[ گفتگوی معماری]تا به حال این سوال در ذهن شما آمده که"طرح را از کجا شروع کنم ؟ "،" چی بکشم ؟"

ASDNA

عضو جدید
اغلب معماران در طول دوران دانشجویی خود (چه آکادمیک و چه غیر آکادمیک ) بارها به این پرسش ها بر خورده اند که : " از کجا شروع کنم ؟ " ، " چی بکشم ؟ " و ... . حتی برخی اوقات شروع به ترسیم خطوط دست آزاد که اغلب هم منحنی هستند پناه می برند و کلیت طرح خود را در میان این خطوط جستجو می کنند

معمولا ، پرسش هایی از این نوع و طراحی هایی با این دستاویز ، دارای دلایل مختلفی هستند که از آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود :

- کم تجربه بودن

- کم بودن سواد بصری

- ماهیت موضوع پروژه

- صبور نبودن طراح معمار

- نقد پذیر نبودن طراح معمار

- و ...

اما سوال این است که اگر این عوامل جزیی که در بالا گفته شد و عواملی مشابه آنها ، از میان برداشته شوند ، طرح معماری بهینه و شفافی بدست می آید ؟

فکر می کنم اکثریت مهندسین و دانشجویان مهندسی به این پرسش ، جواب " نه " می دهند و از همین جاست که روند طراحی پروژه بیش از پیش اهمیت می یابد

حال این سوال مطرح می شود که

" روند طراحی چه اجزایی دارد و شامل چه بازه ای از فعالیت ها می شود ؟ "
 
آخرین ویرایش:

raha

مدیر بازنشسته
به نظر من روند طراحی با وجود اینکه یک سری فعالیت های مشخص رو عموما در برمیگیره، اما مجموعه این فعالیت ها رو نمی شه در قالب یک فرمول مشخص، فرضا در یک نمودار خطی (فعالیت-زمان) برای تمام پروژه های معماری توصیه کرد. فرآیند طراحی بسته به سلایق و معیارهای معمار و نوع پروژه متفاوته!

شناخت- مطالعات- تحلیل- خیال- سناریو- تجسم- ترسیمات - ساخت مدل و نهایتا گزینش؛ اکثر این فعالیتها هر کدوم بسته به ماهیت پروژه میتونه پس و پیش یا حذف بشه و یا اصلا متفاوت تعریف بشه!

شاید اقتضای یک طرح این باشه که من معمار ، دودوتا چهارتا با موضوع برخورد کنم و شروع کنم به نوشتن برنامه فیزیکی و درآووردن استانداردها و چیدمان فضاها بر اساس عملکرد ... یا زمین شکل و شیب خاصی داره که با برش مقطع و تحلیل اون و کاملا فرمال کارم رو شروع کنم!... یا مثل یک کارگردان فیلم طبق یک سناریو طرحم رو پیش ببرم و شکل فیزکی به ایده های هنری بدم !!

در مورد پاراگراف اولتون، این حالت غالبا زمانی پیش میاد که نسبت به موضوع طرح بیگانه ایم، مثلا تجربه حضور در همچین فضایی رو نداریم! در این حالت یا میشه رفت و از نزدیک دید یا نمونه های موردی رو بررسی کرد و یا اگر موضوع کلا جدید هست میشه پیرامون موضوع مطالعه کرد! من شخصا وقتی ذهنم قفل میکنه مطالعات بی ربط حتی انجام میدم مثلا کتابای ادبی و عرفانی!! حین مطالعه گاهی به واژه های برخورد میکنم که برام حکم کلید راهگشا رو دارند و بهم ایده میدن!

ممنون استاد بابت تاپیک:gol:
 
آخرین ویرایش:

ASDNA

عضو جدید
به نظر من روند طراحی با وجود اینکه یک سری فعالیت های مشخص رو عموما در برمیگیره، اما مجموعه این فعالیت ها رو نمی شه در قالب یک فرمول مشخص، فرضا در یک نمودار خطی (فعالیت-زمان) برای تمام پروژه های معماری توصیه کرد. فرآیند طراحی بسته به سلایق و معیارهای معمار و نوع پروژه متفاوته!

شناخت- مطالعات- تحلیل- خیال- سناریو- تجسم- ترسیمات - ساخت مدل و نهایتا گزینش؛ اکثر این فعالیتها هر کدوم بسته به ماهیت پروژه میتونه پس و پیش یا حذف بشه و یا اصلا متفاوت تعریف بشه!

شاید اقتضای یک طرح این باشه که من معمار ، دودوتا چهارتا با موضوع برخورد کنم و شروع کنم به نوشتن برنامه فیزیکی و درآووردن استانداردها و چیدمان فضاها بر اساس عملکرد ... یا زمین شکل و شیب خاصی داره که با برش مقطع و تحلیل اون و کاملا فرمال کارم رو شروع کنم!... یا مثل یک کارگردان فیلم طبق یک سناریو طرحم رو پیش ببرم و شکل فیزکی به ایده های هنری بدم !!

در مورد پاراگراف اولتون، این حالت غالبا زمانی پیش میاد که نسبت به موضوع طرح بیگانه ایم، مثلا تجربه حضور در همچین فضایی رو نداریم! در این حالت یا میشه رفت و از نزدیک دید یا نمونه های موردی رو بررسی کرد و یا اگر موضوع کلا جدید هست میشه پیرامون موضوع مطالعه کرد! من شخصا وقتی ذهنم قفل میکنه مطالعات بی ربط حتی انجام میدم مثلا کتابای ادبی و عرفانی!! حین مطالعه گاهی به واژه های برخورد میکنم که برام حکم کلید راهگشا رو دارند و بهم ایده میدن!

ممنون استاد بابت تاپیک:gol:

سلام بر رها

با همه صحبت های شما موافقم و با قسمتی که گفتید " من شخصا وقتی ذهنم قفل میکنه مطالعات بی ربط حتی انجام میدم مثلا کتابای ادبی و عرفانی " خیلی خیلی موافقم و رفتن به گالری ها و موزه ها و ... را هم به آنها اضافه می کنم.

اما آیا واقعا یک مسیر استاندارد برای شروع از نقطه صفر طراحی تا صد آن وجود ندارد ؟ مسیری که آنقدر فراگیر باشد که هر نوع پروژه با هر موضوعی را پوشش دهد ؟
 

ASDNA

عضو جدید
تايپيكتون جالبه و منم اين مشكل را دارم و واقعا ميمونم طرحم ورا ازكجا و چجور شروع كنم و اغلب ه بن بست ميرسم

سلام اگر علاقه مند هستید پس به این صفحه سر بزنید .

امیدوارم افراد بیشتری وارد بحث بشوند.

وقتی بحث به اندازه کافی گسترده شد یک روند طراحی کارا را مرحله به مرحله مطرح می کنم تا در آغاز و توسعه طرح به مشکلات کمتری برخورد کنیم
 

Martin Eco

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من همه چیز از مطالعات ضعیف شروع میشه...یک مطالعات قوی حاوی نکات و جزییاتی هست که هر کدام از اونها میتونه ایده ای رو در ذهن طراح شکل بده...بله اگه منم همینجوری بیفتم روی یک پروژه حداکثر یه کار فرمال نصفه و نیمه تحویل میدم ولی کارهایی که ماندگارن از یه ایده وفلسفه قوی تغذیه میشن..

بعضی وقتها هم که مطالعات چیزی در دسترسمون قرار نمیده مطالعات بین رشته ای شدیدا کمک میکنه همونطور که رها جان گفتن...ولی مهترین اصل قبل از اینکه دست به قلم بشیم اینکه شناسایی سایت یا همون مطالعات رو خوب انجام بدیم..

این مطالعات تنها نباید به مطالعات اقلیمی تفسیر بشه...که متاسفانه معمولا میشه و اشکال از همینجا شکل میگیره..
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
به نظر شما من ژيمناستيك كار خوبي مي شوم ؟

به نظر شما من ژيمناستيك كار خوبي مي شوم ؟

سلام، مشتاقم در بحث شما شركت كنم.
اول يك سوال از شما دارم ، چرا مي بايست هركس بر حسب اتفاق يا ارادي وارد معماري شد بتواند طراحي كند؟
به نظر من بسياري از ما "توانايي طراحي كردن" را به معناي دقيق كلمه نداريم. چون اطلاعات علمي ،‌تجربي و فني ما عميق نيست بلكه گسترده و بي سر و ته مي باشد.
بقول حافظ نه هركه سر تراشيدقلندري دانست! هركاري راه و رسم خودشودارد.
من و شما مي دانيم در معماري سنتي ما، رسيدن به درجه ي "معمار" كاري آسان و سهل و ممتنع نبوده است بلكه 20سال يا بيشتر طول مي كشيده، حالا با دونستن اتوكد و نهايتش دست قوي و كارشناسي يا كارشناسي ارشد افتخاري فكر مي كنيم معمار شده ايم.
دوستان ، ما معمارهستيم و بايد منبر بسازيم نه اينكه بالاي منبر برويم وخطبه معماري بگوييم.
عشق بسياري از منبري اين هست كه به هرطريق ارشد بگيرند و سر كلاس دانشجويان معماري با هر پايه اي رفته و تا مي توانند با سخنراني و بادي لنگويچ، معماري را آموزش دهند. و اسفا واسفا.
گويي با توجه چند نفر، معمار مي شوند.
من سه تقسيم بندي براي معماران نو خواسته مثل خودم كرده ام :
1- انهايي كه دست قوي دارند
2-آنهايي كه ذهن قوي دارند
3-آنهايي كه بيان قوي دارند
پر واضح است تركيب دست و ذهن ، نابغه معماري را بوجود مي آورد و بقيه را خودتان بهتر مي دانيد.
پتانسيل طراحي هر معمار به نظر من خارج از اين سه توانايي نمي تواند باشد و مي بايست هريك در جايگاه خود تقويت بشوند.
البته قبل از آن سلسله مراتبي وجود دارد و كه كليد آن اينجاست:
شناخت دقيق از خود (خودشناسي )

قبل ازاينه بخواهيم خويش را معمار بناميم مي بايست شناخت صحيحي از خود داشته باشيم و سپس رابطه و توانايي خودمون را با مسئله آفرينش و خلاقيت در نظر بگيريم.وقتي زندگي و روح آشفته اي داريم ، وقتي قادر به سامان دادن زندگي خود نيستيم نبايد انتظارداشته باشيم كه بتوانيم وارد حيطه ي طراحي بشويم . نهايتش مي شود همان آنهايي كه ذكر خيرشان رفت ، سعي مي كنيم با در معرض ديد قرار دادن خودمان ، پرزانته خاص لباس و بيان ، مورد توجه قرار گرفتن و ... ميانه ي تهي خويش را پر كنيم . غافل از اينكه اگر فرصت را غنيمت بشمريم مي توانيم با انديشه و تفكر عميق پله پله دانش نظري و عملي خودمان را افزايش دهيم .
ياد استاد طلسچي بخير ، سر كلاس مباني نظري جمله را گفت كه به شدت مرا تكان داد ،
ايشان در مورد پيراله گفتند :
- پيراله(معمار و رياضيدان) "سعي در خوب ديدن داشت نه در خوب ديده شدن"
بگذريم ، وقتي پاسخ مناسبي دريافت كرديم آن زمان مي توانيم دست به طراحي بزنيم و پروژه اي را تكميل نماييم.
به نظر دوست كارشناس ارشدمون برسونم بهتر است قبل از سوالي كه مطرح كرديد ، به اين بپردازيم كه معمار كيست ؟
من در زندگي حرفه اي خود بارها به طرح هاي برخورد كرده ام كه بيشتر نشات گرفته از تمايلات و مصلحت انديشي ذهن طراح آن بوده است .
براي همين گفتم من با اين بدن خشك پشت كامپيوتر نشين، مي توانم ژيمناستيك كار بشوم يا نه ؟؟؟

البته مي شود، ولي با .......


اگر تند رفتم عذر مي خواهم.
ضمنا در ادامه بحث، اصولي را در مورد روند طراحي مطالعه كرده ام كه بعرض مي رسانم.
 

ASDNA

عضو جدید
به نظر من همه چیز از مطالعات ضعیف شروع میشه...یک مطالعات قوی حاوی نکات و جزییاتی هست که هر کدام از اونها میتونه ایده ای رو در ذهن طراح شکل بده...بله اگه منم همینجوری بیفتم روی یک پروژه حداکثر یه کار فرمال نصفه و نیمه تحویل میدم ولی کارهایی که ماندگارن از یه ایده وفلسفه قوی تغذیه میشن..

بعضی وقتها هم که مطالعات چیزی در دسترسمون قرار نمیده مطالعات بین رشته ای شدیدا کمک میکنه همونطور که رها جان گفتن...ولی مهترین اصل قبل از اینکه دست به قلم بشیم اینکه شناسایی سایت یا همون مطالعات رو خوب انجام بدیم..

این مطالعات تنها نباید به مطالعات اقلیمی تفسیر بشه...که متاسفانه معمولا میشه و اشکال از همینجا شکل میگیره..

سلام بر Martin Eco

اینکه مطالعات ضعیف ، نامنظم ، غیر مسئولانه و ... یکی از نقاط آغاز بحران در روند طراحی معماری است کاملا درست است . همچنین اینکه گفتید " مطالعات بین رشته ای شدیدا کمک میکنه " نیز مورد قبول همه افراد کاردان است .

در مورد مطالعات سایت هم باید بگویم که یکی از سرشاخه های شروع مطالعات پروژه است.

با سپاس ، امیدوارم باز هم به این صفحه سر بزنید و در ادامه بحث شرکت کنید.
 

ASDNA

عضو جدید
درود بر afshin 1357

لازم می دانم بخش به بخش پاسخ بدهم

چالش : " اول يك سوال از شما دارم ، چرا مي بايست هركس بر حسب اتفاق يا ارادي وارد معماري شد بتواند طراحي كند؟
به نظر من بسياري از ما "توانايي طراحي كردن" را به معناي دقيق كلمه نداريم. چون اطلاعات علمي ،‌تجربي و فني ما عميق نيست بلكه گسترده و بي سر و ته مي باشد.
بقول حافظ نه هركه سر تراشيدقلندري دانست! هركاري راه و رسم خودشودارد. "

جواب : طراحی معماری یک بازه وسیع از فعالیت هاست که هیچ کس اجازه ندارد دور آنها خط قرمز کشیده ، ورود افراد به آن را منوط به کلماتی کند که به خودی خود دارای وضوح و شفافیت نیستند کلماتی چون "اطلاعات علمي ،‌تجربي و فني " و " عمیق ، گسترده ، بی سرو ته " . چه اطلاعات علمی ؟ عمق و سطح را در چنین مفهوم کلی و فراگیری چگونه تعریف می کنید ؟ ، کلمات عامیانه را چگونه به یک بحث تخصصی پیوند می زنید ؟
پس ، از اولین شروط یک گفتگوی علمی و مبتنی بر دانش و تجربه اینستکه از مبهم گویی بپرهیزیم. یک تعریف معروف در معماری وجود دارد که معمولا در همان ترم اول استاد های طراحی ، مطرح می کنند و آن اینکه " معماری ، هنری ترین رشته فنی و فنی ترین رشته هنری است " . قبل از اینکه شما بگویید من خود می گویم که از بازی با کلمات متنفرم اما طراحی واقعا یک بازه وسیع ما بین هنر و فن است که بخش هایی از آن کاملا غیر اکتسابی ( قائم بر استعداد ، شهود و ... ) و بخش هایی از آن کاملا اکتسابی ( قائم بر علم ، تجربه ، تکنیک و ... ) است.

چالش : "من و شما مي دانيم در معماري سنتي ما، رسيدن به درجه ي "معمار" كاري آسان و سهل و ممتنع نبوده است بلكه 20سال يا بيشتر طول مي كشيده، حالا با دونستن اتوكد و نهايتش دست قوي و كارشناسي يا كارشناسي ارشد افتخاري فكر مي كنيم معمار شده ايم.
دوستان ، ما معمارهستيم و بايد منبر بسازيم نه اينكه بالاي منبر برويم وخطبه معماري بگوييم.
عشق بسياري از منبري اين هست كه به هرطريق ارشد بگيرند و سر كلاس دانشجويان معماري با هر پايه اي رفته و تا مي توانند با سخنراني و بادي لنگويچ، معماري را آموزش دهند. و اسفا واسفا.
گويي با توجه چند نفر، معمار مي شوند. "

جواب : ابتدا باید بگویم که ترکیب " سهل و ممتنع " در جای درستی به کار نرفته است. اما دلیل اینکه در دوره معماری سنتی (قبل و بعد از اسلام ) که من هم مانند شما آنرا ستایش می کنم ، فرایند آموزش معماری به گفته شما 20 سال طول می کشید ، اینستکه در قدیم ، آموزش بر پایه تجربه بوده است و شما بهتر از من می دانید که انتقال تجربه با سرعت بسیار کمتری نسبت به انتقال علم انجام می پذیرد. البته ناگفته نماند که بخش های شهودی معماری در روش انتقال تجربه ، بسیار زیبا و ماندگار به شاگرد منتقل می شده است . به همین دلیل است که در هر رشته ای مفاهیمی وجود دارند که اگر از متخصصان آن بپرسید نمی توانند یک جواب متقن به شما بدهند . اینجا همان نقطه ضعف بزرگ روش آموزش جدید است. که البته تمرین و و پشتکار می تواند این خلا را پر کند. با همه این اوصاف پر واضح است که دلیل کوتاه شدن زمان آموزش در دوران معاصر تغییر روش ها ( روش های علمی و آکادمیک به جای روش های سنتی ) و البته تغییر ابزار ها ( بالارفتن سرعت انتقال اطلاعات ، امکان ثبت اطلاعات و بازخوانی و باز نمایی آنها فارغ از محدودیت های زمانی و مکانی و ... ) است.

اما اگر با اتوکد و مدرک ، به میدان وسیع طراحی معماری پای بگذاریم و فکر کنیم که یکه تازیم باید بسیار خام باشیم و قطعا این کار جز از چند گروه خاص ( رانت خواران ، خودشیفتگان و ... ) سر نمی زند .

من هم مثل شما استاد هایی از این دست داشتم که از عالَمِ عِلم فقط لباس ظاهری آنرا به تن کرده اند. اما این دلیل نمی شود که روش های تدریس رایج در تمام دنیا ( سخنرانی و استفاده صحیح از body language ) را بعنوان یک حرکت نکوهیده علیه اینگونه استادان استفاده نماییم.

چالش : " من سه تقسيم بندي براي معماران نو خواسته مثل خودم كرده ام :
1- انهايي كه دست قوي دارند
2-آنهايي كه ذهن قوي دارند
3-آنهايي كه بيان قوي دارند
پر واضح است تركيب دست و ذهن ، نابغه معماري را بوجود مي آورد و بقيه را خودتان بهتر مي دانيد.
پتانسيل طراحي هر معمار به نظر من خارج از اين سه توانايي نمي تواند باشد و مي بايست هريك در جايگاه خود تقويت بشوند. "

جواب : من هم مانند اغلب کسانی که در رشته معماری تحصیل کرده اند این تقسیم بندی را قبول دارم گرچه معتقدم تقسیم بندی کاملی نیست . توصیه میکنم هیچ وقت در اموری که تا این حد به تفکرات انسانی نزدیک هستند حکم قطعی ندهید.

چالش : "شناخت دقيق از خود (خودشناسي )

قبل ازاينه بخواهيم خويش را معمار بناميم مي بايست شناخت صحيحي از خود داشته باشيم و سپس رابطه و توانايي خودمون را با مسئله آفرينش و خلاقيت در نظر بگيريم.وقتي زندگي و روح آشفته اي داريم ، وقتي قادر به سامان دادن زندگي خود نيستيم نبايد انتظارداشته باشيم كه بتوانيم وارد حيطه ي طراحي بشويم . نهايتش مي شود همان آنهايي كه ذكر خيرشان رفت ، سعي مي كنيم با در معرض ديد قرار دادن خودمان ، پرزانته خاص لباس و بيان ، مورد توجه قرار گرفتن و ... ميانه ي تهي خويش را پر كنيم . غافل از اينكه اگر فرصت را غنيمت بشمريم مي توانيم با انديشه و تفكر عميق پله پله دانش نظري و عملي خودمان را افزايش دهيم .
ياد استاد طلسچي بخير ، سر كلاس مباني نظري جمله را گفت كه به شدت مرا تكان داد ،
ايشان در مورد پيراله گفتند :
- پيراله(معمار و رياضيدان) "سعي در خوب ديدن داشت نه در خوب ديده شدن"
بگذريم ، وقتي پاسخ مناسبي دريافت كرديم آن زمان مي توانيم دست به طراحي بزنيم و پروژه اي را تكميل نماييم.

جواب : با بحث خودشناسی بسیار موافقم نه تنها برای معماران بلکه برای همه . اما اینکه " وقتي زندگي و روح آشفته اي داريم ، وقتي قادر به سامان دادن زندگي خود نيستيم نبايد انتظارداشته باشيم كه بتوانيم وارد حيطه ي طراحي بشويم " باید بپرسم شما از کجا به این مهم پی بردید . مگر نه اینکه بسیاری از هنرمندان دارای زندگی آشفته ای بوده اند اما آثار بی بدیلی در همان زمان خلق کرده اند مانند Mozzart , Bethoven و ... . مگر نه اینکه بسیاری از ایده های معماری خاص و جالب توجه در زمان های شکل گرفته اند که طراح از تعادل روحی خارج بوده . نمیگویم که هرکس زندگی آشفته ای داشت پس معمار خوبی است بلکه مظورم اینستکه رابطه این دو موضوع به محکمی که شما از آن یاد می کنید نیست. حتی خود فعل طراحی معماری کردن در بسیاری از مواقع باعث آشفتگی میشود.

من هم هر بار از شنیدن این جمله " پيراله(معمار و رياضيدان) "سعي در خوب ديدن داشت نه در خوب ديده شدن" "و جملات مشابه به خودم می لرزم . به این دلیل که عرصه طرح این جمله بسیار فراتر از معماری است . اما آیا واقعا همه معماران موفق دنیا عارفانی هستند که حتی نیم نگاهی هم به دیده شدن خود ندارند ؟

چالش : " به نظر دوست كارشناس ارشدمون برسونم بهتر است قبل از سوالي كه مطرح كرديد ، به اين بپردازيم كه معمار كيست ؟ "

جواب : فارغ از بُنمایه طعنه آمیز این سوال ، باید بگویم سوال " معمار کیست " از نظر ساختاری هیچ ارتباطی به سوال طرح شده از سوی من ( " روند طراحی چه اجزایی دارد و شامل چه بازه ای از فعالیت ها می شود ؟ " ) ندارد. کمی در ساختار این دو سوال تفکر کنید . معمار جزء کوچکی از روند طراحی است که البته اگر خود را بشناسد یکی از شروط ، تنها یکی از شروط بر عهده گرفتن مسولیت طراحی معماری را دارا است.

چالش : " من در زندگي حرفه اي خود بارها به طرح هاي برخورد كرده ام كه بيشتر نشات گرفته از تمايلات و مصلحت انديشي ذهن طراح آن بوده است . "

جواب : جواب این چالش در دل آن نهفته است . خودتان می گویید " زندگی حرفه ای " در حالیکه در گفته های قبلی خود براحتی وارد وادی های ایده آلیستی شده اید . بسیار روشن است که همه معماران باید در زندگی حرفه ای خود ملاحظاتی را رعایت کنند تا بتوانند به کار و زندگی بپردازند . البته اینکه ملاحظات یک کارفرمای ایرانی جهت سنگ توالت است و ملاحظات یک کارفرمای مربوط به بلاد پیشرو آسیب نزدن بنا به طبیعت . یک بحث دیگر است که جای بسیار برای بحث دارد.

چالش : "اگر تند رفتم عذر مي خواهم.
ضمنا در ادامه بحث، اصولي را در مورد روند طراحي مطالعه كرده ام كه بعرض مي رسانم.

جواب : تندروی در مباحث تخصصی و علمی جایی ندارد. از اینکه دانش خود را با کسانی که به این صفحه سر می زنند به اشتراک می گذارید سپاسگزارم .

 

ASDNA

عضو جدید
دوستان ، این تاپیک را به این خاطر گذاشتم ، چون می دانم که مشکل اغلب دانشجویان معماری و مهندسان از جمله مهندسان معمار است و خلا آن را در سیستم آموزشی لمس کردم . و هدفم فقط کمک کردن به هم رشته های خودم است . اگر دوستان در خصوص لطف برخی اعضا همچون رها و صدیق عزیز دچار ابهام شده اند باید بگویم که من یک مهندس معمار هستم که بدون سهمیه و ... در دانشگاه دولتی در تهران درس خوانده ام ، و مدرک کارشناسی ارشد را نه با یک پروژه هتل و بیمارستان ، که با موضوع Inclusive Education (در حیطه مطالعات و طراحی معماری ) پس از 3 سال کار مداوم بدست آوردم . از آنجایی که عاشق معلمی هستم ، در چند دانشگاه تدریس کرده ام . و دلیل اینکه در این سایت عضو شدم اینستکه این سایت باعث می شود کماکان با فضای دانشجویی در پیوند باشم . بخصوص هم اکنون که 2 ترم است که به دلیل مشغله کاری تدریس نمی کنم.
 
آخرین ویرایش:

afshin 1357

کاربر بیش فعال
قسمت اول

قسمت اول

سلام بر ASDNA

سپاسگذارم از اينكه وقت گذاشتيد و پاسخ صحبتهايم را بصورتي شايسته داديد،
قبل ازآن به داستاني از مثنوي اشاره مي كنم كه سه غير هم زبان ( فارس ، ترك و عرب) بر سر اسم خوشه ي انگور با هم بحث و جدل مي كردند در حالي كه هرسه اسم واحدي را مي گفتند.

پاسخ شما به من هم مصداق همين حكايت است ، در هردوي ما و يا ديگر دوستان برسر يك چيز اتفاق نظر داريم. آنهم معماري به معناي شآن واقعي آن. اين دو پست به نظرم مكمل يكديگر هستند تا مقابل هم و دو روي سكه را نشان مي دهند. (البته اگر قبول داشته باشيد )



(جوابشما:طراحی معماری یک بازه وسیع از فعالیت هاست که هیچ کس اجازهندارد دور آنها خط قرمز کشیده ، ورود افراد به آن را منوط به کلماتی کندکه به خودی خود دارای وضوح و شفافیت نیستند کلماتی چون "اطلاعات علمي،‌تجربي و فني " و " عمیق ، گسترده ، بی سرو ته " . چه اطلاعات علمی ؟ عمقو سطح را در چنین مفهوم کلی و فراگیری چگونه تعریف می کنید ؟ ، کلماتعامیانه را چگونه به یک بحث تخصصی پیوند می زنید ؟. پس ، از اولین شروط یک گفتگوی علمی و مبتنی بر دانش و تجربه اینستکه ازمبهم گویی بپرهیزیم.


جوابم اينجا به طنز مي باشد و قصد توهين ندارم ،به ملانصرالدين گفتند مركز عالم كجاست، گفت همينجا كه من هستم، گفتند از كجا مي داني؟ گفت شما برو طول عرض آنرا بيار.
حالا دوست خوبم ، به زعم خودت، همه جملات و نظرات مربوط به اين سطر مرا زير سوال بردي و غير علمي خواندي و...، منهم از همان "جايگاه بحث تخصصي" صحبت مي كنم كه شما صحبت مي كنيد. وخلاف آن بحثي ندارم. به سبب شغلي كه دارم بيش از 5 كتاب در زمينه "روش تحقيق" مطالعه كردم علاوه برآن در مطالعات بكار برده ام. اينجا كه قصد نداشته ام پروپوزال بدهم. اگر اجازه مشاركت در بحث را در آينده داشته باشم روي تك تك واژه ها بحث و نظر دارم ، چون بصورت اتفاقي كنار هم چينش نشده اند.

اما يك نكته : قصد ندارم كه بگويم : مي بايست معماري انحصاري باشد و يكسري از افراد خاص وارد آن بشوند - كه قبلا چنين بوده است- اما نگاه (
يكسان سازي ،همه گرايي ) به معماري هم ندارم. قبلا در ليسانس كشاورزي به وفور پيدا مي شد،‌اما الان كشاورزي تبديل شده است به معماري. آنهم به تعداد فراوان( خود شما بهتر از من مي دانيد ) همين خيل عظيم كه بنا به تعريف خودشان، بصورتهاي اتقافي و .. وارد معماري شده اند با كمترين هزينه ‌روحي و ذهني و تلاش علمي فارغ التحصيل شده و دايعه معماري دارند . دايعه داشته باشند، ما كه بخيل نيستيم ولي مي بايست حداقل ها را از اصولي كه فراگرفته اند رعايت كنند، اما اينگونه به نظر نمي رسد. همكلاسي از من كه با غوغاسالاري كلاس درس و كركسيون طرحها را تعطيل مي كرد با دونيم درصد اسكيس از شوشتر فارق التحصيل ارشد شده و الان دانشجوي دكترا از ... مي باشد ضمن اينكه با محكي كه از ايشان زدم همچنان همان آدم قبلي مي باشد . دوست ديگرم با 5 درصد اسكيس از واحد شمال تهران فارغ التحصيل ارشد شده است و الان حق التدريس در دانشگاه درس مي دهد.

عرض كنم كه حسود ويا بخيل نيستم انشاا.. پيشرفت بكنند،‌ولي از يك كلاس 60 نفري تنها دونفر بوديم كه بين ساعات به كتابخانه تخصصي دانشگاه مي رفتيم و كتاب مي خوانديم و يا سر كلاس اساتيد مطرح حاضر مي شديم و با لذتي فراوان بحث و جدل معماري مي كرديم. شما حساب كنيد امثال اين آقايان بي حوصله در طول8 يا 9 ترم كارشناسي هيچ انگيزه ي در معماري نداشته‌اند وهيچ چيز از آنها ديده نشد. پس حالا چطور مي تواند با سه ترم كلاس ارشد بتوانند جبران 8 ترم گذشته را بكنند ضمن اينكه فاز تحصيلات تكميلي فرصت بازگشت را تاحدي نمي دهد. همين دوستان در جايگاه مربي وارد كلاس مي شوند و .....


(( به نظرم بحث آموزش در معماري يك سرفصل ديگريست كه مي بايست مجزا به آن پرداخته شود ))



در ادامه مطلب شما : یک تعریف معروف در معماری وجود دارد که معمولا درهمان ترم اول استاد های طراحی ، مطرح می کنند و آن اینکه " معماری ،هنری ترین رشته فنی و فنی ترین رشته هنری است " . قبل از اینکه شما بگویید من خود می گویم که از بازی با کلمات متنفرماما طراحی واقعا یک بازه وسیع ما بین هنر و فن است که بخش هایی از آنکاملا غیر اکتسابی ( قائم بر استعداد ، شهود و ... ) و بخش هایی از آنکاملا اکتسابی ( قائم بر علم ، تجربه ، تکنیک و ... ) است. )

بدون شك اين نظر درست مي باشد.



ديگرجواب شما :ابتدا باید بگویم که ترکیب " سهل و ممتنع " در جای درستی بهکار نرفته است.
اما دلیل اینکه در دوره معماری سنتی (قبل و بعد از اسلام ) که من هم مانند شما آنرا ستایش می کنم ، فرایند آموزش معماری به گفته شما 20 سال طول می کشید ، اینستکه در قدیم ، آموزش بر پایه تجربه بوده است وشما بهتر از من می دانید که انتقال تجربه با سرعت بسیار کمتری نسبت بهانتقال علم انجام می پذیرد. البته ناگفته نماند که بخش های شهودی معماریدر روش انتقال تجربه ، بسیار زیبا و ماندگار به شاگرد منتقل می شده است . به همین دلیل است که در هر رشته ای مفاهیمی وجود دارند که اگر از متخصصانآن بپرسید نمی توانند یک جواب متقن به شما بدهند . اینجا همان نقطه ضعفبزرگ روش آموزش جدید است. که البته تمرین و و پشتکار می تواند این خلا راپر کند. با همه این اوصاف پر واضح است که دلیل کوتاه شدن زمان آموزش دردوران معاصرتغییر روش ها ( روش های علمی و آکادمیک به جای روش های سنتی )و البته تغییر ابزار ها ( بالارفتن سرعت انتقال اطلاعات ، امکان ثبتاطلاعات و بازخوانی و باز نمایی آنها فارغ از محدودیت های زمانی و مکانی و ... ) است. اما اگر با اتوکد و مدرک ، به میدان وسیع طراحی معماری پای بگذاریم و فکرکنیم که یکه تازیم باید بسیار خام باشیم و قطعا این کار جز از چند گروهخاص ( رانت خواران ، خودشیفتگان و ... ) سر نمی زند .


با اين پاراگراف شما موافق هستم ، ولي چالش من به اين فرصت انديكي است كه براي تحصيل وجود دارد.
به زعم استادي ،‌يك هنر آموز مي بايست مراتب پيشرفت را اينگونه طي كند:
مرحله دانشجوي و ياد گيري اصول اوليه
مرحله تقليد از بزرگان و پياده نمودن اصول اوليه (بين 3 تا 7 سال ) و تجربه اندوزي
مرحله كنكاش ،كاوش و ايجاد زمينه هاي خلاقيت در خويش (دوره اي بين7 تا بيست سال )
مرحله صاحب نظر شدن و ...
مرحله آخر هم ، فاتحه مع الصلوات

به نظر اين حقير، مي بايست اين نوع آموزش آسيب شناسي شود. همين سيستم معيوب ، معماراني ضعيف تحويل مي دهد .( احتمالا خود من هم از اين گروه مجزا نباشم ، حالا وقتي به گذشته فكر مي كنم مي بينم چقدر فرصت از دست داده ام و در بسياري از كلاسها وقتم تلف شده است، در حالي كه اگر سيستم آموزشي به نسبت سالم بود، به مراتب موفق تر بودم و هم اينكه ، مي توانست براي بسياري دانشجويان ايجاد نشاط و انگيزه كند – حالا به هر طريقي كه وارد معماري شده اند زيرا كه معماري اين ظرفيت را دارد تا هم معمار بسازد و هم انسان ) )


جواب شما :من هم مانند اغلب کسانی که در رشته معماری تحصیل کرده انداین تقسیم بندی را قبول دارم
1-
انهايي كه دست قوي دارند
2-
آنهايي كه ذهن قوي دارند
3-
آنهايي كه بيان قوي دارند
اگرچه معتقدم تقسیم بندی کاملی نیست . توصیهمیکنم هیچ وقت در اموری که تا این حد به تفکرات انسانی نزدیک هستند حکمقطعی ندهید.

متشكرم، توصيه شما را مي پذيرم
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
ادامه مطلب پست قبلي

ادامه مطلب پست قبلي

[FONT=&quot]در ادامه :[/FONT][FONT=&quot]

بحث شناخت از خود،‌شما در پاسخ من گفتيد :
با بحث خودشناسی بسیار موافقم نه تنها برای معماران بلکهبرای همه . اما اینکه " وقتي زندگي و روح آشفته اي داريم ، وقتي قادر بهسامان دادن زندگي خود نيستيم نبايد انتظارداشته باشيم كه بتوانيم واردحيطه ي طراحي بشويم " باید بپرسم شما از کجا به این مهم پی بردید . مگر نهاینکه بسیاری از هنرمندان دارای زندگی آشفته ای بوده اند اما آثار بیبدیلی در همان زمان خلق کرده اند مانند Mozzart , Bethoven و ... . مگر نهاینکه بسیاری از ایده های معماری خاص و جالب توجه در زمان های شکل گرفتهاند که طراح از تعادل روحی خارج بوده . نمیگویم که هرکس زندگی آشفته ایداشت پس معمار خوبی است بلکه مظورم اینستکه رابطه این دو موضوع به محکمیکه شما از آن یاد می کنید نیست. حتی خود فعل طراحی معماری کردن در بسیاریاز مواقع باعث آشفتگی میشود. من هم هر بار از شنیدن این جمله " پيراله(معمار و رياضيدان) "سعي در خوب ديدن داشت نه در خوب ديده شدن" "و جملات مشابه به خودم می لرزم . به این دلیل که عرصه طرح این جمله بسیارفراتر از معماری است . اما آیا واقعا همه معماران موفق دنیا عارفانی هستندکه حتی نیم نگاهی هم به دیده شدن خود ندارند ؟



اينكه من از كجا به اين مهم پي برده ام تجربيات شهودي ،‌عيني خودم مي باشد و صرفاً نظر خودم را گفته ام ، شما مي توانيد بپذيريد يا خير. ضمن اينكه واقعيت مي باشد.
شما از دانشجوي خودتان مي پرسي : چرا كار نياورده اي ؟ ايشان چه جوابي به شما مي دهند ؟!
آيا وقعا در حيراني حل مسئله غوطه ور بوده يا اينكه زمينه هاي رواشناسي شخصيت و مديريت ذهن نيز ايشان مطرح مي باشد.

منظور من اينه كه يك معمارمي بايست بهداشت فكري و ذهني داشته باشد،‌بدون رفع معضلات شخصيتي ،‌عشقي ،‌خانوادگي و .. غيره نمي تواند بستر مناسبي براي آفرينش در ايشان بوجود آورد. ( شما هم قطعا قبول داريد )

البته اين براي كساني است كه مي خواهند زندگي نرمالي داشته باشند و گرنه اگر بخواهند در عوالم هنر غرق بشوند اين يك مسئله اي ديگري است. من هم مي توانم به اسمهايي كه شما اشاره كرده ايد، ونسان ونگوگ،‌داوينچي ،‌هدايت، همين آلوار آلتو خودمون (( مآخذ : فيلمي از زندگي آلتو در برنامه استادان نوگرا شبكه چهار )) يا پيكاسو با آن شاهكار تابلوي ورنيكا -كه در آن وضعيت خاص بوجود آوردش- را اشاره كنم . ضمنا بعضي از دوستانم كه ، به دود و دم دسترسي داشتند،‌ بعد از نئشه شدن طرح مي زدند جان خودم در حد تيم ملي .:biggrin::biggrin:

در هر صورت جان كلامم اينه كه معمار اول خودش را بايد بسازد.
"كي شعر ترانگيزد ،‌خاطر كه حزين باشد."


در ادامه :فارغ از بُنمایه طعنه آمیز این سوال ، باید بگویم سوال "
معمار کیست " از نظر ساختاری هیچ ارتباطی به سوال طرح شده از سوی من ( " روند طراحی چه اجزایی دارد و شامل چه بازه ای از فعالیت ها می شود ؟ " ) ندارد. کمی در ساختار این دو سوال تفکر کنید . معمار جزء کوچکی از روندطراحی است که البته اگر خود را بشناسد یکی از شروط ، تنها یکی از شروط برعهده گرفتن مسولیت طراحی معماری را دارا است.


ايراد شما بر طرح سوال" معمار کیست " در اين مقال از يك جهت صحيح است و از يك نظر خير ، اينجا بحث تقدم و تاخر و تسلسل مطرح مي شود. وقتي به بخشهاي از فرايند طراحي وارد مي شويم ناچاريم "معمار" را هم در نظر بگيريم مگر اينكه شما قائل به اين باشيد كه مولف از اثر مجزاست يا اينكه صرفا خروجي مد نظرتان باشد!
به نظر من هم خلط مبحث مي شود، بهتر است در جاي كه اين دو موضوع با هم همپوشاني دارند به ريشه هاي روانشناسي آن اشاره شود.



بيان من :
" من در زندگي حرفه اي خود بارها به طرح هاي برخورد كرده امكه بيشتر نشات گرفته از تمايلات و مصلحت انديشي ذهن طراح آن بوده است . "
جواب : شماجواب این چالش در دل آن نهفته است .
خودتان می گویید " زندگی حرفه ای " در حالیکه در گفته های قبلی خود براحتی وارد وادی هایایده آلیستی شده اید . بسیار روشن است که همه معماران باید در زندگی حرفهای خود ملاحظاتی را رعایت کنند تا بتوانند به کار و زندگی بپردازند . البته اینکه ملاحظات یک کارفرمای ایرانی جهت سنگ توالت است و ملاحظات یککارفرمای مربوط به بلاد پیشرو آسیب نزدن بنا به طبیعت . یک بحث دیگر استکه جای بسیار برای بحث دارد.

من هيچگاه قائل به زندگي دوزيستي حرفه اي و ايده آليستي نيستم و به آن هم اشاره نكردم ، بلكه از ابتدا منظورم "سير" از وضع موجود به وضع ايده آل مي باشد با خودسازي ،‌مديريت ذهن ، تجربه اندوزي ، پيش داوري نكردن و يا با فنا شدن در هنر و ...

بيان من ،
اگر تند رفتم عذر مي خواهم.
ضمنا در ادامه بحث، اصولي را در مورد روند طراحي مطالعه كرده ام كه بعرض مي رسانم.
جوابشما:تندروی در مباحث تخصصی و علمی جایی ندارد.


از اینکه دانش خود را با کسانی که به این صفحه سر می زنند به اشتراک می گذارید سپاسگزارم .

تند نرفتم ، تعارف كردم .:biggrin:

بيش ازآن من از شما تشكر مي كنم، لذت بسيار بردم صرف نظر ار كناياتي كه به هم زديم ،
اميد وارم بعد از مقدمه ي كه رفت، پله پله وارد جزئيات مسئله بشويم [/FONT]
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
به نظر من هر دانشجويي كه واسه معماري پذيرفتهخ ميشه اول بايد مجبورش كنن
فرم فضا نظم
زيبايي شناسي
مبادي سواد بصري بخونه
بعد بره سراغه دانشگاه
و لاغير
 

yoolia

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.من همیشه وقتی تحت فشار باشم طرح بهتری میدم. وقتی قفلم هیچی روم اثر نمیذاره. و اکثر مواقع از حجم به پلان میرسم. و در بسیاری مواقع طرحم خیلی مورد توجه قرار میگیره با اینکه توی مدت کم به نتیجه رسیده. ولی میخوام یه روش اصولی تر برای باز کردن قفل ذهنم پیدا کنم. طراحی توی آخرین دقایق نمیتونه راهکار ابدی باشه
 

ASDNA

عضو جدید
سلام بر ASDNA

سپاسگذارم از اينكه وقت گذاشتيد و پاسخ صحبتهايم را بصورتي شايسته داديد،
قبل ازآن به داستاني از مثنوي اشاره مي كنم كه سه غير هم زبان ( فارس ، ترك و عرب) بر سر اسم خوشه ي انگور با هم بحث و جدل مي كردند در حالي كه هرسه اسم واحدي را مي گفتند.

پاسخ شما به من هم مصداق همين حكايت است ، در هردوي ما و يا ديگر دوستان برسر يك چيز اتفاق نظر داريم. آنهم معماري به معناي شآن واقعي آن. اين دو پست به نظرم مكمل يكديگر هستند تا مقابل هم و دو روي سكه را نشان مي دهند. (البته اگر قبول داشته باشيد )

.
.
.

به نظر اين حقير، مي بايست اين نوع آموزش آسيب شناسي شود. همين سيستم معيوب ، معماراني ضعيف تحويل مي دهد .( احتمالا خود من هم از اين گروه مجزا نباشم ، حالا وقتي به گذشته فكر مي كنم مي بينم چقدر فرصت از دست داده ام و در بسياري از كلاسها وقتم تلف شده است، در حالي كه اگر سيستم آموزشي به نسبت سالم بود، به مراتب موفق تر بودم و هم اينكه ، مي توانست براي بسياري دانشجويان ايجاد نشاط و انگيزه كند – حالا به هر طريقي كه وارد معماري شده اند زيرا كه معماري اين ظرفيت را دارد تا هم معمار بسازد و هم انسان ) )


جواب شما :من هم مانند اغلب کسانی که در رشته معماری تحصیل کرده انداین تقسیم بندی را قبول دارم
1-
انهايي كه دست قوي دارند
2-
آنهايي كه ذهن قوي دارند
3-
آنهايي كه بيان قوي دارند
اگرچه معتقدم تقسیم بندی کاملی نیست . توصیهمیکنم هیچ وقت در اموری که تا این حد به تفکرات انسانی نزدیک هستند حکمقطعی ندهید.

متشكرم، توصيه شما را مي پذيرم

درود بر afshin 1357

با کلیات مطالبتان موافقم . جز بخش هایی از آن ، اما ترجیح می دهم به اصل مطلب بپردازیم که همانا روند طراحی است . در ضمن هیچ کس ، از جمله من ، حق ندارد کسی را از ادامه حضور در بحث منع کند. اینکه حتی حاضر نباشیم حرف حق یا حتی ناحق کسی را بشنویم بارز ترین نشانه تعصب و نادانی است که امیدوارم همه از آن به دور باشیم و پروزدگار ، آنقدر وسعت قلب به ما بدهد که در ورطه غرور گرفتار نشویم.
 
آخرین ویرایش:

ASDNA

عضو جدید
به نظر من هر دانشجويي كه واسه معماري پذيرفتهخ ميشه اول بايد مجبورش كنن
فرم فضا نظم
زيبايي شناسي
مبادي سواد بصري بخونه
بعد بره سراغه دانشگاه
و لاغير

سلام بر vorojak error

با مطالعه این کتابها موافقم ، اما به تجربه ثابت شده است که با جبر و زور کاری از پیش نمی رود . آنچه کار را پیش می برد ، عشق به دانش و فن است که اگر این باشد ، بسیاری از چالش ها قابل حل هستند.
 

ASDNA

عضو جدید
مرحله اول : شروع مطالعات

مرحله اول : شروع مطالعات

در همین ابتدا بگویم که این روند طراحی تنها یکی از روند هایی است که رایج است اما بسیار کارا است

در این مرحله ابتدا می بایست ماهیت مطالعات پروژه را بشکافیم


مطالعات یک پروژه در دو حیطه قابل انجام هستند :


1- مطالعات موضوع طرح


2- مطالعات بستر طرح


از دوستان خواهشمندم هرچه از اجزای دو مورد فوق می دانند مطرح کنند تا بعد از چند نظر ، با کمک خود دوستان آنرا جمع بندی نموده ، وارد مرحله بعد بشویم

جهت شفاف تر شدن موضوع باید بگویم اگر بخواهیم یک مدرسه برای کودکان توانیاب ( معلول ) در خیابان فلان در شهر رشت طراحی کنیم ، در مطالعات موضوع طرح ، باید به خود مدرسه ، و معلولیت ، آموزش و ... بپردازیم . و برای مطالعات بستر طرح می بایست به با یک دید کل به جزء به مطالعه محل قرارگیری پروژه اعم از کشور ، استان ، شهر ، محله و ... و تمام ملاحظات مربوط به آن بپردازیم .
 

ASDNA

عضو جدید
سلام.من همیشه وقتی تحت فشار باشم طرح بهتری میدم. وقتی قفلم هیچی روم اثر نمیذاره. و اکثر مواقع از حجم به پلان میرسم. و در بسیاری مواقع طرحم خیلی مورد توجه قرار میگیره با اینکه توی مدت کم به نتیجه رسیده. ولی میخوام یه روش اصولی تر برای باز کردن قفل ذهنم پیدا کنم. طراحی توی آخرین دقایق نمیتونه راهکار ابدی باشه

درود بر yoolia

با شما موافقم که " طراحی توی آخرین دقایق نمیتونه راهکار ابدی باشه " پس پیشنهاد می کنم به این صفحه سر بزنید.
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
در همین ابتدا بگویم که این روند طراحی تنها یکی از روند هایی است که رایج است اما بسیار کارا است

در این مرحله ابتدا می بایست ماهیت مطالعات پروژه را بشکافیم


مطالعات یک پروژه در دو حیطه قابل انجام هستند :


1- مطالعات موضوع طرح


2- مطالعات بستر طرح


از دوستان خواهشمندم هرچه از اجزای دو مورد فوق می دانند مطرح کنند تا بعد از چند نظر ، با کمک خود دوستان آنرا جمع بندی نموده ، وارد مرحله بعد بشویم

جهت شفاف تر شدن موضوع باید بگویم اگر بخواهیم یک مدرسه برای کودکان توانیاب ( معلول ) در خیابان فلان در شهر رشت طراحی کنیم ، در مطالعات موضوع طرح ، باید به خود مدرسه ، و معلولیت ، آموزش و ... بپردازیم . و برای مطالعات بستر طرح می بایست به با یک دید کل به جزء به مطالعه محل قرارگیری پروژه اعم از کشور ، استان ، شهر ، محله و ... و تمام ملاحظات مربوط به آن بپردازیم .

با سلام به دوستان عزيز
در كتابهاي هاي آموزش روش تحقيق- بويژه كتابهاي كه به موضوع روند طراحي را باز مي كنند - به تقسيم بندي هاي متفاتي اشاره شده است. تقسيم بندي كه ASDNA عزيز ارائه كرده اند يكي از پر كاربرد ترين و معروفترين آنهاست ، چون ضمن جامعيت سريعا به اصل مطلب مي پردازد ،
به نظرمن ورود به گستره ي " مطالعه و شناخت موضوع طرح و بستر آن" بدون اينكه بدانيم در چه ميداني گام خواهيم گذاشت ، و چه ميزان توانايي داريم ،‌كاري آسان،‌بدون خطا و مسئوليتي نخواهد بود !
قبل از ادامه صحبتهايم بگويم ، خطا در كار اجتناب ناپذير است ، ما نسبتا دو نوع خطا داريم . يك خطا ناشي از ضعف دانش و تجربه ي فردي و خطاي ديگر مربوط به عدم كنترل و پاسخگويي به پيشآمد هاي آتي بوده كه امري اجتناب ناپذير مي باشد {همين خطا در جاي خود سبب پيشرفت مي شود}
به نظرم،‌مي بايست از دو ديگاه به قضيه نگريست، نگاه اول به فرد مطالعه كننده و تقويت ذهني و روحي ايشان ( از نظرمسائل روان شناختي فردي، تقويت درك و شهود و .... ) و نگاه دوم به چگونگي و روش مطالعه مي باشد.
توصيه مي كنم يك باب جديد در كنار مبحث فوق الذكر به عنوان " چگونه فرد براي انجام مطالعه و طراحي معماري آمادگي پيدامي كند "ر ا در حوزه ي رواشناسي- مرتبط با موضوع بحث- در نگاه اول باز كنيم. زيرا اين دو نگاه مكمل يكديگر بوده و تقويت هريك ، ديگري را نيز تقويت مي گردد.
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
معرفي چند منبع مطالعاتي

معرفي چند منبع مطالعاتي

به دوستان منابع زير را جهت مطالعه و داشتن پيش زمينه ذهني در اين زمينه توصيه مي كنم . { به ترتيب آساني به سختي و جذابيت }
1- كتاب " روند طراحي " نوشته ي سام اف .ميلر انتشارات خاك . كتابيست مقدماتي ،‌جذاب و سليس براي معماران .
2- كتاب " آفرينش نظريه معماري ، نقش علوم رفتاري در طراحي محيط " ترجمه دكتر عليرضا عيني فر انتشارت دانشگاه تهران.
كتابست مفيد ،جامع و پراز مطلب كه براي مطالعه آن نياز به پيش زمينه ي ذهني متوسطي در زمينه مباني نظري ، روند طراحي و آفرينش هنري مي باشد. در مجموع دو بخش اول تا صفحه 83 آن مي تواند مفيد باشد.
3- بوطيقاي معماري 1 و 2 -انتشارات سروش ، كتابهاي هستند جذاب و نسبتا مفيد ، بصورتي كه ذهن را با موضوع بسيار درگير مي كنند . لطف اين كتابها در اين است كه ذهن را جهت پذيرش مطالب جديد تر آماده مي كنند.
4- كتب "روشهاي تحقيق در معماري " دانشگاه تهران، كتابي است مفيد كه هر پژوهشگر معماري در هر سطح مي بايست از آن مطلع باشد.
*كتاب " طراحان چگونه مي انديشند " نيز در بازار موجود مي باشد ( اين كتاب را مطالعه نكرده ام ، دوستاني كه مطالعه كرده اند لطفا نظر خود را بگويند )

در پست هاي بعدي كتابهاي معتبري را به منظور چگونگي تبديل ذهنيات به ترسيمات معماري معرفي خواهم نمود.
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
توصيه اي ساده اما مهم به دوستان معمار در مورد مطالعه

توصيه اي ساده اما مهم به دوستان معمار در مورد مطالعه

همه ي ما بارها و بارها كتابهاي جذاب مختلفي را مطالعه كرده ايم و بعضا در مطالب آنها غرق شده ايم و بعداز مدتي شيفتگي، مطالب آنرا از ياد برده ايم و يا در ذهنمون كمرنگ شده است . ((اليته خيلي از دوستان ممكن است اين نظر را نپذيرند )).
مطالعه اين كتابها از اين تيپ مي باشند.

بهتر است خواننده با شناخت ، پيشينه ي ذهني و سوالات متعدد - هرچند نامرتبط در نگاه اول- به سراغ اين گونه كتابها ي تخصصي برود و در يك گفتگوي بي طرفانه با مطالب كتاب ارتباط ذهني و دروني برقرار نمايد و مهمتر از آن بلافاصه به دنبال نمودهاي خارجي آن بگردد و رابطه ي بين ذهنيات خود و عينيات برقرار نمايد. و در نهايت با مطالعه كتابهاي مشابه بين مطالب آنها يك نوع مقابله صورت داده و با راهنمايي افراد باتجربه و عالم ،‌نقدها و تحليلهاي خود را ارئه نمايد.

اما آسيب شناسي مطالعه اين گونه كتابها براي "امثال ما" به نظر من اينگونه است كه خوانند صرفا محفوظات خود را افزايش مي دهد و با تكرار مطالعه توانايي ذهني خودرا در ذخيره سازي دانش نظري افزايش داده و در نهايت به يك سخنران خوب و پر حرف تبديل مي گردد. مثال زنبوري است كه صداي بال آن مي آيد ولي عسل (( نمود خارجي )) نمي دهد.
البته چالشي كه در اين صحبت نهفته است آنهم در مورد اساتيد و كساني است كه وظيفه توليد علم را برعهد دارند ، اين گروه از اين قاعده مستثنا و روش كار آنها متفاوت مي باشد. جايگاه ما در اين زمان ، جايگاه يادگيرند و بكار برند دانش نظري و تجربي مي باشد.
 

ASDNA

عضو جدید
با سلام به دوستان عزيز
در كتابهاي هاي آموزش روش تحقيق- بويژه كتابهاي كه به موضوع روند طراحي را باز مي كنند - به تقسيم بندي هاي متفاتي اشاره شده است. تقسيم بندي كه ASDNA عزيز ارائه كرده اند يكي از پر كاربرد ترين و معروفترين آنهاست ، چون ضمن جامعيت سريعا به اصل مطلب مي پردازد ،
به نظرمن ورود به گستره ي " مطالعه و شناخت موضوع طرح و بستر آن" بدون اينكه بدانيم در چه ميداني گام خواهيم گذاشت ، و چه ميزان توانايي داريم ،‌كاري آسان،‌بدون خطا و مسئوليتي نخواهد بود !
قبل از ادامه صحبتهايم بگويم ، خطا در كار اجتناب ناپذير است ، ما نسبتا دو نوع خطا داريم . يك خطا ناشي از ضعف دانش و تجربه ي فردي و خطاي ديگر مربوط به عدم كنترل و پاسخگويي به پيشآمد هاي آتي بوده كه امري اجتناب ناپذير مي باشد {همين خطا در جاي خود سبب پيشرفت مي شود}
به نظرم،‌مي بايست از دو ديگاه به قضيه نگريست، نگاه اول به فرد مطالعه كننده و تقويت ذهني و روحي ايشان ( از نظرمسائل روان شناختي فردي، تقويت درك و شهود و .... ) و نگاه دوم به چگونگي و روش مطالعه مي باشد.
توصيه مي كنم يك باب جديد در كنار مبحث فوق الذكر به عنوان " چگونه فرد براي انجام مطالعه و طراحي معماري آمادگي پيدامي كند "ر ا در حوزه ي رواشناسي- مرتبط با موضوع بحث- در نگاه اول باز كنيم. زيرا اين دو نگاه مكمل يكديگر بوده و تقويت هريك ، ديگري را نيز تقويت مي گردد.

سلام بر afshin 1357 عزیز

از اینکه برای پیشبرد بحث در کنار من و بلکه جلوتر از من قرار گرفتید بسیار خوشحالم و از شما خواهش می کنم که اگر من بدلیل درگیری های کاری با تاخیر به این صفحه سر می زنم بحث را با بقیه دوستان پیش ببرید

نکته ای که در خصوص فرد مطالعه کننده تذکر دادید بسیار به جاست ، اما می خواهم از کلمه ای که در صحبت های Martin eco عزیز آمده استفاده کنم که گفته است روند طراحی یک پروسه " بین رشته ای " است . از این حرف نتیجه می گیریم که طراح می تواند با استخدام یک فرد متبحر در زمینه مطالعات که دارای توان ایجاد یک رابطه رفت و برگشتی در زمینه هماهنگی با طراح است ، استفاده نماید. اما اگر خود طراح بخواهد بخش مطالعات را هم انجام دهد ناچار به در نظر گرفتن تذکرات afshin 1357 عزیز است
 

Faeze Ardeshiry

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
سلام.من همیشه وقتی تحت فشار باشم طرح بهتری میدم. وقتی قفلم هیچی روم اثر نمیذاره. و اکثر مواقع از حجم به پلان میرسم. و در بسیاری مواقع طرحم خیلی مورد توجه قرار میگیره با اینکه توی مدت کم به نتیجه رسیده. ولی میخوام یه روش اصولی تر برای باز کردن قفل ذهنم پیدا کنم. طراحی توی آخرین دقایق نمیتونه راهکار ابدی باشه
اتفاقا من اينطوريم كه اگه تحت فشار باشم مغز قفل ميكنه
گاهي مثلا چند هفته وقت ميزارم هيچي به هيچي يه دفعه يه لكه رو پنجره ميبينم 100تا طرح ميزنم يكي از يكي بهتر
 

h@tef

عضو جدید
سلام .
من وقت نکردم که همه تایپیک رو مطالعه کنم ولی چند تایی که خوندم من رو جذب کرد.زمان دانشجویی مخصوصا طرح دو که بودم خیلی به این موضوع علاقه داشتم و بیشتر وقتم رو می ذاشتم که روند طراحی خودم رو به دست بیارم و یه جورایی بهش وجهه علمی بدم.بیچاره استادم.
من همیشه با اسم پروژه طراحی رو شروع می کنم یعنی واژه به واژه و حتی حرف به حرف با تحلیل نام پروژه جلو میرم تا استارت زهنم شروع بشه.متاسفانه ذهنم مثل خیلی ها معمارانه و هنری!! نیست و ذهنی کاملا طبقه بندی کننده و ریاضی وار دارم به همین خاطر ا*** های کوچکی که در خلال تحلیل نام میزنم کمکی به استارت ایده پردازی نمیکند ولی در ادامه طراحی و در خلال تبدیل ایده به خط بسیار کمک کننده است.
در یکی از تایپیک ها اشاره به خود شناسی شده بود.من کاملا با این قضیه موافقم.خلاقیت من هیچ وقت ابداع کننده طرح و موضوع جدیدی نبوده بلکه همیشه تبدیل کننده اثر یا ایده به یک ایده جدید بوده.یعنی همیشه از یک چیزی به عنوان بیس استفاده میکردم تا با تبدیل اون به یک ایده جدید برسم.البته این به هیچ وجه به معنی کپی یا گرته برداری نیست بلکه میشود به معنی الهام ازش تعبیر کرد.این الهام ها اکثرا از تحلیل نام پروژه به دست می آمد و معمولا هم خوب جواب می دهد.
خیلی متاسفم که در بحث علمی شما به صورت جدی نمی تونم وارد بشم چون نیاز به مطالعه دوباره دارم و افسوس و صد افسوس فعلا فرصت مطالعه را ندارم.کاش هنوز دانشجو بودم.کاش.
سعی می کنم بحث شمارا پی گیری کنم و به محض رفرش اطلاعات من هم وارد بحث بشم.
ممنون از تایپیک خوبتان.
 

cpu 2011

عضو جدید
با تشکر از استاد خوبم بخاطر مطرح کردن این موضوع و زدن تاپیک.
راستشو بخواید منم دچار این سردرگمی هستم. برای همین تک تک پست های این تاپیک و میخونم و دنبال میکنم.
امیدوارم دوستان متخصص بیشتر به این تاپیک سر بزنن تا هرچه زودتر این بحث به یک نتیجه درست و هدفمند نزدیک بشه و همه بتونیم از نتایج بدست آمده به درستی استفاده کنیم.
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
سلام به همه ي دوستاني كه به اين تاپيك سر مي زنند و مطالب اندك آنرا مطالعه مي كنند .
انتظار داريم علاوه بر بيان مشكلات خودشون ، راه حلهاي را كه براي رفع مشكل خودشون تجربه كرده يا مي كنند را ، هرچند مختصر در اختيار تاپيك بگذارند.
تا بتوانيم شروع به تجزيه و تحليل و در نهايت نتيجه گيري كنيم.

متشكرم
عضوي از تاپيك مثل شما
 

afshin 1357

کاربر بیش فعال
جمع بندي از توانايي هاي شناختي كه تدبير راه حل مسائل را در طراحي ميسر مي سازد

جمع بندي از توانايي هاي شناختي كه تدبير راه حل مسائل را در طراحي ميسر مي سازد

مطالب زير را بدون هيچگونه حاشيه و دخل و تصرفي در اين پست قرار مي دهم .
اميدوارم نظر خود را در هريك از موارد بفرماييد.

[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]. تعريف و تنظيم مسئله به عام ترين شكل با حداقل سمت گيري[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]ايجاد انگاره هاي نو گرا[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]مدارا كردن با ابهام ، حذف محدوده هاي سخت و دقيق[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]تدوين تدابير كلي و راهبردي مسئله[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نگاه جديد به پديده ها[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اجتناب از انتقاد نابهنگام[/FONT]

·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]اجتناب از الزامات ناپخته[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نترسيدن از اشتباه كردن[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]رها كردن راه حل هاي كهنه[/FONT]
·[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]قضاوت در مورد مناسب بودن انگاره ها[/FONT]


مآخذ، آفرينش نظريه معماري،‌مولف دكتر عيني فر
 

ASDNA

عضو جدید
با سلام و عرض پوزش بابت تاخیر ، به ادامه بحث می پردازیم . فقط این موضوع را بگویم که باید با حوصله بحث را دنبال کنیم ، با این حال در این مقوله من شاخ و برگ های بحث را می زنم و مطالبی را می گویم که کاملا کاربردی هستند. همچنین برای اینکه در برخی از موارد پیش بردن بحث با مصداق راحت تر است فرض می کنیم موضوع پروژه طراحی یک مدرسه ابتدایی ، مشترکاً برای کودکان معمولی و توانیاب (معلول ) است.

ابتدا به مطالعات موضوع طرح می پردازیم :
سوال اول این است که مطالعات را از کجا شروع کنیم ؟ و یکی از پاسخ های این سوال این است که ابتدا باید اجزای عنوان پروژه را مد نظر قرار دهیم و سپس حواشی آن را . در خصوص موضوع طرح کلماتی که می توانند نقطه شروع یک مسیر مطالعاتی باشند به شرح زیر هستند :

. مدرسه
.آموزش در مقطع ابتدایی
. کودکان
.معلولیت

حواشی کلمات فوق معمولا در همان ابتدای مسیر مطالعه و گاه از ترکیب نقاط شروع مطالعه ، خود را نشان می دهند مثل روانشناسی ، آسیب شناسی ، ... و معلولیت و آموزش ، مناسب سازی مدرسه برای معلولین ، ...

پس از اینکه مطالعات شروع شد و دانش طراح تا حدی در خصوص موضوع و بستر طرح گسترش یافت ، یک دید کلی برای طراح نسبت به پروژه ایجاد می شود . آنگاه طراح با این دید کلی و البته دریافت راهنمایی از افراد دارای دانش و تجربه بیشتر ، تصمیم به عمیق کردن مطالعات خود در برخی از حوزه ها می گیرد. لازم به ذکر است که در برخی موارد ، گستردگی مطالعات و عمق آن بر یکدیگر اثر گذاشته و در عرصه های جدیدی برای طراح ایجاد سوال می نمایند.

آنچه بسیار مهم است پایان ناپذیری مطالعات تا آخرین لحظات طراحی است . باید بگویم که معمار خوب ، معماری است که عاشق طرح خود نشود و تا قبل از اجرا در هر لحظه توان درهم کوبیدن طرح خود را به هر دلیلی دارا باشد. متاسفانه این آفتی است که بسیاری از ما به آن دچاریم . و چاره آن اینستکه در تمرین های خود حد اقل دو بار در روند طراحی معماری طرح خود را کنار بگذاریم و از نو طراحی معماری کنیم . نکته جالب اینکه معمولا در سومین طرح ابعاد جدیدی از خلاقیت خود را کشف می کنیم.

اما اصل مطلب از اینجا شروع می شود که پس از هر مرحله پیشرفت در مطالعات ، داده ها می بایست (ترجیحا در جمع ) تحلیل شوند. این امر دو فایده بزرگ به طراح می رساند اول اینکه باعث می شود از مطالب موجود مطالب جدیدی بدست آید . دوم اینکه با تحلیل اطلاعات ذهن طراح هرچه بیشتر با موضوع درگیر می شود.

از آنجایی که در هر پروژه طراحی ، دیگرانی وجود دارند که طراح ، می بایست طرح را به آنها ارائه نماید ، برای شروع مطالعات ابتدا باید طرح مساله نمایید یعنی موضوع طرح را بطور کلی توضیح دهید و ضرورت آنرا ابتدا برای خود و سپس برای دیگران شفاف نمایید . بدیهی است که خود طرح مساله شما را مجبور به بسط مطالعه می نماید. باید متذکر شوم که در استفاده از اینترنت در روند انجام مطالعات زیاده روی نکنید و همچنین اطلاعات بدست آمده از فضای مجازی را با منابع معتبر کتابخانه ای و میدانی راستی آزمایی کنید.

بخش دیگری که باید پس از طرح مساله بیاید که چکیده نام دارد که البته برخلاف جای آن که در ابتدای روند قرار دارد ، تولید آن در اواخر روند طراحی انجام می شود. که در آینده به آن خواهیم پرداخت.

در هر یک از نقاط شروع مطالعه ( مدرسه ، آموزش در مقطع ابتدایی ، کودکان ، معلولیت ) تعدادی اختصارات و تعاریف وجود دارند که باید آنها را بیابید ، بشناسید و بفهمید. سپس ارائه نمایید. پس از آن باید به مفاهیم حواشی مربوط به نقاط شروع مطالعه بپردازید .
برای مثال با توجه به موضوع پروژه (مدرسه ابتدایی مشترکاً برای کودکان معمولی و معلول)به تیتر های زیر که برای کلمه معلول در عنوان پروژه استخراج شده توجه نمایید :

معلولیت :
اختصارات و تعاریف (تعریف معلولیت ، تعریف اختلال ، تعریف معلول )
زمینه پیدایش معلولیت
دسته بندی انواع معلولیت ها(حرکتی ، دیداری ، شنیداری ، فراگیری )
مشکلات معلولین : مشکلات شخصی ( مشکلات روانی و عاطفی ، مشکلات جسمی ) ، مشکلات اجتماعی (نگرش نادرست ، عدم پذیرش ، خلا های قانونی )
آموزش و معلولین

حال این مسیر را ، برای بقیه نقاط شروع مطالعه یعنی مدرسه ، آموزش در مقطع ابتدایی و کودکان ، مطرح کنید تا بتوانیم با خرد جمعی روند را ادامه دهیم . سعی می کنم در فاصله ای یک هفته ای مرحله بعدی بحث را مطرح کنم ( البته با کمک دوستان )

چند نکته :

در خصوص پروژه های اجباری که در ترم های مختلف معماری ارائه می شود ، ضرورت طرح را بر پایه اصالت برنامه دانشکده بنا بگذارید.

برای اینکه طراح خوبی باشید باید سواد بصری بالایی داشته باشید تا در ادامه روند طراحی دچار دلسردی نشوید

صبور باشید

. . .
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا