سوال در مورد دین

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
از میان 124000 پیامبر گفته شده در احادیث، حداقل 17000 پیامبر در قاره آمریکا، 17000 در قاره اروپا، 17000 در قاره اقیانوسیه، 34000 در افریقا و 34000 در آسیا ظهور کردن. شما اثبات کن که نکردن.
در تمامی ادیان، یک وجود خوب و متعالی و یک وجود سرچشمه بدیها تعریف میشه. در زرتشت، دو خدای اهورامزدا و انگره مینو، در قوم مایاها،هوناب کو و Ah Pukuh در قوم اینکاها، ویراکوچا و Vichama و ... اگر ادیان زاده یک منطقه خاص از دنیاست، چرا در سایر تمدن های جهان اصلاً دین و خدایی تعریف می شود؟ اینکاها که در امریکا بودند و دسترسی به منطقه خاورمیانه نداشتند؟


ایشون خودش زحمت کشیده رفته شمرده دیگه چرا باهاش بحث میکنین
منم یه بار شمردم شد 124001 تا فکر کنم اشتباه کردم
:D

ضمنا اگه پیامبری به این اقوام از جانب خدا فرستاده شده بود کتابشون کو؟ نگرش توحیدی و معادیشون کو؟ چرا چندین خدای مختلف میپرستیدن و به خدای یگانه اعتقاد نداشتن؟
پس پیامبری از جانب خدا نداشتن. ثابت شد
%
 

ehsansh84

عضو جدید
من به این حرفتون که فرمودین دنبال کل کل کردن نیستین احترام میزارم و خودم رو و همه دوستان رو بهش دعوت می کنم.

من استارت بحث اثبات وجود یه موجود همیشگی رو اینجا میزنم و بحثای گذشته رو هم کاری بهش ندارم.(البته بماند که این موجود همیشگی بین حس گراها یا

همون مادیگراها هم مورد اتفاقه یعنی اونا هم به این معتقدن چون اساسا یه بحث کاملا بدیهی و عقلیه . به خصوص پوزیتویستای منطقی هم که مادیگرای دو آتیشه هستن هم اینو قبول دارن)
اما دلیل:
وقتی به ذهنمون و عقلمون مراجعه می کنیم در یه تقسیم عقل میگه اشیا به سه قسم تقسیم میشه:

یا اینکه نبودن براشون ضروریه یعنی نمیتونن موجود بشن مثل بگیم یک شیء در یک زمان و یک مکان هم باشه هم نباشه. این رو عقل میگه اصلا نمی تونه باشه(همون اجتماع نقیضین)

یا اینکه نه وجود و نه عدم براش ضروری نیستو میشه موجود بشه میشه نشه(ممکن الوجود) مثل همه اونچه که ما دور و ورمون می بینیم من شما و... چون نبودیم

میفهمیم که وجودمون همیشگی نبوده چون اگه بود باید همیشه بودیم و اگه از قسم اول بودیم اصلا موجود نمی شدیم.

قسم دیگه اینه که وجود براش ضروری باشه و همیشگی باشه یعنی وجود عین ذاتش باشه.

این تقسیم بندی تا الان تو ذهن ماست و اگه بخوایم بگیم در خارج هم هست باید دلیل بیاریم.

از اونجا که قسم اول موجود نیست ما ازش بحث نمی کنیم. اما قسم دوم هم که ما با چشم داریم میبینیم خودمون و...

قبل از بیان قسم سوم یه سری از ویژگی های این قسم دوم رو براتون میگم (البته اگه خود این موجودو تحلیل کنیم همه اینا به دست میاد)

یکی اینکه چون این موجود نبوده پس حتما نیاز به علت داره. چون اگه نبوده کی وجودو بهش داده؟ خودش که نمی تونسته به خودش بده این از نظر عقل محاله و فکر
نکنم نیاز به توضیح داشته باشه.


پس دقت بشه این که میگیم این موجود نیاز به علت داره منظورمون همین قسمه نه هر موجودی مثلا میشه قسم اول رو هم بگیم علت میخواد؟ چیزی که نیست نیاز

به علت نداره. پس این موجود نیاز به علت داره.

دوم اینکه: چون این موجود در اصل وجودش به غیر نیازمنده(در مقدمه اول توضیح داده شد) در همه چیزش هم به اون نیازمنده( یکم بحث جلو تر بره از این مقدمه

بیشتر استفاده میکنیم . پس توضیح بیشترش باشه همون موقع)
اما قسم سوم: دلیل بر وجود یه موجود همیشگی

خب از اونجایی که ما اول دنیا رو ندیدیم ولی خودمونو دور ورمون رو که الان می بینیم. پس میگیم که این موجودات دسته دوم(ممکن) که مثلا من خودم چند سال

پیش نبودم سوال اینه که ما از کجا اومدیم؟ چون گفتیم که ما نیاز به علت داریم( طبق مقدمه اول)

حالا این علت ما دو صورت میتونه داشته باشه چون عقل میگه یا اون مثل خود ماست یعنی اونم یه زمانی نبوده یا بهتر بگیم وجود براش ضروری نبوده یا اینکه نه اون

یه موجود همیشگی و دائمیه که وجود عین ذاتشه و همیشه بوده. اگه این باشه که خب ادعای ما ثابته. اما اگه اون علت مثل خود ما باشه باز میپرسیم که علت

علت ما چی؟ اونم مثل ما وجودش همیشگی نیست؟ اگه نباشه که باز همین سوال پیش میاد ... و لازمش اینه که هیچ موجودی بوجود نیاد در حالی که این خلاف

اون چیزیه که ما داریم می بینیم. حالا اون موجود دائمی هر چی می خواد باشه ماده یا... یکی باشه یا...

اینجاست که میگم این مورد پذیرش همه مادیگراها و الهیونه چون مادیگراها میگن اون موجود دائمی مادست.

این تا اینجا بحث برای اثبات یه موجود دائمی بود که اثبات شد اگه اشکالی هست بفرمایید تا ادامه بدیم
یا علی

باز تکرار میکنم من در این استدلال به دنبال اثبات خدا نبودم فقط موجود دائمی یا همون واجب الوجود

مشکل ما تو همین بحث آخری هستش.
به همون اندازه که احساس میشه همه دنیا بدون علت و خالق عجیب و غیر منقطیه، به همون اندازه تصور یک موجودیکه همیشه بوده و هیچ چیزی بوجود نیاوردش و همین یکی هم بوده عجب و غیر منطقی به نظر میرسه.
ضمن اینکه در دنیا هیچ پدیده ای نیست که علت همه چیز باشه. پس باز هم فکر کردن به اینکه یک چیزی علت وجودی همه چیز باشه این هم مطنقی به نظر نمیرسه.
 
  • Like
واکنش ها: ?Why

ehsansh84

عضو جدید
منظورتون از کل کل همون پستایی که بهش جواب داده نمیشه؟؟؟
البته بازم میدونم چون احتمالا کنایه آمیزه جواب نمیدین وگرنه جواب دارین!!!

قبلا هم بهت گفتم الانم برای آخرین بار میگم.
من اصلا برای شما جوابی ندارم.
نه بحث عقلی دارم نه منطقی نه فلسفی نه هر چی فکرشو بکنی.
اصلا جوابهای شما اینقدر جامع و کامل هست من توان پاسخ گویی بهش ندارم.
ما رو بیخیال شد بذار با همین عده ای که پاسخگو هستن بحث کنیم.
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
قبلا هم بهت گفتم الانم برای آخرین بار میگم.
من اصلا برای شما جوابی ندارم.
نه بحث عقلی دارم نه منطقی نه فلسفی نه هر چی فکرشو بکنی.
اصلا جوابهای شما اینقدر جامع و کامل هست من توان پاسخ گویی بهش ندارم.
ما رو بیخیال شد بذار با همین عده ای که پاسخگو هستن بحث کنیم.
بحثی که نتیجه ای ازش حاصل نشه و فقط تکرار مکررات باشه به چه درد میخوره؟؟؟
اگه هدفتون رسیدن به حقیقته پس بحث عقلی تنها راهه اگر هم که رسالتتون اینه که فقط بهانه بتراشید که ...
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
مشکل ما تو همین بحث آخری هستش.
به همون اندازه که احساس میشه همه دنیا بدون علت و خالق عجیب و غیر منقطیه، به همون اندازه تصور یک موجودیکه همیشه بوده و هیچ چیزی بوجود نیاوردش و همین یکی هم بوده عجب و غیر منطقی به نظر میرسه.
ضمن اینکه در دنیا هیچ پدیده ای نیست که علت همه چیز باشه. پس باز هم فکر کردن به اینکه یک چیزی علت وجودی همه چیز باشه این هم مطنقی به نظر نمیرسه.
ببینید دوست عزیز شما در جواب چند ده خط برهان جواب میدید که این منطقی به نظر نمیرسه!!!
به نظر خودتون الان جواب منطقی به پستها دادین؟
بازهم میگم کلمه همیشه هم از مشتقات زمانه یعنی چون ما به زمان و مکان محصوریم اگه حواسمون نباشه میخوایم همه چیز رو تحت اون ببینیم حتی خالقشون رو!!
خواهشا برهان امکان و وجوبی که علامه توضیح دادند رو یکبار با کنار گذاشتن پیش فرضهای ذهنی بخونید و بعد کمی بهش فکر کنید بعدش اگه عیب عقلی و منطقی دیدین با دلیل و برهان بیان کنید:gol:
 

?Why

عضو جدید

اما اینکه گفتین اصل علیت رو قبول دارین خب الحمد لله.
:eek:
من جایی نگفتم قبول ندارم ؟ چرا خدا رو شکر میکنین ؟
اینجا هم یه قدم باهاتون راه اومدم تا بحث پیش بره ... سرِ این موضوع تو برهان نظم (البته اگه بتونیم از خوانِ اول بگذریم!) صحبت خواهیم کرد ...

اما الازمه بگم که این اصل علیت در مورد اون دسته از موجوداتیه که نبودن بعد بوجود اومدن پس اینا علت میخوان یه مثال ساده بزنم تا بهتر مشخص بشه.
شما فکر کنین میگین که این غذا شور شده خب سریع یکی میاد با استفاده از اصل علیت میگه که خب علت شوریش چیه؟ شما بر میگردی میگی نمک. خب حالا به نظرتون اگه برگرده بپرسه شوری نمک از کجا اومده این حرف خنده دار نیست؟ و سریع بیاد هورا بکشه و کلاه پرت کنه هوا که من اصل علیت رو زیر سوال بردم.

اول توضیح بدم که چون مستقیم حرفتون رو اثبات نکردین و از مثال برایِ اثباتِ حرفتون استفاده کردین ، رو مثالتون صحبت میکنم :
برایِ چی خنده دار باشه ؟ (سوالِ خوبی هم هست اتفاقاً ... نشون هم میده کسی که میپرسه ، به خودش زحمت میده به چیزایی که اطرافش میگذره فک کنه !)
جوابِ آدمیزادیش
( نه جوابی که توش آسمون ریسمون ببافن ...) هم اینجوریه که مثلاً سنسورهایی رو زبون هست که به این نوع مولکول حساسن و سیگنالی به مغز میفرستن که مغز احساس شوری رو ایجاد میکنه ... و الخ
اگه سنسوری نباشه ! نمک شور نیست ! (از اینا هم گذشته ، الزاماً اون حسی که شما بهش میگی شوری ، همون حسی نیست که من بهش میگم شوری !(همون داستان تفاوت نظر تو دیدنِ رابطه ی بینِ علت و معلول که فعلاً باشه تا به نظم برسیم))
(اگه این سوال نمیبود ... این جوابا هم نمیبود و اگه یه بچه میپرسید چرا نمک شوره ... میزدن تو سرش و میگفتن
خوب چون نمکه دیگه ... چه سوالیه میکنی ...)

چرا خنده دار باشه ؟ ...
حتی تو مثال زدنتون هم اشتباهتون رو تکرار میکنین ...
از قبل فرض کردین که شوری مختصِ ذاتِ نمکه ! هیچ چیزِ دیگه ای تو دنیا شور نیست ؟

چرا غذا شوره ؟ چون نمک توشه ... چرا نمک شوره ؟ چون شوری در ذاتِ نمکه ! (واجب الشور است ... علت الشوریة است ... یک چیزِ عجیبی است که عوام نمیفهمند!)


ازتون میخوام که یکم نسبت به ادبیات حرف زدنتون (البته نه نسبت به من ) بلکه در مورد خدا ملایم تر صحبت کنین و از بعضی واژه ها پرهیز کنین. لطفا.
یه مسئله دیگه اگه حاضرین خدا . پیامبر و.... همه رو کنار میزاریم و از نو با هم بحث میکنیم اگه قبول کردین بفرمایید تا شروع کنیم.

البته نسبت به شما چشم ...
اما نسبت به خدا نه ... چون اگر خدایی وجود داشته باشه ، خوب و بد حرف زدنِ من اون رو خوشحال یا ناراحت نخواهد کرد ...
اگر به قولِ شما ، ورایِ عقلِ انسان است ... ما هیچ ایده ای از احساساتش نخواهیم داشت ... مطمئناً ما نمتونیم توصیفش کنیم ...
(اینم تو پرانتز بگم که دوستانِ مذهبی ما ... میگن خدا ورایِ عقلِ و باز هم ادعا میکنن با ابزاری که در دستِ عقله میتونن اثباتش کنن!)
 
آخرین ویرایش:

علّامه

عضو جدید
مشکل ما تو همین بحث آخری هستش.
به همون اندازه که احساس میشه همه دنیا بدون علت و خالق عجیب و غیر منقطیه، به همون اندازه تصور یک موجودیکه همیشه بوده و هیچ چیزی بوجود نیاوردش و همین یکی هم بوده عجب و غیر منطقی به نظر میرسه.
ضمن اینکه در دنیا هیچ پدیده ای نیست که علت همه چیز باشه. پس باز هم فکر کردن به اینکه یک چیزی علت وجودی همه چیز باشه این هم مطنقی به نظر نمیرسه.
دوست عزیز من کلی براتون استدلال آوردم . ممنون میشم شما هم با دلیل و استدلال صحبت کنین . صرف اینکه فرمودین تصور یه موجود همیشگی غیر منطقیه که نمیشه اثبات و رد حرف من. پس لطفا دلیل بیارین یا دلایل منو نقض کنین
 

علّامه

عضو جدید
:eek:
من جایی نگفتم قبول ندارم ؟ چرا خدا رو شکر میکنین ؟
اینجا هم یه قدم باهاتون راه اومدم تا بحث پیش بره ... سرِ این موضوع تو برهان نظم (البته اگه بتونیم از خوانِ اول بگذریم!) صحبت خواهیم کرد ...


اول توضیح بدم که چون مستقیم حرفتون رو اثبات نکردین و از مثال برایِ اثباتِ حرفتون استفاده کردین ، رو مثالتون صحبت میکنم :
برایِ چی خنده دار باشه ؟ (سوالِ خوبی هم هست اتفاقاً ... نشون هم میده کسی که میپرسه ، به خودش زحمت میده به چیزایی که اطرافش میگذره فک کنه !)
جوابِ آدمیزادیش
( نه جوابی که توش آسمون ریسمون ببافن ...) هم اینجوریه که مثلاً سنسورهایی رو زبون هست که به این نوع مولکول حساسن و سیگنالی به مغز میفرستن که مغز احساس شوری رو ایجاد میکنه ... و الخ
اگه سنسوری نباشه ! نمک شور نیست ! (از اینا هم گذشته ، الزاماً اون حسی که شما بهش میگی شوری ، همون حسی نیست که من بهش میگم شوری !(همون داستان تفاوت نظر تو دیدنِ رابطه ی بینِ علت و معلول که فعلاً باشه تا به نظم برسیم))
(اگه این سوال نمیبود ... این جوابا هم نمیبود و اگه یه بچه میپرسید چرا نمک شوره ... میزدن تو سرش و میگفتن
خوب چون نمکه دیگه ... چه سوالیه میکنی ...)

چرا خنده دار باشه ؟ ...
حتی تو مثال زدنتون هم اشتباهتون رو تکرار میکنین ...
از قبل فرض کردین که شوری مختصِ ذاتِ نمکه ! هیچ چیزِ دیگه ای تو دنیا شور نیست ؟

چرا غذا شوره ؟ چون نمک توشه ... چرا نمک شوره ؟ چون شوری در ذاتِ نمکه ! (واجب الشور است ... علت الشوریة است ... یک چیزِ عجیبی است که عوام نمیفهمند!)




البته نسبت به شما چشم ...
اما نسبت به خدا نه ... چون اگر خدایی وجود داشته باشه ، خوب و بد حرف زدنِ من اون رو خوشحال یا ناراحت نخواهد کرد ...
اگر به قولِ شما ، ورایِ عقلِ انسان است ... ما هیچ ایده ای از احساساتش نخواهیم داشت ... مطمئناً ما نمتونیم توصیفش کنیم ...
(اینم تو پرانتز بگم که دوستانِ مذهبی ما ... میگن خدا ورایِ عقلِ و باز هم ادعا میکنن با ابزاری که در دستِ عقله میتونن اثباتش کنن!)
یکم بی انصافی می کنین که خودتونو تریبون عوام فرض میکنین و به جای اونا حرفف میزنین. من یه دلیلی برای احسان نوشتم البته نه شخصه ایشون کلی اگه نقدی داشتین استفاده می کنیم
یا علی
 

Sparrow

مدیر تالار مهندسی هوافضا
مدیر تالار
2+2 کاملا واضحه اما این که بیای بگی چون شوری در نمک ذاتیه پس وجود هم در خدا ذاتیه این بیشتر شبیه یک توجیه هست.
مثل این میمونه که من بگم چون عده ی زیادی از مردم دنیا در فقر و فلاکت به سر میبرن، پس نتیجه میگیریم که خدایی نیست چون اگه بود اینطوری نبود!
اگه اشتباه نکنم به این روش میگن استدلال از راه سنگ! یعنی یک چیزی که هیچ ربطی نداره رو بیای دلیل چیز دیگه ای کنی.




وقتی مجموعه بزرگی از ایرادات رو کنار هم بذاری میبینی که اونقدر کافی هستن که بتونن اصل وجود خدا رو نقض کنن. در صورتیکه بعضا هر کدوم از ایرادها میتونن کافی باشن.
مورد بعدی این که وقتی یکی میگه فلان چیز هست باید دلیل بیاره نه کسی که میگه نیست! قرآن میگه 124000 پیامبر بودن اما هیچ شواهدی ازشون نمونده، کسی که اینو قبول میکنه به صرف اینکه قرآن گفته اشتباه میکنه نه کسی که میگه این نیست چون مدارکی ازش نیست!


جالبه این خداهایی که بهشون اشاره کردی رو یه سرچ در موردشون بکن بعد ببین کدوم پیامبر اینا رو معرفی کرده؟
خدای ahpuch که میگی مشخصاتش اینجا هست اتفاقا قدش هم 12 اینچ هست!
http://www.dcuguide.com/who.php?name=ahpuch
خدای Vichama هم پسر یک خدای دیگه هست و مادرش هم به قتل رسیده:
http://en.wikipedia.org/wiki/Vichama

این خدا ها رو همین پیامبرا معرفی کردن؟

نه، به این میگن گیج ویج بازی درآوردن. چیزی که من گفتم این بود:

گفتم رابطه اثبات وجود خدا=ارائه دلیل برای وجود خدا مانند رابطه 2+2=4 می مونه. این که از پست من چه جور برداشت کردید که از شوری به ذات خدا میشه رسید رو دیگه شما باید توضیح بدید.

مثل این که شما خودت هم منظور سوالاتت رو نمی دونی. مگه نگفتی:

یکجا بودن پیامبران میتونه مثل خیلی از اختراعات بشر باشه که در یک منطقه فراگیر شدند. اگر دین هم اختراع شخص یا گروهی خاص باشد، طبیعی است که دامنه گسترش آن خصوصا با امکانات آن زمان فقط محدود به خاور میانه باشد.

پس بنا به گفته شما، دین و خدایی نباید در قاره ای مثل آمریکا در زمان تمدن های نخستین وجود می داشته. این مسئله که قوم مایاها یا اینکاها برای خودشون خدایان و دینی داشته اند (حالا به هر شکل) ناقض جمله بالای شماست.

بی خیال. من دیگه بحث با شما رو ادامه نمیدم. اصلاً اگر تونستید جواب های نقض منطقی به دوستمون علامه بدید و گفته های ایشون رو رد کنید، من هم میام تو تیم شما و بی خیال خدا میشم. :D
 
آخرین ویرایش:
دو روز نبودیم ها
من نمی فرستم جهنم! خودتون در کتب دینی می فرمایین کسی که خدای یکتا رو نشناسه و خدای دیگه ای بپرسته جاش توجهنمه! شما که مردم رو
حتی بخاطر رعایت نکردن جزئیات دین تهدید به جهنم میکنید حالا میگین اگه کسی خدارو هم نشناخت میتونه بره بهشت!!!!!!!
هرکسی بشنوه بعید نیست شاخ در بیاره
:surprised:

اگه واسه اون بدبختای منقرض شده پیامبر آمده بود چرا کتابی نداشتن و همگی خدایان متعدد می پرستیدن و وارد جهنم می شوند؟؟؟ در عوض ما اینطرف 5 تا کتاب کلفت با 124000 تا پیامبر داریم! عدالته این
:warn:

علامه خان هم بفکر ما نباشن چون طبق گفته خودشون مبنی بر ورود کفار به بهشت پس ما که خداشناسیم وبه کسی هم آزارمون نرسیده و حسود و ریاکار و ... هم نیستیم باید در صف اول باشیم!:D

ماپنج تا کتاب کلفت نداریم.فقط قرآن داریم بقیه کتابها تحریف شدند.شما گفتید واسه سرخپوستها مبلغ نبوده منم طبق آیه قرآن جواب دادم واثبات شد بوده.بعدش دلیل نمیشه چون مدرکی کتبی یا تصویری از گذشته نبوده پس اون چیز وجود نداشته.مثال میزنم:کسی تاحالا عقل شمارو با چشم دیده؟؟؟؟؟ندیده!!!!!میشه گفت چون دیده نشده پس شما عقل ندارید؟؟؟؟:confused:
ونمیشه گفت اونا چون چند تا خدا میپرستیدند پس واسشون پیغمبر نبوده.مگه واسه مسیحا کتاب وپیغمبر نیومد !!!!!!بعضیهاشون پیغمبر کردند پسر خدا.شرک از این بالاتر...
واینکه من گفتم شما اونا رو پیش پیش نفرست جهنم به این دلیل بود که اونارو برمبنای تکالیف زمان خودشون میسنجندنه بر اساس تکالیف دین بعد از اونا!!!!!
 

ehsansh84

عضو جدید


پس بنا به گفته شما، دین و خدایی نباید در قاره ای مثل آمریکا در زمان تمدن های نخستین وجود می داشته. این مسئله که قوم مایاها یا اینکاها برای خودشون خدایان و دینی داشته اند (حالا به هر شکل) ناقض جمله بالای شماست.


منظور از دین اعتقادات خرافی نیست. منظورم از دین همون دینی هست که یک خدا داره و تمام ادیان به همون خدا اعتقاد دارند. نه خدایان روم و یونان و مایا و اینکا و ...
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماپنج تا کتاب کلفت نداریم.فقط قرآن داریم بقیه کتابها تحریف شدند.شما گفتید واسه سرخپوستها مبلغ نبوده منم طبق آیه قرآن جواب دادم واثبات شد! بوده.بعدش دلیل نمیشه چون مدرکی کتبی یا تصویری از گذشته نبوده پس اون چیز وجود نداشته.مثال میزنم:کسی تاحالا عقل شمارو با چشم دیده؟؟؟؟؟ندیده!!!!!میشه گفت چون دیده نشده پس شما عقل ندارید؟؟؟؟:confused:
ونمیشه گفت اونا چون چند تا خدا میپرستیدند پس واسشون پیغمبر نبوده.مگه واسه مسیحا کتاب وپیغمبر نیومد !!!!!!بعضیهاشون پیغمبر کردند پسر خدا.شرک از این بالاتر...
واینکه من گفتم شما اونا رو پیش پیش نفرست جهنم به این دلیل بود که اونارو برمبنای تکالیف زمان خودشون میسنجندنه بر اساس تکالیف دین بعد از اونا!!!!!


همچین میگن از آیه اثبات شد که کسی ندونه میگه راس میگه بنده خدا!

آیه میگه برای هر قومی راهنمایی فرستادیم شما از کجا تعبیر میکنی که اون راهنما مبشر دینی و پیامبر بوده؟ معنی آیه کتابتان را در راستای هدف خود تحریف نکنید. اونا کافر به خدای یگانه و یا بت پرست بودن. برید تحقیق کنید لطفا

مثالتون هم خیلی تکراری بود. عقل کلمه و سخنی است برای بیان توانایی
مغز از بعضی جهات. سخن را نمیتوان دید همچنان که مثلا شعور شما را نمی توان دید
.
هرچه را که شما با عناوینی مثل عقل و احساس و شعور و اراده و تفکر میخواهید با چشم ببینید در مغز انسان نهفته است و بدون مغز مادی هیچیک معنایی ندارد.

ضمنا فکر نکن با درشت کردن خط (مانند بلند کردن صدا) میتوانی حرف غیر منطقی را به دیگران بقبولانی
 

ehsansh84

عضو جدید
دوستان عزیز (خصوصا اقای هشتاد و چهار) لطفا این لینک را بخوانید مطالب خیلی خوبی دارد .
http://www.x-shobhe.com/print.php?sid=784

خوندمش.
این هم مثل سایر جاها گفته برای استدلال خدا از علم استفاده نکنید. آخه خدا دست تو هر علمی برده و بعضا همه چیز رو بهم ربط داده! مثلا وقتی علم ماهیت دقیق ستارگان رو کشف کرده اونوقت خدا در قرآن گفته اینها تیرهایی هستند برای جلوگیری از شیاطین! باید چطوری توجیهش کرد؟ و حالا فرق شیاطین با شیطان اصلی چی هست رو هم معلوم نیست.

یه زمانی برام سئوال بود که چرا اسلام که اینقدر گفته میشه همه چیزش کاملا و برحق و از این حرفا چرا همه مسیحیا نمیان مسلمون بشن؟
با برسیها و تحقیقات آخیرم به راحتی دارم بهش میرسم. دلیلش اینه که هر کسی استدلالات خاص خودش رو داره. استدلالاتیکه از یک جهت درست و از یک جهت نادرست هست.
همه خودشون رو به حق و بقیه رو نا حق میدونن.

شیعه ها میگن ائمه ما از پیامبرا بیشتر عصمت دارن، اهل تسنن شیعه ها رو کافر میدونن، مسیحیا عیسی رو پسر خدا میدونن و مسلمونا رو تروریست میدونن و ...
با هر کدومشون اگر 24 ساعت کامل بحث کنی برات دلایلی میارن که قابل رد کردن نیست و دلیلی که خیلی از این دلایل رو نمیشه رد کرد اینه که وصل میشه به روایات تاریخی که فلانی در فلان سال چه حرفی زده و n نفر دیگه هم در طول تاریخ اون رو تایید کردن پس این میشه قانون!

اینجا فرضیه قوری راسل بیشتر ملموس میشه که چیزی که در تاریخ هم بهش چند بار اشاره شده بیشتر مورد قبول مردم واقع میشه. مثل پاسخهایی که من در تاپیک عصمت امامان گرفتم که بیشترش بر اساس روایات بود.

سانسوری که امروز از اطلاعات در کشور ما داره انجام میشه شک نکنید در طول زمان هم انجام میشده و چیزی رو که دوست نداشتن به گوش مردم برسه رو خیلی راحت سانسور میکردن.
میخواستم لینک برای قوری راسل بذارم دیدم لینکش فیل.تر شده:
http://fa.wikipedia.org/wiki/قوری_چای_راسل
نکته جالب اینجاست که این سایت فیل.تر نشده بلکه فقط صفحه مربوط به قوری راسل فیل.تر شده!!!

خیلیها این فرضیه رو اونقدر بی ارزش جلوه میدن که آدم فکرش رو هم نمیکنه که دسترسی مردم رو بهش بسته باشن!
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
خوندمش.
این هم مثل سایر جاها گفته برای استدلال خدا از علم استفاده نکنید. آخه خدا دست تو هر علمی برده و بعضا همه چیز رو بهم ربط داده! مثلا وقتی علم ماهیت دقیق ستارگان رو کشف کرده اونوقت خدا در قرآن گفته اینها تیرهایی هستند برای جلوگیری از شیاطین! باید چطوری توجیهش کرد؟ و حالا فرق شیاطین با شیطان اصلی چی هست رو هم معلوم نیست.

یه زمانی برام سئوال بود که چرا اسلام که اینقدر گفته میشه همه چیزش کاملا و برحق و از این حرفا چرا همه مسیحیا نمیان مسلمون بشن؟
با برسیها و تحقیقات آخیرم به راحتی دارم بهش میرسم. دلیلش اینه که هر کسی استدلالات خاص خودش رو داره. استدلالاتیکه از یک جهت درست و از یک جهت نادرست هست.
همه خودشون رو به حق و بقیه رو نا حق میدونن.

شیعه ها میگن ائمه ما از پیامبرا بیشتر عصمت دارن، اهل تسنن شیعه ها رو کافر میدونن، مسیحیا عیسی رو پسر خدا میدونن و مسلمونا رو تروریست میدونن و ...
با هر کدومشون اگر 24 ساعت کامل بحث کنی برات دلایلی میارن که قابل رد کردن نیست و دلیلی که خیلی از این دلایل رو نمیشه رد کرد اینه که وصل میشه به روایات تاریخی که فلانی در فلان سال چه حرفی زده و n نفر دیگه هم در طول تاریخ اون رو تایید کردن پس این میشه قانون!

اینجا فرضیه قوری راسل بیشتر ملموس میشه که چیزی که در تاریخ هم بهش چند بار اشاره شده بیشتر مورد قبول مردم واقع میشه. مثل پاسخهایی که من در تاپیک عصمت امامان گرفتم که بیشترش بر اساس روایات بود.

سانسوری که امروز از اطلاعات در کشور ما داره انجام میشه شک نکنید در طول زمان هم انجام میشده و چیزی رو که دوست نداشتن به گوش مردم برسه رو خیلی راحت سانسور میکردن.
میخواستم لینک برای قوری راسل بذارم دیدم لینکش فیل.تر شده:
http://fa.wikipedia.org/wiki/قوری_چای_راسل
نکته جالب اینجاست که این سایت فیل.تر نشده بلکه فقط صفحه مربوط به قوری راسل فیل.تر شده!!!

خیلیها این فرضیه رو اونقدر بی ارزش جلوه میدن که آدم فکرش رو هم نمیکنه که دسترسی مردم رو بهش بسته باشن!
شما تکلیفت با خودت هم معلوم نیست؟!!!
فکر کنم یه تاپیک دیگه زدی درباره قرآن پس چرا اینجا به جای جواب منطقی و عقلی آیات قرآن رو به خیال خودت دست آویز قرار میدی!!!
علم تجربی روی چیزهایی کار میکنه که با حواس پنجگانه در ارتباطه حالا شما چطور میخوای بتونه خدارو ثابت کنه؟؟؟
دلیل عجز علم تجربی تو این مسئله هم همان که نمیتونه خدا رو رد کنه!!
 

fk_invisible

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد ستاره ها دوستمان توضیح دادند . فقط من اضافه کنم که منظور از شیاطین در آن آیه اجنه ای است که خبیث هستند و وسوسه میکنند .
(تمام اجنه شیطان نیستند ، آنها هم مثل انسان ها مسلمان و غیر مسلمان دارند . آنها مثل انسان روح و جسم دارند . ولی نوع جسم آنها لطیف تر از انسان است و با چشم در حالت عادی قابل مشاهده نیستند )

دوست عزیز تمام تاریخ از طریق روایات مورخان به ما رسیده است .
اگر بخواهیم بگوییم روایات اعتباری ندارد ، باید به صحت تمام چیزهایی که از گذشته به ما رسیده است شک کنیم .
ما از کجا میفهمیم که در گذشته های دور چه اتفاقاتی افتاده ؟ جز این است که مورخانی قابل اعتماد، آن را به ما رسانده اند؟
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خب مثل اینکه آقا احسان هم قانع شدند!!!!!!!!!!!!!!!!
نبود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان توجه کنن تا جایی که من میدونم روایات که هیچ، خود قرآن هم تا قبل از به شهادت رسیدن حضرت محمد بصورت یک نوشته یا کتاب واحد نبود و در میان اصحابش بصورت پراکنده حفظ میشد. پس از شهادت وی هر کس که قسمتی از اون دهها هزار آیه را از حفظ بود یا به نوعی پیش خود نگه داشته بود اومدن و هرکسی هرچی یادش مونده بود یا حفظ کرده بود رو گفت و همگی رو یه جا جمع کردن و شد یه کتاب.:)

در مورد احدیث هم بعد از شهادت پیغمبر، یکی از خلیفه ها به مردم اعلام کرد هر کسی هرگونه حدیثی داره بیاره تحویل ما بده میخوایم یه جا جمع کنیم؛ بعد از جمع آوری همه اونا رو آتش زد و گفت دیگه حدیثی نموند، خیال همه راحت شه.
البته من خوب یادم نیست ولی علامه خان بهتر میدونه اینارو

پس هیچ چیز تاریخی و قدیمی نمیتونه آدمو مطمئن کنه
ما باید شرایط
حال رو در نظر گرفته و نسبت به آن قوانین عادلانه و عاقلانه وضع کنیم و بدون اتکا به گذشته زندگی کنیم نه اینکه از رو چیزهای مبهم قبلی قوانین عجیب و بعضا غیر انسانی استخراج کرده و برای خود و دیگران مشکل بیافرینیم

 

j0o0o0o0o0di

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدای درهای باز
خدای درهای بسته
مارا از این آستانه بگذران...
آخه سال 2012 هم اومد جهان داره نابود میشه شما هنوز خدارو باور نکردید...توسسسسسرتون
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
دوستان توجه کنن تا جایی که من میدونم روایات که هیچ، خود قرآن هم تا قبل از به شهادت رسیدن حضرت محمد بصورت یک نوشته یا کتاب واحد نبود و در میان اصحابش بصورت پراکنده حفظ میشد. پس از شهادت وی هر کس که قسمتی از اون دهها هزار آیه را از حفظ بود یا به نوعی پیش خود نگه داشته بود اومدن و هرکسی هرچی یادش مونده بود یا حفظ کرده بود رو گفت و همگی رو یه جا جمع کردن و شد یه کتاب.:)

در مورد احدیث هم بعد از شهادت پیغمبر، یکی از خلیفه ها به مردم اعلام کرد هر کسی هرگونه حدیثی داره بیاره تحویل ما بده میخوایم یه جا جمع کنیم؛ بعد از جمع آوری همه اونا رو آتش زد و گفت دیگه حدیثی نموند، خیال همه راحت شه.
البته من خوب یادم نیست ولی علامه خان بهتر میدونه اینارو

پس هیچ چیز تاریخی و قدیمی نمیتونه آدمو مطمئن کنه
ما باید شرایط
حال رو در نظر گرفته و نسبت به آن قوانین عادلانه و عاقلانه وضع کنیم و بدون اتکا به گذشته زندگی کنیم نه اینکه از رو چیزهای مبهم قبلی قوانین عجیب و بعضا غیر انسانی استخراج کرده و برای خود و دیگران مشکل بیافرینیم

این دانسته هاتون مطمئنید نظر شخصی نیست؟!!!
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما که هنوز کتابی ندیدیم معرفی کنید!!!

خط عربی در زمان بعثت افزون بر آن که از نقطه خالی بود، به شکل (علائم، حرکات، حروف و کلمات‌)، نشانه و علامت نیز نداشت؛ از آن روی قرآن نیز، طبق معمول آن زمان، اعراب نداشت‌.(قابل توجه اونایی که بخاطر یه کسره یا فتحه که معنی رو عوض میکنه دلیل میارن و بحث میکنن. در ابتدا قرآن هیچکدام را نداشت. اینا بعدا نوشته شدن)

در مورد کتابا هم اسم همشون یادم نیست ولی تو اینا نوشته:

صحیفه خلیفه ابى بکر، الغدیر علامه امینی، صحیفه عبدالله بن عمروعاص: وى به امر رسول خدا احادیث را جمع آورى کرد، ولى به دستور خلیفه عمر آن کتاب را پنهان کرد که حتى نامى از آن در کتاب هاى حدیث باقى نمانده است.

البته من برای خودم متاسفم که دارم با کسایی صحبت میکنم که حتی از چیزی که ازش دفاع کورکورانه میکنن اطلاعات ندارن و از من میخوان که براشون کتابای خودشونو معرفی کنم

دوست عزیز واسه شما بهتره که اینجا رو رها کنی بری دنبال درس و مشق و مطالعه، شاید فرجی بشه و فرصتی برای رشد هرچه بیشتر فکری
وقتی از نظر فکری کاملتر باشی نیازی نداری با کسی بحث کنی. خودت به نتیجه درست میرسی
منم دوست دارم کم کم از این بحثا خارج شم و وارد بحثهای علمی بشم چون هر چقدر هم دلیل منطقی بیاری یه عده هستن که قبول نخواهند کرد چون منافعشون در خطر میوفته


در گفتگوی آزاد هم اگه یکی سوال علمی (از زیست شناسی گرفته تا باتری! نه مسایل درسی) میپرسید به احتمال قوی از من راهنمایی خوبی دریافت میکرد ولی نمیدانم چرا در اونجا علاقه ای برای مباحث علمی (نه درسی) نیست
 
آخرین ویرایش:
همچین میگن از آیه اثبات شد که کسی ندونه میگه راس میگه بنده خدا!

آیه میگه برای هر قومی راهنمایی فرستادیم شما از کجا تعبیر میکنی که اون راهنما مبشر دینی و پیامبر بوده؟ معنی آیه کتابتان را در راستای هدف خود تحریف نکنید. اونا کافر به خدای یگانه و یا بت پرست بودن. برید تحقیق کنید لطفا

مثالتون هم خیلی تکراری بود. عقل کلمه و سخنی است برای بیان توانایی
مغز از بعضی جهات. سخن را نمیتوان دید همچنان که مثلا شعور شما را نمی توان دید
.
هرچه را که شما با عناوینی مثل عقل و احساس و شعور و اراده و تفکر میخواهید با چشم ببینید در مغز انسان نهفته است و بدون مغز مادی هیچیک معنایی ندارد.

ضمنا فکر نکن با درشت کردن خط (مانند بلند کردن صدا) میتوانی حرف غیر منطقی را به دیگران بقبولانی
ببخشیییییییدتوشهر شما راهنما یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟راهنما یعنی کسی که انسان را به راه درست هدایت میکند.این هر آدم بیسوادی میدونه.!!!!
من طبق تفسیر آقای قرآتی مفسر بزرگ قرآن گفتم.امیدوارم حداقل منکر علم وسواد آقای قرآتی نباشید.پس طبق این آیه همه میدونند که خداوند هیچ وقت زمین رو خالی از راهنما قرارنداده.قرآن هم یک کتاب دینی.توی این آیه هم اشارش به راهنمای دینی بوده.شما اگر سرخپوستها رو آدم میدونید واونا رو یک قوم.نگران اونا نباشید خداوند واسه اونا فکری کرده.
 

علّامه

عضو جدید
دوستان توجه کنن تا جایی که من میدونم روایات که هیچ، خود قرآن هم تا قبل از به شهادت رسیدن حضرت محمد بصورت یک نوشته یا کتاب واحد نبود و در میان اصحابش بصورت پراکنده حفظ میشد. پس از شهادت وی هر کس که قسمتی از اون دهها هزار آیه را از حفظ بود یا به نوعی پیش خود نگه داشته بود اومدن و هرکسی هرچی یادش مونده بود یا حفظ کرده بود رو گفت و همگی رو یه جا جمع کردن و شد یه کتاب.:)

در مورد احدیث هم بعد از شهادت پیغمبر، یکی از خلیفه ها به مردم اعلام کرد هر کسی هرگونه حدیثی داره بیاره تحویل ما بده میخوایم یه جا جمع کنیم؛ بعد از جمع آوری همه اونا رو آتش زد و گفت دیگه حدیثی نموند، خیال همه راحت شه.
البته من خوب یادم نیست ولی علامه خان بهتر میدونه اینارو

پس هیچ چیز تاریخی و قدیمی نمیتونه آدمو مطمئن کنه
ما باید شرایط
حال رو در نظر گرفته و نسبت به آن قوانین عادلانه و عاقلانه وضع کنیم و بدون اتکا به گذشته زندگی کنیم نه اینکه از رو چیزهای مبهم قبلی قوانین عجیب و بعضا غیر انسانی استخراج کرده و برای خود و دیگران مشکل بیافرینیم

دوست عزیز این حرفتون درست نیست قرآن در زمان پیامبر هم وجود داشت و جمع آوری شده و همین قرآنی که الان در دست ماست همون قرآن زمان پیامبره. و شواهد و روایات زیادی این مطلب مارو تایید میکنن. و این حرف مورد اتفاق ماست. میتونین به کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده » آیت الله حسن زاده مراجعه کنین تا این مستنداتو ببینین.
اما اینکه گفتم این مطلب که قرآن در زمان پیامبر جمع آوری شده و ایشون ترتیبشو مشخص کردن اینه که سیوطی که یکی از علمای اهل سنت است در این باره می گه:
سيوطى در اتقان، فصل نخست از نوع هيجدهم گويد: اجماع و روايات مترادف بر اين دلالت دارند كه ترتيب آيات توقيفى، مستند به تعيين پيغمبر اكرم- صلّى اللّه عليه و آله- در ترتيب نزول است و ترديدى در آن نيست و بسيارى از علماء آن را در آثار خود آورده‏اند از جمله زركشى در «البرهان» ادعاى اجماع كرده و ابو جعفر ابن الزبير در كتاب «مناسبات» خود چنين گفته است: «ترتيب آيات و سوره‏هاى قرآن به توقيف و آگاهى خود پيغمبر و فرمان او انجام شد و در اين مورد بين مسلمين خلافى نيست».
منظور از توقیفی یعنی اینکه فقط همون نامهایی که در آن زمان بوده و پیامبر فرموده رو ما حق داریم اون اسامی رو نام ببریم
.
اگه خواستین من اون ادله رو از کتاب استاد حسن زاده خلاصه میکنم و براتون مینویسم هرچند پیشنهاد میکنم خودتون بخونین. مطالب جالبی داره
یا علی
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشیییییییدتوشهر شما راهنما یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟راهنما یعنی کسی که انسان را به راه درست هدایت میکند.این هر آدم بیسوادی میدونه.!!!!
من طبق تفسیر آقای قرآتی مفسر بزرگ قرآن گفتم.امیدوارم حداقل منکر علم وسواد آقای قرآتی نباشید.پس طبق این آیه همه میدونند که خداوند هیچ وقت زمین رو خالی از راهنما قرارنداده.قرآن هم یک کتاب دینی.توی این آیه هم اشارش به راهنمای دینی بوده.شما اگر سرخپوستها رو آدم میدونید واونا رو یک قوم.نگران اونا نباشید خداوند واسه اونا فکری کرده.

تو همه شهرا راهنما چند تا معنی میده که البته معنی دینی نداره که شما از خودتون استنباط میکنی
خدا کاش واسه شما هم یه فکری بکنه بلکه فرجی بشه و بعضا غیر مغرضانه به مسایل فکر کنی
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
خط عربی در زمان بعثت افزون بر آن که از نقطه خالی بود، به شکل (علائم، حرکات، حروف و کلمات‌)، نشانه و علامت نیز نداشت؛ از آن روی قرآن نیز، طبق معمول آن زمان، اعراب نداشت‌.(قابل توجه اونایی که بخاطر یه کسره یا فتحه که معنی رو عوض میکنه دلیل میارن و بحث میکنن. در ابتدا قرآن هیچکدام را نداشت. اینا بعدا نوشته شدن)در مورد کتابا هم اسم همشون یادم نیست ولی تو اینا نوشته:صحیفه خلیفه ابى بکر، الغدیر علامه امینی، صحیفه عبدالله بن عمروعاص: وى به امر رسول خدا احادیث را جمع آورى کرد، ولى به دستور خلیفه عمر آن کتاب را پنهان کرد که حتى نامى از آن در کتاب هاى حدیث باقى نمانده است.البته من برای خودم متاسفم که دارم با کسایی صحبت میکنم که حتی از چیزی که ازش دفاع کورکورانه میکنن اطلاعات ندارن و از من میخوان که براشون کتابای خودشونو معرفی کنمدوست عزیز واسه شما بهتره که اینجا رو رها کنی بری دنبال درس و مشق و مطالعه، شاید فرجی بشه و فرصتی برای رشد هرچه بیشتر فکری وقتی از نظر فکری کاملتر باشی نیازی نداری با کسی بحث کنی. خودت به نتیجه درست میرسیمنم دوست دارم کم کم از این بحثا خارج شم و وارد بحثهای علمی بشم چون هر چقدر هم دلیل منطقی بیاری یه عده هستن که قبول نخواهند کرد چون منافعشون در خطر میوفتهدر گفتگوی آزاد هم اگه یکی سوال علمی (از زیست شناسی گرفته تا باتری! نه مسایل درسی) میپرسید به احتمال قوی از من راهنمایی خوبی دریافت میکرد ولی نمیدانم چرا در اونجا علاقه ای برای مباحث علمی (نه درسی) نیست
پست قبلیتون رو یه بار بخونید بد نیست!!!!!
یه بار میگید قرآن گردآوری نشده بود حالا برای اثباتش حرف اعراب رو میزنید!!
بعدشم فکر میکنی مثلا چه دلیلی آوردی که همه اعتقادات طرفت رفته زیر سوال!
یه ادعای دیگه هم کردین پس باید اونم مستند باشه گرچه این یکی هم رفرنسی نداشت!!
دوست عزیز توی بحث دینی باید مستند صحبت کرد حالا اینو شما میذاری به حساب درس و مشق مشکلی نیست!
 

hamecheedoon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز این حرفتون درست نیست قرآن در زمان پیامبر هم وجود داشت و جمع آوری شده و همین قرآنی که الان در دست ماست همون قرآن زمان پیامبره. و شواهد و روایات زیادی این مطلب مارو تایید میکنن. و این حرف مورد اتفاق ماست. میتونین به کتاب «قرآن هرگز تحریف نشده » آیت الله حسن زاده مراجعه کنین تا این مستنداتو ببینین.
اما اینکه گفتم این مطلب که قرآن در زمان پیامبر جمع آوری شده و ایشون ترتیبشو مشخص کردن اینه که سیوطی که یکی از علمای اهل سنت است در این باره می گه:
سيوطى در اتقان، فصل نخست از نوع هيجدهم گويد: اجماع و روايات مترادف بر اين دلالت دارند كه ترتيب آيات توقيفى، مستند به تعيين پيغمبر اكرم- صلّى اللّه عليه و آله- در ترتيب نزول است و ترديدى در آن نيست و بسيارى از علماء آن را در آثار خود آورده‏اند از جمله زركشى در «البرهان» ادعاى اجماع كرده و ابو جعفر ابن الزبير در كتاب «مناسبات» خود چنين گفته است: «ترتيب آيات و سوره‏هاى قرآن به توقيف و آگاهى خود پيغمبر و فرمان او انجام شد و در اين مورد بين مسلمين خلافى نيست».
منظور از توقیفی یعنی اینکه فقط همون نامهایی که در آن زمان بوده و پیامبر فرموده رو ما حق داریم اون اسامی رو نام ببریم
.
اگه خواستین من اون ادله رو از کتاب استاد حسن زاده خلاصه میکنم و براتون مینویسم هرچند پیشنهاد میکنم خودتون بخونین. مطالب جالبی داره
یا علی

دوست عزیز فکر نکنید نوشتن آیات به همین سادگی بوده
از یاد نبرید که در زمان پیغمبر چون در حجاز کاغذ نبود آیات رو یا حفظ میکردند یا بر روی استخوان کتف شتر یا روی پوست حیوان یا روی کتیبه گلی مینوشتند. حالا تصور کنید اگه همه دهها هزار آیه روی اینا نوشته شه بسیار حجیم میشه و چندین تن وزن پیدا میکنه(مثلا واسه هر آیه یک کیلو استخوان یا کتیبه!) . پس منطقی تر به نظر میاد که حفظ کنن تا بنویسن.
نبودن نقطه وحرکه ها هم مساله رو بغرنجتر میکنه. نه تنها در زمان پیغمبر ، بلکه مدتها بعد از اون هم قرآن نقطه و حرکه نداشت. پس از چند دفعه تغییر خط بالاخره نویسندگان به کلمه های آن نقطه و حرکه گذاشتند. حالا خودتان بگید که با توجه به اینکه بسیاری از حفظ کنندگان آیات در جنگها مردند و نقطه و حرکه هم نبود و چند بار خط تغییر کرد و ... میتوان گفت بی کم و کاست به ما رسیده؟
عکسهای استخوانها و کتیبه ها و نوشته های بی نقطه و حرکه رو میتونید در اینترنت جستجو کنید و خودشون هم بعد قرنها حالا وجود دارند و دلیل بر این مدعا هستند
آنچه که عیانست چه حاجت به بیانست

ضمنا من این کتاب رو در اختیار ندارم و فکر میکنم که نیازی هم به آن نیست. دلایل روشن هستن.
 

tracer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

دوست عزیز فکر نکنید نوشتن آیات به همین سادگی بوده
از یاد نبرید که در زمان پیغمبر چون در حجاز کاغذ نبود آیات رو یا حفظ میکردند یا بر روی استخوان کتف شتر یا روی پوست حیوان یا روی کتیبه گلی مینوشتند. حالا تصور کنید اگه همه دهها هزار آیه روی اینا نوشته شه بسیار حجیم میشه و چندین تن وزن پیدا میکنه(مثلا واسه هر آیه یک کیلو استخوان یا کتیبه!) . پس منطقی تر به نظر میاد که حفظ کنن تا بنویسن.
نبودن نقطه وحرکه ها هم مساله رو بغرنجتر میکنه. نه تنها در زمان پیغمبر ، بلکه مدتها بعد از اون هم قرآن نقطه و حرکه نداشت. پس از چند دفعه تغییر خط بالاخره نویسندگان به کلمه های آن نقطه و حرکه گذاشتند. حالا خودتان بگید که با توجه به اینکه بسیاری از حفظ کنندگان آیات در جنگها مردند و نقطه و حرکه هم نبود و چند بار خط تغییر کرد و ... میتوان گفت بی کم و کاست به ما رسیده؟
عکسهای استخوانها و کتیبه ها و نوشته های بی نقطه و حرکه رو میتونید در اینترنت جستجو کنید و خودشون هم بعد قرنها حالا وجود دارند و دلیل بر این مدعا هستند
آنچه که عیانست چه حاجت به بیانست

ضمنا من این کتاب رو در اختیار ندارم و فکر میکنم که نیازی هم به آن نیست. دلایل روشن هستن.

قرآن كريم در مدت 23 سال نازل شد و هرگاه فرود مى آمد پيغمبر صلى اللّه عليه وآله و سلم آن را بر مومنين قراءت مى فرمود و همان وسيله دعوت مردم باسلام بود وهرگز آنرا در زوايا و خبايا پنهان نمى كرد و چون مردم تعليم ميگرفتند و مى نوشتنديا از بر مى كردند هر جا بدعوت بت پرستان قبائل مى رفتند چند سوره از قرآن با خودمى بردند. وقتى مسلمانان بحبشه رفتند از آن سوره ها كه تا آن وقت نازل شده بود با خودبردند و سوره مريم را براى نجاشى پادشاه حبشه خواندند. بدين ترتيب سور قرآن در عهد پيغمبر (ص) در جزيره العرب منتشر شده و اسلام درهمان عهد همه عربستان را فراگرفته بود و قرآن در همه جا رفته بود. هر مسلمان بايد سوره فاتحه الكتاب را با يك سوره ديگر در نماز بخواند و از برباشد؛ و پيغمبر (ص) فرموده بود: آنكه قرآن بيشتر دانددر هر قوم او امام باشد. و بدين جهت مردم را بحفظ قرآن ترغيب مى فرمود.
پس هر يك از اين سوره ها را عده اى غير محصور از مسلمانان در همه عربستان از برداشتند يا نوشته بودند مثلا سوره يس را ده هزار نفر، و سوره الرحمن رابيست هزار نفر، و سوره حمد را چند ميليون نفر و سوره هاى بزرگتر مانند بقره راكمتر و هيچ سوره اى نبود كه مردم بسيار از بر نداشته باشند، مردم هم مختلف بودند گروهى مثلا ده سوره از بر داشتند، گروهى پنجاه سوره و چند تن بودند كه هرچه قرآن نازل شده بود يا از بر داشتند يا نوشته بودند و به همه قرآن عالم بودند مانند عبداللّه ابن مسعود، و ابى بن كعب، و اميرالمومنين عليه السلام. تركيب سوره هاى قرآن از آيات و اينكه هر يك داراى چند آيه است و كدام آيه ازكدام سوره است، همه را پيغمبر (ص) از جانب خدا معين فرمود و هر سوره نام مخصوص داشت در زمان پيغمبر معروف چنانكه وقتى آن حضرت مى فرمود سوره طه يا سوره مريم يا سوره هود، مردم مى دانستند كدام سوره مقصود است مثلا پيغمبر (ص) فرمود شيبتنى سوره هود يعنى سوره هود مرا پير كرد. همه مردم دانستند كدام سوره را فرمود چون هزاران نفر آن سوره را از بر داشتند و نوشته بودند. اينها همه بتواتر معلوم است و شكى در آن نيست. مردم عهد پيغمبر (ص) وقتى قرآن را از بر مى كردند مسامحه در الفاظ آن جائزنمى شمردند، همچنانكه ما حمد و سوره از بر مى كنيم و دقت مى كنيم يك حرف آن راغلط و به تغيير نخوانيم، مردم آن عهد هم آيات قرآن را بهمين دقت از بر مى كردند مثلا بجاى «اقتربت» لفظ مرادف آن «دنت» را نمى آوردند و در قرن اول هجرى علم نحو براى ضبط حركات قرآن پديد آمد و اين دقت كه اصحاب و تابعين و قراء سبعه در اداى كلمات داشتند خلق الساعه نبود بلكه دنبال همان دقت عهد پيغمبر (ص) بود در ضبط حروف، و دليل بزرگ اين مطلب حروف مقطعه اول سوره ها است، مثلا چند جا الر است و يك جا المر و جائى المص و جائى طس و جائى طسم و چند جا حم و يك جا حمعسق. پس بحروف عنايت تام داشتند و تغيير حروف و تقديم وتاخير را جايز نمى شمردند. نيز در اول همه سوره «بسم اللّه» نوشتند غير از سوره توبه اين هم دليل تعبد آنها بود و اگر در ترتيب سور و آيات مختار بودند يا تصرف در آن را جايز مى شمردند «بسم اللّه» در اول سوره توبه هم مى نوشتند. و اينكه بعضى گويند بسم اللّه كلمه رحمت است و براءه كلمه عذاب از اين جهت «بسم اللّه» ننوشتند. صحيح نيست چون سورى كه ابتدا به عذاب شود بسيار است و در همه «بسم اللّه» نوشتند و ننوشتن «بسم اللّه» در اول سوره توبه محض براى متابعت رسولخدا بود و بس، وگرنه در اول سوره هل اتيك حديث الغاشيه هم نبايد «بسم اللّه» بنويسند. پس از رحلت خاتم انبياء (ص) بعهد ابوبكر يك مصحف رسمى نوشتند مطابق آنچه در دست همه مردم بود و نگاه داشتند و آن قرآن نزد حفصه امانت بود تا اگر زمان بسيار بگذرد مسلمانان متفرق در شهرها كه سينه به سينه يا نسخه به نسخه سوره هاى قرآن را از هم فرا ميگرفتند در نقل آن سهو خطائى كنند
و حافظان طبقه اول قرآن از ميان بروند آن قرآن رسمى قديم مرجع آنها باشد و به عهد خلافت عثمان از روى آن مصحف قديم چند نسخه نوشتند و بشهرها فرستادند و در مساجد بزرگ نهادند تانويسندگان و قراء از آنها سهو و خطاى نسخه ها را اصلاح كنند و بدقت تمام قرآن كريم را حرف بحرف و كلمه بكلمه حفظ كردند تا بعهد ما، و خداوند بر خود حتم كرده بود ان علينا جمعه و قرءانه و اين وعده خدا بانجام رسيد. مسلمانان چنان در ضبط قرآن دقت داشتند كه اگر در قرآنهاى صدر اول و رسم الخطقديم كلمه اى بر خلاف قواعد معمولى خط نوشته بود آنرا بهمان صورت در قرآن هاى متاخر حفظ كردند و تغيير آنرا جائز نشمردند مثلا: بعد از واو جمع بايد الف نوشته شود و در قرآن هاى عصر صحابه نيز اين قاعده را مراعات مى كردند مگر در كلمه «جاو و فاو و باو و سعو فى آياتنا در سوره سبا، و عتوعتوا در فرقان، و الذين تبوء الدار در حشر» كه در آن قرآن ها الف ننوشته بودند متاخرين هم ترك كردند و نوشتن آن را جائر ندانستند تا ما بدانيم به امانت و دقت قرآن را ضبط كردند و تحريف در آن نشد و چند جا الف را واو نوشتند مثل «بلوا مبين در سوره دخان و علموا بنى اسرائيل در شعراء». همچنين تاء در آخر كلمه به صورتها نوشته مى شود مانند سنه و رحمه اما درقرآن هاى عهد صحابه چند تاء كشيده نوشته بودند آن را تغيير ندادند مثل كلمه «رحمت بتاء كشيده در سوره بقره و اعراف و هود و مريم و روم و زخرف» و نيز «نعمت در بقره و آل عمران و مائده و ابراهيم و نحل و لقمان و فاطر و طور» و «سنت در انفال و فاطر و غافر» و در ساير جاها بهاء مدور نوشتند و نيز كلمات «ربك الحسنى و فنجعل لعنت اللّه و الخامسه ان لعنت اللّه و ان شجرت الزقوم و قرت عين و جنت نعيم و بقيت اللّه خيرا و امرات- هر جا با زوج استعمال شود- مانند امرات فرعون و معصيت در قد سمع» همه را به تاء كشيده نوشتند و نيز كلمه «شى ء» را همه جا بشين پس از آن ياء نوشتند مگر در سوره كهف «ولاتقولن لشاى‏ء» كه يك الف ميان شين و ياء نوشته بود و آن را به همين نحو حفظ كردند و نيز پس از كلمه «لا» در «لا اذبحنه و لا اوضعوا و لا الى الجحيم الفى» نوشتند بدون احتياج به آن براى متابعت. و در كلمه «نباء المرسلين» ياء زائد نوشتند و نيز در «اناء الليل» در طه و «تلقاى نفسى» در سوره يونس و «من وراء حجاب» در شورى و «ايتاء ذى القربى» در نحل و «بلقاء ربهم و لقاء الاخره» در سوره روم كه در نظائر آن ننوشتند و عجب اينست كه در كلمه «بايكم المفتون و بنيناها» بايد بجاى يك مركز ياء دو مركز نوشته بودند آن را هم حفظ كردند و از اين قبيل در قرآن بسياراست و بسيار جاى تاسف است كه در قرآن هاى طبع ايران از جهل و مسامحه مراعات اين نكات را نمى نمايند و مسلمانان ممالك ديگر آن را حمل بر عمد و عناد مى كنند- نعوذ باللّه-. همين ضبط و دقت كه در نوشتن بود در اداى حروف و حركات هم بود مثلا حفص در يك موضع يخلد فيه مهانا در سوره فرقان باشباع فيهى خواند و در نظائر آن بى اشباع، و ابن كثير در همه آنها باشباع خواند و در دو جا عليه اللّه و انسانيه در سوره فتح و كهف بضم هاء ضمير خواند و در نظائر آن بكسرخواند، و در علم قراءت امثال اين بسيار است كه دلالت دارد بر عنايت مردم اززمان پيغمبر (ص) تاكنون و محال است كسى احتمال دهد كه در آن تغيير يا تحريف يازياده و نقصانى راه يافته است. و در اين مسئله خزعبلات و اباطيل در ذهن فارسى زبانان بسيار فرورفته است و مردم معاند آنرا دستاويز فساد كرده اند و چگونه عاقل تصور مى كند در قرآن با دقت و حفظ تغيير يا نقصان راه يافت اما در حديث كه يك نفر نقل كرد تحريف راه نيافت مليونها مردم سوره حمد را بهمين نحو كه در مصاحف است قراءت كردند سهو كردند اماآن يكنفر كه عبارت حمد را
طور ديگر نقل كرد سهو نكرد. كتب يهود و نصارى هيچيك مانند قرآن نيست بلكه همه آنها نظير تواريخ و اخبار مااست و مردم از كلام آنها فراهم كرده و كتاب ساختند و كتاب تورات و انجيل مانند تاريخ طبرى و سيره ابن هشام و تاريخ روضه الصفا است و اينكه گويند كتاب موسى (ع) يعنى كتابى كه در شرح حال حضرت موسى نوشتند نه آنكه موسى عليه السلام نوشت و كتاب يوشع يعنى كتابى كه در شرح حال يوشع نوشتند نه كتابى كه يوشع (ع) نوشت و همچنين انجيل كتاب حضرت مسيح (ع) است يعنى شرح زندگى او است نه تاليف او، مثل اينكه ما مى گوئيم مختارنامه يعنى كتابى كه ديگرى در شرح حال مختارنوشت با اين همه احاديث ما از تورات و انجيل كه آنرا كتاب آسمانى مى دانند معتبرتر است چون در احاديث ما متواتر بسيار است.
اثبات نبوت، شعرانى- ميرزا ابوالحسن
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته

دوست عزیز فکر نکنید نوشتن آیات به همین سادگی بوده
از یاد نبرید که در زمان پیغمبر چون در حجاز کاغذ نبود آیات رو یا حفظ میکردند یا بر روی استخوان کتف شتر یا روی پوست حیوان یا روی کتیبه گلی مینوشتند. حالا تصور کنید اگه همه دهها هزار آیه روی اینا نوشته شه بسیار حجیم میشه و چندین تن وزن پیدا میکنه(مثلا واسه هر آیه یک کیلو استخوان یا کتیبه!) . پس منطقی تر به نظر میاد که حفظ کنن تا بنویسن.
نبودن نقطه وحرکه ها هم مساله رو بغرنجتر میکنه. نه تنها در زمان پیغمبر ، بلکه مدتها بعد از اون هم قرآن نقطه و حرکه نداشت. پس از چند دفعه تغییر خط بالاخره نویسندگان به کلمه های آن نقطه و حرکه گذاشتند. حالا خودتان بگید که با توجه به اینکه بسیاری از حفظ کنندگان آیات در جنگها مردند و نقطه و حرکه هم نبود و چند بار خط تغییر کرد و ... میتوان گفت بی کم و کاست به ما رسیده؟
عکسهای استخوانها و کتیبه ها و نوشته های بی نقطه و حرکه رو میتونید در اینترنت جستجو کنید و خودشون هم بعد قرنها حالا وجود دارند و دلیل بر این مدعا هستند
آنچه که عیانست چه حاجت به بیانست

ضمنا من این کتاب رو در اختیار ندارم و فکر میکنم که نیازی هم به آن نیست. دلایل روشن هستن.
جالبه توی بحث نقلی شما از منطق خودتون استفاده میکنید و اگه کسی بگه تاریخ چیز دیگه ای میگه میگید نه منطق من اینو میگه البته منطقی که تحت تاثیر افکاره!!
باز هم رفرنسی ندیدیم غیر از این که من بچه ام!!!
 

Similar threads

بالا