میخواهم بروم پیش خدا

sahar68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی وقته که دلم می خواد پیش خدا برم

از زمین دل کندم واون بالا بالا ها برم

اخه اینجا هیچ کسی عاشق ادم نمی شه

اگه هم عاشق بشه لایق ادم نمی شه

یکی عاشقت میشه می گه که خیلی باهالی

اخر کارش می فهمی عمریه سر کاری

یکی میگه میدونی عاشق سادگیت شدم

یکی میگه عا شق کارهای جانبیت شدم

یکی میگه من دیدم که خیلی صاف و صادقی

یکی میگه واسه عشقم فقط تو لایقی

یکی عاشقت میشه می گه دلم سوخته برات

همشون دروغکی می گن که جون میدن برات

یکیشون تنها بوده می خواسته تنها نباشه

یکی بین یک و دو است نمی دونه کجا باشه

یکیشون گولت زده تا کارشو راه بندازی

قسم و آیت می ده نری منو جا بذاری

دیگه از دست همه زمینی ها خسته شدم

عاشق پریدنم یه مرغ پر بسته شدم

نمی دونم که چرا با هیچکی آروم نمی شم

توی این چرخ بزرگ از چیزی شادون نمی شم

آخه این دنیا به جز غصه و غم چیزی نبود

آدماش یه جورین چهره سفید قلبها کبود

آخر عشق همهشون روی تخت خزیدنه

آخر عشق شهوته و هیچی دیگه ندیدنه

آما اون بالا دیگه صحبتی از جدایی نیست

توی دست عاشقاش کشکولای گدایی نیست

اگه عاشقت بشه همه جورا باهات صفاست

کافیه عاشق بشی نیمچه نگاش برات دواست

دیگه بحث مذهب و دین و عقیده ندارن

گل نمیدنت دیگه چمن و گل رو میکارن

جون من دعا کنید تا که برم پیش خدا

میدونم اون بالا تازه من میشم بچه گدا

ولی عیبی نداره اونجا گدایی بکنم

می دونم عاشقی اونجا یعنی که شاهی می کنم

آخه اونجا رو حساب عشق من فقط خداست

راه زود رسیدنم فقط دعاهای شماست
 

javaza

عضو جدید
خدا ،همین جاست

خدا ،همین جاست

از همان زمان کودکی
سوالی بود مرا همیشگی
خدا کیست؟چیست؟
مکان او در کدام پشت بام خانه ای ست؟
کمی بزرگتر شدم
سوال من ولی،همان سوال کودکی
که خانه خدا کجاست؟
کعبه است خانه اش؟
یا که نه ، در خفاست؟
بزرگتر و بزرگتر شدم
ولی سوال من، مانده بود بی جواب
پرستو بشدم...
همه جا رفتم
که سرانجام،بیافتم آن خانه کجاست.
آدرسش اینجاست
کوچه تنهایی ها
خانه ای ست رنگی
پلاکش بی رنگ است
دربش آبیست
امابوستانش،همگی مشکیست
اسم آن خانه غم است
دیوارش از جنس سکوت
که همه آینه کاری بودند
به تماشا بنشستم
که به ناگه،خدا را دیدم
با آغوشی باز
بگریستم من آنجا
که چرا تا حالا،خانه غم هایم را سر نزدم.
Javaza
 

rainy girl

عضو جدید
از همان زمان کودکی
سوالی بود مرا همیشگی
خدا کیست؟چیست؟
مکان او در کدام پشت بام خانه ای ست؟
کمی بزرگتر شدم
سوال من ولی،همان سوال کودکی
که خانه خدا کجاست؟
کعبه است خانه اش؟
یا که نه ، در خفاست؟
بزرگتر و بزرگتر شدم
ولی سوال من، مانده بود بی جواب
پرستو بشدم...
همه جا رفتم
که سرانجام،بیافتم آن خانه کجاست.
آدرسش اینجاست
کوچه تنهایی ها
خانه ای ست رنگی
پلاکش بی رنگ است
دربش آبیست
امابوستانش،همگی مشکیست
اسم آن خانه غم است
دیوارش از جنس سکوت
که همه آینه کاری بودند
به تماشا بنشستم
که به ناگه،خدا را دیدم
با آغوشی باز
بگریستم من آنجا
که چرا تا حالا،خانه غم هایم را سر نزدم.
Javaza

قشنگ بود، شعر خودت بود؟
 

Similar threads

بالا