگ کردم نتونستم تمرکز کنم.پس حواستون فقط به کار خودتون باشه.

ولی من برعکس
هر کجا گیر می کردم به برگه اش نگاه می کردم ببینم اون چیکار کرده....;)
 

F.H

عضو جدید
ساعت من سر جلسه با مخ خورد زمین ،خواب موند...زمان دستم نبود و گند زدم
از ساعتتون مطمئن باشین
 

معمارباشی

عضو جدید
منم به امید ساعت تو سالن بودم ولی نگو دقیقا جایی افتادم که هیچ ساعت دیواری نبود !!!
 

qazal.

عضو جدید
البته حواستون باشه که یه وقتی کارتون خیس نشه ...بغل دستی ما که رخت خواب با خودش اورده بود و رو زمین لمیده بود واسه خودش. یه لحظه غفلت کرد اب بطری ریخت رو شیتاش... البته خسارتش زیاد نبود...

رختخواب؟؟؟؟ :smile:
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
یک تجربه مهم برای بچه های سال بعد:
سعی کنید به هیچ وجه خودتون رو علاف قرارهای باشگاهی و تاپیکی و فیس بوکی و چت رومی و تلفنی و اس ام اسی نکنید. روزهای منتهی به آزمون اسکیس خیلی ها پست مرقوم میفرمایند و در کنار فلان مکان ارزشمند یا مقابل بهمان ساختمان تاریخی قرار ملاقات دسته جمعی میذارن و خب حتی اگر بخوان هم یارای اومدن ندارن بس که آزمون 4 ساعته پنچرشون فرموده.
مای صاف و ساده (مثل صمد به شهر می رود) هِلِک و هِلِک پاشدیم با کلی وسایل و میز و شاسی و سامانه پرتاب موشک S-300 از سر جلسه راه افتادیم تو ظل گرما رفتیم جلو تئاتر شهر که خدایی نکرده بدقول نباشیم ولی هیچ تنابنده ای اونجا یافت می نشد:exclaim:
بعد گفتیم خودمون رو به اون یکی قرار بچه ها تو چلوکبابی جوان برسونیم این بار بدو بدو تاختیم (به همراه یک و نیم خروار بار و بُنه) بلکه اینا ما رو به بدقولی و بی معرفتی متهم نکنن اما اونجا هم دریغ از یک اسکیسنده!! البته کریم شپش و جعفر جنّی و حشمت ناقاره و شمسی پلنگ گویا مثل هر روز تشریف داشتن و پاک زهره ما رو بردن :cry:
دوباره عَنَر عَنَر راه افتادیم سمت حوزه امتحانی و در حالیکه شُرشُر عرق می ریختیم زیر لب های ترک برداشته مون زمزمه میکردیم (اکـو بده سید):
شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم درشکنم
دیگه مگه واسه آدم نایی میمونه که یه 4 ساعت دیگه بشینه با ملت مچ بندازه؟:w47:

 

sara00_00

عضو جدید
یک تجربه مهم برای بچه های سال بعد:
سعی کنید به هیچ وجه خودتون رو علاف قرارهای باشگاهی و تاپیکی و فیس بوکی و چت رومی و تلفنی و اس ام اسی نکنید. روزهای منتهی به آزمون اسکیس خیلی ها پست مرقوم میفرمایند و در کنار فلان مکان ارزشمند یا مقابل بهمان ساختمان تاریخی قرار ملاقات دسته جمعی میذارن و خب حتی اگر بخوان هم یارای اومدن ندارن بس که آزمون 4 ساعته پنچرشون فرموده.
مای صاف و ساده (مثل صمد به شهر می رود) هِلِک و هِلِک پاشدیم با کلی وسایل و میز و شاسی و سامانه پرتاب موشک S-300 از سر جلسه راه افتادیم تو ظل گرما رفتیم جلو تئاتر شهر که خدایی نکرده بدقول نباشیم ولی هیچ تنابنده ای اونجا یافت می نشد:exclaim:
بعد گفتیم خودمون رو به اون یکی قرار بچه ها تو چلوکبابی جوان برسونیم این بار بدو بدو تاختیم (به همراه یک و نیم خروار بار و بُنه) بلکه اینا ما رو به بدقولی و بی معرفتی متهم نکنن اما اونجا هم دریغ از یک اسکیسنده!! البته کریم شپش و جعفر جنّی و حشمت ناقاره و شمسی پلنگ گویا مثل هر روز تشریف داشتن و پاک زهره ما رو بردن :cry:
دوباره عَنَر عَنَر راه افتادیم سمت حوزه امتحانی و در حالیکه شُرشُر عرق می ریختیم زیر لب های ترک برداشته مون زمزمه میکردیم (اکـو بده سید):
شمس تبریز اگر روی به من بنمایی
والله این قالب مردار به هم درشکنم
دیگه مگه واسه آدم نایی میمونه که یه 4 ساعت دیگه بشینه با ملت مچ بندازه؟:w47:


:w15::w15::w15:
هی خوندم هی خندیدم... هی خوندم هی خندیدم ...وااای ...مردم از خنده
چقدر طرز نوشتنت برام آشناست ! .... چرا نیومدن؟! نپرسیدی ازشون؟ خسته نباشی مهندس :smile:
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
:w15::w15::w15:
هی خوندم هی خندیدم... هی خوندم هی خندیدم ...وااای ...مردم از خنده
چقدر طرز نوشتنت برام آشناست ! .... چرا نیومدن؟! نپرسیدی ازشون؟ خسته نباشی مهندس :smile:

طنز چیه فدات شم؟ اینا زجرنامه منه آمیخته با خون و اشک و عرق و باز هم عرق:D
55.24 درصدشون که از اول هم قرار نبود بیان فقط قرار میذاشتن که یه چیزی گذاشته باشن.
33.86 درصد هم طفلی ها یارای اومدن نداشتن
10.90 هم که اصلا یادشون رفته بود که ....
 

sara00_00

عضو جدید
طنز چیه فدات شم؟ اینا زجرنامه منه آمیخته با خون و اشک و عرق و باز هم عرق:D
55.24 درصدشون که از اول هم قرار نبود بیان فقط قرار میذاشتن که یه چیزی گذاشته باشن.
33.86 درصد هم طفلی ها یارای اومدن نداشتن
10.90 هم که اصلا یادشون رفته بود که ....
:smile:منظورم طنز نبود.....طرز نوشتن....نحوه نوشتن
 

donfidelio

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ظل گرما رفتیم جلو تئاتر شهر که خدایی نکرده بدقول نباشیم ولی هیچ تنابنده ای اونجا یافت می نشد:exclaim:

منم اومدم انصافا. دیدم کسی نیست، نشستم تو پارک مشغول تمدد اعصاب شدم:D بعشدم از اون چایی فروش دوره گرد چایی گرفتم، جات خالی خز بازاری شده بود:D
اسکیسنده زیاد بود تو پارک دانشجو، چند تاشون زن و بچه بودن، چند تا دیگه از این فنچایی که بصورت دسته های مختلط نقل مکان میکنن، 2-3 تا هم مثل من خسته دل از اونجا رد شدن، ولی قیافشون شبیه تو نبود:D

چلوکبابی جوانو که نگفته بودی، من اشتباهی رفتم فست فود نوجوان، اونجا دیگه هیچکس نبود، من فکر کنم خیل عظیم اسکیسنده ها تو اون ساندویچی کنار خوارزمی ناهار زدن، همونیکه رو شیشه مغازش اعلان زده بود رانی خنک تو یخچال موجوده:D درسته زمان زیادی گذشته، ولی یه تقدیری هم بکنیم از دوستانی که سر جلسه مطالعات هم شاسی اورده بودن:D
راستی سر معماری 2-3 ردیف جلوتر از من یه جوونی اومد مستقر شد، بالای 100 تا مارکر دراورد از تو بساطش. بعد نشست یکی یکی همه اون 100 تا رو چک کرد قبل آزمون که خشک نشده باشن:biggrin: تو کلاس اسکیس این چیزا رو یاد میدنا...
 

hanimemar

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم اومدم انصافا. دیدم کسی نیست، نشستم تو پارک مشغول تمدد اعصاب شدم:D بعشدم از اون چایی فروش دوره گرد چایی گرفتم، جات خالی خز بازاری شده بود:D
اسکیسنده زیاد بود تو پارک دانشجو، چند تاشون زن و بچه بودن، چند تا دیگه از این فنچایی که بصورت دسته های مختلط نقل مکان میکنن، 2-3 تا هم مثل من خسته دل از اونجا رد شدن، ولی قیافشون شبیه تو نبود:D

چلوکبابی جوانو که نگفته بودی، من اشتباهی رفتم فست فود نوجوان، اونجا دیگه هیچکس نبود، من فکر کنم خیل عظیم اسکیسنده ها تو اون ساندویچی کنار خوارزمی ناهار زدن، همونیکه رو شیشه مغازش اعلان زده بود رانی خنک تو یخچال موجوده:D درسته زمان زیادی گذشته، ولی یه تقدیری هم بکنیم از دوستانی که سر جلسه مطالعات هم شاسی اورده بودن:D
راستی سر معماری 2-3 ردیف جلوتر از من یه جوونی اومد مستقر شد، بالای 100 تا مارکر دراورد از تو بساطش. بعد نشست یکی یکی همه اون 100 تا رو چک کرد قبل آزمون که خشک نشده باشن:biggrin: تو کلاس اسکیس این چیزا رو یاد میدنا...

:Dعااالی بود:D
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
:smile:منظورم طنز نبود.....طرز نوشتن....نحوه نوشتن

نیگا تو رو خدا ... از اون روز چشام هم عرق سوز شدن هم اشک سوز (البته در اشک سوز شدن ید طولایی دارن بنده خداها) به خاطر همین طرز رو طنز دیدن .... شرمنده
====================================
حالا که کار به اینجا کشید و امروز هم جمعه است و از صبح مشغول خواب بودم جهت رفع خستگی :D یه تجربه دیگه رو هم بگم به بچه های سالهای بعد ، شاید که به دردشون بخوره و مثل ما بنفش نشن:
به محض اینکه در کلاس یا راهرو یا سالن مربوطه مستقر شدین جوراب تک تک داوطلبین رو چک بکنین اگه احساس کردین کمترین بوی نامطبوعی میاد ابتدا ازش خواهش کنید بره و جوراب و صد البته پاهاشو بشوره (میدونم بشوید درسته ولی خب) اگه امتناع کرد با چشم غره و اگه باز هم سر باز زد با اردنگی به سمت شیر آب حواله اش کنید باور بفرمایید ما همون یک ربع اول تو کلاس مربوطه دچار مشکلات حاد تنفسی شدیم بعضی از دوستان که رسما بنفش شده بودن (راجع به دمای کلاس هم که تو پست های قبل گفته ام)
البته اصل بر اینه که خودتون هم با جوراب و کفش نظیف برید سر آزمون. یه سوزن به خود یه جوالدوز به همسایه:D
اما نکته طلاییش اینه که فقط داوطلبین اسکیسنده تاثیرگذار نیستند.. سر اسکیس معماری داخلی مراقب کلاس بغلی کفشش رو درآورده بود و سرش رو تکیه داده بود به در و داشت چرت میزد ولی کل طبقه دوم داشت خفه میشد. همه بنفش شده بودیم برخی هم رسما سیاه و کبود شده بودن. بنابراین کنترل جوراب کلیه مراقبین طبقه مربوطه هم مدنظرتون باشه.
اگه خواستین خوشبو کننده هوا هم به اقلام تون اضافه کنین هرچند واقعا کل اسپزی رو هم خالی کنین ممکنه افاقه نکنه که هیچ بدتر هم بشه. ماسک دهان و بینی هم میتونه کاریرد داشته باشه (باور کنین طنز و اینا نیست ها تو کلاس خود ما سه نفر زده بودن)
بهترین و خداپسندانه ترین کار اینه که بدون جوراب و با صندل یا کفش تابستونی برید و هم خودتون راحت باشید هم ملت خیالشون پَرت نشه هم اکسیژن کلاس پـِرت نشه.
 

HOTT

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم از تجربه هام برای بچه های شهرستانی میگم
شب خونه کسی نرید که بچه کوچیک داشته باشه
شاید اونشب از شانس شما مریض باشه نزاره کل شب رو بخوابید
بعد فرداش برید سر مطالعات نیم ساعت اول رو بخوابید
بعد یک ساعت ...یک ساعت بعدشم بخوابید
بعد یه هو می بنید مراقب اومد بالا سر شما ...از جلسه بیرونتون میندازه
البته فکر کنم اطرافیان هم بی تاثیر در اخراجم نبودند...
بعد میری خونه از بی خوابی ات نیم ساعت ام دیر میرسی سر امتحان داخلی
بعد با کلی خواهش اجازه میدن بری تو...
...
...........
....
..............
..
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم اومدم انصافا. دیدم کسی نیست، نشستم تو پارک مشغول تمدد اعصاب شدم:D بعشدم از اون چایی فروش دوره گرد چایی گرفتم، جات خالی خز بازاری شده بود:D
اسکیسنده زیاد بود تو پارک دانشجو، چند تاشون زن و بچه بودن، چند تا دیگه از این فنچایی که بصورت دسته های مختلط نقل مکان میکنن، 2-3 تا هم مثل من خسته دل از اونجا رد شدن، ولی قیافشون شبیه تو نبود:D

چلوکبابی جوانو که نگفته بودی، من اشتباهی رفتم فست فود نوجوان، اونجا دیگه هیچکس نبود، من فکر کنم خیل عظیم اسکیسنده ها تو اون ساندویچی کنار خوارزمی ناهار زدن، همونیکه رو شیشه مغازش اعلان زده بود رانی خنک تو یخچال موجوده:D درسته زمان زیادی گذشته، ولی یه تقدیری هم بکنیم از دوستانی که سر جلسه مطالعات هم شاسی اورده بودن:D
راستی سر معماری 2-3 ردیف جلوتر از من یه جوونی اومد مستقر شد، بالای 100 تا مارکر دراورد از تو بساطش. بعد نشست یکی یکی همه اون 100 تا رو چک کرد قبل آزمون که خشک نشده باشن:biggrin: تو کلاس اسکیس این چیزا رو یاد میدنا...
به جان خودم اصلا یکی از شوق های من این بود که دونفی بزرگ رو اونجا زیارت کنم حتی به اون دوستم که همرام بود کلی از مراتب کمالت گفته بودم جوری که موقع برگشتن اصرار داشت حالا یه پنج دقیقه دیگه هم وایستیم شاید کسی اومد.
ما هم یه یخ در بهشت زدیم که بهتر بود اسمش رو میذاشت شراره در دوزخ
آره آدم زیاد بود منتها نشونی از هم نداشتیم ... جوان رو هم من پیشنهاد نداده بودم برخی از دوستان صورت شطرنجی که سال قبل اونجا ناهار زده بودن هی مسیج دادن و p.m فرستادن اما خودشون نیومدن .... همون بهتر که نیومدن خداییش جای خیلی خوفی بود...فکر کنم تا اسکیس سال بعد نتونم لب به چلوکباب و اینا بزنم ... باز امیدوار بودم اونجا زیارتت کنم
اتفاقا ماهم تو همون مغازه کذایی که گفتی رانی و نوشابه زدیم ... جای سوزن انداختن نبود
ایشالا 19 شهریور موقع ثبت نام تو آموزش می بینمت:D
 

behzadkhanha

عضو جدید
کاربر ممتاز
19 شهریور من یه نخ می بندم به دستم منتظرتم بهزاد:biggrin:

راستی کدوم دانشگاه بریم ثبت نام کنیم :biggrin:

والا من نظرم رو علمی جامع کاربردیه ... نزدیک مون هم هست دو تا خیابون فاصله داریم باهاش ... دوستان افتخار دادن در خدمتیم. نخ و اینا هم لازم نیست نه اینکه جلوی تئاتر شهر نخ ها رو همه بسته بودن :whistle: دیگه خز میشه ... اونجا همه شناسیم، کلا دوتا اتاقه: یکی آموزش روبرو هم آتلیه (سرویس هم ته حیاطه)
=========================================
تجربه بعدی تقدیم بچه های سال بعد:
هر وقت حرف نخ بستن و اینا شد به ضرس قاطع بدونید که عمرا کسی نخواهد اومد و الکی خودتون رو سکه یه پول نکنید.
 

saherem

عضو جدید
والا من نظرم رو علمی جامع کاربردیه ... نزدیک مون هم هست دو تا خیابون فاصله داریم باهاش ... دوستان افتخار دادن در خدمتیم. نخ و اینا هم لازم نیست نه اینکه جلوی تئاتر شهر نخ ها رو همه بسته بودن :whistle: دیگه خز میشه ... اونجا همه شناسیم، کلا دوتا اتاقه: یکی آموزش روبرو هم آتلیه (سرویس هم ته حیاطه)
=========================================
تجربه بعدی تقدیم بچه های سال بعد:
هر وقت حرف نخ بستن و اینا شد به ضرس قاطع بدونید که عمرا کسی نخواهد اومد و الکی خودتون رو سکه یه پول نکنید.

عالی می نوسی
 

soh-rab

عضو جدید
والا من نظرم رو علمی جامع کاربردیه ... نزدیک مون هم هست دو تا خیابون فاصله داریم باهاش ... دوستان افتخار دادن در خدمتیم. نخ و اینا هم لازم نیست نه اینکه جلوی تئاتر شهر نخ ها رو همه بسته بودن :whistle: دیگه خز میشه ... اونجا همه شناسیم، کلا دوتا اتاقه: یکی آموزش روبرو هم آتلیه (سرویس هم ته حیاطه)
=========================================
تجربه بعدی تقدیم بچه های سال بعد:
هر وقت حرف نخ بستن و اینا شد به ضرس قاطع بدونید که عمرا کسی نخواهد اومد و الکی خودتون رو سکه یه پول نکنید.

می خوایی پیشونی بند ببندیم و روش بنویسیم راهیان ارشد

من درصدد طراحی یه لباس خاص برای معماران هستم مثل آخوندا..... توجه کردین تنها قشری که با لباس کارش همه جا حاضر می شه همین آخوندها هستن من می خوام برای معماران هم یه لباس خاص طراحی کنم ولی پیشونی بند و مچ بند و پا بند و گردن بند از ارکان اساسیش هست
اگر پایه طراحی یه لباس خاص برای معماران هستید 20 تا تشکر بزنید تا من تایپیکی به نام لباسی خاص برای معماران از طرف بچه های بیکار اسکیس 92 بزنم:biggrin:

تا یادم نرفته بگم که یه لباس بچگانه هم برای بچه معماریی که می رن اسکیس طراحی کنم تا این قدر بچه ها روز اسکیس تنها نمونن و بعدش نیان توی تایپک ها دنبال زن و شوهر بگردن:biggrin: و اسم اون تایپک رو هم می ذاریم لباس بچگانه اسکیسنده از طرف بچه های بیکار اسکیس 92:biggrin:
 
آخرین ویرایش:

qazal.

عضو جدید
می خوایی پیشونی بند ببندیم و روش بنویسیم راهیان ارشد

من درصدد طراحی یه لباس خاص برای معماران هستم مثل آخوندا..... توجه کردین تنها قشری که با لباس کارش همه جا حاضر می شه همین آخوندها هستن من می خوام برای معماران هم یه لباس خاص طراحی کنم ولی پیشونی بند و مچ بند و پا بند و گردن بند از ارکان اساسیش هست
اگر پایه طراحی یه لباس خاص برای معماران هستید 20 تا تشکر بزنید تا من تایپیکی به نام لباسی خاص برای معماران از طرف بچه های بیکار اسکیس 92 بزنم:biggrin:

تا یادم نرفته بگم که یه لباس بچگانه هم برای بچه معماریی که می رن اسکیس طراحی کنم تا این قدر بچه ها روز اسکیس تنها نمونن و بعدش نیان توی تایپک ها دنبال زن و شوهر بگردن:biggrin: و اسم اون تایپک رو هم می ذاریم لباس بچگانه اسکیسنده از طرف بچه های بیکار اسکیس 92:biggrin:
:Dوای نه تورو خدا..... همینجوری خوبه .... تنوع داره.... فقط یه لباس طراحی کن واسه سرکار گذارنده ..... یه پاپیون بیلبیلک دار و افشوننده هم بهش بزن که سنسور حساس به اسکیسنده های مظلوم داشته باشه... هرجا که بهشون رسید همچین فضارو نورافشان کنه که اسکیسنده های از همه جا بیخبر بشناسنش
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا