شما شعر یا متن سنگ قبرتونو انتخاب کردید؟

coherent

عضو جدید
شما شعر یا متن سنگ قبرتونو انتخاب کردید؟بیایید شعر سنگ قبرمونو برای هم بنویسیم.
 

coherent

عضو جدید
اول خودم:
ز خاک من اگر گندم برآید
از آن گر نان پزی مستی فزاید


خمیر و نانبا دیوانه گردد
تنورش بیت مستانه سراید

اگر بر گور من آیی زیارت
تو را خرپشته ام رقصان نماید

میا بی دف به گور من ای برادر
که در بزم خدا غمگین نشاید

زنخ بربسته و در گور خفته
دهان افیون و نقل یار خاید

بدری زان کفن بر سینه بندی
خراباتی ز جانت درگشاید

ز هر سو بانگ جنگ و چنگ مستان
ز هر کاری به لابد کار زاید

مرا حق از می عشق آفریده است
همان عشقم اگر مرگم بساید

منم مستی و اصل من می عشق
بگو از می به جز مستی چه آید

به برج روح شمس الدین تبریز
بپرد روح من یک دم نپاید
 

*Essi*

اخراجی موقت
یک زمانی سنگ نوشته روی قبر استن لورل، امضای من بود، خیلی دوست داشتم میشد توی این کشور هم بذارم روی سنگ قبرم:

اگر این بار سر قبرم آمدی و خنده بر لبانت نداشتی، دیگه باهات حرف نمیزنم که نمیزنم......
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بذا دلمو بدم و برم و بخونم اینه با تو
برم و به همه بگم و بدونی بی تو
کسی خاطر تو رو نمی خواد به جز من
اگه "نه" بگی مجبورم تو رو بدزدم
هــی تو بدون اینو که
حـــیف من و تو
باید عــین دو تا ستاره
بــین همه بتابیم
هــی به من نگو که
قـــید منو زدی تو
دیگه نمی بینی کسی عین منــــو
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران
کز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران
هر کس شراب فرقت روزی چشيده باشد
داند که سخت باشد قطع اميدواران
با ساربان بگوييد احوال آب چشمم
تا بر شتر نبندد محمل بروز باران
بگذاشتند ما را در ديده آب حسرت
گريان چو در قيامت چشم گناهکاران
ای صبح شب نشينان جانم بطاقت آمد
از بسکه دير آمد شام روزه داران
چندين که بر شمردم از ماجرای عشقت
اندوه دل نگفتم الا يک از هزاران
سعدی بروزگاران مهری نشسته بر دل
بيرون نمی توان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکايت ، شرح اينقدر کفايت
باقی نمی توان گفت الا به غمگساران
 

coherent

عضو جدید
دورها اواییست که مرا میخواند....
از افتاب و نفس

... از افتاب ونفسچنان بریده خواهم شد

که لب از بوسه سیراب.
برهنه
بگو برهنه به خواکم کنند
سراپا برهنه
بدان گونه که عشق را نماز می بریم
که بی شائبه حجابی
با خاک
عاشقانه
در امیختن می خواهم.



 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول ممنون واسه تاپیک
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمیخواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت

ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ وبازیگوش...
واو یکریز دم خود را بر گلویم سخت بفشارد وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد .....
بدین سان بشکند در من سکوت مرگبارم را

 

engage

اخراجی موقت
دوس دارم طوری بمیرم که سنگ قبر و جای مشخصی نداشته باشم و هیچ کس هم ازش یا ازم خبر نداشته باشه
 

*جیگر طلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینکه خاک سیهش بالین است/اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی از ایام ندید/هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز/سائل فاتحه و یاسین است
دوستان به که ز وی یاد کنند/دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست/سنگ بر سینه بسی سنگین است
بیند این بستر و عبرت گیرد/هر که را چشم حقیقت بین است
هر که باشی و ز هر جا برسی/آخرین منزل هستی این است
آدمی هر چه توانگر باشد/چون بدین نفطه رسد مسکین است
اندر آن جا که قضا حمله کند/چاره تسلیم و ادب تمکین است
زادن و کشتن وپنهان کردن/دهر را رسم و ره دیرین است
خرم آن کس که در این محنت گاه/خاطری را سبب تسکین است
 

hadi1525

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شماها واقعن انقدر از زندگیتون سیر شدین که شعر واسه سنگ قبرتون انتخاب میکنین
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
من خیلی وقته که انتخاب کردم
ای عزیزتر از عزیز پس از مرگ بر مزار من گل مریز ومرا سا یبان درختی سبز نده
من اهنگ عزای تورا نمی شنوم وبوی گل های تورا نمی فهمم وسایه ان درخت هرگز تن مرا خنک نمی کند
عزیزترین من هرگز پس از من به دیگری دل مبندوارامگاهی که نشانه شکوه عشق تو به من باشد بساز
 
بالا