انتخاب هدف

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام...
من همیشه عاشق کامپیوتر و زبان انگلیسی بودم...
از وقتی که بلد نبودم موس کامپیوتر رو تو دستم بگیرم، عاشق این بودم که یه روز برنامه نویس بشم و بتونم کار کنم....

هیچوقت هیچ‌چیزی برام مهم تر از کامپیوترم و زبان انگلیسی نبوده...

دو ماه پیش، یه جایی یه پیشنهاد در خصوص کار کردن در بحث امنیت شبکه ها بهم داد، حقوق عالی، مزایای عالی و اینده‌ی عالی تر... من در اون زمینه حرفه ای هم نیستم و اونا هم قبول کردن....
تصمیم شد که من برم کار یاد بگیرم و بعد برم باهاشون کار بکنم(میشناسن منو و میدونن که کار کردن رو سریع یاد میگیرم)....
بعد از چند روز، بیخیالش شدم!!!!!!

یک‌ماه پیش، یکی از دوستان با پیشنهاد چند تا کار برنامه نویسی وب اومد پیشم، درامد کار عالی بود و ایده هاش رو میتونستم تقریبا 2 روزه پیاده بکنم و پول خوبی به جیب بزنم... قبول کردم، روز اول رو ساختم، روز دوم هنوزم که هنوزه تموم نشده! :|....

هفته‌ی پیش، یه دوستی کار در تیم برنامه نویسی سیستمی برای مدیریت الکترونیکی دانشگاه‌ها بهم پیشنهاد داد که به عنوان برنامه نویس باهاش همکاری کنم، ماهی 1.5 هم بهم پول میداد و اینده‌ی خوبی هم داشت چون طرف پارتی داره، بازم الکی زدم زیرش و کار رو نگرفتم....

سه روز پیش، یه رفیقی گفت یه چند تا کار بهت میدم، برام کدشون رو بزن ببینم چیکاره‌ای که باهم همکاری کنیم، بازم گفتم اره و زدم زیرش....


من دانشجوی کارشناسیم، دو تا پروژه بهم دادن، 70 درصد یکیش رو نیم ساعته توی اوتوبوس انجام دادم، ولی حوصله ندارم که 30 درصد باقی مونده رو تکمیل بکنم... پروژه‌ی بعدی رو کافیه از تو نت دانلود کنم، اینکارو هم نکردم :(

لپ‌تاپم رو باز میکنم که شروع کنم به برنامه نویسی، یه چیز جدید حواسم رو پرت میکنه و میره پی کارش....

روزهاست که تصمیم دارم نماز بخونم، فرصتش پیش نمیاد... یعنی همه‌ی روزم به بطالت می‌گذره، ولی کاری از پیش نمی‌برم! :(....

میخوام زبان المانی و یا عربی(هر دو با هم!!) رو یاد بگیرم، بهترین متد ها رو هم دارم، اما حوصله‌ی حتی شروع به کار روی هیچ‌کدومش رو ندارم....

کلی سی‌دی واسه تکمیل دانش زبان و لهجه ام دارم، ولی حوصله ندارم بهشون گوش بکنم!!!!
گیگ‌ها کتاب اموزش برنامه نویسی و مدیریت تیم پیشرفته زبان انگلیسی دارم که حوصله ندارم بخونمشون....

حوصله ندارم از این اتاق برم تو اشپز‌خونه و واسه خودم یه ساندویچ درست کنم بخورم....

حوصله ندارم بشینم فیلم ببینم....
حوصله ندارم سریالی که تو یه هفته‌ی گذشته داشتم دانلودش میکردم رو ببینم....

حوصله ندارم هیچ کاری بکنم....
هیچ هدفی ندارم...
هیچ برنامه ای ندارم....
هیچ کاری نمی‌خوام بکنم....

و این، مال امروز و دیروز و یه هفته‌ي گذشته نیست...

زندگیم دیگه کاملا از دستم در رفته.... من الان 20 سالمه و کم‌کم باید زندگیم رو تو دست بگیرم و برم جلو...ولی دارم به بطالت می‌گذرونمش....

میدونم که کارم بده.... میدونم که باید تصمیم بگیرم و کار کنم... ولی نمی‌تونم.... حوصله‌ام سر میره وسطش... یه دفعه بیخیالش میشم....
سنگین شروع نمی‌کنم.... ولی وسطش ول میکنم و میره تا چند ماه بعد....

مدام از این شاخه به اون شاخه پریدم... اصلا دوست نداشتم وب دولوپر باشم، امروز از هر چهار تا کاری که بهم پیشنهاد میشه، 3 تاش تحت وبه... کارهای تحت دسکتاپی که مورد علاقه‌ام هستن و بهم پیشنهاد میشن رو هم حوصله ندارم کار بکنم و تکمیل بکنم....

ریاضیم مشکل دارم و میدونم پاس نمی‌شم ولی میدونم کافیه نیم ساعت بشینم بخونم و ببینم چی به چیه ولی حوصله ندارم اینکارو بکنم....


میخوام تو زندگیم هدف داشته باشم.... یه دلیل واسه زنده بودن...یه دلیل واسه کار کردن واسه تلاش کردن... من فقط میخوام.... من همه چی میخوام، ولی برا بدست اوردن هیچ‌کدومش هیچ کاری نمی‌کنم...
 

O . P . O . S

عضو جدید
سلام دوست مهندس.

از ی کار کوچیک شروع کن.(میدونم همین هم خیلی سخته)..

مثلا همون طور که خودت گفتی،یه بار که حوصلت نمیشه از اتاق بری اشپزخونه و ساندویچ درست کنی به این فکر نکن که حوصلشو نداری یه هو بزن زیر همه افکارت و بلند شو بعدشم فقط به درست کردن ساندویچ فکر کن(به لذتی که ممکنه داشته باشه یا به این فکر کن که میتونی ادم با اراده ای باشی) وقتی این کار کوچیک رو انجام دادی،هرچند سخت،به خاطر اینکه بالاخره تلسم اسارت در بی حوصلگی رو شکستی یه احساس خیلی خوب بهت دست می ده.اون وقت انگیزت برای انجام کارهایی که حوصلت نمی شد بیشتر میشه..و یه کار کوچیک دیگه والی اخر.البته بین انجام کارها نباید فاصله بیفته چون ممکنه دوباره اون بی حوصلگی ها برگردن سرجاشون.............

این روش جواب می ده.من امتحانش کردم.;)
 

TRON

کاربر فعال
این خصلت همه ی آدماس
تنها نیستی:redface:
میتونی برای قبول و انجام پروژه های برنامه نویسی ای که بهت پیشنهاد میشه خودتو تحت فشار قرار بدی تا مجبور شی انجامشون بدی
مثلا یه وام بگیر تا برای پرداخت قسطاش مجبور باشی کار کنی;)
 

behnam5670

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دوست بالایی اولین پستشونه توو تالار. فکر کنم نازل شده تو رو نجات بده :surprised:
راست هم می‌گه، ایجاد هدف کردن آسون نیست، ولی می‌تونی خودت رو مجبور کنی تا یه کاری انجام بدی تا بیشتر از این زندگیت هدر نره.
وب نویسی پول خیلی خوبی داره ولی یه برنامه‌نویس وب تا چند سالگی می‌تونه به این کار ادامه داره؟ من جای تو باشم و اگه وقتش رو داشته باشم، به صورت پاره وقت یه پولی از این راه در میارم (که پول خوبی هم داره، حتی پاره وقت) بعدش به موازات اون به کارها و علایق اصلیم سعی می‌کنم بپردازم. به نظرم سعی کن یه مدتی (یکی دو هفته) پیش کسی باشی که خیلی فعالیت داره، اینطوری حتماً روی تو هم اثر می‌ذاره. برای من که جواب داد. یه رفیقی دارم اینجا عین ربات کار می‌کنه و یه جا بند نیست (نفر اول ارشد مهندسی کامپیوتر سال پیش، احتمالاً بعداً یه تاپیک بزنیم مشاوره‌ی ارشد بدیم) باعث شد منم انگیزم زیاد بشه.
ضمناً من ریاضیاتم بدک نیست، اگر سؤالی داشتی که فکر می‌کنی می‌شه با نوشتار حلش کرد می‌تونی خصوصی بزنی.
 

masisabz

عضو جدید
کاربر ممتاز
میخوای دعا کنم سیستمت منهدم شه :surprised:
بلکه بیخیال بشی به کارات برسی


به جای هی تاپیک زدن به کارت برس برادر جان
:w06:
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم شرایطم همینطوره فقط درسم تموم و سربازی هم دیگه پیش روم نیست و پشت در بسته ی بازار کارم...
تنها چیزی که به زندگی ادم انگیزه میده و گرما دختره...
باید یه دوس دختر داشته باشی...بقیش حله...
 

unstoppable

کاربر بیش فعال
کار خاصی نباید کنی...!!!
فقط کافیه بگی من باید روی این تنبلی و بی خوصلگی رو کم کنم...!!!
من هم یه مدت مثل تو بودم ، دیدم زیادی تکراری شد ، الان برعکس شدم همش دارم میدوم دنبال کارام...
راستی امضاء منو هم بخون...تغییر با این شروع شد...هروقت میخوام جابزنم یادش میوفتم و...فعلاً که دوساله جواب داده...
+بهت توصیه میکنم اون کارها رو انجام بدی و یه پولی بزنی به جیب...!!!
+فکر نمیکردم 20 سالت باشه!!!
مؤفق باشی...:):gol:
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کار خاصی نباید کنی...!!!
فقط کافیه بگی من باید روی این تنبلی و بی خوصلگی رو کم کنم...!!!
من هم یه مدت مثل تو بودم ، دیدم زیادی تکراری شد ، الان برعکس شدم همش دارم میدوم دنبال کارام...
راستی امضاء منو هم بخون...تغییر با این شروع شد...هروقت میخوام جابزنم یادش میوفتم و...فعلاً که دوساله جواب داده...
+بهت توصیه میکنم اون کارها رو انجام بدی و یه پولی بزنی به جیب...!!!
+فکر نمیکردم 20 سالت باشه!!!
مؤفق باشی...:):gol:

فایده نداره داداش...
مگه ما دختریم که خوشحال باشیم!!!؟؟امضاتم یکم دخترونست...
پسر ساخته شده واسه بدبختی و سگ دو زدن...
پیشنهاد بده سازنده.منم دنیام تکراری شده...چی باید بیاد توی زندگیم درست بشه؟؟؟من خودم احساس میکنم همه چیز دارم و جای یه دختر(تیلور) کمه توی زندگیم.
 

unstoppable

کاربر بیش فعال
فایده نداره داداش...
مگه ما دختریم که خوشحال باشیم!!!؟؟امضاتم یکم دخترونست...
پسر ساخته شده واسه بدبختی و سگ دو زدن...
پیشنهاد بده سازنده.منم دنیام تکراری شده...چی باید بیاد توی زندگیم درست بشه؟؟؟من خودم احساس میکنم همه چیز دارم و جای یه دختر(تیلور) کمه توی زندگیم.
اگر با این همه مشکل بخندی و روحیه داشته باشی ، مَردی...
اتفاقاً وقتی همه چیز تکراری شده بود من فقط وقت تلف میکردم اما الان سگ دو زدنم هم برام لذت بخشه
;)
اگر به دختر باشه ، هر روز باید ناز بکشی هیچ هم معلوم نیست تا کِی باهات میمونه...
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو ایلام متاسفانه برنامه نویس چندان خبره نداریم :(....
یکیش استاد خودمه که بهم گفته هر جور همکاریی ازش بخوام، پایه هستش..... چندین مرحله هم من رو شیفت داده به جلو تو کارم، ولی یه جورایی خجالت میکشم که هر روز مزاحمش بشم و بهش بگم بهم کار بده تا انجام بدم!!!
مدیر گروهمون که شرکت زده و چند باره بهم میگه بیا برام کار بکن و دوستان نزدیک هم همینجوری...
من مشکلم اینه که هیچ پروژه‌ای برام سخت نمی‌زنه، خیلی راحت تحلیل میکنم و دیتابیس رو میزنم و کلاس‌های اولیه رو میزنم، ولی کار به جزییات که میرسه، حوصله‌ام سر میره و نمی‌تونم کار رو ادامه بدم.... تاحالا 500 تا کار رو بردم تا 60-70 درصد و بعدش ولش کردم و گفتم اقا نمی‌تونم ادامه بدم، پولش رو هم نمی‌خوام...

ضمناً من ریاضیاتم بدک نیست، اگر سؤالی داشتی که فکر می‌کنی می‌شه با نوشتار حلش کرد می‌تونی خصوصی بزنی.
ریاضی رو من از کلاس 4-5 ابتدایی به بعد هیچی ازش بلد نیستم و باید برم پایه‌ای کار بکنم و بیام بالا... ولی حوصله ندارم! :(


باید یه دوس دختر داشته باشی...بقیش حله...
سلیقه‌ی من اونقدر مزخرفه که یا دختر مورد نظرم که از نظرم ارزش داشته باشه رو پیدا نمی‌کنم، یا اگه پیدا بکنم، 7-8 ده تا پرادو و بنز سوار قبلا باهاش دوست شدن و جایی واسه من نیست تو دلش... :(



الان، اومدم که بیام برنامه نویسی ی پروژه‌ای رو ادامه بدم که سه صفحه‌اش بیشتر نمونده!!‌(صفحه‌ی ثبت نام کاربر و صفحه‌ی پروفایلش و صفحه‌ی انتخاب کردن ازمونش!!!) 3 صفحه و اومدم اینجا و احتمالا تا یه نیم ساعت 40 دقیقه‌ی دیگه درگیرم :(....بعدشم که یه کار دیگه پیش میاد و نمیتونم هیچ‌کاری بکنم... کار رو از این ریزتر هم نمیشه دیگه کرد....


+فکر نمیکردم 20 سالت باشه!!!
هیشکی باور نمی‌کنه! :(
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اگر با این همه مشکل بخندی و روحیه داشته باشی ، مَردی...
اتفاقاً وقتی همه چیز تکراری شده بود من فقط وقت تلف میکردم اما الان سگ دو زدنم هم برام لذت بخشه
;)
اگر به دختر باشه ، هر روز باید ناز بکشی هیچ هم معلوم نیست تا کِی باهات میمونه...

خی یکی که بمونه رو منظورم بود یکی که نخواد نازشو بکشی چون من اصن حوصله ی این لوس بازیا رو ندارم!!
 

shabnam...

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا
دادا فقط بهت بگم ناشکری
این همه موقعیت از دست دادن عینههههه.......
اصن نیاز به راهنمایی کسی نداری
حالا سنت کمه شاید واسه همین دل نمیدی
ولی به فکر اینده باش که ممکنه یه کارم بت پیشنهاد نششه
پس خودت یکم عاقلانه فک کن
این چه وضعشه
 

.mahshad.

عضو جدید
خی یکی که بمونه رو منظورم بود یکی که نخواد نازشو بکشی چون من اصن حوصله ی این لوس بازیا رو ندارم!!

هیچوقت چنین دختری رو پیدا نمیکنین.
چون این تو ذاته دختره که واسه کسی که دوسش داره ناز کنه.
مگه شما واسش مهم نباشین تا واستون ناز نکنه. یعنی بود و نبودتون واسش یکی باشه.
 

آشنا....

عضو جدید
کاربر ممتاز
از بین این همه کارایی که داری حتی کارای روزمره و یا هرکار دیگه ای فقط یکیشو بگیر و تا تهش برو. اصلاً به خودت اجازه دست کشیدن ازش رو نده. طوری که انگار مجبوری اون کارو حتماً انجام بدی... وقتی تموم شد ببین چه لذتی بهت دست میده.
من که تازگیا کشفش کردم:cool:
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچوقت چنین دختری رو پیدا نمیکنین.
چون این تو ذاته دختره که واسه کسی که دوسش داره ناز کنه.
مگه شما واسش مهم نباشین تا واستون ناز نکنه. یعنی بود و نبودتون واسش یکی باشه.

نمیدونم والا!!!شاید واسه همینه هیچوقت دوس دختر نداشتم!!!خب نمیتونم نازکشی کنم!!!اصن زشته!!!!حال ادم بهم میخوره!!!فک کنین من با اون همه هیبت برم ناز یه دخترو بکشم!!!!
400 کیلو وزن بره ناز دختر بکشه!!!!هووووووووووووووووع
 

عسل1

عضو جدید
شما باید اول شیوه ی درست برنامه ریزی رو یاد بگیری بعد طبق معیارهایی که برات مهمن و توانایی هایی که داری واسه خودت برنامه ریزی کنی
واسه برنامه ریزی فقط به کار و اهداف بزرگ و حتی کوچیک توجه نکن
و ی زمانی رو برای تفریح و حتی پیشامدهای احتمالی که غیر قابل پیش بینی هستن در نظر بگیر ی زمانی که اگه برنامت به هر دلیلی اجرا نشد تو اون زمان خالی که با زمان استراحت و تفریحت فرق داره جبرانش کنی
به گذشته ها نگاه کن واسه اینکه ازشون عبرت بگیری و بتونی از پیشرفت هات بیشتر لذت ببری و امیدوارتر شی نه اینکه بهشون نگاه بکنی و افسوس بخوری و بگی من نمیتونم هدف داشته باشم!
اگه بخوای امروز بخاطر گذشته ها خودتو سرزنش کنی و نقاط ضعفتو بشماری فرداتو هم از دست میدی
چون امروزت که باید صرف اجرای برنامه هات میشد به افسوس خوردن گذشته
از همین الان شروع کن و واسه فردات برنامه ریزی کن و اگه نتونستی برنامتو اجرا کنی خودتو با محروم کردن از ی فعالیت که دوسش داری و برات خوشاینده تنبیه کن!اگه تونستی اجراش کنی خب دیگه همون تونستن برات تشویق محسوب میشه و بهت انگیزه میده واسه ادامه کار
به خودت بگو که میتونی زمان کار و استراحتو جابجا کنی ولی مقدار زمانشونو نمیتونی جابجا کنی
 

Hosse!N_206

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من یه کار خیلی خوب برات سراغ دارم ...
اگه اوکیه بگو تا توضیح بدم...
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من فکر می کنم شما اراده نداشته باشی! :surprised:

خب این همه کار پیشنهاد شده و فقط به خاطر اینکه حوصله ندارین، قبول نمی کنین؟! :surprised:

برنامه ریزی کنید و تنبلی رو بذارین کنار، امیدوارم موفق بشین:D
 

عسل1

عضو جدید
من فکر می کنم شما اراده نداشته باشی! :surprised:

خب این همه کار پیشنهاد شده و فقط به خاطر اینکه حوصله ندارین، قبول نمی کنین؟! :surprised:

برنامه ریزی کنید و تنبلی رو بذارین کنار، امیدوارم موفق بشین:D

سلام رزا جون!
اینجوری که تو فکرتو بیان کردی طفلک بدتر میشه!:biggrin:
 
  • Like
واکنش ها: etnn

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام رزا جون!
اینجوری که تو فکرتو بیان کردی طفلک بدتر میشه!:biggrin:

سیلآم عسلی! نه من کلیشو گفتم که خودش فکرشو بکنه و کم کم بره تو جزئیات!


خب راست میگم دیگه! عاخه حتی تا توی آشپزخونه هم نمیره که یه ساندویچ بخوره! خب این یکی دیگه حوصله نمی خواد :D
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلام...
من همیشه عاشق کامپیوتر و زبان انگلیسی بودم...
از وقتی که بلد نبودم موس کامپیوتر رو تو دستم بگیرم، عاشق این بودم که یه روز برنامه نویس بشم و بتونم کار کنم....

هیچوقت هیچ‌چیزی برام مهم تر از کامپیوترم و زبان انگلیسی نبوده...

دو ماه پیش، یه جایی یه پیشنهاد در خصوص کار کردن در بحث امنیت شبکه ها بهم داد، حقوق عالی، مزایای عالی و اینده‌ی عالی تر... من در اون زمینه حرفه ای هم نیستم و اونا هم قبول کردن....
تصمیم شد که من برم کار یاد بگیرم و بعد برم باهاشون کار بکنم(میشناسن منو و میدونن که کار کردن رو سریع یاد میگیرم)....
بعد از چند روز، بیخیالش شدم!!!!!!

یک‌ماه پیش، یکی از دوستان با پیشنهاد چند تا کار برنامه نویسی وب اومد پیشم، درامد کار عالی بود و ایده هاش رو میتونستم تقریبا 2 روزه پیاده بکنم و پول خوبی به جیب بزنم... قبول کردم، روز اول رو ساختم، روز دوم هنوزم که هنوزه تموم نشده! :|....

هفته‌ی پیش، یه دوستی کار در تیم برنامه نویسی سیستمی برای مدیریت الکترونیکی دانشگاه‌ها بهم پیشنهاد داد که به عنوان برنامه نویس باهاش همکاری کنم، ماهی 1.5 هم بهم پول میداد و اینده‌ی خوبی هم داشت چون طرف پارتی داره، بازم الکی زدم زیرش و کار رو نگرفتم....

سه روز پیش، یه رفیقی گفت یه چند تا کار بهت میدم، برام کدشون رو بزن ببینم چیکاره‌ای که باهم همکاری کنیم، بازم گفتم اره و زدم زیرش....


من دانشجوی کارشناسیم، دو تا پروژه بهم دادن، 70 درصد یکیش رو نیم ساعته توی اوتوبوس انجام دادم، ولی حوصله ندارم که 30 درصد باقی مونده رو تکمیل بکنم... پروژه‌ی بعدی رو کافیه از تو نت دانلود کنم، اینکارو هم نکردم :(

لپ‌تاپم رو باز میکنم که شروع کنم به برنامه نویسی، یه چیز جدید حواسم رو پرت میکنه و میره پی کارش....

روزهاست که تصمیم دارم نماز بخونم، فرصتش پیش نمیاد... یعنی همه‌ی روزم به بطالت می‌گذره، ولی کاری از پیش نمی‌برم! :(....

میخوام زبان المانی و یا عربی(هر دو با هم!!) رو یاد بگیرم، بهترین متد ها رو هم دارم، اما حوصله‌ی حتی شروع به کار روی هیچ‌کدومش رو ندارم....

کلی سی‌دی واسه تکمیل دانش زبان و لهجه ام دارم، ولی حوصله ندارم بهشون گوش بکنم!!!!
گیگ‌ها کتاب اموزش برنامه نویسی و مدیریت تیم پیشرفته زبان انگلیسی دارم که حوصله ندارم بخونمشون....

حوصله ندارم از این اتاق برم تو اشپز‌خونه و واسه خودم یه ساندویچ درست کنم بخورم....

حوصله ندارم بشینم فیلم ببینم....
حوصله ندارم سریالی که تو یه هفته‌ی گذشته داشتم دانلودش میکردم رو ببینم....

حوصله ندارم هیچ کاری بکنم....
هیچ هدفی ندارم...
هیچ برنامه ای ندارم....
هیچ کاری نمی‌خوام بکنم....

و این، مال امروز و دیروز و یه هفته‌ي گذشته نیست...

زندگیم دیگه کاملا از دستم در رفته.... من الان 20 سالمه و کم‌کم باید زندگیم رو تو دست بگیرم و برم جلو...ولی دارم به بطالت می‌گذرونمش....

میدونم که کارم بده.... میدونم که باید تصمیم بگیرم و کار کنم... ولی نمی‌تونم.... حوصله‌ام سر میره وسطش... یه دفعه بیخیالش میشم....
سنگین شروع نمی‌کنم.... ولی وسطش ول میکنم و میره تا چند ماه بعد....

مدام از این شاخه به اون شاخه پریدم... اصلا دوست نداشتم وب دولوپر باشم، امروز از هر چهار تا کاری که بهم پیشنهاد میشه، 3 تاش تحت وبه... کارهای تحت دسکتاپی که مورد علاقه‌ام هستن و بهم پیشنهاد میشن رو هم حوصله ندارم کار بکنم و تکمیل بکنم....

ریاضیم مشکل دارم و میدونم پاس نمی‌شم ولی میدونم کافیه نیم ساعت بشینم بخونم و ببینم چی به چیه ولی حوصله ندارم اینکارو بکنم....


میخوام تو زندگیم هدف داشته باشم.... یه دلیل واسه زنده بودن...یه دلیل واسه کار کردن واسه تلاش کردن... من فقط میخوام.... من همه چی میخوام، ولی برا بدست اوردن هیچ‌کدومش هیچ کاری نمی‌کنم...


سلام دوست عزیز شما 20 سالتون هست اینجورین هستین من تازه تو28 سالگی دارم راه شمارو پیش میگیرم وانگاری دارم راهمو پیدامیکنم تاخداچی بخواهد(البته ناگفته نماند من به دلایلی یکمی خسته شدم)......

ولی رفتارشما میشه گفت خیلی خیلی شبیه برادرم هست که اونم همسال شما هست دقیقا ازاین شاخه به اون شاخه میره..............
بعد از اینکه ما (یعنی خانواده) همه پیش مشاوره میرفتیم که با این طور شخصیت (که خودش حاضرنیست به مشاوره مراجعه بکنه ) چه جطوررفتار بکنیم درنتیجه بعد از سالها خودش تصمیم گرفت که پیش یه دکتر روانشناس بره البته با اجازه خودش متاسفانه دارو هاشو قطع کرده ولی خب خیلی بهتر شده
ازددیگاه دکتر پیش فعالی بزرگسالی داشت که یه اصلاح علمی گفتن که یادم نیست درست
ولی عزیزمن به نظر من عمر گرانبها تباه نکن و هر چه سریعتر به یه دکتر روانشناس که هم مشاوره داره هم دارو تجویز میکنه مراجعه بکن چراکه بعضی دکترها فقط دارو میدن

ولی این دکتر که من دیدم حاقل یک ساعت صحبت داشتن علاوه بر تجویز دارو

به هر حال امیدوارو از حرفم و پیشنهادم دلخور نشده باشین براتون آرزوی موفقیت درام

:gol::gol:
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
سلام سینا پس
موازنه سیستم زندگی شما متعادل نیست
ورودی و تجمع دارین اما خروجی و مصرف ندارین
قصد،تصمیم،شروع،توانایی کار، کتاب و فایل های خوب و پیشنهاد کار، مواد لازم برای ساندویچ = ورودی
هاردتون پره، گوشیتون پره، ذهنتون پره از کارها و علایق و مشکلات، انرژی جسمانی هم که استفاده نمی کنین حتی برا ساندویچ=انباشت و تجمع
خروجی= ندارین(صفر)
مصرف= ندارین (فیلم ها، سریال ها و توان انجام کار،مواد لازم برای ساندویچ و .. بی استفاده موندن )

مثل برنامه نویسی کامپیوتری، برنامه زندگیتون دست شما رو می بوسه
کدبندیشو یکی داده، توی ذهنته، یه نمایش مونده. نمایشو بزن!!
 

"ALPHA"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی , صنایع غذایی
کاربر ممتاز
مشکلاتت: ریاضی، عملی کردن اونچه توی ذهنته ، نداشتن حوصله یه بهونه س

علایق: انگلیسی، برنامه نویسی، کار، ساندویچ، زبان هایی که بلد نیستی

از مشکلات و علایقت شروع کن، وقتی کار انجام شد، می شه خروجی و خودبخود انرژی و توان ذهنی و جسمیت مصرف می شه

هدفهات مشخصه لازم نیس کسی بهت هدف و کد بده!!

کنترل داشتی مگه؟ توی زندگیت کنترل داشتی که برگرده؟؟
وقتی کار تموم شد، جلوی لیست کوتاه مدت یه تیک بزن و شرطی کن خودتو و جایزه بده به خودت
با پول یه ماه، از دانشگاه تا خونه با هواپیما برگرد!! یا با یه کار کوچولو، ساندویچی که خودت درست کردی، به خودت جایزه بده و خودتو خوشحال کن
خوشحالی اتمام کار توی هیچی نیست تجربه ش فقط به دست تو هس نه شخص دیگه!!
 

senaps

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنترل داشتی مگه؟ توی زندگیت کنترل داشتی که برگرده؟؟

بله...یعنی نه!.... ولی قبلا وقتی کاری رو تصمیم میگرفتم انجام بدم، انجام میدادم.... قبلا پروژه‌های کل کلاس رو می‌نوشتم، به 4 نفر مختلف در چهار جای مختلف درس‌ها رو توضیح میدادم که پاس بشن، یه فصل چدید از چند تا کتاب مختلف رو می‌خوندم و میرفتم جلو.... شاید همین 3 سال پیش....
همزمان یه جایی هم مشغول بودم...ماهی 300 تومن بهم پول میدادن که خوب بود....

الان تصمیم میگیرم هر کاری بکنم، وسطش باز دوباره بیخیال میشم...

کلی ایده داشتم که روشون کار بکنم، اونقدر این دست اوندست کردم که الان دارم ایده‌هام رو توی هزار تا سایت فارسی زبان دیگه می‌بینم... از نظر خودم مسخره‌بود چیزی که واسه کامنت های سایتم در نظر داشتم، الان یکماهه که فیس بوق اون روش رو اورده استفاده میکنه.... در صورتی که من دو ساله که طرحش رو دارم میریزم و هر روز فقط بهترش میکنم رو کاغذ، اما هیچوقت پیش نبردمش...

من فکر می کنم شما اراده نداشته باشی! :surprised:
اره اراده ندارم.... ولی چطوری باید با اراده شد؟
راهش فقط دیدن دکتر مشاوره؟؟

من میخوام ارشد شریف قبول شم! ولی نمیشم.... ریاضی بلد نیستم و هیچی بلد نیستم... ولی این ارزومه که ارشد شریف قبول شم...دوست دارم روزانه واسه اون هم مطالعه کنم، ولی...

ورودی و تجمع دارین اما خروجی و مصرف ندارین
کاملا موافقم... عالیه... این تحلیل خارق‌العاده بود...
ولی راه‌حلتون برای انجام کار، چیز بدیه....

من وقتی بچه بودم، بابام قبل از اینکه برم مدرسه(4 یا 5 سالگی) بهم اجازه نمی‌داد خط خطی بکشم و مجبورم میکرد یه سری کلمات رو بنویسم و براش بخونم و در مقابل، بهم جایزه بده...جایزه‌ام هم بیسکویت‌های جنگل که شکل حیوون های مختلف رو داشت بودش... هرچی بزرگ‌تر شدم، از سو‌استفاده‌ای که ازشم شده متنفر شدم و کلا از اینکه یه کاری رو برا پول انجام بدم متنفرم....
معمولا کارایی که رایگان میکنم برام جالب تر و لذت بخش تره.... مثلا ترجمه‌ی یه صفحه انگلیسی رو ممکنه تو دو روز انجام بدم، ولی ترجمه‌ی 5 صفحه متن به‌صورت رایگان رو سریع تو دو ساعت...

ولی عزیزمن به نظر من عمر گرانبها تباه نکن و هر چه سریعتر به یه دکتر روانشناس که هم مشاوره داره هم دارو تجویز میکنه مراجعه بکن چراکه بعضی دکترها فقط دارو میدن
منم زیاد دکتر دیدن رو دوست ندارم... اخرین باری که دکتر رفتم،5 سال پیش بوده و غیر از یکی دوبار مشکلات جدی، دیگه نرفتم دکتر که اون یکی دو بار هم من رو بردن!! یا مجبور بودم برم واکسن بزنم و از این چیزا....

من یه کار خیلی خوب برات سراغ دارم ...
اگه اوکیه بگو تا توضیح بدم...
ممنون ولی مشکل من همین اینه که به قول دوستان، اراده ندارم کاری رو انجام بدم...


به گذشته ها نگاه کن واسه اینکه ازشون عبرت بگیری و بتونی از پیشرفت هات بیشتر لذت ببری و امیدوارتر شی نه اینکه بهشون نگاه بکنی و افسوس بخوری و بگی من نمیتونم هدف داشته باشم!
همیشه برام سوال بوده که چرا یه ادم معتاد میشه، با اینکه میدونه براش مشکل درست میکنه؟؟؟ یا چرا معتاد می‌مونه وقتی مشکلاتی که براش درست کرده رو می‌بینه... الان من خودم معتاد تنبلیم، میدونم که چه ضرری داره بهم میزنه.... ولی....نمی‌دونم چرا از گذشته و تنبلیم فقط ناراحت میشم ولی نمی‌خوام برش غلبه کنم....

از بین این همه کارایی که داری حتی کارای روزمره و یا هرکار دیگه ای فقط یکیشو بگیر و تا تهش برو.
خیلی از این کارا، کار نیم ساعت یک ساعته.... بعدش تموم میشه میره و باقی روز بازم به بطالت می‌گذره.... الان دیروز من تنها کاری که کردم غیر از وبگردی، یه بار گرفتن نون بوده همین...دیگه هیچ کاری نکردم تو 24 ساعت گذشته... امروز هم ممکنه فقط برم ماشین رو تعمیر کنم...
 

Similar threads

بالا