مشاوره ازدواج با دختری که مادرم راضی نیست!!!

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
درضمن

اولا که دختر برای ازدواج نیاز به اجازه پدر دارد ( نه مادر) که دختر هم چنانچه پدر غیر منطقی باشن دختر میتونه از طریق دادگاه اقدام بکنه و دادگاه هم اجازه میده( در صروتیکه واقعا پسر صلاحیت داشته باشه و مخالفت پدر دختر اشتباه باشه)

دوما ایشون پسر هستن و نه تنها به رضایت پدر نیاز ندارن به رضایت مادر اصلا و ابدا نیاز ندارن

علت اینکه میگم مخالف حرف خدا به علت رابطه ای که این دو داشتن ( میدونم که دختر هم راضی بودن دراین امر ) اگه این دختر خانم دیگه نمیتونستن ازدواج بکنن منظورم به خاطر عرف میتونستن شکایت بکنن ودادگاه هم

به اجبار که شده پسر و تا جایی که من اطلاع دارم دست وپای پسرم مهر دختر میکنه ( درست نمیدنم درچه صورتی این حکم انجام میشه) علاوه بر آبرو ریزی......

پس من نمیگم که مادرو پدرو درنظر نگرفت ولی دلیایل مادر ایشون زیاد منطقی نیست همچنین اینکه اون مسئلههههههههههههههههه

ممنون بابت توضیحات
اما نکته ای که الان فهمیدم نوع رابطشون بود!
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
سخنی هم با کاربر محترم

رابطه شما بزرگترین اشتباه ممکن بود

گذشته از حرفایی که زده میشه خلاف شرع غیره

چرا شمایی که خانوادت راضی نبودن وارد رابطه شدی.....چرا تا این موقع به خواست دل خودت عمل کردی اما اینده اون دختر نادیده گرفتی

اتفاقا من با سخن یکی از کاربرا موافقم....
دوست داشتن در زندگی مفهوم پیدا میکنه نه الان
خوبه سری به مراکز مشاوره بزنید...
مثال:
اقایی که ازطریق تلفن با خانمش اشنا شده...به گفته خودش با اینکه اعتماد به خانمش داره اما نمیتونه قبول کنه حتی خانمش با تلفن صحبت کنه!
کلا مسئله غیرت شک نمیشه انکار کرد ..این روابط ممکنه بی اعتمادی بعدا در زندگی به وجود بیاره
و اینکه دوست داشتن در یک لحظه میتونه از بین بره....این غیر ممکن نیست!
اگر قرار به ازدواج هست پس باید با خودتون کنار بیاید تا اون دختر بیشتر از این لطمه نخوره
بهتر زودتر تکلیف خودتون معلوم کنید بیشتر از این مسئله دنبال نکنید

فقط بدونید زندگی اون دختر تباه کردین هر چند من نمیگم خود دختر تقصیر نداشت....اما شما با این شرایط تقصیر بیشتری دارید
بهتر یک مشاوره برید تمام جریان بگید زودترمسئله تمام یا حل کنید
 

امیر753

عضو جدید
سخنی هم با کاربر محترم

رابطه شما بزرگترین اشتباه ممکن بود

گذشته از حرفایی که زده میشه خلاف شرع غیره

چرا شمایی که خانوادت راضی نبودن وارد رابطه شدی.....چرا تا این موقع به خواست دل خودت عمل کردی اما اینده اون دختر نادیده گرفتی

اتفاقا من با سخن یکی از کاربرا موافقم....
دوست داشتن در زندگی مفهوم پیدا میکنه نه الان
خوبه سری به مراکز مشاوره بزنید...
مثال:
اقایی که ازطریق تلفن با خانمش اشنا شده...به گفته خودش با اینکه اعتماد به خانمش داره اما نمیتونه قبول کنه حتی خانمش با تلفن صحبت کنه!
کلا مسئله غیرت شک نمیشه انکار کرد ..این روابط ممکنه بی اعتمادی بعدا در زندگی به وجود بیاره
و اینکه دوست داشتن در یک لحظه میتونه از بین بره....این غیر ممکن نیست!
اگر قرار به ازدواج هست پس باید با خودتون کنار بیاید تا اون دختر بیشتر از این لطمه نخوره
بهتر زودتر تکلیف خودتون معلوم کنید بیشتر از این مسئله دنبال نکنید

فقط بدونید زندگی اون دختر تباه کردین هر چند من نمیگم خود دختر تقصیر نداشت....اما شما با این شرایط تقصیر بیشتری دارید
بهتر یک مشاوره برید تمام جریان بگید زودترمسئله تمام یا حل کنید

فقط همین یه بند رو قبول ندارم!

کسی که تو شرایطش قرار نگرفته اصلا نمیتونه نظر درستی در این مورد بده،من دوستش دارم،شک ندارم.

فقط مادرم برام مشکل درست کرد..................
 

queen72

عضو جدید
اگه دلایل مادرت ازنظرمشاور هم منطقی نیست . پس کوتاه نیا. قوی باش وپای حرفت واستا. الکی اون دختربیچاره رو اذیت نکن و هی دم ازرفتن نزن . بمون ........مثل یک مرد واقعی. خواستن توانستن است . من تجربش کردم شماهم اگه بخوای تجربش میکنی فقط قوی ومحکم باش.
 

Yuri Boyka

عضو جدید
گاهی وقتا بیان حقیقت و در نتیجه کشیدن سختی و رنج و سرکوفت خوردن کوتاه مدت بهتر از دلهره ناشی از سکوت برای حفظ آبرو بین فرزند و پدر و مادرش هست.
دست دختره رو بگیر و برو و همه چی رو همزمان به هردوشون بگو مطمئن باش بیشتر از اینی که هست ضرر نمی کنین. لازم نیست مقدمه چینی کنی تا دست و پات بلرزه و نتونی کاری کنی بدون مقدمه و با صراحت و استواری حرفاتو بزن.
 

امیر753

عضو جدید
سلام دوستان

دیروز تنهایی رفتم پیش مشاور،بهم گفت که مادرت این جاش(منظوزش مخ مادرم بود) مشکل داره!!!!!!

گفت باید کاملا مستقل شی و به مادرت وابستگی مالی نداشته باشی در غیر این صورت تو هم میشی مثل داداشت......

گفت کار کن،و رفتی ارشد 1-2 ماه اصلا به مادرت زنگ نزن،تا به زانو در بیاد،تا بترسه و بفهمه که در حرفت جدی هستی......

بهم گفت مادرت از دیکتاتور رضا شاه هم بدتره!!!!!!فقط حرف حرفه خودشه.......

دیدین بچه ها....!!!....هیییی.......مادرم هم تو این گندی که زدم بی تقصیر نیست!!!......چون من قبل این که رابطه داشته باشیم بهش گفته بودم.......

اینقدر مخالفت کرد که اینطوری شد.......خدایا خودت کمکم کن
 

امیر753

عضو جدید
گاهی وقتا بیان حقیقت و در نتیجه کشیدن سختی و رنج و سرکوفت خوردن کوتاه مدت بهتر از دلهره ناشی از سکوت برای حفظ آبرو بین فرزند و پدر و مادرش هست.
دست دختره رو بگیر و برو و همه چی رو همزمان به هردوشون بگو مطمئن باش بیشتر از اینی که هست ضرر نمی کنین. لازم نیست مقدمه چینی کنی تا دست و پات بلرزه و نتونی کاری کنی بدون مقدمه و با صراحت و استواری حرفاتو بزن.

سلام دوست عزیز شما مادر منو نمیشناسین....اگه راستشو بگم بدتر میکنه......مادر.................چه واژه غریبی شد واسم........
 

Yuri Boyka

عضو جدید
سلام دوست عزیز شما مادر منو نمیشناسین....اگه راستشو بگم بدتر میکنه......مادر.................چه واژه غریبی شد واسم........

معلومه که مادرتون خانوم ثابت قدمی هست ولی این دلیل بر این نیست که بخواد و یا بتونه زندگی آینده و احساسات یک دخترو رو نادیده بگیره چون قبل از همه چیز خودش یک زنه و به احساس زنانه کاملا اشباع داره.
 

امیر753

عضو جدید
سلام دوستان

قصد دارم یه بار با دختر خانم برم پیش مشاور....خود مشاور گفت که بیارش ببینمش تا بگم بدردت میخوره یا نه......اگه من گفتم بدرد نمیخوره تمومش کن:(.....

آوردن این دختر به یه شهر دیگه با این خانواده ای که من دارم کلی برام دردسر داره(شهر دختر خانم از شهر خودم زیاد دور نیست)........باید مواظبش باشم تا اتفاقی براش نیفته......و سالم برگردونمش خونشون.....

برای من آشغال و عوضی،اگه خواستین دعا کنین................

 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینطوری نگید
ایشالا که طوری نمیشه و نظر مشاور هم مساعده
 

سحر صبح

عضو جدید
اول از همه اینکه انجام حرام یک گناه!،
بازگویی آن یک گناه کبیره دیگه
شما اگر مشاوره ای میخوای بگیری که مجبوری گناهتو توش مطرح کنید، باید خصوصی با یک نفر مطرح کنید نه عمومی!

و حالا اولین کاری که میکنید اینه که برید از حرامهایی که مرتکب شدید به درگاه خدا استغفار کنید
عمل حرام، خیر آدم رو مسدود میکنه
چه بسا روزی شما در صورت صیانت نفس و عدم ارتباط دوستانه، ازدواج با این خانم بوده اما بدلیل گناه، روزیتون مسدود شده

بعد متوسل بشید به اهل بیت و ازشون بخواید خیرتون رو پیش بیارن و دل شما، آن خانم و مادرتون رو به تقدیرتون راضی کنن

دومین مسئله ای که باید توجه کنید اینه که بدونید جلب رضایت مادر در ازدواج پسر شرط نیست. بنابراین اگر بتونید با آن خانم بدون رضایت مادرتون هم ازدواج کنید، بخاطر بی توجهی به این خواسته مادرتون، مرتکب گناهی نشدید
چرا که در اسلام داریم: اطاعت از والدین در غیر گناه باید باشه، نه در جائیکه وظیفه شرعی شما یک چیز است و خواسته والدین چیزی بجز آنست! و الان که با این خانم شما رابطه داشتید و احساس کفویت در افکار و خلقیات هم میکنید برای ازدواج شما کفایت میکنه

سومین مسئله توکل بر خداست که از همه اهمیت بیشتری داره
شما بایستی برای این ازدواج از خانواده تون قطع وابستگی کنید و فقط به یاری و کمکهای خدا ایمان داشته باشید؛ چه از نظر مادی و چه از نظر ظرفیتهای روحی. از نظر مادی خداوند وعده فرموده که بعد از ازدواج روزی رو زیاد میکنه...(رجوع شود به سوره نور آیه: و انکحوا الایامی منکم...)
اگر آن خانم رو میخواید و ایشون هم شما رو میخواد، بایستی بتونید پدر دختر رو به طریقی راضی کنید. بنابراین اگر مادر شما رضایت داد که فبهاالمراد و اگر رضایت نداد، شما به طریقی همت خود را صرف بر جلب رضایت پدر خانم داشته باشید. در همه مسائل با صداقت کامل به پیش برید. پنهان کاری در برخی امور آری اما دروغ خیر!

در مورد سن باید عرض کنم برای شخصیتهای مختلف این مقوله حالتهای کاملا مختلفی در زندگی از خودش نشون میده. اگر طرفین در این رابطه مشکلی احساس نکنند یعنی مشکلی هم براشون به آنصورت پیش نخواهد آمد بابت مسئله سن. داریم افرادی که بعد از پانزده سال ازدواج، همچنان از بزرگتر بودن سن همسر رضایت دارن یا اقلا مشکلی بابت این مسئله ندارن

در مورد بعد ازدواج باید عرض کنم این محبت رو به افول خواهد بود نه فروغ! بنابراین شما بایستی خودتون رو برای سرد شدن این رابطه در حدود سال سوم به بعد زندگی آماده سازید و خانم رو طلاق ندید. خانم هم باید خودش رو برای این پیشامد آماده کنه. اگر تصمیم دارید زندگی رو شروع کنید باید بدونید گل و بلبل باقی نخواهد ماند و شما با واقعیات منفی یکدیگر روبرو خواهید شد در زندگی... و بعد از مدت کمی برای همدیگر عادی خواهید شد... اما باید این گردنه رو بتونید با صبوری و عقلانیت رد کنید و ایشون یا شما به فکر جدائی نیفتید ...

در مجموع در صورت ازدواج شما با هم احتمال طلاق در سالهای ششم به بعد زندگی زیاده

به تمام این مقولات توجه نموده و تصمیم نهایی رو بگیرید
اگر تصمیم گرفتید کاملا محکم قدم بردارید. از لحظه تصمیم تا لحظه آخر اتمام زندگی...
با توکل بر خدا
و اعتماد به نفس
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اول از همه اینکه انجام حرام یک گناه!،
بازگویی آن یک گناه کبیره دیگه
شما اگر مشاوره ای میخوای بگیری که مجبوری گناهتو توش مطرح کنید، باید خصوصی با یک نفر مطرح کنید نه عمومی!

و حالا اولین کاری که میکنید اینه که برید از حرامهایی که مرتکب شدید به درگاه خدا استغفار کنید
عمل حرام، خیر آدم رو مسدود میکنه
چه بسا روزی شما در صورت صیانت نفس و عدم ارتباط دوستانه، ازدواج با این خانم بوده اما بدلیل گناه، روزیتون مسدود شده

بعد متوسل بشید به اهل بیت و ازشون بخواید خیرتون رو پیش بیارن و دل شما، آن خانم و مادرتون رو به تقدیرتون راضی کنن

دومین مسئله ای که باید توجه کنید اینه که بدونید جلب رضایت مادر در ازدواج پسر شرط نیست. بنابراین اگر بتونید با آن خانم بدون رضایت مادرتون هم ازدواج کنید، بخاطر بی توجهی به این خواسته مادرتون، مرتکب گناهی نشدید
چرا که در اسلام داریم: اطاعت از والدین در غیر گناه باید باشه، نه در جائیکه وظیفه شرعی شما یک چیز است و خواسته والدین چیزی بجز آنست! و الان که با این خانم شما رابطه داشتید و احساس کفویت در افکار و خلقیات هم میکنید برای ازدواج شما کفایت میکنه

سومین مسئله توکل بر خداست که از همه اهمیت بیشتری داره
شما بایستی برای این ازدواج از خانواده تون قطع وابستگی کنید و فقط به یاری و کمکهای خدا ایمان داشته باشید؛ چه از نظر مادی و چه از نظر ظرفیتهای روحی. از نظر مادی خداوند وعده فرموده که بعد از ازدواج روزی رو زیاد میکنه...(رجوع شود به سوره نور آیه: و انکحوا الایامی منکم...)
اگر آن خانم رو میخواید و ایشون هم شما رو میخواد، بایستی بتونید پدر دختر رو به طریقی راضی کنید. بنابراین اگر مادر شما رضایت داد که فبهاالمراد و اگر رضایت نداد، شما به طریقی همت خود را صرف بر جلب رضایت پدر خانم داشته باشید. در همه مسائل با صداقت کامل به پیش برید. پنهان کاری در برخی امور آری اما دروغ خیر!

در مورد سن باید عرض کنم برای شخصیتهای مختلف این مقوله حالتهای کاملا مختلفی در زندگی از خودش نشون میده. اگر طرفین در این رابطه مشکلی احساس نکنند یعنی مشکلی هم براشون به آنصورت پیش نخواهد آمد بابت مسئله سن. داریم افرادی که بعد از پانزده سال ازدواج، همچنان از بزرگتر بودن سن همسر رضایت دارن یا اقلا مشکلی بابت این مسئله ندارن

در مورد بعد ازدواج باید عرض کنم این محبت رو به افول خواهد بود نه فروغ! بنابراین شما بایستی خودتون رو برای سرد شدن این رابطه در حدود سال سوم به بعد زندگی آماده سازید و خانم رو طلاق ندید. خانم هم باید خودش رو برای این پیشامد آماده کنه. اگر تصمیم دارید زندگی رو شروع کنید باید بدونید گل و بلبل باقی نخواهد ماند و شما با واقعیات منفی یکدیگر روبرو خواهید شد در زندگی... و بعد از مدت کمی برای همدیگر عادی خواهید شد... اما باید این گردنه رو بتونید با صبوری و عقلانیت رد کنید و ایشون یا شما به فکر جدائی نیفتید ...

در مجموع در صورت ازدواج شما با هم احتمال طلاق در سالهای ششم به بعد زندگی زیاده??????????????????????????????????

به تمام این مقولات توجه نموده و تصمیم نهایی رو بگیرید
اگر تصمیم گرفتید کاملا محکم قدم بردارید. از لحظه تصمیم تا لحظه آخر اتمام زندگی...
با توکل بر خدا
و اعتماد به نفس

....................
 

nayyerr

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ان شالله کی شیرینی بهمون میدین؟؟؟؟؟:love::w27::w32::w33::w14:
 

سحر صبح

عضو جدید
این رو من با توجه به ماهیت آشنایی شون گفتم... وگرنه هرکس سرنوشتشو درواقع خودش تعیین میکنه.
 

محمودپور

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام........کلا بگم بیچاره شدم هر کاری کردم مادرم راضی نمیشه و همه چی رو بهونه میکنه،میگه سربازم میگه دختره سه سال ازت بزرگتره،میگه راه خونشون دوره در حالی که کمتر از دو ساعت راهه،خسته شدم هر جوری بود خواستم مادرم رو راضی کنم ولی نشد که نشد!!!
دختره به خدا ازون دخترایی هست که سنش کم نشون میده خیلی کم نشون میده خیلی،الانم تو این دوره زمونه کسی بیشتر از یه بچه که نمیاره،خودمم مراقبشم،چرا مادرم اینطوریه،همه کاره خونمونم مادرمه،خسته شدم خیلی با مادرم بحث کردم،هر طوری بگی حرف زدم ولی نشد که نشد!!!خسته شدم،من این دختر رو میخوام و میدونم باهاش خوشبخت میشم،دختری هست که به ایده هام و خانوادم خیلی نزدیکه،خستم خسته......
مادرم میترسه با این دختر بدبخت شم،قبلا دوست داشت ارشد قبول شم قبولم شدم ولی باز حرفش عوض نشد که نشد،دارم دیوونه میشم،چکار کنم؟ما تقریبا3 ساله پنهانی با هم هستیم،جدا بشم دختره دیوونه میشه خودمم داغون میشم من دوسش دارم:(

تبریک میگم، عشق دوطرفه کم اتفاق می افته. من بودم به حرف دلم عمل می کردم، مادرم رو هم یواش یواش راضی می کردم. البته قبلش با چند تا عاقل مشورت می کردم که نکنه مادرم درست بگه و من در اشتباهم چون عشق کوره.
 
آخرین ویرایش:

Similar threads

بالا