** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز


دل اگر بستی

محکم نبند

مراقب باش گره کور نزنی

او میرود

تو می مانی و یک گره کور ...!


چشمانم را میبندم
و تنها
میگویم
یا تو یا هیچ کس
همین
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
چشمانم را میبندم
و تنها
میگویم
یا تو یا هیچ کس
همین


روزـها ... ساعتـ ـها ... בقیقـ ه ـها ... و حتـﮯ لحظـ ه ـها ...


تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב


رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

روزـها ... ساعتـ ـها ... בقیقـ ه ـها ... و حتـﮯ لحظـ ه ـها ...


تنهــا بـراـی ِ رسیدלּ بـﮧ یڪـ چیـــز سپَرـی مـﮯشونـב


رسیــدלּ بـﮧ رویــایـﮯ اَز جنــس ِ تــــــــو

دقایقم بی تو بی معناست
تنها
همین لحظات بودنت را دوست میدارم
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
دقایقم بی تو بی معناست
تنها
همین لحظات بودنت را دوست میدارم


وقتی کسی رو دوست داری... حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی ....فقط یک بار نگاهش کنی
وقتی کسی تو قلبته.... حاضری دنیا بد باشه...
فقط اونی که عشقته ....عاشقی رو بلد باشه !



 

MINA 73

عضو جدید

وقتی کسی رو دوست داری... حاضری جون فداش کنی
حاضری دنیا رو بدی ....فقط یک بار نگاهش کنی
وقتی کسی تو قلبته.... حاضری دنیا بد باشه...
فقط اونی که عشقته ....عاشقی رو بلد باشه !



به ستاره ها خواهم گفت تا آن زمان که سحر میدمد بر جاده های شبت بتابند تا مسیر آرزوهایت بی نور نماند......:redface:
 

عسل کوچولو

عضو جدید
نـــــه در آغـوشــت گرفته ام

نه تو را بوسیده ام...

نه حتی موهــایــت را نوازش کرده ام...

اما...

بــبــــیــــن

چگونه برایــــت

عـــاشــــقــــــانــــه می نویــسم...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نـــــه در آغـوشــت گرفته ام

نه تو را بوسیده ام...

نه حتی موهــایــت را نوازش کرده ام...

اما...

بــبــــیــــن

چگونه برایــــت

عـــاشــــقــــــانــــه می نویــسم...

.
.
.
همچنان
تظاهر کن از من دوری ...
و من
تظاهر می کنم هستی !
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چقدر غربت دارد
که در گلوی پنجره گیر کنی و
روی دل بی کسی ات، سنگینی..
بغض بالا بیاوری روی شعر
تب و لرز کنی از حضور کسی که دیگر نیست و
رگ به رگ شوی در عوالم چهار دیواری تنهایی ات..


شبیه نفرین است.. اینکه
لخته شوی در فکر و خیال
بیست سوالی بازی کنی با چند SMS..
خاطره را به کرسی بنشانی در
تختخواب متروکه ای که ارزش خواب ندارد
شبیه نفرین است..
همین که دست و دلت به اتمام شبی غمگین نمی رود..


حقیقت انکار پذیر نیست
دیوانه هنوز هم همان دیوانه است


دیوانه یعنی من هنوز هم
از در و دیوار خود آزاری بالا می روم
هنوز برای عشقِ بدون خودخوری، زبان در می آورم
یعنی
هنوز هم دلتنگ تو ام
اما از توجیه پاهای تو بر نمی آیم
حالا که رفتن را چشم بسته می دانند..


خودآزار که باشی،
پنجره ات بوی کرکره می دهد
تا در حصار خود ساخته آنقدر
در خودت یکی به دو کنی که به این باور برسی
برای هیچ رابطهء از نوع نزدیکی ساخته نشدی.

 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر غربت دارد
که در گلوی پنجره گیر کنی و
روی دل بی کسی ات، سنگینی..
بغض بالا بیاوری روی شعر
تب و لرز کنی از حضور کسی که دیگر نیست و
رگ به رگ شوی در عوالم چهار دیواری تنهایی ات..


شبیه نفرین است.. اینکه
لخته شوی در فکر و خیال
بیست سوالی بازی کنی با چند SMS..
خاطره را به کرسی بنشانی در
تختخواب متروکه ای که ارزش خواب ندارد
شبیه نفرین است..
همین که دست و دلت به اتمام شبی غمگین نمی رود..


حقیقت انکار پذیر نیست
دیوانه هنوز هم همان دیوانه است


دیوانه یعنی من هنوز هم
از در و دیوار خود آزاری بالا می روم
هنوز برای عشقِ بدون خودخوری، زبان در می آورم
یعنی
هنوز هم دلتنگ تو ام
اما از توجیه پاهای تو بر نمی آیم
حالا که رفتن را چشم بسته می دانند..


خودآزار که باشی،
پنجره ات بوی کرکره می دهد
تا در حصار خود ساخته آنقدر
در خودت یکی به دو کنی که به این باور برسی
برای هیچ رابطهء از نوع نزدیکی ساخته نشدی.



دلم برای خودم می سوزد

وقتی تمام نامرادی هایم را بر سرش خراب می کنم ...

گناهی ندارد

ساده دل است که لبخند می بیند ریشخند ها را...

دست دوستی می بیند و خنجر را نمی بیند...

سرد و سنگ شدنش را می بینم دور نیست...


 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


دلم برای خودم می سوزد

وقتی تمام نامرادی هایم را بر سرش خراب می کنم ...

گناهی ندارد

ساده دل است که لبخند می بیند ریشخند ها را...

دست دوستی می بیند و خنجر را نمی بیند...

سرد و سنگ شدنش را می بینم دور نیست...



.ازاین تکرارساعتهـ ـا ازاین بیهوده بودنهـ ـا ازاین بی تاب ماندنهـ ـا ازاین تردیدـهـ ـا نیرنگهـ ـا... ... شکهـ ـا... خیانتهـ ـا ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا پریشانمـــ دلـ ـم پروازمیخواهد..
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.ازاین تکرارساعتهـ ـا ازاین بیهوده بودنهـ ـا ازاین بی تاب ماندنهـ ـا ازاین تردیدـهـ ـا نیرنگهـ ـا... ... شکهـ ـا... خیانتهـ ـا ازاین رنگین کمان سرد آدمهـ ـا وازاین مرگ باورها ورویاهـ ـا پریشانمـــ دلـ ـم پروازمیخواهد..

پرهای بسته ام را نبین

دل کوچک من هر لحظه برای دیدنت پر می کشد!

هنوز رویای پروازم نمرده...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



می خندم...

ساده می گیرم...

ساده می گذرم...

بلند می خندم و با هر سازی میرقصم ...

نه اینکه دل خوشم!

نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!

مدتی طولانی شکســــتم، زمین خوردم،

سخــــتی دیدم، گــــریه کردم و حالا ...

برای " زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ" زده ام ...!

روحم بزرگ نیــــست! دردم عمیــق است ...

می خندم که جای زخــم ها را نبینی ...
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز



می خندم...

ساده می گیرم...

ساده می گذرم...

بلند می خندم و با هر سازی میرقصم ...

نه اینکه دل خوشم!

نه اینکه شادم و از هفت دولت آزاد!

مدتی طولانی شکســــتم، زمین خوردم،

سخــــتی دیدم، گــــریه کردم و حالا ...

برای " زنده ماندن" خودم را به "کوچه ی علی چپ" زده ام ...!

روحم بزرگ نیــــست! دردم عمیــق است ...

می خندم که جای زخــم ها را نبینی ...

در هزار تویی افتاده ام

خود را به هر راهی می زنم...!

حاصلش تنها

غرق شدن در گم شدگی هاست برایم
...

بی تو هیچ راهی مقصد ندارد...
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


واژه هایی که عاشقانه می شوند …
ترانه می شوند و یکی میخواند و چه دردآور است …
عاشقانه هایی که می نویسی جز او …
همه را به یاد عشقشان بیاندازد…
و تو …
همچنان بنویسی بدون این که عشق کسی باشیو یا حتی در یاد کسی …
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت



دلـــگـــیـــر نــــبـــاش ،

تــقـصیـــر از خــ ــــودت بـــــــود !

دستـــه کلـــید عــلاقــه کــه گـــم شــــد

بــــایـــد عــــوض میکـــردی قــفــل تـمـــام آرزو هـــا را . . .
 

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت


برای خودت زندگی کن

کسی که تو را"دوســـــت" داشته باشد...

با تو "می ماند"

برای داشتنت "می جنگد"

اما اگر دوستت نداشته باشد با هر بهانه ای میــــــــرود
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
برای من نوشته
گذشته ها گذشته
تمام قصه هام هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی
دیونه نگاتم
یه مشت خاک ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت
نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم
تا وقت جون دادان باهاتم

نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای زیادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم
زندگیمو به چشمات
کاشکی نخورده بودم
به سادگی فریب حرفات

لعنت به من که آسون
به یک نگات شکستم
به این دل دیونه
راه گریز و ساده بستم
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای من نوشته
گذشته ها گذشته
تمام قصه هام هوس بود
برای او نوشتم
برای تو هوس بود
ولی برای من نفس بود
کاشکی خبر نداشتی
دیونه نگاتم
یه مشت خاک ناچیز
افتاده ای به زیر پاتم
کاشکی صدای قلبت
نبود صدای قلبم
کاشکی نگفته بودم
تا وقت جون دادان باهاتم

نوشته هرچه بود تموم شد
نوشتم عمر من حروم شد
نوشته رفته ای زیادم
نوشتم شمع رو به بادم
نوشته در دلم هوس مرد
نوشتم دل توی قفس مرد

کاشکی نبسته بودم
زندگیمو به چشمات
کاشکی نخورده بودم
به سادگی فریب حرفات

لعنت به من که آسون
به یک نگات شکستم
به این دل دیونه
راه گریز و ساده بستم

با تمام سادگی ام دل بستم

با تمام زرنگی ات استفاده کردی ...

سرزنشت نمی کنم!

فقط،

بدون اینکه فراموشت کنم

کنارت می گذارم...

 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
لبخند بزن
ساده میگذرد
با یه لبخند تظاهری
اینگونه
روزهایم را شب میکنم
میخندم
و در نوشته هایم
گم میشوم
کسی هم
پیدایم نخواهد کرد
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
لبخند بزن
ساده میگذرد
با یه لبخند تظاهری
اینگونه
روزهایم را شب میکنم
میخندم
و در نوشته هایم
گم میشوم
کسی هم
پیدایم نخواهد کرد

گم گشته نیستی

که

پیدا می شوی در هر خط نوشتن...!


که گاهی در دید نبودن بهتر است برای آرام گرفتن...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گم گشته نیستی

که

پیدا می شوی در هر خط نوشتن...!


که گاهی در دید نبودن بهتر است برای آرام گرفتن...

همیشه لذت میبرم
لحظاتی که
تو خلوت مینویسم
و کسی همون موقع نمیخونه و
وقتی میخونه که
دیگه من نیستم
اونوقت
شاید مخاطب نوشته هام هم بخونه
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همیشه لذت میبرم
لحظاتی که
تو خلوت مینویسم
و کسی همون موقع نمیخونه و
وقتی میخونه که
دیگه من نیستم
اونوقت
شاید مخاطب نوشته هام هم بخونه

مخاطب خاصی ندارم که برایش بنویسم

ولی

گاهی قلمی می زنم برای آنکه باید باشد و نیست...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
مخاطب خاصی ندارم که برایش بنویسم

ولی

گاهی قلمی می زنم برای آنکه باید باشد و نیست...


گاهی مینویسم
برای
دل خویش
و گاهی مینویسم
برای منطق خویش
تنها
همیشه
منطقم پیروز میشود
و دلم
بازنده
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی مینویسم
برای
دل خویش
و گاهی مینویسم
برای منطق خویش
تنها
همیشه
منطقم پیروز میشود
و دلم
بازنده

زیادی پایش سست است

این دل را می گویم

حتی گاهی به نگاهی می بازد تمام خویش را...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

زیادی پایش سست است

این دل را می گویم

حتی گاهی به نگاهی می بازد تمام خویش را...

این روزها

حسی دارم
آمیخته با دلتنگی
کم می آورم
بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند
اما نه هر بازوانی
فقط حصـــار آغوش تـــــــو ...
شانه هایی می خواهم که پناهی باشد برای گریه هایم
اما فقط ، شانه های مردانه ی تــــــــــو را می خواهم ...


 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این روزها

حسی دارم
آمیخته با دلتنگی
کم می آورم
بازوانی می خواهم که تنگ در برم بگیرند
اما نه هر بازوانی
فقط حصـــار آغوش تـــــــو ...
شانه هایی می خواهم که پناهی باشد برای گریه هایم
اما فقط ، شانه های مردانه ی تــــــــــو را می خواهم ...



این دل من کوچک است

حجم نبودنت زود پرش می کند...

تنگ می شود برای بودنت!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

این دل من کوچک است

حجم نبودنت زود پرش می کند...

تنگ می شود برای بودنت!!!!

[h=2][/h]
هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم فریادم نه
دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
...
هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم فریادم نه
دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
تا به گیتی دل از مهر تو لبریزم هست
کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست
بخت آن را که شبی پاکتر از باد سحر
با تو ای غنچه ی نشکفته بیامیزم نیست
تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق
چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم فریادم نه
دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
...
هیچ جز یاد تو رویای دل آویزم نیست
هیچ جز نام تو حرف طرب انگیزم نیست
عشق می ورزم و می سوزم فریادم نه
دوست می دارم و می خواهم و پرهیزم نیست
نور می بینم و می رویم و می بالم شاد
شاخه می گسترم و بیم ز پاییزم نیست
تا به گیتی دل از مهر تو لبریزم هست
کار با هستی از دغدغه لبریزم نیست
بخت آن را که شبی پاکتر از باد سحر
با تو ای غنچه ی نشکفته بیامیزم نیست
تو به دادم برس ای عشق که با این همه شوق
چاره جز آنکه به آغوش تو بگریزم نیست


اگر آرام به نظر می رسم،

نتیجه قناعت پیشگی من است.

من به تصور یادی از من در خاطراتت قانعم...
 
بالا