پرونده علیه تجارت مسوولیت‌پذیر نسبت به اجتماع

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]پرونده علیه تجارت مسوولیت‌پذیر نسبت به اجتماع[/h]

می‌خواهید شرکت‌ها براي آینده بهتر جامعه سرمایه‌گذاری کنند؟ آنها را به تمرکز روی هدف اصلی‌شان وادار کنید

نویسنده: دنیل آلتمن*
مترجم: عباس کاظمی
منبع: فارن پالیسی
هفته گذشته گروهی از شرکت‌های متحد پر وزن و دیگر اشخاص مهم برای به کار انداختن تیم B، اتحادیه‌ای که برای تغییر چگونگی انجام تجارت توسط شرکت‌ها اختصاص داده شده، دور هم جمع شدند.
در طرح جدید تیم، «طرح B»، مردم و سیاره تقدم یکسان در مورد سودها خواهند داشت. این نحوه تقسیم منافع سه‌گانه ممکن است برای بعضی شرکت‌ها کار کند؛ ولی ترک کردن یکسره روش سود محور محض مي‌تواند اشتباه بزرگی باشد.
ویدئوی مقدمه‌ای تیم B اعلام مي‌کند: «طرح A که در آن شرکت‌ها تنها بر اساس انگیزه سود عمل مي‌کردند دیگر قابل قبول نیست.» اگر سوال «قابل قبول برای چه کسی؟» را کنار بگذاریم- تعداد زیادی از سهامداران با انگیزه سود بسیار راضی به نظر مي‌رسند- در اینجا ایده این است که بیشتر شرکت‌ها به طریقه‌ای غیرقابل تحمل عمل مي‌کنند که جامعه را به سرنوشت ویرانی محکوم مي‌کند. اگر این حرف درست باشد بیشتر روسای اجرایی باید سودجویانی باشند که به محض اتمام ميهمانی بلند شده و مي‌روند.
هر قدر آن تصویر ممکن است قابل قبول باشد، این اندیشه که بخش خصوصی فقط به دنبال سود کوتاه‌مدت است خام و ساده‌لوحانه است. هنگامی که منابع کمیاب هستند، قیمت‌ها بالا مي‌روند و شرکت‌ها مجبور به تغییر مي‌شوند. آنهایی که این توانایی را ندارند با شرکت‌های جدید دارای مدل‌های تجاری متفاوت جایگزین مي‌شوند. بعضی از روسای اجرایی بدون شک این ریسک حیاتی در بلندمدت را درک مي‌کنند و استراتژی‌هایشان را با توجه به این موضوع طرح‌ریزی مي‌کنند. برای آنهایی که این کار را نمی‌کنند تیم B اصل دیگری را پیشنهاد مي‌کند: «در بلندمدت آنچه برای سیاره و مردمش بهتر است برای تجارت هم بهتر است.»
این اصل، برعکس، اغلب درست است. اما هنوز هم به جای ابطال انگیزه سود، این اصل در حقیقت اهمیت آن را تقویت مي‌کند. همان‌طور که جاناتان برمان و من در گذشته نوشته‌ایم. شرکت‌های سودمحوری که افق بلندمدتی را در تصمیم‌گیری‌شان در نظر مي‌گیرند، محتمل است که سرمایه‌گذاری اجتماعی و زیست محیطی بیشتری انجام دهند. کارهایی مانند آموزش کارگران، تقویت انجمن‌ها و محافظت از اکوسیستم برای شرکت‌های خصوصی مي‌تواند زمان زیادی برای تسویه حساب بگیرد. هنگامی که سرمایه‌گذاری مي‌کنند، بازگشت حاصله- شامل یک منبع نیروی کار غنی‌تر، یک پایه مصرف‌کننده غنی‌تر، از دست دادن روزهای کمتری برای اعتصاب و اعتراض و وظیفه شناسی بیشتر کارمند- می‌تواند با سرمایه‌گذاری‌های دیگر سودمحور قابل مقایسه باشد. در حقیقت شرکت‌های اکیدا سودمحور مي‌توانند در میان بهترین سرمایه‌گذاران اجتماعی باشند؛ زیرا همان نظمی را بر این سرمایه‌گذاری‌ها اعمال مي‌کنند که بر قسمت‌های دیگر تجارت هسته‌ای خود اعمال مي‌کرده‌اند. برای مثال شرکت‌های انرژی و معدن کاوی تعدادی از بلندمدت‌ترین افق‌ها را در بخش خصوصی دارند و در عین حال متمایلند که سرمایه‌گذار‌های بزرگ اجتماعی هم باشند. بعضی از شرکت‌های اروپایی عملا صادر کردن گزارش‌های سه ماهه را برای انتقال توجه تحلیلگران به بلندمدت متوقف کرده‌اند و از آنجا که آنها هنوز یک هدف اصلی، سود، را دنبال مي‌کنند هیچ اتلاف شفافیتی پیرامون ماموریتشان یا فرسایش شفافیت برای سهامداران به وجود نمی‌آید.
وضوح و شفافیت قسمت‌های مهمی از ارزش ذاتی مدل سودمحور هستند. روسای اجرایی مي‌دانند که سهامداران چه انتظاری از آنها دارند و یک روش سرراست، تحقیق‌پذیر و قابل مقایسه برای اندازه‌گیری عملکرد آنها وجود دارد: سود و زیان. این مساله در مورد شرکت‌های با تقسیم منفعت سه‌گانه صادق نیست. حتی اگر شرکت‌ها آثار عملیاتشان روی مردم و سیاره را اندازه بگیرند، هر شرکت ممکن است مجموعه متفاوتی از معیارها را انتخاب کند و وزن داده شده به هر معیار در تصمیماتشان ممکن است بسیار ناواضح باشد. سهامداران در شرکت‌های سودمحور باید از قبل نگران تلنبار شدن درآمدهای جانبی و ساختن فرمانروایی توسط عوامل اجرایی باشند؛ تقسیم منفعت سه‌گانه مي‌تواند آب‌ها را حتی بیشتر گل‌آلود کند.
این اشکال اساسی در مورد موسسات اقتصادی است. سرمایه‌گذارها ممکن است اهداف ستودنی‌ای داشته باشند؛ ولی نمی‌توانند همیشه در مورد چیزی که دریافت مي‌کنند، مطمئن باشند. ماموریت و هدف شرکت به جای هدف ساده سود، به یک مفهوم بیان شده توسط یک موسس یا یک بیانیه که مي‌تواند تفسیرپذیر باشد وابسته است. به علاوه همان‌طور که مدیریت یا استراتژی یک موسسه اجتماعی تغییر مي‌کند ممکن است اهداف شرکت هم تغییر کند. برای مثال موسسه هندیSKS که صرفا به ارائه وام‌های خرد می‌پردازد به عنوان یک شرکت غیر سودمحور شروع به کار کرد؛ ولی در پایان به فروش سهام در بورس رسید. در آن نقطه، آیا شرکت در نهایت سودمحور بود یا نه؟ آیا سرمایه‌گذاران اصلا مي‌توانستند اهداف آن را تشخیص دهند؟ مسائلی از این قسم مي‌توانند منجر به اصطکاکات وسیع و پرهزینه‌ای در بازارهای مالی شوند.
بدون شک موسسات اجتماعی کارهای بزرگی انجام مي‌دهند. با این حال تشویق هر شرکت برای تبدیل شدن به یک موسسه اجتماعی، همان کاری که تیم B مي‌کند، یک خطای فاحش است. خطایی است که بسیار نامحتمل است که موسسان تیم B هم در مراحل اولیه حرفه خود انجام داده باشند. هنگامی که ریچارد برانسون و مو ابراهیم در حال بنا کردن تجارت خود بودند آیا به سرمایه‌گذارهای بالقوه مي‌گفتند که تلاش خواهند کرد که به همراه بازگرداندن سود به مردم و سیاره هم کمک کنند؟ آیا اعتبارسازان را آگاه مي‌کردند که بازپرداخت بدهی قسمتی از یک استراتژی با تقسیم منفعت سه‌گانه خواهد بود؟
محتمل‌تر است که آنها حالا که به مرحله راحت در زندگی حرفه‌ای شان رسیده‌اند؛ نقش سیاستمداران با تجربه مسن را اتخاذ کرده‌اند. اگر این امر آشنا به نظر مي‌رسد عجیب نیست؛ چون باید هم این‌طور باشد. ایالات متحده، اروپای غربی و کشورهای ثروتمند دیگر همین رفتار را نسبت به جهان در حال توسعه اتخاذ کرده‌اند؛ در حالی که صنعتی شدن خودشان با اعتنای کمی نسبت به مردم یا سیاره انجام شد، حالا اصرار دارند که چین، هند و بقیه به طریقی پاک‌تر و سبزتر رشد کنند.
لفاظی تیم B نه تنها ریاکارانه است، بلکه خودمتناقض هم هست. انگیزه سود به خوبی با افق بلندمدتی که آنها توصیه مي‌کنند، کار مي‌کند. شرکت‌ها را بر روی چیزی که به بهترین وجه انجام مي‌دهند، متمرکز نگه مي‌دارد تا آنها سرمایه‌گذاری‌های اجتماعی و محیط زیستی را به کارآمدترین طریق انجام دهند.
بسیار عالی است اگر مالکان یا سهامداران بخواهند یک شرکت یک موسسه اجتماعی باشد؛ ولی تک‌تک آنها مجبور نیستند که این چنین باشند. شرکت‌های اکیدا سودمحور زندگی ما را با خلق و تامین کالاها و خدماتی که ما مي‌پسندیم، بهتر مي‌کنند همچنین به ما راهی برای کسب سود از پس‌اندازهایمان نشان می‌دهند. آیا این کافی نیست؟
*دنیل آلتمن در مدرسه تجارت استرن دانشگاه نیویورک اقتصاد تدریس مي‌کند و سر اقتصاددان بیگ تینک است.
 
بالا