کوچه های تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ghazal.

کاربر فعال
به خداحافظی تلخ تو سوگند، نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع، ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند، نشد

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس، هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه، خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند : نشد!

فاضل نظری
 

ghazal.

کاربر فعال
[h=2]اندوه تنهایی ( فروغ فرخزاد )[/h]
پشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکاردمو سپید آخر شدی ای برف
تا سرانجام چنین دیدیدر دلم باریدی ... ای افسوس
بر سر گورم نباریدیچون نهالی سست میلرزد
روحم از سرمای تنهاییمیخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنیای تنهاییدیگرم گرمی نمی بخشی
عشق ای خورشید یخ بستهسینه ام صحرای نومیدیست
خسته ام ‚ از عشق هم خستهغنچه شوق تو هم خشکید
شعر ای شیطان افسونکارعاقبت زین خواب درد آلود
جان من بیدار شد بیداربعد از او بر هر چه رو کردم
دیدم افسون سرابی بودآنچه میگشتم به دنبالش
وای بر من نقش خواب بودای خدا ... بر روی من بگشای
لحظه ای درهای دوزخ راتا به کی در دل نهان سازم
حسرت گرمای دوزخ را؟دیدم ای بس آفتابی را
کو پیاپی در غروب افسردآفتاب بی غروب من !
ای دریغا در جنوب ! افسردبعد از او دیگر چی میجویم؟
بعد از او دیگر چه می پایم ؟اشک سردی تا بیافشانم
گور گرمی تا بیاسایمپشت شیشه برف میبارد
پشت شیشه برف میبارددر سکوت سینه ام دستی
دانه اندوه میکارد​
 

ghazal.

کاربر فعال
[h=2]سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهد[/h]
سکوت کوچه های تار جانم، گریه می خواهدتمام بند بند استخوانم گریه می خواهدبیا ای ابر باران زا، میان شعرهای منکه بغض آشنای ابر گریه می خواهدبهاری کن مرا جانا، که من پابند پاییزیمو آهنگ غزلهای جوانم گریه می خواهدچنان دق کرده احساسم میان شعر تنهاییکه حتی گریه های بی امانم، گریه می خواهد​
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه صفحه سفید، به همراه یک قلم

این بار حرف ،حرف نگفته ست

یک حرف تازه

نه از تو ...

هی فکر می کنم

هی با قلمبه کاغذ سیخ می زنم

اما

دیگر تمام صفحه ها معتاد نامت اند

انگار این قلم

جز با حضور نام تو فرمان نمی برد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در تمام صفحه های دفتر شعرم

در گوشه های خالی قلبم

در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام

چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود

مثل درخت در دل من ریشه کرده ای
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعت از نیمه شبگذشته است و من به این می اندیشم :

اگر کاری که " عشق " با من کرد با تو می کرد

چند روز دوام می آوردی ؟؟؟
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
کوچه تنهایی
میخواهی بدانی از کی تنها شدم
از روزی که جای خودم دیگران را انتخاب کردم
جای شادی و خوشحالی خودم
دیگران را انتخاب کردم
هرگز فکر نمیکردم با اینکار ز
زندگیم دیگر مثل سابق نشود
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب را دوست دارم،چون دیگر رهگذری از کوچه پس کوچه های شهرم نمیگذرد تا سرگردانی مرا ببیند......

 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را آرزو نخواهم کرد...

هیچ وقت !
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت...
که خودت بیایی...

با دل خودت...
نه با آرزوی من ...!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر ...

زیادش هم کم است ...

رشد کن ...

شکل بگیر ...

و کامل شو ...

خودِ دوست داشتن مهم است ...

نه زمانش ...

نه پایداری اش ...

نه مالکیتش ...

و نه حد و حدودش ...

سرت را بالا کن ...

نگاه کن ...

دوست داشتن خدا را ببین ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه قراردادها را روی کاغذ بی جان نمی نویسند ،

بعضی از قراردادها وعهد ها را روی قلب می نویسند ...

حواست به این عهد های غیر کاغذی، بیشتر باشد

شکستنشان

یک آدم را می شکند . . .


 

solo69

عضو جدید
آنها که گفته اند : "دوري و دوستي"

يا طعم دوستي نچشيده اند ،

يا درد دوري نکشيده اند ... !!

 

solo69

عضو جدید
دیشب که باران آمد … میخواستم سراغت را بگیرم …
اما خوب میدانستم این بار هم که پیدایت کنم ،
باز زیر چتر دیگرانی . . .


 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
کافه تریا،مثل همیشه،
لقمه هاي جوان برداشته است.
بوی عشق مصنوعی
راه نفسم را می گیرد.
از میان باغ وحش ِبی قفس می گذرم
آن گوشه یک صندلی انتظارم را می کشد
.
بی هدف روبه رویش می نشینم.
گارسون با بی میلی می پرسد:
چی میل دارید؟
با یقین می گویم:
یک فنجان امید داغ!!! ...
 

solo69

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زخـم هایـم به طـعـنـه می گویند :
[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] دوســتانـت چه قدر بــانـمکند .....[/FONT]
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل کشیدن کبریت در باد
دیدنت دشوار است



من که به معجزه ی عشق ایمان دارم
می کشم
آخرین دانه ی کبریتم را در باد
هر چه بــــــادا بــــــــــاد!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خواستن ،همیشه توانستن نیست
گاهی فقط،
داغ بزرگی است
که تا ابد بر دلت می ماند

 

solo69

عضو جدید
تنهــــآیــــی
نـــتــــیـجــه ی تــوافُــق هـــای بــی قــیـد و شــرطِ
مَـــــــن
بــــــآ خــــــودم. . .

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنگ آرزوهایم این روزها خیلی پریده
تو اگر دستت به آسمانش رسید
چند تکه ابر نقاشی کن
تا دل من به ابرها خوش باشد... !


 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
جزر ومدهای زیادی آمده اند ورفته اند........

موج درموج.....
امانمیدانم چرا......

هنوزهم برتن خیس ساحل.....

نام تورامیبینم......!!!!
 

جولي

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدانی چندبارازفکرمن گذشته ای؟؟؟؟
فقط یک بار........
چون دیگرازخیال من نرفته ای........

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلـــم گــرفته ..

نمیدانم
بگریم

یا ...

فراموش کنم .....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـטּ ..

تــافتـﮧ جـُבا بــافتـﮧ نیستــم ..!

مـטּ ؛ بــا همـﮧ بــافتــه شـבه ام..!

تنـهـا ..

פֿـواب آلــوב ..

و بـے حــوصلــه بــوבه انـב ..،

פֿـُבآ و فــرشتگـآטּ سینـﮧ چــاڪش، بـﮧ وقـﭞ بــافتنــم انگــار ..!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اسپــــــرســو ے تلــــــخ . .

چـــــاے ســــرב . .

و طعــҐ ســـرב و تلــــــخ لبانتـــــ . .

تنـــــــها رهــــــاورב ِ مـــטּ از قرارمـــاטּ בر آטּ ڪـآفــﮧ بــوב . .

هـــــــﮧ !

ڪـآفــﮧ . . .

ڪـآفــﮧ ב∫פֿـــ هــآے اســطورهـ . . .
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی وقتها تنها دلم میگیرد
هر بار زیر باران
هر بار تو جاده
اما تو هیچ کجا نتونستم
شاد باشم
انگار یه گم کرده دارم
که هر چی میگردم پیدایش نمیکنم
اما روزی پیدایش کرده بودم
ولی حال تنها برایش
غریبه اشنا هستم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه تفاوت عمیقیست بین

تـــنـــهـــایـــی قبل از نبودنت

...و

تـــنـــهـــایـــی بعد از نبودنت !!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این زندگی غمزده غیر از قفسی نیست

تنها نفسی هست ولی هم نفسی نیست

این قدر نپرسید کجا رفت و کی آمد

اشعار پراکنده ی من مال کسی نیست





 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر دوست داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند

و چقدر دوست داشتم نگاه خیس مرا درک کنند

چقدر دلم می خواست یک نفر به من بگوید

چرا لبخندهای تو اینقدر بی رنگ است

اما کسی نبود همیشه من بودم و

من و تنهایی و

این دفتر شعرم ...




 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا