گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من کجای این بخشایش بی پایان ایستاده ام؟
دستانت را به من بده
میخواهم در مهربانی تو تکثیر شوم......





 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
حتی وقتی می دانم نمی آیی
پشت همان میز دو نفره

می نشینم و به در خیره می شوم

انتظار تو را کشیدن هم زیباست

باور کن
...
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تنهایی من​
عمیق ترین جای جهان است​
و انگشتان تو هیچ وقت
به عمق فاجعه پی نخواهند برد
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میگیرد وقتی میبینم:
من هستم...
اون هم هست...
اما... قسمت نیست......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چون سنگ ها صدای مرا گوش می کنی
سنگی و ناشنیده فراموش می کنی
رگبار نو بهاری و خواب دریچه را
از ضربه های وسوسه مغشوش می کنی
دست مرا که ساقه ی سبز نوازش است
با بر گ های مرده هم آغوش می کنی
گمراه تر از روح شرابی و دیده را
در شعله می نشانی و مدهوش میکنی
ای ماهی طلایی مرداب خون من
خوش باد مستیت ، که مرا نوش میکنی
تو دره ی بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها ، فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟





 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر بَده ازش خبر نداشتــ ـه باشی
sms
بدی جوابتو نده
ساعتها نگــرانش باشی بعد

بایه خط دیگه بهش زنگ بزنی با دومین بوق گوشی رو برداره...قطع کنی

اون وقــ ـته که می فهمی تنهـــایی

اون وقته که می فهمی دیگه دوستت نداره

آره
...
آدما از همین جاست که تنهــ ـایی رو برای همیشه انتخاب میکنن
.
 

pakmojtaba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی مرا یاد کن
من هنوز همانم

که اگر ساعتی از من بیخبر بودی

آسمان را به زمین میدوختی
….
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی
یعنی
ساعتها در تنهایی بنویسی
نه کسی بخواند
نه کسی حالت را بپرسد
نه کسی برایش مهم باشد حالت چطور هست
حتی ساعتها
گوشیش کنار اتاق فقط خاک بخورد
و خودش هم یه گوشه دیگه اتاق فقط
به سقف اتاقش نگاه کنه
تا زمان بگذره
و اون روز تنهایی
خودش تموم بشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی دلتنگ میشوم تو را در میان اشکهایم می بینم ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند

__________________
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز می چیدم پازلهای دلــــم را ،

دیدم کامل نمی شود ،

بی یــــ ــاد

تــــــ ـو
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی تنها
به درون نوشته هایی پناه
میبرم
که تو در
انها
همیشه حضور داری
ولی همیشه
پنهانشان میکنم
تا کسی
از حضورت در قلبم مطلع نشود
 

parisa+

عضو جدید
باز هم میخواهم بنویسم

از مهمانی دیشب من و دل ،
که بی شک جای تو خالی بود !
از مستی و بی قراری ام ،
که نگاهم در عطش دیدار تو بود !
از نقاشی کلمات بر بوم دلم ،
که واژه ها برای بیان حرف دلم حقیر بود !
از همه چیز که دست به دست هم داده بودند
تا دوباره قلم را بردارم ، با او آشتی کنم
و اینها همه به خاطر تو بود !
برای تو ...
به راستی تو کیستی؟!
تو کیستی که دنیایم را
در هاله ی چشمانت می بینم
اگر دور از تو باشم ،
نهال وجودم پرپر می شود ...
و اگر با تو باشم ،
از لحظه های سرد تنهایی می گریزم
و به تو پناه می آورم ...
نمی دانم ...!
ای کاش ،
ای کاش تو نیز دلتنگم باشی ...
ای کاش تو نیز عشقت را به من هدیه دهی
تا من تمام روزهای زندگیم را ،
بدون هیچ واهمه ای به پای تو بریزم...
 

parisa+

عضو جدید
دلم هر لحظه بهانه تو را میگرفت
هر ثانیه با نبودنت درگیر بودم
بیچاره دل ساده که یکطرفه برای تو میمرد





 

parisa+

عضو جدید
یادته میگفتی عشقمون مثل تو فیلماست ؟؟؟
تو نقشت رو خوب بازی کردی فقط من هیچوقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که نقشمو دادن به یکی دیگه...
 

parisa+

عضو جدید
حال عجیبی دارم....
مانند یک کبریت.....
کبریتی که میداند ساخته شده تا سوخته شود.......

 

parisa+

عضو جدید


نمی دانم چه کسی!


دست اتفاق های خوب زندگی ام را گرفت،
که دیگر نمی افتند...

 

parisa+

عضو جدید


ایســــــتــــاده ام …
بگـــذار ســـرنوشـــت راهـــش را بـــرود … !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســــت روبــروی دوســـت داشتـــنت و در عمــــق نبـــودنت
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را که می بینم ترجیح می دهم به هر دلیلی دوستت داشته باشم .

تو را که می بینم یادم می رود بهتر است آدمها عاشق نباشند و به هر بهانه به اطرافیانم یادآوری می کنم تو بهترینی و کنار علامت سوالهایشان زندگی مسالمت آمیز میکنم .

تو را که می بینم به جمله بادابا اعتقاد راسخ پیدا می کنم و دلم می خواهد بلند فریاد بزنم : قد حوا نمی رسید همه سیب ها را من خواهم چید .
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعضی چهره ها را نمی شود فراموش کرد
خدایا!
حافظه ام را بگیر!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مدتــ هـاست نبـــودنت

هــر روز غـــروب آغـــاز میــشـــود ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ھر جا کہ ھستی بہ آسمان نگاہ کن،بگذار دلخوشیم این باشد آسمانمان یکیست!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
جـــــا خــــوش کــــرده ای...

دَر تــَــمامِ عاشِـــقـــانه هـــــایم

میــــخواهـــم از نـــوشتــن استــِعفــا بـِـدَهَـــم...

امــــا...

نـــه تـــو رهـــا میکنــــیدلـــــم را...

نــــه شـــاعـــرانـــه هایم دل میـــکَننـد از تــــو ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بـــودنـــــت را به پـــــای حافظـــــه ام بستـــــــه ام،

نـمــی خواهـــــــم بگـــذارم بـــــاز از خیالـــــــم بــروی !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
هر بار مینویسم
در تنهایی خویش
بی انکه بدانم
ایا کسی میخواند یا نه
تنها مینویسم
از دوست داشتن
از عشق
شاید بخندند به من
اما
مهم نیست
مینویسم
از اینکه
تو را
دوست میدارم
ای عزیز دل من
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
میایم
تنها
مینویسم
بی انکه
کسی سراغم را بگیرد
گاهی
هم سیگارم را
میکشم
و مینویسم
چه شکوهی
دارد
سیگارم
که با من میسوزد
و مرا نیز
میسوزاند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنها نه
عشق کسی
در دلم هست
که حتی
خبر ندارد
با همان
گرم میکنم
خانه ام را
تنها نه
انان تنها
هستند
که هر روز
با دروغ و فریب
و ریا میخواهند
چیزی که مال دیگریست بدست بیاورند
تنها نه
کسی با من
هست که
همچون
کوه محکم هست
همچون دریا سخاوتمند
همچون
امواج دریا مرا دوست میدارد
و هر بار
مرا که در ساحل دریا
نشسته ام
تماشا میکند
و در اغوش میفشارد
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا