مرگ تدریجی عشق

*souphia*

عضو جدید
طبیعت عشق کوری شخص عاشق هست
اما نه برای همیشه
آغاز هر عشقی با شورانگیزیه
و یک مدت آتشین که همراه با به قول معروف کوری شخص عاشق
اما بعد از اون (بنابر مطالعات و شاید هم تجربه! که نوعی رو به رو شدن با واقعیت هاست) با یک دلسردی موقتی همراهه
ولی بعد از این دو مرحله (در صورتی که رابطه پابرجا مونده باشه)
دو طرف به یک اعتدال می رسند
و در صورتی که در این مرحله با عقلانیت تصمیم بگیرند
و تصمیم بر ماندن
مطمعنا می تونن عشق رو تداوم ببخشند
همه در مرحله آتشین خودشون رو تو رویاهای دور تصور می کنند
که چنین می کنیم و چنان
چنین می شیم و چنان
اما بعدها که کم کم وارد مشکلات زندگی می شن
و هنگامه ای که تفاوت نظرها و سلیقه ها بروز پیدا می کنند
اون کسانی موفق تر هستند که بتونن کنار بیان
بتونن فکر کنند
بتونن ارزش گذاری کنن و به همدیگه احترام بگذارند
و گاهی از خودشون بگذرند تا بمونند
و اگر این نوع نگاه دو سویه باشه می شه همون عشق
چه ، که اگر یک سویه باشه و چیزی جز این اصلا عشق نیست!


پس ما باید ببینیم که چه چیزی رو عشق خطاب می کنیم
و آیا واقعا مصداقی از عشق هست
یا یک عادته
یا یک توهمه
یا یک رابطه صرفا ترحم آمیزه و ....
.......................................................................................................
تشکر از دوست عزیز unforgiven
 
آخرین ویرایش:

*souphia*

عضو جدید
نکته اول : بهتره که هر دو نفر از خود گذشتگی و سعه صدر داشته باشن آدمهای صبوری باشند وبرای ورود به دنیای ذهنی همدیگه وقت بزارند و کامل با روحیه طرف مقابلشون آشنا بشند .

نکته دوم : واقعا" این حرف بسیار زیبایی هست که هر چیزی رو که برای خودشون می پسندند برای فرد مقابلشون هم همون رو بپسندند این موضوع رو واقعا" در ذهن خودشون داشته باشند به ندرت پیش خواهد اومد که مشکل بر بخورند

نکته سوم : در زندگی مشترک منیت و غرور دیگه جایی نداره هر دو باید متوجه باشند که دیگه اونها برای خودشون افراد مستقلی نیستند که بخوان طبق خواسته و نظر خودشون در هر مورد تصمیم بگیرند و اقدام کنند . بنابراین لزوم صداقت لزوم مشورت و لزوم ارتباط همیشگی در عمده مسائل کاملا" وجود داره

نکته چهارم : در صورت اختلاف نظر یا مخالف بودن با هر فعلی از طرف مقابل خودشون این موضوع رو در وقتی مناسب و با لحنی مناسب حتما" با زبان بیان کنند و همون جا ریشه یابی و رفع کنند و دیگه گره ذهنی برای خودشون و طرف مقابلشون باقی نزارن

نکته پنجم : به هم اعتماد کنند و از تصمیم ها و قضاوت های شتابزده پرهیز کنند هر چی که باشه اونها دو نفر با چندین سال اخلاق ثابت شده در وجودشون هستند و باید این نکته رو مد نظر داشته باشند و از همون اول به فکر تغییرو خدای نکرده تربیت همسرشون به دلخواه خودشون نباشند بهتره که این فکر ها رو قبل از ازدواج بکنند و اگر دیدند طرف مقابل در مواردی با خودشون در تضاد کامل هست به امید تغییر فوری رفتار اون در زمان بعد از ازدواج نباشند که چنین چیزی محال است و یا اینکه بسیار مشکل هست هر کسی کو دور ما ند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش

نکته ششم : اگر فکر می کنند که به بلوغ فکری و عقلی معقولی رسیدند دست به ازدواج بزنند بعد از ازدواج یک پسر تبدیل به یک مرد خانه میشه که باید بتونه مستقل و روی فکر خودش تصمیم های جاری زندگی رو بگیره و یک دختر هم باید بتونه مستقل و روی فکر خودش وظایفش رو به عنوان خانم خانه اجرا کنه .در این صورت باید از هر گونه دخالت توسط دیگران که نشانی از بی کفایتی طرفین و ناپختگی اونهاست جلوگیری بشه البته کاملا" هوشمندانه تا چارچوب و حریم زندگی خودشون رو از دیگران بتونن کامل متمایز کنند و با این ترتیب به شان و جایگاه یک خانواده منسجم برسند .​
...........................................................................................
تشکر از دوست عزیز best frend
 

levrone

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
يك زماني عشقو تجربه كردم
اما چه اشتباه بزرگي بود . در اصل خداوند بهم رحم كرد كه از اين باتلاقي كه اسمش عشق بود فرار كردم
الان هم عشق دارم اما عشق واقعي من تخصصمه . من الان اينقدر عاشقم كه شبها هم خواب سنتز ميبينم
الان از اين بابت خيلي خوشحالم ولي در گذشته نبودم و با تمام قدرتم عشق نسبت به يك انسان رو در خودم ميكوبم
و با بي رحمي هر تمام تر هم اينكارو ميكنم
 

Similar threads

بالا