عشق چیست؟

paren

عضو جدید
عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود
عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند
عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود
عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است
عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد
عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است
عشق نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود
عشق کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه
عشق کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد
عشق.........
عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست

:heart:
 

PATRIOT

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق چیست؟

عشق چیست؟
کودکی گفتند عشق چیست؟ گفت:بازی.به نوجوانی گفتند عشق چیست؟ گفت: رفیق بازی. به جوانی گفتند عشق چیست؟ گفت: پول و ثروت. به پیرمردی گفتند عشق چیست؟گفت: عمر.
به عاشقی گفتند عشق چیست؟
چیزی نگفت. آهی کشید و سخت گریست
پرسيدم : عشق چيست ؟ گفت : آتش است .

گفتم : مگر آن را ديده ای ؟ گفت : نــــه در آن سوخته ام.
 

pashe_naz2001

عضو جدید
متن جالبی بود
اما اگه میشه یه تعریف کلی از عشق داشته باشی بد نیست
 

pashe_mehrabon

عضو جدید
عشق یعنی حسرت شبهای گرم:gol:
عشق یعنی یاد یک رویای نرم:gol:
عشق یعنی یک بیابان خاطره:gol:
عشق یعنی دیوار بدون پنجره:gol:
عشق یعنی تا ابد بی سرنوشت:gol:
عشق یعنی اخر خط بهشت:gol:
 

pashe_naz2001

عضو جدید
عزیزم میشه بگی تعریف شما از عشق چیه؟;)

در مورد عشق بعدا باهات بحث میکنم آقا وحید
اما عشق از نظر من خیلی مقدسه برای همین به این عشقهای موجود هیچ علاقه ای ندارم
برای من عشق مانند پرستش آن واجب الوجود و علت العلل و آن پروردگار بزرگ مهم و مقدسه :gol:
 

fonoon2

عضو جدید
عشق از اول سرکش و خونی بود
تا گریزد هر که بیرونی بود

عشق هایی کز این سر و کز آن سر است
عاقبت ما را بدان سر رهبر است


دوستان عزیز اگر در مورد عشق و مبحث آن علاقمندید ، پیشنهاد می کنم داستان پروانه ها را در منطق الطیر عطار بخوانید.
 

مونا

عضو جدید
عشق

عشق

:gol: عشق مثل ساعت شنی می مونه، همانطور که قلب رو پر می کنه، مغز رو خالی میکنه!

:gol: عشق فنا شدن نیست ، فدا شدن است

:gol: عشق زمان را در تصرف خود در میاورد و زمان عشق را در زیر چرخهای خود پایمال.

:gol:عشق یعنی کوچک کردن دنیا به اندازه یک نفر یا بزرگ کردن یک نفر به اندازه دنیا.

 

مونا

عضو جدید
عجب باشکوه است “عشق “…

عجب باشکوه است “عشق “…

عشق نيرو مي‌دهد ، عشق زندگي مي‌دهد، عشق شهامت و قدرت مي‌بخشد. عشق بزرگ‌ترين وديعه‌اي است که خدوند بزرگ در نهاد بشر به امانت گذاشته است. اگر عشق نبود زندگي هم نبود . کسي که عاشق مي‌شود بايد خود را براي پرداخت بهاي آن عشق آماده سازد که عشق همان‌طور که لذّت و شادکامي در پي دارد، غم و سردرگمي هم به دنبال خواهد داشت. امّا غم عشق چه غم شيريني است و چه گوارا به‌کام دل عاشق مي‌ريزد حتي اگر دل عاشق را بشکند. زيرا هر چيز شکسته‌اش بي‌خريدار است، مگر دل که شکسته‌اش قيمتي‌تر است و خدايش دوست‌تر دارد.
 

mil@d

عضو جدید
کاربر ممتاز
درباره ي ريشه فارسي واژه عشق
زيباترين واژه ي زبان فارسي كه تا چندي پيش همه آن را عربي مي دانسته اند و درشعر و ادبيات فارسي و به ويژه عرفان ايراني جايگاهي بلند و برجسته دارد واژه ي "عشق " است.

اين واژه ريشه ي هند و اروپايي دارد و پيشينه ي آن بدين قرار است :
واژه ي "عشق" از -iška اوستايي به معني خواست، خواهش، ميل ريشه مي‌گيرد كه آن نيز با واژه‌ي اوستايي -iš به معناي "خواستن، ميل داشتن، آرزو كردن، جستجو كردن" پيوند دارد.
واژه‌ي اوستايي -iš داراي جدا شده‌ها ( مشتقات) زير است :
: -aēša آرزو، خواست، جستجو
išaiti : مي‌خواهد، آرزو مي‌كند
-išta : خواسته، محبوب
-išti : آرزو، مقصود.

پسوند ka- نيز كه در -iška اوستايي وجود دارد كاربرد بسيار دارد و براي نمونه در واژه‌هاي زير ديده مي‌شود: mahrka مرگ
-araska رشك، حسد
-aδka جامه، ردا، روپوش
-huška خشك
-pasuka چهارپا، ستور
-drafška درفش
-dahaka گزنده ( ضحاك )

واژه‌ي اوستايي -iš هم ريشه است با :
در سنسكريت :
-eṣ آرزو كردن، خواستن، جُستن
-icchā آرزو، خواست، خواهش
icchati مي‌خواهد، آرزو مي‌كند
-iṣta خواسته، محبوب
-iṣti خواست، جستجو
در ِ زبان پالي :
-icchaka خواهان، آرزومند
همچنين، به گواهي شادروان فره‌وشي، اين واژه در فارسي ِ ميانه به شكلِ išt به معني خواهش، ميل، ثروت، خواسته و مال باز مانده است.
خود واژه‌هاي اوستايي و سنسكريت نام برده شده در بالا از ريشه‌ي هند و اروپايي نخستين يعني -ais به معني خواستن، ميل داشتن، جُستن مي‌آيد كه شكل اسمي آن -aisskā به معناي خواست، ميل، جستجو است.
در بيرون از اوستايي و سنسكريت، در چند زبان ديگر نيز مشتقاتي از واژه‌ي هند و اروپايي نخستين -ais حفظ شده است، از آن جمله اند:
در اسلاوي كهن كليسايي isko, išto جستجو كردن، خواستن؛ iska آرزو
در روسي iskat جستجو كردن، جُستن
در ليتوانيايي ieškau جستجو كردن
در لتونيايي iēskât جستن شپش
در ارمني aic بازرسي، آزمون
در لاتين aeruscare خواهش كردن، گدايي كردن
در آلماني بالاي كهن eiscon خواستن، آرزو داشتن
در انگليسي كهن ascian پرسيدن
در انگليسي امروز askپرسيدن، خواستن
اما لغت‌نامه نويسان سنتي ما واژه‌ي عشق را به واژه ي عَشَق عربي (ašaq') به معناي "چسبيدن" (منتهي‌الا‌رب)، "التصاق به چيزي" (اقرب‌الموارد) مربوط كرده اند. نويسنده‌ي "غياث‌اللغات" مي‌كوشد ميان "چسبيدن، التصاق" و "عشق" رابطه بر قرار كند و مي نويسد:
« مرضي است از قسم جنون كه از ديدن صورت حسن پيدا مي‌شود و گويند كه آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتي است كه آن را لبلاب گويند چون بر درختي بچسبد آن را خشك كند. همين حالت عشق است بر هر دلي كه طاري شود صاحبش را خشك و زرد كند».
از آنجا كه عربي و عبري جزو ِ خانواده‌ي زبان هاي سامي‌اند، واژه‌هاي اصيل سامي معمولن در هر دو زبان عربي و عبري با معناهاي همانند اشتقاق مي‌يابند. و جالب است كه واژه ي "عشق" همتاي عبري ندارد و واژه‌اي كه در عبري براي عشق به كار مي‌رود اَحَو (ahav) است كه با عربي حَبَّ (habba) خويشاوندي دارد. واژه‌ي ديگر عبري براي عشق "خَشَق" (xašaq) است به معناي خواستن، آرزو كردن، وصل كردن، چسباندن، لذت كه در تورات عهد عتيق بارها به كار رفته است (براي نمونه: سفر تثنيه ۱۰:۱۵، ۲۱:۱۱؛ اول پادشاهان ۹:۱۹؛ خروج ۲۷:۱۷، ۳۸:۱۷؛ پيدايش ۳۴:۸).
بنا بر نظر استاد اسكات نوگل : واژه‌ي عبري خَشَق xašaq و عربي عَشَق ašaq' هم ريشه نيستند. واك ِ "خ" عبري برابر "ح" يا "خ" عربي است و "ع" عبري برابر "ع" يا "غ" عربي، و آن ها با هم در نمي‌آميزند. همچنين، معمولن "ش" عبري به "س" عربي تغيير مي كند و بر‌عكس. خَشَق عبري به احتمال در آغاز به معناي "بستن" يا "فشردن" بوده است، آن گونه كه برابر آرامي آن نشان مي‌دهد.
همچنين، استاد ورنر آرنولد تأكيد مي‌كند كه "خ" عبري در آغاز واژه هميشه در عربي به "ح" تغيير مي كند و هرگز "ع" نمي‌شود.
نكته‌ي ديگر اين كه "عشق" در قر‌آن نيامده است و واژه‌ي به‌كار ‌رفته در آن همان مصدر حَبَّ (habba) است كه ياد شد با جداشده‌هايش مانند شكل اسمي حُبّ (hubb) .
در عربي امروز نيز واژه‌ي عشق كاربرد بسياري ندارد و بيش تر حَبَّ (habba) و اشكال جداشده‌ي آن به كار مي‌روند مانند: حب، حبيب، حبيبه، محبوب و ديگرها.
فردوسي نيز كه براي پاسداري از زبان فارسي از به كار بردن واژه‌هاي عربي آگاهانه و كوشمندانه خودداري مي‌كند ( اگر چه واژه هايي از آن زبان را به ناگزير در اين جا و آن جاي شاهنامه به كار يرده است) با اين حال واژه‌ي عشق را به آساني و رغبت به كار مي‌برد و با آن كه آزادي شاعرانه به او امكان مي‌دهد واژه‌ي ديگري را جايگزين عشق كند. واژه‌ي حُب را كه واژه‌ي اصلي و رايج براي عشق در عربي است و مانند عشق نيز يك هجايي است و از اين رو وزن شعر را به هم نمي‌‌زند، به كار نمي‌برد. خداوندگار شاهنامه با آن كه شناخت امروزين ما را از زبان و ريشه‌شناسي واژه‌هاي هند و اروپايي نداشته است به احتمال قوي مي‌دانسته است كه عشق واژه‌اي فارسي است. وي از جمله مي گويد:
بخندد بگويد كه اي شوخ چشم ز عشق تو گويم نه از درد و خشم
نبايد كه بر خيره از عشق زال نهال سر‌افكنده گردد همال
پديد آيد آنگاه باريك و زرد چو پشت كسي كو غم عشق خورد
دل زال يكباره ديوانه گشت خرد دور شد عشق فرزانه گشت

اين احتمال نيز وجود دارد كه فردوسي خود واژه‌ي عشق را نه با "ع"، بلكه به شكل "اِشق" و يا حتا "اِشك" نوشته باشد كه البته پي بردن به اين نكته كار آساني نيست، زيرا كهن‌ترين دستنوشت بازمانده‌ي شاهنامه به درحدود دو سده پس از فردوسي بر‌مي‌گردد. دقيق تر گفته باشيم، اين دستنوشت نسخه‌اي است كه در تاريخ ۳۰ محرم ۶۱۴ قمري رونويسي آن به پايان رسيده است (برابر با دوشنبه ۲۵ ارديبهشت ماه سال ۵۹۶ گاهشمار خورشيدي ايراني و ۱۵ ماه مه ۱۲۱۷ ميلادي).
تراديسي ِ واك ِ فارسي ِ "ك" به عربي ِ "ق" نيز كمياب نيست، چند نمونه: كندك ، خندق، زنديك ، زنديق، كفيز ، قفيز، كوشك ، جوسق.

كوتاه آن كه واژه‌ي اوستايي –iš كه خود از ريشه‌ي هند و اروپايي نخستين يعني -ais به معني خواستن، ميل داشتن، جُستن مي‌آيد، واژه‌ي –iška و بعد išk را در فارسي ميانه پديد آورده است و سپس به عربي راه يافته است كه در‌باره‌ي چه گونگي گذر اين واژه به عربي نيز مي‌توان دو امكان را تصور كرد:

نخستين امكان آن است كه išk در دوران ساسانيان، كه ايرانيان بر جهان عرب تسلط داشته اند (به‌ويژه بر حيره، بحرين، عمان، يمن، و حتا حجاز) به عربي وارد شده است..( براي آگاهي بيش تر از چه گونگي تأثير فارسي بر عربي در دوران پيش از اسلام نگاه كنيد به كتاب خواندني آذرتاش آذرنوش "راه‌هاي نفوذ فارسي در فرهنگ و زبان تازي"، چاپ دانشگاه تهران، ۱۳۵۴)
امكان دوم اين است كه عشق در آغاز‌ دوران اسلامي به عربي وارد شده باشد و از آن جا كه لغت‌نويسان و نويسندگان آن دوره از خاستگاه ايراني اين واژه آگاهي نداشته‌اند، كه مفهوم "خواستن و جستجو كردن" را دارد، آن را با عربي عَشَق، كه به معني "چسبيدن" است، در‌آميخته‌ اند.

يك نكته ي جالب در اين رابطه كند و كاو در مفهوم عشق در عرفان ايراني است كه عشق را با "جستجو" و "گشتن" پيوند مي‌دهد. به ياد آوريد منطق‌الطير عطار و جستجوي مرغان را در طلب سيمرغ و يا بيت معروف مولوي را:
هفت شهر عشق را عطار گشت / ما هنوز اندر خم يك كوچه‌ايم.
كه نشان دهنده ي معني واژه ي عشق با ريشه‌ي فارسي آن يعني "خواستن" و "جُستن" است،
 

mil@d

عضو جدید
کاربر ممتاز
سیاستمدار انسان‌ها را به دو دسته تقسیم می‌کند: ابزار و دشمن. یعنی فقط یک طبقه را می‌شناسند و آن هم دشمن است.
فریدریش نیچه نیازهای انسان در حال دگرگونی است و تنها چیزی که دگرگون نمی شود عشق به اوست ؟ زیرا عشق او باید پاسخگوی نیازهایش باشد
 
عشق یعنی همین!!!!!!!!!!

عشق یعنی همین!!!!!!!!!!




شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟

استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.
اما هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای
بچینی.

شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه اوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ!

هر چه جلوتر میرفتم خوشه های پر پشت تری می دیدم و به امید پیدا کردن
پر پشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین!

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟

استاد گفت: به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.
اما به خاطر داشته باش که باز هم نمی تونی به عقب برگردی!!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد از او ماجرا را پرسید و شاگرد در جواب گفت:
به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم.
به سبب انکه ترسیدم اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت: ازدواج یعنی همین!
 

abc_ramak

عضو جدید
کاربر ممتاز
«انــــــــواع عشق»




بـه واسـطه آزمـايشـات گـونـاگون تـفاوتهاي ابراز عشق در دو جنس مرد و زن مشخص گرديده . براي مثال مشـخص شده كـه زنـان در عـشـق بـه دوسـتي و منافع مـشـتـرك بـيـشتـر بـها مي دهند و بـيـشتر از مـردها از حـسادت رنـج بـرده و وابـستگي بيشتري به فرد مقابل خود پيدا مي كنند. در زيـر به سبـك هاي مـخـتـلف عشـق اشاره گرديده است:


:::.. اروس (EROS)
عشق شهواني - عـشق بـه زيبايي - فاقد منطق - عشق فيزيكي كه بواسطه جذابيت و كشش هاي جسماني و يا ابراز آن بطور فيزيكي نمايان ميگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و بسرعت فروكش ميكند.


:::.. لودوس (LUDUS)
عـشق تـفنني - ايـن عشـق بـيـشتـر مـتعلق به دوران نوجواني ميباشد - عشق هاي رمانتيك زودگذر - لودوس ابراز ظاهري عشق ميباشد - كـثرت گرا نسبت به شريك عشقي - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمي گرداند -رابطه دراز مدت بعيد بنظر ميرسد.


:::.. فيلو (PHILO)
عشق بـرادرانـه - عـشـقـي كـه مبتني بر پيوند مشترك مي باشد -عـشقي كـه بـر پـايـه وحـدت و هـمـكاري بـوده و هـدف آن دسـتـيـابي بـه منافع مشترك ميباشد.


:::.. استورگ (STORGE)
عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگراني نسبت به منافع مـتقابل - در اين عشق همنشيني و همدمي بيشتر نمايان مي باشـد - صـمـيـمـانـه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پايدار و بادوام - فقدان شهوت.


:::.. پراگما (PRAGMA)
عشق منطقي - اين مختص افرادي است كه نگران اين موضوع ميباشند كه آيا فرد مقابلشان در آينده پدر يا مادر خوبي براي فرزندانشان خواهند شد؟ عشقي كه مبتني بر منافع و دورنماي مشترك مي باشـد - پـايـبند بـه اصـول مـنـطـق و خردگرا ميباشد - همبستگي براي اهداف و منافع مشترك.


:::.. مانيا (MANIA)
عشق افراطي - انحصارطلب، وابسته و حسادت برانگيز - شيفتگي شديد به معشوق - اغلبا فاقد عزت نفس -عدم رضايت از رابطه - مانند وسوسه ميماند و ميتـواند بـه احساسات مبالغه آميز و افراطي منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.


:::.. اگيپ (AGAPE)
عشق الهي - عشق فداكارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمايل انجام دادن كاري براي ديگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر.

دهکده دوستی
 

saeedeh_sh40

عضو جدید
صدا كن مرا
صداي تو خوب است
صداي تو سبزينه آن گياه عجيبي ست
كه در انتهاي صميميت حزن مي رويد
در ابعاد اين عصر خاموش من از طعم تصنيف در متن ادراك يك كوچه تنهاترم
بيا تا برايت بگويم تنهايي من تا چه اندازه بزرگ است
وتنهايي من
شبيخون حجم تو را پيش بيني نمي كرد
و خاصيت "عشق"همين است
 

elnaz66

عضو جدید
به نظر من عشق یعنی دوست داشتن بی قید وشرط

یعنی اینکه عاشق ، معشوق و رها می کنه از هر قید و بندی

عشق غرور نداره حسادت و کبر سرش نمیشه و براش نا مفهومه

عشق یعنی محبت محض
 

faezeh-j

عضو جدید
عشق

عشق

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] عشق به آن چه که ما از آن به دست می اوریم اهمیتی نمی دهد .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق به آن چه ما میبخشیم توجه می کند .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر در جستجوی بدست آوردن عشقی هستید به این نیندیشید که چه به دست می آورید با [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خود فکر کنید که چه چیزی برای بخشیدن دارید .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]اگر روزی حاضر شوید همه وجودتان را ببخشید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] به خود تبریک بگویید چون موفق شده اید عشق حقیقی را خلق کنید[/FONT].
در عشق به صداقت و پاکی خودت نگاه کن
ببین که آیا عشق تو پاک و بی آلایش شده یا نه ؟
ببین که عشقی که در درونت هست تو رو خدایی می کنه یا نه ؟
ببین تو از داشتن این عشق در آرامش هستی یا نه !
ببین که در عشق خود خواهی ها و هوس هایت را فنا کرده ای یا نه ؟
ببین که آیا حاضر شده ای که از جان خویش نیز برای معشوقت بگذری ؟
در کجا عشق را جستجو می کنی ؟ ...
عشق در درون توست پاک باش و صادق صبور باش و با ایمان
ایمان به معشوق
اگر خواستی عاشق شوی نگاهی به خویش بیانداز و ببین آیا حاضری برای عشقت زندگی کنی و یا برای او جان دهی و یا برای او خدایی شوی و به راستی حاضری با او به صاحب عشق (خدا) برسی؟
 

phalagh

مدیر بازنشسته
یه جایی خوندم که:
عشق فقط یه کلمه سه حرفی نیست که به همین راحتی بر سر هر زبانی جاری میشه.عشق یه جاده است با یه انتها به نام خدا.
به نظر من عشق واقعی میتونه آدم رو به خدا برسونه.
 

بابك خسروي

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق يعني دل سپردن در الست
از مي عشق الهي مست مست
منم گفتم حالا كه مطلب قشنگه يه چيزي بنويسم
اميدوارم كه خوشتون بياد
ياعلي
خدایابه من زیستنی عطا کن .که در لحظه ی مرگبر بی ثمری لحظه ایکهبرای زیستن گذشته است. حسرتنخورمو مردنی عطا کنکه بر بیهودگی اشسوگوار نباشم
كپي شده از دوست عزيزم محمدطاها
 

Similar threads

بالا