خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد



پشت این پنجره های مه گرفته

مدام به امید
دیدن تصویر درستی از تو ،

با آ ستین پیراهنم شیشه های دلم را پاک میکنم
.

هنوز صورتت کامل نشده، غبار میگیرد پنجره را ،


نمیدانم از سردی هواست یا از بخار هیجان نفسهای من


که هرگز خاطراتمان کامل نمیشود.



"حسین پناهی"
 

Dark Seeker

عضو جدید
و این است داستان مردی که هیچکس نبود
با اینهمه اگر نمی بود جهان قادر به حفظ تعادل خود نبود
چون آن درخت که زیر باران ایستاده؛نگاهش کن
چون آن کلاغ...

"زنده یاد حسین پناهی"
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
این روزها که کشتن هابیل ساده است

من در کنار اینهمه قابیل خسته ام






از بسکه سال های گذشته مرا شکست

از سال های مانده به تحویل خسته ام

کی می شود به میل خودم زندگی کنم

باورکنید از این همه تحمیل خسته ام
 

banooyeariayi

عضو جدید
می شمارم
دانه دانه باران را
در خیابانهای بی تـــو....
وقتی
آوار می شود ،
جنونی که تازگی ندارد،،
بر ســـرم ...
خراب تر ازین نمی شوم ، این روزها ...
 

samaneh91

عضو جدید
[FONT=&quot]گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟
شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟[/FONT]​
[FONT=&quot]پر می زند دلم به هوای غزل، ولی
گیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟[/FONT]​
[FONT=&quot]گیرم به فال نیک بگیرم بهار را
چشم و دلی برای تماشا و فال کو؟[/FONT]​
[FONT=&quot]تقویم چارفصل دلم را ورق زدم
آن برگهای سبزِِ سرآغاز سال کو؟[/FONT]​
[FONT=&quot]رفتیم و پرسش دل ما بی جواب ماند
حال سؤال و حوصله قیل و قال کو؟[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هيچ کس از حال ما پرسيد؟ نه!
هيچ کس اندوه مارا ديد؟ نه!

هيچ کس اشکي براي ما نريخت
هر که با ما بود از ما مي گريخت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باغبانی پیرم که بغیر از گلها، از همه دلگیرم
کوله ام غرق غم است...
آدم خوب کم است
عده ای بی خبرند
عده ای کور و کرند
عده ای هم پکرند
دلم از این همه بد می گیردو چه خوب! آدمی می میرد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نامه ای در جیبم...
و گلی در مشتم...
غصه ای دارم با نی لبكی...
سر كوهی گر نیست...
ته چاهی بدهید...
تا برای دل خود بنوازم...
عشق جایش تنگ است!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
با هرچه عشق

نام تو را می توان نوشت

با هر چه رود

راه تو را می توان سرود

بیم از حصار نیست

که هر قفل کهنه را

با دست های روشن تو

می توان گشود
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زود برگرد

من همین جا می مانم

می نویسم

اما نمی خوانم

برگرد

که بی تو نوشته هایم معنی ندارد

برگرد

که بی نو چشمانم نوری ندارد

نمی خوانم

تا تو برگردی

پس برگرد
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکهایم که سرازیر میشوند،
[FONT=times new roman,times,serif]دیری نمی پاید که قندیل می بندند...![/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]عجب سرد است هوای نبودنت....[/FONT]​
 

pari-1369

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیشب که نمیدانستم برای کدام دردم گریه کنم
کلی خندیدم
 

vahid haghverdi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد شاکر باش
چه بـه از دولــت لطف ســــــخـن و طبع سلیم
 

مهندس2010

عضو جدید
هیچ انتظاری از کسی ندارم...
واین نشان دهنده ی قدرت من نیست...
مسئله خستگی از اعتماد های شکسته ام هست...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواب دیدم که رویاست، ولی رویا نیست
عمر جز " حسرت دیروز " و " غم فردا " نیست

هنر عشق فراموشی عمر است، ولی
خلق را طاقت پیمودن این صحرا نیست

ای پریشانی آرام! کجایی ای مرگ؟
در پری خانه ی ما حوصله ی غوغا نیست

ما پلنگیم! مگو لکه به پیراهن ماست
مشکل از آینه ی توست! خطا از ما نیست

خلق در چشم تو دل سنگ، ولی ما دل تنگ
" لا الهی" هم اگر آمده بی " الا " نیست

موج شوریده دل آشفته ی ماه است ولی
ماه را طاقت آشفتگی دریا نیست

بر گل فرش، به جان کندن خود فهمیدیم
مرگ هم چاره دلتنگی ماهی ها نیست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند میزنم به تک تک روزهای که گذشت
روزهایی که با تو گذشت خیلی خاطره دارم
اما روزهای بی تو تمامشان ناراحتی بود
اخر کسی دیگر معنای صداقت و دوستی را نمیداند
دیگر کسی دوستت دارم را بی دلیل نمیگوید
کمی تلخ شده بی عشق و محبت زندگی کردن
 

Similar threads

بالا