babak fd
عضو جدید
امام علی(ع) در سحرگاه نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری در محراب عبادت ضربت خورد و دو روز بعد، یعنی بیست و یکم ماه مبارک رمضان، شربت شهادت نوشید. آن حضرت در این فاصله وصیتی به دو فرزند دلبندش، حسن و حسین(ع) فرموده که درسی فشرده از انسانیت و اخلاق و دیانت است. این وصیت نامه در نهج البلاغه تحت عنوان نامه ۴۱ آمده است. در این سخن کوتاه همه آنچه برای انسان بودن، متخلق بودن و متدین بودن لازم است، بیان شده است. می توانیم این فرمایش امام(ع) را تحت عناوین زیر مورد توجه و تامل قرار دهیم:
۱-پرهیزگاری و پرهیز از دنیا پرستی؛ «شما را به تقوای الهی توصیه می کنم و اینکه به دنیا پرستی روی نیاورید هرچند به سراغ شما آید و در آنچه از دنیا که از دست می دهید اندوهناک مباشید». اساس دینداری تقواست. آن حضرت می فرماید: «تقوای الهی ، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلبش می رسد و گریزان رهایی می یابد و به خواست ها رسیده می شود» (نهج البلاغه، خ۲۳۰). و می فرماید: «کلید ارجمندی، تقواست» و می فرماید: «هیچ کرامتی عزیزتر از تقوا نیست» (بحار الانوار، ج۷۸، ص۹؛ و ج۷۰، ص۲۸۸). و می فرماید: «تقوا رئیس اخلاق است» (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۰). تقوا به معنای نگه داشتن خویشتن است و انسانی که خود را نگه می دارد از مقام رفیع انسانیت سقوط نمی کند و به همین جهت هم نزد خدا و هم بندگان خدا عزیز و ارجمند است. حفظ کردن خود بر قله رفیع انسانیت به معنای توجه و رعایت فضائل اخلاقی و انسانی و دوری از رذائل است.
اگر تقوای الهی جلوی سقوط انسان را می گیرد، دنیا پرستی عامل اصلی سقوط است. عشق ورزیدن به آنچه در شأن انسانیت انسان نیست و دست و پا زدن برای آن، چیزی است که جز سقوط در پی ندارد و بلکه خودش سقوط است. انسانی که از عشق به حقیقت دست بردارد و مال و منال و پست و مقام و … آرمانش گردد و برای دستیابی به آن به هر کاری دست زند در واقع سقوط کرده و انسانیت را از دست داده است. این اوج سقوط را امام علی(ع) اینگونه بیان می فرماید: «دنیا دوستی، خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت ناشنوا می سازد و موجب عذاب دردناک می شود» (غرر الحکم، ح۴۸۷۸). اگر تقوای الهی ارجمندی می آورد دنیا پرستی انسان را خوار و خفیف می گرداند (غرر الحکم، ح۳).
۲-حق گویی؛ «و حق را بگویید». نخستین توصیه امام(ع) پس از توصیه به تقوا و پرهیز از دنیا پرستی، سفارش به حق گویی است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «بر دسته شمشیری از پیامبر خدا(ص) چنین نوشته بود: حق را بگو هرچند علیه خودت» (بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۵۷). آن حضرت در سفارش به فرزندش حسین(ع) می فرماید: «فرزندم! تو را سفارش می کنم به تقوای الهی در توانگری و تهیدستی و گفتن حق در حال خشنودی و خشم» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام علی«ع»). پس مهم ترین تکلیف دینی انسان گفتن حق و حقیقت است و نیز بالاترین وظیفه و فضیلت اخلاقی انسان حقگویی است.
۳-نیت پاک در اعمال؛ «و برای پاداش عمل کنید». ارزش فعل به این است که کننده فعل چه قصد و نیتی داشته باشد. در واقع عملی ارزشمند است که علاوه بر حسن فعلی، حسن فاعلی نیز داشته باشد. کمک به مستمندان، فعلی نیکو و پسندیده است، اما اگر هدف کمک کننده این باشد که آنان را فریب دهد و از آنان بهره کشی کند، این فعل نه تنها ارزش دینی و اخلاقی ندارد، بلکه ضد ارزش است. به همین جهت آن حضرت می فرماید: «نیت، شالوده کار است» و می فرماید: «عطای خداوند به هر کس، به اندازه نیت اوست» و می فرماید: «نیت خوب، خود یک نوع عمل است» (غرر الحکم، ح۱۰۴۰ و ۶۱۹۳ و ۱۶۲۴). پس کاری که نیت درستی همراه خود نداشته باشد ارزشمند نیست. البته این سخن امام ظاهرا بیشتر رد اعمالی است که نیت آنها نادرست است و نه اینکه حضرت بهترین نیت را بیان کند. مطابق سخنی دیگر از آن حضرت عملی بهترین و بالاترین ارزش را دارد که برای خود نیکی و خوبی انجام شود کما اینکه بهترین عبادت آن است که چون خدا را انسان شایسته عبادت یافته است، انجام دهد. به هر حال سخن این است که عمل انسان نه باید همراه فریب باشد و نه همراه منت. خداوند می فرماید عمل خیری که همراه با منت یا اذیت باشد باطل است (بقره/۲۶۴). پس خدمت به مردم تنها باید با هدف خدمتگزاری باشد و الا ارزشی ندارد.
۴-دشمنی با ظالم و یاری مظلوم؛ «و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید». اینکه یک انسان مومن و متخلق نباید ظلم و ستم و حق کشی کند، بر همه کس روشن و آشکار است و نیاز به توصیه ندارد و آن کس که ستم و تضییع حق کند می داند که خلاف دین و انسانیت عمل می کند. اما آنجا که لغزشگاه است و ممکن است انسان خود را فریب دهد، جایی است که ظلم و ستم و حق کشی را در جامعه ببیند و برای پرهیز از هزینه، سکوت کند. امام می فرماید وظیفه دینی و انسانی و اخلاقی این است که در چنین وضعیتی انسان دشمن ستمگر باشد و به یاری ستمدیده برخیزد. حضرت به فرزندانش دستور می دهد و تکلیف می کند که در مقابل ظلم و ستم و حق کشی نه تنها نباید سکوت کنند بلکه باید به هر وسیله ممکن جلو ظلم و ستم را بگیرند. پیامبرخدا(ص) می فرماید: «هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین است» (بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۵۹).
۵-نظم در امور؛ «شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به دستش برسد به تقوای الهی و نظم در امور سفارش می کنم». نظم این است که انسان همه جا مطابق قانون و قاعده عمل کند. کسی نظم اجتماع را به هم می ریزد که قانون را زیر پا بگذارد و در صورتی در اجتماع نظم بر قرار می شود که قانون در راس امور و فصل الخطاب باشد. اینکه حتی افرادی مانند حسن و حسین(ع) خود را تافته ای جدا بافته بدانند و خود را فراتر از قانون به حساب آورند، عین بی تقوایی است.
۶-ایجاد صلح و دوستی در میان مردم؛ «و به برقراری صلح و دوستی در میان مردم سفارش می کنم، زیرا از جد شما(ص) شنیدم که می فرمود: ایجاد صلح و آشتی درمیان مردم ازیک سال نماز و روزه برتر و بالاتر است». دوستی و صلح و صفا در جامعه و همدلی در آن امری چنان مهم است که قرآن مجید می فرماید: «درحقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادران خود آشتی دهید و از خدا بترسید، امید که مورد رحمت قرار گیرید» (حجرات/۱۰). و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است؛ زیرا تیره شدن رابطه میان مردم مهلک و دین برانداز است» (کافی، ج۲، ص۲۰۹). پس سخنی و عملی مومنانه و پارسایانه است که به همدلی و دوستی مردم کمک کند و هر سخنی و عملی که خلاف آن باشد با دستورات دین سازگاری ندارد.
۷-رسیدگی به یتیمان؛ «از خدا بترسید؛ از خدا بترسید در حق یتیمان، مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید؛ مبادا در حضور شما ضایع و تباه گردند».
موارد دیگر را بعدا میزنم......
۱-پرهیزگاری و پرهیز از دنیا پرستی؛ «شما را به تقوای الهی توصیه می کنم و اینکه به دنیا پرستی روی نیاورید هرچند به سراغ شما آید و در آنچه از دنیا که از دست می دهید اندوهناک مباشید». اساس دینداری تقواست. آن حضرت می فرماید: «تقوای الهی ، کلید پاکی و درستی و اندوخته ای برای معاد و باعث آزادی از هر بندگی و رهایی از هر نابودی است. به وسیله تقواست که جوینده به مطلبش می رسد و گریزان رهایی می یابد و به خواست ها رسیده می شود» (نهج البلاغه، خ۲۳۰). و می فرماید: «کلید ارجمندی، تقواست» و می فرماید: «هیچ کرامتی عزیزتر از تقوا نیست» (بحار الانوار، ج۷۸، ص۹؛ و ج۷۰، ص۲۸۸). و می فرماید: «تقوا رئیس اخلاق است» (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۰). تقوا به معنای نگه داشتن خویشتن است و انسانی که خود را نگه می دارد از مقام رفیع انسانیت سقوط نمی کند و به همین جهت هم نزد خدا و هم بندگان خدا عزیز و ارجمند است. حفظ کردن خود بر قله رفیع انسانیت به معنای توجه و رعایت فضائل اخلاقی و انسانی و دوری از رذائل است.
اگر تقوای الهی جلوی سقوط انسان را می گیرد، دنیا پرستی عامل اصلی سقوط است. عشق ورزیدن به آنچه در شأن انسانیت انسان نیست و دست و پا زدن برای آن، چیزی است که جز سقوط در پی ندارد و بلکه خودش سقوط است. انسانی که از عشق به حقیقت دست بردارد و مال و منال و پست و مقام و … آرمانش گردد و برای دستیابی به آن به هر کاری دست زند در واقع سقوط کرده و انسانیت را از دست داده است. این اوج سقوط را امام علی(ع) اینگونه بیان می فرماید: «دنیا دوستی، خرد را تباه می کند و دل را از شنیدن حکمت ناشنوا می سازد و موجب عذاب دردناک می شود» (غرر الحکم، ح۴۸۷۸). اگر تقوای الهی ارجمندی می آورد دنیا پرستی انسان را خوار و خفیف می گرداند (غرر الحکم، ح۳).
۲-حق گویی؛ «و حق را بگویید». نخستین توصیه امام(ع) پس از توصیه به تقوا و پرهیز از دنیا پرستی، سفارش به حق گویی است. آن حضرت در جای دیگر می فرماید: «بر دسته شمشیری از پیامبر خدا(ص) چنین نوشته بود: حق را بگو هرچند علیه خودت» (بحار الانوار، ج۷۴، ص۱۵۷). آن حضرت در سفارش به فرزندش حسین(ع) می فرماید: «فرزندم! تو را سفارش می کنم به تقوای الهی در توانگری و تهیدستی و گفتن حق در حال خشنودی و خشم» (تحف العقول، کوتاه سخنان امام علی«ع»). پس مهم ترین تکلیف دینی انسان گفتن حق و حقیقت است و نیز بالاترین وظیفه و فضیلت اخلاقی انسان حقگویی است.
۳-نیت پاک در اعمال؛ «و برای پاداش عمل کنید». ارزش فعل به این است که کننده فعل چه قصد و نیتی داشته باشد. در واقع عملی ارزشمند است که علاوه بر حسن فعلی، حسن فاعلی نیز داشته باشد. کمک به مستمندان، فعلی نیکو و پسندیده است، اما اگر هدف کمک کننده این باشد که آنان را فریب دهد و از آنان بهره کشی کند، این فعل نه تنها ارزش دینی و اخلاقی ندارد، بلکه ضد ارزش است. به همین جهت آن حضرت می فرماید: «نیت، شالوده کار است» و می فرماید: «عطای خداوند به هر کس، به اندازه نیت اوست» و می فرماید: «نیت خوب، خود یک نوع عمل است» (غرر الحکم، ح۱۰۴۰ و ۶۱۹۳ و ۱۶۲۴). پس کاری که نیت درستی همراه خود نداشته باشد ارزشمند نیست. البته این سخن امام ظاهرا بیشتر رد اعمالی است که نیت آنها نادرست است و نه اینکه حضرت بهترین نیت را بیان کند. مطابق سخنی دیگر از آن حضرت عملی بهترین و بالاترین ارزش را دارد که برای خود نیکی و خوبی انجام شود کما اینکه بهترین عبادت آن است که چون خدا را انسان شایسته عبادت یافته است، انجام دهد. به هر حال سخن این است که عمل انسان نه باید همراه فریب باشد و نه همراه منت. خداوند می فرماید عمل خیری که همراه با منت یا اذیت باشد باطل است (بقره/۲۶۴). پس خدمت به مردم تنها باید با هدف خدمتگزاری باشد و الا ارزشی ندارد.
۴-دشمنی با ظالم و یاری مظلوم؛ «و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید». اینکه یک انسان مومن و متخلق نباید ظلم و ستم و حق کشی کند، بر همه کس روشن و آشکار است و نیاز به توصیه ندارد و آن کس که ستم و تضییع حق کند می داند که خلاف دین و انسانیت عمل می کند. اما آنجا که لغزشگاه است و ممکن است انسان خود را فریب دهد، جایی است که ظلم و ستم و حق کشی را در جامعه ببیند و برای پرهیز از هزینه، سکوت کند. امام می فرماید وظیفه دینی و انسانی و اخلاقی این است که در چنین وضعیتی انسان دشمن ستمگر باشد و به یاری ستمدیده برخیزد. حضرت به فرزندانش دستور می دهد و تکلیف می کند که در مقابل ظلم و ستم و حق کشی نه تنها نباید سکوت کنند بلکه باید به هر وسیله ممکن جلو ظلم و ستم را بگیرند. پیامبرخدا(ص) می فرماید: «هر کس داد ستمدیده را از ستمگر بگیرد، در بهشت با من یار و همنشین است» (بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۵۹).
۵-نظم در امور؛ «شما و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به دستش برسد به تقوای الهی و نظم در امور سفارش می کنم». نظم این است که انسان همه جا مطابق قانون و قاعده عمل کند. کسی نظم اجتماع را به هم می ریزد که قانون را زیر پا بگذارد و در صورتی در اجتماع نظم بر قرار می شود که قانون در راس امور و فصل الخطاب باشد. اینکه حتی افرادی مانند حسن و حسین(ع) خود را تافته ای جدا بافته بدانند و خود را فراتر از قانون به حساب آورند، عین بی تقوایی است.
۶-ایجاد صلح و دوستی در میان مردم؛ «و به برقراری صلح و دوستی در میان مردم سفارش می کنم، زیرا از جد شما(ص) شنیدم که می فرمود: ایجاد صلح و آشتی درمیان مردم ازیک سال نماز و روزه برتر و بالاتر است». دوستی و صلح و صفا در جامعه و همدلی در آن امری چنان مهم است که قرآن مجید می فرماید: «درحقیقت مومنان با هم برادرند، پس میان برادران خود آشتی دهید و از خدا بترسید، امید که مورد رحمت قرار گیرید» (حجرات/۱۰). و پیامبر خدا(ص) می فرماید: «آیا شما را به چیزی با فضیلت تر از نماز و روزه و صدقه آگاه نکنم؟ آن چیز اصلاح میان مردم است؛ زیرا تیره شدن رابطه میان مردم مهلک و دین برانداز است» (کافی، ج۲، ص۲۰۹). پس سخنی و عملی مومنانه و پارسایانه است که به همدلی و دوستی مردم کمک کند و هر سخنی و عملی که خلاف آن باشد با دستورات دین سازگاری ندارد.
۷-رسیدگی به یتیمان؛ «از خدا بترسید؛ از خدا بترسید در حق یتیمان، مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید؛ مبادا در حضور شما ضایع و تباه گردند».
موارد دیگر را بعدا میزنم......
آخرین ویرایش توسط مدیر: