پسوندهای اسمساز در ترکی آذربایجانی 3
پسوندهای اسمساز در ترکی آذربایجانی 3
دام-دم-دوم
امروزه این پسوند تنها در چند کلمه به چشم میخورد:
یوندم(جهت-شایستگی)اردم(شخصیت-قابلیت-مردانگی)بوزدوم(مقعد).
دیریق-دیرک-دوروک-دوروق
از پسوندهای نادر بوده و در برخی اسامی به عنوان علامت اسم آلت به کار رفته است:
بویوندوروق(یوغ)گوزه ندیریک(چشم بند)کولگه ندیریک(سایه بان)چیگیندیریک،چییینلیک(پشتی حمال)اگیندیریک(تن پوش)توکوندوروک(چغندر،در لهجه قوشاچای).
راق-ره ک
این پسوند در آخر بن های فعلی به معنای قید حالت است(آغلایاراق دئدی=با گریه گفت)ودر آخر اسم ها علامت صفت تفضیلی میباشد(شکر دوزدان آغراقدیر=شکر از نمک سفیدتر است)علامت تفضیل در ترکی شایع نبوده و بیشتر خود صفت بدون پسوند به کار میرود.لذا این پسوند امروزه در برخی کلمه ها برای تحقیر و کم نمایاندن به چشم میخورد و در برخی کلمه ها به صورت جزءاصلی کلمه در آمده و تثبیت شده است مانند:
آغراق(سفیدتر)گوده ره ک(کوتاه)خیرداراق(کوچک-خردتر)سئی>سئیره ک(کم پشت-تک و توک)قیوراق(سریع-قبراق)بوزراق-بوزاراق(خاکستری رنگ)آزراق-آزاراق(کمتر-نادر-به ندرت).
ساق-سک-سوک
از پسوندهای مشترک میان بن های فعلی و اسمی است و با هر دو میآید.کلماتی چند از این پسوند در زبان رایج است ولیکن خود این پسوند چندان فعال نیست:
باغیرساق(معده)قورساق(معده)دیرسک(آرنج-تپه-ماهور)دومسوک(سقلمه)سومسوک(سگ هرزه گرد)آخساق(لنگ-چلاق)قایساق(رویه سرشیر مانند در مایعات:بن=قایماق). این پسوند در ترکی شرقی(جغتایی)استعمال وسیعی داشته و برای القای مفهوم تمایل به کار میرود(کلیقسک:شائق برای آمدن-باریقساق:علاقه مند به بذل و بخشش).
سال-سل-سول
از پسوند های نادر است و در برخی کلمات میتواند معنای یای نسبت در فارسی را بدهد:
یوخسول(ندار)قومسال(شنی-قومساللیق:شنزار). امروزه با استفاده از این پسوند کلمات تازه ای ساخته شده و میتوان ساخت:
گوگسل(آسمانی)قوتسال(مقدس)آیسال(ماهواره)وارسیل(دارا-غنی).
سی-سو
در ترکی قدیم پسوند((سیق))وجود داشته است که معنای مشابهت و تمایل را افاده میکرده است(ارسیق-بگسیق-اوغلانسیق)بعدها حرف آخر پسوند حذف گردیده است.این پسوند بعضاً به صورت -ایمسی نیز به کار رفته است(مثل قورومسی=در کتاب دده قورقود)امروزه در زبان متداول تنها چند کلمه،آن هم به صورت تحریف شده،با این پسوند ملاحظه میشود:
یاتسی>یاسسی(مسطح،بن:یاتماق)دلیسی>دلیسوو(دیوانه وار)اوزونسوو(طولی-در جهت طول)ساخسی(سفال-سرامیک).
سیز-سوز
ما از پسوند-لی/لو سخن خواهیم گفت که یکی از معانی عمده آن القای مفهوم مالکیت و دارندگی است.این پسوند متضاد پسوند((لی))میباشد وهمچون پیشوندهای ((بی-نا))در فارسی((لا-بلا-غیر-عدم...))در عربی،معنای نفی را افاده میکند(مثال هایی خواهیم آورد)برخی اسم ها و صفت هایی نیز با این پسوند مورد استعمال است که ریشه اصلی واژه آن یا ابدً از رده خارج شده است و یا کاربرد نادری دارد:
چلیمسیز(آدم بی بنیه-بی قواره)اوکسوز(یتیم)اودومسوز(بی برکت). این پسوند از پسوندهای بسیار فعال ترکی است.ما ذیلاً برخی از موارد کاربرد آن را اعم از استعمال قدیم و استعمال نوین که برای معادل سازی در مقابل کلمات جدیدالولاده به کار رفته است،میآوریم:
عاغیلسیز(بی خرد)دیلسیز-آغیزسیز(کم حرف)بیچیمسیز(غیر اصولی)توتومسوز(کم ظرفیت).
کی
جزیی از پسوند مالکیت است و در آخر قیود و یا زمان و یا مکان نیز به عنوان پسوند((ظرف))مشاهده می شود و صحیح آن است که به صورت متصل نوشته شود.
منیمکی(مال من)بیزیمکی(مال ما)ائلینکی(مال مردم)و...ایندیکی(آن چه که به اکنون تعلق دارد)بوگونکی(مال امروز)دوننکی(مال دیروز)قاباقکی(پیشین).
لار-لر
علامت جمع در ترکی هم آهنگ با پسوند بن کلمه به صورت لار-لر میباشد:
ائولر(خانه ها)داشلار(سنگ ها)آغاجلار(درختان)کورپه لر(نوزادان)... علامت جمع بعضاً در اسامی کوه و دشت و مناظر و مناطق طبیعی مشاهده میشود:
قوشا قارداشلار(کوه دو برادران)... بعضاً نیز در آخر نامهای خانوادگی مشاهده میشود:
بگ لر،سیدلر،زائرخانلی لر،شاملولار... برای القای مفهوم جمع در خاندان،پسوند((گیل))نیز مرسوم است که بعد از اسامی اشخاص می آید.ترجمه فارسی مفهوم((گیل))به فارسی مشکل است.در زبان محاوره ای فارسی برای القای مفهوم مشابه؛بعد از اسامی،عبارت((و این ها))افزوده می شود:
علی گیل(علی و این ها)... پسوند-لر-لار در آخر صیغه های فعلی به صورت متصل نوشته میشود ولی در آخر اسم ها بهتر آن است که منفصل نوشته شود.
لاق-لک
از اسم صفت میسازد و بیشتر برای افاده معنی کثرت و شدت و مبالغه به کار میرود.همچنین برای اسم مکان:
اوتلاق(چراگاه)چایلاق(رودخانه)دوزلاق(نمک زار)اوولاق(شکارگاه)بوزلاق(سرزمین یخبندان)ایسلاق(خیس)شیللاق(جفتک)قاللاق(شوخی)...
لی-لو
از پسوندهای فعال ترکی است و کاربردهای متفاوت دارد:
الی اغاجلی(در حالی که چوب دستش بود)قریب به همین مفهوم،اغلب به معنای دارندگی و مالکیت است:آتا-آنالی(دارای پدر و مادر)مین بیر دیره کلی(دارای هزار و یک ستون)پوللو(پولدار)... عکس این معنا را پسوند سیز افاده میکند که در جای خود بحث شد(آتاسیز-آناسیز-پولسوز).
گئجه لی(شبانه)ائرته لی(پگاه-صبح زود).
- ج-برای افاده صفت و دارندگی:
دادلی(بامزه)دوزلو(نمکین)دگرلی(با ارزش)یاشلی(سالخورده)آنلاقلی(با معرفت)قورخولو(وحشتناک)...
- د-برای افاده مفهوم قابلیت:
یئمه لی(خوردنی)ایچمه لی(نوشیدنی)گئیمه لی(پوشیدنی)گورمه لی(تماشایی)گولمه لی(خنده دار).
- ح-برای نسبت و انتساب به شهر،کشور،محله،منطقه:
آذربایجانلی،تبریزلی،مصریلی،ایرانلی... از این پسوند در معادل سازی برای کلمات فارسی که دارای پیشوند((با))و یا پسوند((دار))و پسوند-ی(یای نسبت)میباشند و برای کلمات عربی دارای پیشوند((ذو-ذی))و همچنین برای برخی از کلمات عربی که به صورت اسم فاعل میباشند،استفاده میشود:
ائولی(همسردار)ممه لی(پستاندار)یئرلی(بومی)گیزلی(سری)قوخولو(بودار)ایستکلی(طالب).
لیق-لوق-لیک-لوک
از پسوندهای بسیار شایع زبان ترکی است و برای القای مفاهیم مختلف آورده میشود:
یازلیق(بهاره)گوزلوک(پاییزه)یایلیق(تابستانه)بایراملیق(عیدانه)اتلیک(گوشتی)آرخالیق(ارخالق-کت)
باشلیق(کلاهک)گوزلوگ(عینک)قولاقلیق(گوشی)قیرخلیق(قیچی پشم زنی)
- ج-در اسامی امکنه و مناطق برای القای مفهوم کثرت و وفور یک چیز:
سامانلیق(کاهدان)اودونلوق(انبار هیزم)قوزولوق(آغل بره ها)آغالیق ائوی(خانه اربابی)توپراقلیق(دشت خاکی و بی سنگ)قوراقلیق(خشکی)مئشه لیک(جنگل)آغاجلیق(درختزار)تویوقلوق(مرغداری).
بوللوق(فراوانی)آزلیق(اقلیت)چوخلوق(اکثریت)اینسانلیق(انسانیت)اوجوزلوق(ارزانی)وارلیق(هستی)یوخلوق(نیستی)قارداشلیق(برادری)دیریلیک(زندگی)قوهوملوق(خویشی)دلیلیک(دیوانگی)داشلیق(سنگلاخ).
- ج-برای اسامی حرف و مشاغل و مسلک ها:
طبیبلیک_پزشکی)تاجرلیق(تجارت)وکیللیک(وکالت)شاعرلیق(شاعری). در همین معنا با پسوند-جی همراه است:
سودچولوق(شیر فروشی)بالتاچیلیق(هیزم شکنی)اسلامچیلیق(اسلامگرایی)تملچیلیک(اصول گرایی).
شاهلیق(شاهی)خانلیق(خانی)بگلیک(بگ بودن)آغالیق(سیادت-بزرگواری)یوزباشلیق(سرگردی)اونباشلیق(گروهبانی)باخانلیق(وزارت)و...
مان-من
از پسوندهای قدیمی است.در چند کلمه محاوره ای به چشم میخورد.مفهوم تشدید و مبالغه را میرساند:
توکمن/تورکمان(ترک اصیل)شیشمان(چاق)یالمان(تیغه صلاح سرد)قوجامان(کهن سال). امروزه این پسوند مجدداً فعال شده و کلماتی جدید از آن ساخته اند:
سوزمن(سخنگو)یونتمن(کارگران)اوزمان(متخصص)گه ییشمن(مشاور-رایزن).