دفتر تالار داستان

abdolghani

عضو فعال داستان
سلام بر شما
دور رمان ارسالی شما تایید شد ولی توجه داشته باشید رمانهای در دست تایپ شما زیاد شده اند امیدوارم هرچه زودتر جهت اتمام انها اقدام نمایید
موفق و پیروز باشید

سلام داداش محسن چشم به روی چشم سعی خودمومی کنم تمامش کنم رمان فاصله قلبهارو
 

JRG

عضو جدید
مهشید امیرشاهی

مهشید امیرشاهی

از دوستان کسی کتابهای مهشید امیرشاهی رو داره برای دانلود بزاره اینجا. ممنون میشم.:gol::heart:
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام خسته نباشید !

یه سوالی توی ذهنم بود . داستان هایی که توی این تالار قرار داده میشه ، توسط خود کاربر تایپ میشه ؟! ... یا به صورت کپی پیست از سایت های دیگه هستش ؟!

یه پیشنهاد ! ... میشه داستان های تایپ شده ای که در تالار قرار داره رو تبدیل به کتاب الکترونیکی کرد . البته اگر قبلا اون داستان به صورت کتاب الکترونیکی در نیومده باشه .

و یا میشه کسی که کتاب داستانی و یا هر کتاب ادبی دیگه ای داره رو اسکن کنه و بذاره توی تالار ، بعد هر کدوم از بچه ها که راغب هستن ، چند صفحه ای از کتاب رو تایپ کنن و بذارن توی تالار ... کار جالبی هستش .

همین ! :D:gol:
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خسته نباشید !

یه سوالی توی ذهنم بود . داستان هایی که توی این تالار قرار داده میشه ، توسط خود کاربر تایپ میشه ؟! ... یا به صورت کپی پیست از سایت های دیگه هستش ؟!

یه پیشنهاد ! ... میشه داستان های تایپ شده ای که در تالار قرار داره رو تبدیل به کتاب الکترونیکی کرد . البته اگر قبلا اون داستان به صورت کتاب الکترونیکی در نیومده باشه .

و یا میشه کسی که کتاب داستانی و یا هر کتاب ادبی دیگه ای داره رو اسکن کنه و بذاره توی تالار ، بعد هر کدوم از بچه ها که راغب هستن ، چند صفحه ای از کتاب رو تایپ کنن و بذارن توی تالار ... کار جالبی هستش .

همین ! :D:gol:

سلام به روی ماهت عزیزم
در مورد داستانها ، یکسری را که خود بچه ها تایپ میکنن و اگر قرار باشه از جایی کپی پیست بشه ، باید منبع ذکر بشه .

در مورد اسکن هم هر کدام از بچه ها که کتابی داشته باشند و تمایل داشته باشن اعلام کنند یک فراخوان میزنیم و دوستانی که تمایل تایپ دارن هر تعداد صفحه که بخوان در اختیارشون قرار داده میشه .
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای گلم

دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم .

نوروز 1391 مبارک .







ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی***از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن***که قارون را غلطها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعلست***که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی***به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
 

مبینا

کاربر فعال
فوری داستان های کوتاه

فوری داستان های کوتاه

با سلا م به همه دوستان ....عیدتون مبارک .
من در 2 سال گذشته چندین داستان نوشته بودم که برای ویرایش کلی به شخصی فرستادم متاسفانه متوجه شدم چاپ شده ، من همه داستان ها را در سایت قرار میدم و امیدوارم که همه استفاده کنند...ممنون میشم تا به دوستان اهل قلم نیز اطلاع بدید تا حداقل حق من نویسنده حفظ بشه تتتتتتتتتتتتقدیم به همه.........
 

مبینا

کاربر فعال
سلام بر خبرنگار

سلام بر خبرنگار

با سلام به همه دوستان
عید همه مبارک ..
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ملیسای عزیز....

می تونم 3 تاپیک بزنم به این عنوان ............
1داستانهای شیوانا ستاره مشرق
2 داستانهای ملا نصرالدین
3حکایت ولطایف نغز وشنیدنی

 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ملیسای عزیز....

می تونم 3 تاپیک بزنم به این عنوان ............
1داستانهای شیوانا ستاره مشرق
2 داستانهای ملا نصرالدین
3حکایت ولطایف نغز وشنیدنی

درود بر شما دوست عزیز

ممنون از شما .

تاپیک داستانهای شیوانا توسط دوست عزیز گلبرگ نقره ای ایجاد ولی متاسفانه ادامه داده نشده در صورت امکان شما ادامه دهید . لینک : قصه های شیوانا

ولی مورد 2 و 3 را شما میتوانید ایجاد نمایید .


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
درود بر شما دوست عزیز

ممنون از شما .

تاپیک داستانهای شیوانا توسط دوست عزیز گلبرگ نقره ای ایجاد ولی متاسفانه ادامه داده نشده در صورت امکان شما ادامه دهید . لینک : قصه های شیوانا

ولی مورد 2 و 3 را شما میتوانید ایجاد نمایید .


ممنون ملسیا جان نظرتون در مورد داستانهای 55 کلمه ای چیه؟

و همین طور داستانهای بهلول
 
آخرین ویرایش:

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
میخواستم یه تاپیک با این محتوا بسازم
دوس داشتین جای کدوم یک از شخصیتای یه کتاب بودین؟
اسم کتاب.اسم شخصیت.چرا؟
ممنون
سلام سارا جان
با درخواست شما موافقت میشود ، لطفا تایپک را ایجاد نمایید تا تایید کنم .
موفق باشید .

 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ملیسا جونم .. اجازه خانوم ؟! من یه داستان کوچولو توی این بخش ارسال کردم ، ولی از اونجایی که به تعداد عکس ها گیر میداد ، مجبور شدم داستانمو ببُرم !

خلاصه با دیدنش فک نکنی داستان بیچاره م بی ته ِ !
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و چنین است که ما چهار پنج روز انتظار تایید تاپیک خویش را میکشیم و فریاد رسی نیست ... http://www.www.www.iran-eng.ir/signaturepics/sigpic125468_7.gif
 

dozd daryai

عضو جدید
سلام ببخشید من میخوام داستانم به صورت هفتگی تو تالار بذارم
به نام حضرت دوست
تقدیم به خورشید



سالهای سرد تردید

سوز سردی اندامش را می لرزاند.اگرچه اوایل ابان بود اما در این منطقه ی کوهستانی سرما خیلی زودتر از موئد خود را نشان میداد. دلش می خواهد هرچه زودتر اشنایی را بیابد تا خود را از زیر رگبار نگاه های دزدانه رهائی بخشد.یک مشت جوانی که اگر چه از کتاب های دستشان به نظر تحصیلکرده می امدند اما رفتار زننده شان هویداگر چیز دیگری بود ثابت می کرد از سطح فرهنگی پایینی برخوردار هستند و ادب و نزاکت نمی دانند.با همه ی ترسی که از نگاه های سنگین انان داشت اما از نیرو و اراده ی محکم خود بر مهار احساسات اطمینان داشت ولی نمی توتنست نگاه های پرسشگر روستائیانی که اطرافش منتظر رسیدن اتو مبیل روستاهایشان بودند را تحمل کند.
دستی تکانش داد...-غزاله منتظر رسیدن مینی بوس هستی.عمو حسین امروز نمی اید ماشینش وقتی می خولست به شهر بیاید خراب شد بیا با ماشین ده بالا برویم
- ولی خاله جان حاج مراد چی مگر ماشین اوهم خراب شده...
-چه می گویی غزاله..مگر یادت رفته حاج مراد با خوانواده اش به مشهد رفته....
-ببخشید خاله جانمثل اینکه هوای سرد و خستگی همه دست به دست هم داد اند تا بکلی همه چیز را فراموش کنم حق با شماست بهتر است با ماشین ده بالا برویم.اگرچه دیگر تاب و توان راه رفتن ندارم ولی چاره ای نیست باید برویم.
در طول راه تمام مدت توی فکر بود.ای کاش پدر هرگز بیمار نشده بود.ای کاش خوب میشد و انها را تنها نمی گذاشت و میدید که دخترش هر سال با نمرات عالی قبول میشود .او که همیشه ارزو داشت دخترش را در لباس سپید پزشکی ببیند.وای پدر جان نمی دانی برای به مرحله ی عمل رساندن ارزوهایت چقدر سختی می کشم و دم برنمی اورم.سختی و دوری راه به کنار ولی حرفهای سرد و نیش دار مردم عذابم می دهد......


ادامه دارد....
 

Similar threads

بالا