عشق رو پیدا کن ツ

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
گاهی اوقات ترسی سنگین و سرد تمام وجودم را فرا می گیرد
می ترسم
می ترسم اگر نباشی دنیا را دوست داشتن را محبت را
چگونه برای خودم معنا کنم
اما
صدایم که می کنی نامم را که می بری
ارام میگیرم
مامان:heart: دوست دارم
 

nazi jooon

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
شبی پسر كوچكی یك برگ كاغذ به مادرش داد . مادر در حال آشپزی بود دستهایش را با حوله تمیز كرد و نوشته ها را با

صدایب لند خواند. پسر كوچولو با خط بچه گانه

نوشته بود :

صورتحساب:

۱
ـ تمیزكردن باغچه 500 تومان

۲-
مرتبكردن اتاق خواب 500 تومان

۳-
مراقبت كردن از برادر كوچكم 1000تومان

۴-
بیرونب ردن سطل زباله 500 تومان

۵-
نمره ریاضی خوبی كه گرفتم 500 تومان

جمع بدهی شما به من 3000 تومان

مادر به چشمان منتظر پسرش نگاهی كرد و چند لحظه خاطراتش رو مرور كرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب پسرش این عبارت را نوشت :
۱-
بابت سختی 9 ماه بارداری كه در وجودم رشد كردی ، هیچ

۲-
بابت تمام شب هایی كه بر بالینت نشستم و برایت دعا كردم ، هیچ

۳-
بابت تمام زحماتی كه در این چند سال كشیدم تا تو بزرگ شوی ، هیچ

۴-
بابت غذا ، نظافت تو و اسباب بازیهایت ، هیچ

و اگرتمام اینها را جمع بزنی خواهی دید كه هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.

وقتی پسر آنچه را كه مادرش نوشته بود را خواند ، چشمانش پر از اشك شد و در حالی كه به چشمان مادرش نگاه میكرد قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت
: قبلابطور كامل
پرداخت شده است.
مادر یعنی گنج عشق...........
 

فنا2011

اخراجی موقت
شبی پسر كوچكی یك برگ كاغذ به مادرش داد . مادر در حال آشپزی بود دستهایش را با حوله تمیز كرد و نوشته ها را با

صدایب لند خواند. پسر كوچولو با خط بچه گانه

نوشته بود :

صورتحساب:

۱
ـ تمیزكردن باغچه 500 تومان

۲-
مرتبكردن اتاق خواب 500 تومان

۳-
مراقبت كردن از برادر كوچكم 1000تومان

۴-
بیرونب ردن سطل زباله 500 تومان

۵-
نمره ریاضی خوبی كه گرفتم 500 تومان

جمع بدهی شما به من 3000 تومان

مادر به چشمان منتظر پسرش نگاهی كرد و چند لحظه خاطراتش رو مرور كرد سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب پسرش این عبارت را نوشت :
۱-
بابت سختی 9 ماه بارداری كه در وجودم رشد كردی ، هیچ

۲-
بابت تمام شب هایی كه بر بالینت نشستم و برایت دعا كردم ، هیچ

۳-
بابت تمام زحماتی كه در این چند سال كشیدم تا تو بزرگ شوی ، هیچ

۴-
بابت غذا ، نظافت تو و اسباب بازیهایت ، هیچ

و اگرتمام اینها را جمع بزنی خواهی دید كه هزینه عشق واقعی من به تو هیچ است.

وقتی پسر آنچه را كه مادرش نوشته بود را خواند ، چشمانش پر از اشك شد و در حالی كه به چشمان مادرش نگاه میكرد قلم را برداشت و زیر صورتحساب نوشت
: قبلابطور كامل
پرداخت شده است.
مادر یعنی گنج عشق...........
من که الان خوندم اشک تو چشم جمع شد دیگه چه برسه اون ه تو موقعیتش بوده

مادر
 

zibaabdy

عضو
آره ب خدا واقعا بعد از خدا خوبترين عشق ، عشق ب والدينه خصوصا مادر عزيزتر از جون...خيلي ممنون آبجي بخاطر تايپيك قشنگتون...
 

mona-70

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاااااااالی بود حنانه جونم..مث همیشه....
 

Similar threads

بالا