جملات فاز مثبت و انرژی بخش

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
لبخندِتو به من امید زندگی می دهد
امید زندگی ام را از من دریغ مکن...


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
 

yaldayi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبخند بزن!
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد
که امید رفته را باز گرداند،
گاه قوسی کوچک
می تواند معماری بنایی را نجات دهد...!


احسنت داری پوریا...
آدم ناخودآگاه لبخند میزنه
(سرعتتو عشقه!)
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار


زیبا ترین منحنی جهان لبخند است.
همه ی مردم به یک زبان لبخند می زنند!




 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
می دانم !
بهار٬ خنده ی زیبای توست که هر روز در دلم سبز می شود

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هرگــــز منتظـــــر فـــردای خیــــالی نبـــــاش.
سهمت را از
شادی هـــای زندگـــی همیـــن امروز بگیــــر,
ضـــرر نمی کنــــی...!
اگر از هم اکــــنون لبـــخند زدن را تجربـــه کنـــی
ﻣﻄﻤﺌــﻦ ﺑﺎﺵ ﻫﻤﯿﺸـــﻪ ﯾﮑـــﯽ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ
ﻋﺎﺷـــــﻖ ﻟﺒﺨــــﻨﺪ ﺗﻮ ﺑﺎﺷــــــد


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
از لبخندت برای تغییر دنیا استفاده کن
مگذار دنیا لبخندت را تغییر دهد



 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
گل من آنقدر سیر بخند که غم از رو برود
:redface:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
شادمانه زیستن را باید از دوست آموخت

پس لبخند بزن دوسته من
:)

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
چشمهایت سیراب سراب
و نگاهم،
تاول زده از تابش تشنگی
برویم دعای باران بخوانیم .
تو با دل من
من با دل تو
باور کن با لبخند چترهایمان بر می گردیم
:heart:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
و لبخند...
این لبخند توست که با حرارتش هر نگاه دل مرده ای را گرم میکند
:redface:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
آدمک بخند...

فردا برای خندیدن دیر است... امروز باید بخندی!!
بخند... این دنیا خنده دارست
پر از چیزهای خندیدنیست...
اگه نخندی فردا میشی گرفتار...
بخند تا دنیا بهت بخنده...
بخند تا خوشبختی بهت دل ببنده!
:heart:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
هیچ وقت برای غصه ی دیروز رو خوردن دیر نیست...
ولی برای به
امروز خندیدن هر ثانیه دیر است...


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست
و دلم بس تنگ است

باز هم میخندم

آنقدر میخندم كه غم از روی رود
:heart:
زندگی باید كرد

گاه با یك گل سرخ

گاه با یك دل تنگ

گاه باید رویید در پس این باران

گاه باید خندید بر غمی بی پایان…



 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی
از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش…

امروز هر چقدر دلها را شاد کنی
کسی به تو خورده نمیگیره، پس شادی بخش باش

امروز هر چقدر نفس بکشی
جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه!

پس از اعماق وجودت نفس بکش

امروز هر چقدر آرزو کنی
چشمهی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن

امروز هر چقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمیشه
پس صدایش کن

او منتظر توست
منتظر آرزوهایت، خنده هایت، گریه هایت

ستاره شمردن هایت

و…

عاشق بودنهایت!

امروز امروز است



 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
شادی یک هدف نیست که به آن برسید...
شادی طبیعت ذاتی شماست،
فقط باید آن را کشف کنید.
غصه و اندوه نه تنها شما را به خدا نزدیک نمیکند
بلکه شما را از طبیعت ذاتی تان دور خواهد کرد.

همیشه به یاد داشته باش:
« انسان های خندان و شاد به خداوند شبیه ترند!


:heart:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
وقتی اتفاقی می افته گریه نکن.چون دیگه
تمومشده و اون اتفاق افتاده...پس بخند...


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی،وزن نگاهیست که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک به جا می ماند
:heart:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
لبخنـــد زیباترین هدیه خداوند اسـت…
پس بخند و شاد باش

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
مهربان باش و به هر کس میرسی لبخند بزن
تو نمیدانی به آدمها چه میگذرد،
شاید لبخندت برایشان مانند گنجی ارزشمند باشد و آنها بسیار به آن لبخند محتاج باشند



 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
تو را ای چشم یادت هست میگفتم
ببین آیات پاک مهربانی را

شقایق را تماشا کن

نظر بر آسمان افکن

فراموشت نگردد کهکشان راه شیری، خوشه پروین و پرواز کبوترها

نگفتم من نگاهت مهربان باشد

گره از ابروان بسته ات وا کن، نهال دوستی بنشان

تو را ای گوش، یادت هست میگفتم، صدای آه میآید

نگفتم من سکوت مردمان را هم شنیدن، رسم زیبایست

تو را ای لب، نگفتم من سلامی کن

به لبخندی، گره از ابروان بسته ای وا کن

کلام مهربانی را، تو احیا کن

نگفتم، بوسه ای بر دست های خسته ای بنشان

نگفتم ای رگ گردن، خدایم را سلامی ده

تو را گردن، نگفتم زیر بار حرف ناحق، خم مشو هرگز

تو را ای شانه، من گفتم

که باید تکیه گاهی بر سری با گریه های نیمه شب باشی

تو را ای دست یادت هست میگفتم

شکسته بال قمری را دوایی نه

به آبی، تکه نانی، یاکریمی را پذیرا شو

تو نشکن، بازوان سبز و زیبای درخت و قامت گل را

تو را ای دل، نگفتم مهربانی کن

ببخشا، رحم کن، با مردمان زین پس مدارا کن

نگفتم عاشقی، رسم خوشایندیست، عاشق شو!

تو را گفتم، نگفتم، دلبری آیین خوبان است

نگفتم دل اگر بردی، نگاهش دار

امانتدار پاکی باش

نگفتم دل شکستن، کار خوبی نیست…
هنوز هم فرصت هست، خندان باش و فرصت را غنیمت دان

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
من خدایی دارم،
که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها
مهربان، خوب، قشنگ
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی میگوید،
با دل کوچک من، ساده تر از سخن ساده من
او مرا میفهمد
او مرا میخواند،
او مرا میخواهد
او همه درد مرا میداند

یاد او ذکر من است،
در غم و در شادی
چون به غم مینگرم،
آن زمان رقص کنان میخندم
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا میخواهد

:heart:
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
بسیاری از مردم کتاب " شاهزاده کوچولو" اثر اگزوپری را می شناسند.
اما شاید همه ندانند که او خلبان هواپیمای جنگی بود و با نازی ها جنگید و در نهایت در یک سانحه هوایی کشته شد...
قبل از شروع جنگ جهانی دوم، اگزوپری در اسپانیا با دیکتاتوری فرانکو می جنگید. او تجربه های حیرت آور خود را در مجموعه ای به نام " لبخند" گردآوردی کرده است.
در یکی از خاطراتش می نویسد که او را اسیر کردند وب زندان انداختند. او از روی رفتارهای خشونت آمیز نگهبان ها حدس زده بود که روز بعد اعدامش خواهند کرد.
می نویسد: " مطمئن بودم که مرا اعدام خواهند کرد، ب همین دلیل ب شدت نگران بودم. جیب هایم را گشتم تا شاید سیگاری پیدا کنم که از زیردست آنها که حسابی لباسهایم را گشته بودند در رفته باشد. یکی پیدا کردم و با دست های لرزان آن را ب لب هایم گذاشتم ولی کبریت نداشتم. ازمیان نرده ها ب زندانبانم نگاه کردم.
او حتی نگاهی هم ب من نینداخت. درست مانند یک مجسمه آنجا ایستاده بود.
فریاد زدم: " هی رفیق! کبریت داری؟" ب من نگاه کرد شانه هایش را بالا انداخت و ب طرفم آمد. نزدیک تر آمد و کبریتش را روشن کرد . بی اختیار نگاهش ب نگاه من دوخته شد. لبخند زدم و ... نمی دانم چرا؟ شاید ازشدت اضطراب، شاید ب خاطر این که خیلی ب او نزدیک بودم و نمی توانستم لبخند نزنم...
در هر حال لبخند زدم و انگار نوری فاصله بین دلهای ما را پر کرد. می دانستم که او ب هیچ وجه چنین چیزی را نمی خواهد...
ولی گرمای لبخند من ازمیله ها گذشت و ب او رسید و روی لب های او هم لبخند شکفت. سیگارم را روشن کرد ولی نرفت و همانجا ایستاد. مستقیم در چشم هایم نگاه کرد و لبخند زد. من حالا با علم ب اینکه او نه یک نگهبان زندان که یک انسان است ب او لبخند زدم، نگاه او حال و هوای دیگری پیدا کرده بود.
پرسید: بچه داری؟ با دست های لرزان کیف پولم را بیرون آوردم و عکس اعضای خانواده ام را ب او نشان دادم و گفتم: آره، ایناهاش.
او هم عکس بچه هایش را ب من نشان داد و درباره نقشه ها و آرزوهایی که برای آنها داشت برایم صحبت کرد.
اشک ب چشم هایم هجوم آورد. گفتم که می ترسم دیگر هرگز خانواده ام رانبینم. نبینم که بچه هایم چطور بزرگ می شوند.
چشم های او هم پر از اشک شدند. ناگهان بی آنکه حرفی بزند، قفل در سلول مرا باز کرد و مرا بیرون برد. بعد هم مرا ب بیرون زندان و جاده پشتی آن که ب شهر منتهی می شد هدایت کرد.
نزدیک شهر که رسیدم تنهایم گذاشت و برگشت ، بی آنکه کلمه ای حرف بزند.

یک لـــبخــــند زندگی مرا نجات داد...

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی در کف توست
زندگی چرخش ثانیه هاست
زندگی پر زدن شاپرکی ست
زندگی از من و توست
زندگی آینه پندار است
زندگی سخت تر از سنگ که نیست
زندگی وحشی نیست
زندگی اینجاست
زندگی نرم چو برف است که در آن پا بنهی
زندگی در همه جا جوشان است
زندگی خالی نیست، خدا هست، عشق هست و امید
زندگی دردل تو زندانیست
زندگی چون جهش یک نور است
زندگی پیچش نور در نور است
زندگی همهمه ی پر شور است
زندگی خالی نیست، آب هست، نور هست و سنگ
زندگی در کف توست که بدان
لبخند بزنی .که ب دنبالش ندوی
زندگی در کف توست،
زندگی زیباست...

شاد باشید و همیشه خندان ...
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زیباترین عکسها در اتاق تاریک ظاهر میشن , هر وقت در قسمت تاریک زندگیت بودی بدون که خدا داره یک تصویر زیبا از تو میسازه , پس بخنــــــــــد ...


 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
گذار جهان هر چه باشد، تو همیشه لبخند بزن تا جهانت خندان نماید.

"
کنفوسیوس"

 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
لبخند بزن؛​
برآمدگی گونه هایت
توان آن را دارد که امید رفته را بازگرداند،

تجربه ثابت کرده است که گاه قوسی کوچک،
میتواند معماری بنایی را نجات دهد​
 

P O U R I A

مدیر مهندسی شیمی مدیر تالار گفتگوی آزاد
مدیر تالار
زندگی تفسیر سه کلمه است : خندیدن .... بخشیدن .... و فراموش کردن .... پس.... بخند .... ببخش .... و فراموش کن
 

Similar threads

بالا