تخصص، زمان، همکاری

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا شما با قدرت ادامه به
منم میخو.ام بر توجبهه اونوریها


استاد................ شما دیگه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
:question::question::question:
:w05:هییییییییی وووووووووووووووووواااااااااااااااااااااااییییییییییییییی
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وضعیت زندگی شما باز تاب افکار شماست

شما آن کسی می شوید که هر روز در باره اش فکر می کنید

پس این روزها را به هم پیوند زنید و انسانی کامل بسازید

این شمائید که افکار خود را خلق می کنید

پس سعی کنید افکار خوب خلق کنی
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا اینجا فقط یه دوستمون ناراحته..
ناراحتی هم چیز غیرطبیعی تو زندگی نیست...
چرا تعمیم می دین...؟؟؟ چرا اینجوری می گین؟؟!! :cry:
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگه قرار باشه یک جمع دوستی و همکاری تشکیل بدهیم تا بیشتر بتوانیم در درس و کار وزندگی امان موفق باشیم :
آیا شما شرکت میکنید؟
فکر میکنید چه کارهایی را می توانیم انجام بدهیم ؟
شما چه جور می توانید کمک کنید؟
سلام.....
کارقشنگیه....
من هستم کمک زیادی نمیتونم بکم ولی از اطلاعات دوستان استفاده میکنم....
یاحق..:gol:
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
همونی که شما میگی....................( به خاطره :w20:)
حالا بگو چه بلایی سر اینجا اومده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بلایی نیومده.... همه چی امن و امانه...
منکه انتظار معجزه ندارم... در حد انتظارم همه چی خوبه... هر مسیری فراز و فرودی داره... خود من الان تو سربالاییشم اما خیالم راحته روبرو رو نیگا کنم یه جایی اون بالاها انتظارمو می کشه
دوستای دیگه مونم همینطور... تازه اول راهیم بچه ها...
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
بابا اینجا فقط یه دوستمون ناراحته..
ناراحتی هم چیز غیرطبیعی تو زندگی نیست...
چرا تعمیم می دین...؟؟؟ چرا اینجوری می گین؟؟!! :cry:


آقا تعمیم ندین
منمکه میخوام برگردم به 10 سال پیش











ولی نه من میخوام برگردم به5 سال پیش
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس تكليف دل چي ميشه
زندگي از روي عقل بي روحه
شايد از روي عقل بشه پيشرفت كرد
اما روح آدم هم نياز به توجه داره
منطق همه چيز زندگي نيست

دل یا عقل؟


دل و عقلم همیشه با هم ساز مخالف می زنند؛ به نظر شما به حرف کدام یک گوش دهم؟

به نظر می آید که منشأ تردید شما و این که احساس می کنید همواره سر دوراهی قرار دارید، این است که عقل و دل و حال و آینده را از امور متعارض فرض کرده اید و فکر می کنید یا باید به حرف دل عمل کرد، یا باید عقل را در اولویت قرار داد و به حرف عقل جامه عمل بپوشانید؛ یعنی این که زمان حال را باید مغتنم شمرد و یا به آینده فکر کرد؛ در حالی که اگر به این امور به صورت صحیح و منطقی نگاه کنید، تعارضی میان آنها وجود ندارد و می توان هم عقل و هم دل را به عنوان دو امکان و دو ظرفیت ارزشمند، مورد استفاده قرار داد و از زمان حال، به خوبی استفاده کرد تا آینده ای پربار و پرثمر را رقم زد؛ زیرا سعادت یا شقاوت، پیروزی و شکست آینده، به چگونگی استفاده از توانمندی های خود در زمان حال بستگی دارد.
عقل سلیم، همچون چراغی روشن، زشتی ها، زیبایی ها، خوبی ها و بدی ها را به انسان نشان می دهد و دل سالم نیز بر اساس فطرت الهی، انسان را به خوبی ها و کمالات، سوق می دهد. آن چه انسان را به بدی ها و زشتی ها امر می کند، نه عقل سلیم و نه فطرت الهی(دل) است؛ بلکه هواهای نفسی و وسوسه های شیطانی است. قرآن در این باره می فرماید: «همانا نفس اماره، انسان را به بدی ها امر می کند؛ مگر کسانی که مورد لطف و رحمت الهی قرار گیرند». بنابراین، آن چیزی که شما از آن تعبیر به دل کردید، دل نیست؛ بلکه هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی است.
خداوند، عقل، فطرت و آموزه های دینی را در اختیار انسان قرار داده تا او بتواند در مصاف با هواهای نفسانی و وسوسه های شیطانی، مقاومت کند و به راحتی تسلیم جنود شیطان نشود. در واقع، درون هر انسانی، میدان و عرصه کشمکش میان جنود رحمانی (عقل و فطرت) و جنود شیطانی (نفس اماره و وسوسه های شیطان) است که در روایات، از آن به جهاد اکبر تعبیر شده است و تنها کسانی در این جهاد بزرگ به پیروزی می رسند که همواره با هواهای نفسانی خود مبارزه کنند و با استفاده از نیروی عقل و الهام گرفتن از فطرت الهی و به کمک راهنمایی رهبران دینی، این مسیر پرفراز و نشیب را طی کنند.
بنابراین، راه سعادت و خوشبختی، در این است که انسان به ندای فطرت که از اعماق وجودش برمی خیزد و او را به خوبی ها، ارزش ها و معنویات دعوت می کند، لبیک گوید و از همه ظرفیت های وجودی خویش، به ویژه عقل، استفاده کند و با مغتنم شمردن زمان حال، سعادت آینده خود را رقم زند. بدون تردید، هم عقل و هم دل و وجدان درونی ما، همه یک هدف را دنبال می کنند و آن، حرکت به سوی کمال مطلق و مطلق خوبی هاست و مصداق این هدف متعالی، خداوند متعال است. ماهیت انسان، ماهیت از اویی و به سوی اویی است؛ «انا لله و انا الیه راجعون».




فقط میمونه این که دل کی از روی فطرت کی از روی هوی و هوس
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آقا تعمیم ندین
منمکه میخوام برگردم به 10 سال پیش











ولی نه من میخوام برگردم به5 سال پیش

بلایی نیومده.... همه چی امن و امانه...
منکه انتظار معجزه ندارم... در حد انتظارم همه چی خوبه... هر مسیری فراز و فرودی داره... خود من الان تو سربالاییشم اما خیالم راحته روبرو رو نیگا کنم یه جایی اون بالاها انتظارمو می کشه
دوستای دیگه مونم همینطور... تازه اول راهیم بچه ها...

بابا اینجا فقط یه دوستمون ناراحته..
ناراحتی هم چیز غیرطبیعی تو زندگی نیست...
چرا تعمیم می دین...؟؟؟ چرا اینجوری می گین؟؟!! :cry:




چه خوب که همه خوبن................:D
این خیلی خوبه;)

اومیدوارم اون دوستمونم ...................... زود شرایط اش بهبود پیدا کنه....
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم شاید برای دوستمون جالب باشه



«جهت نیل به رستگاری آیا به عقل رو بیاوریم یا به دل؟»


( نوشته شده توسط رضا جوانروح )



در پاسخ به این پرسش، می بایستی به بررسی معنای عقل و دل از منظر مولانا پرداخت. بیان مولانا در باب «عقل» ظاهراً دوگانه و متناقض می نماید،‌ گاه عقل را سست و چوبین پای می گوید و گاهی نیز عقل را به نحوی می ستاید که گویی عقل، حقیقتِ نهانِ هستیِ جهان است.


عقـــلِ ابـــدالان چو پَّر جبرئیـــل

مــی پرد تــا ظِّل ســـدره میل، میل (4139/6)





هممزاج خر شُدست این عقلِ‌ پــست


فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)



به طور کلی مولانا از دو نوع عقل سخن می گوید: «عقلِ جُزوی» ـ «عقلِ کُلی» .اگر در مطالعة اندیشة مولانا و در مثنوی معنوی، این دو گونه عقل را از یکدیگر تمایز ندهیم، موجب سردرگمی و کژفهمی خواهیم شد.

الف ـ عقــــل جـــزوی


عقل جزوی یا عقل مادی گرا مذموم است، این همان عقلی است که سست و چوبین پا است و علم تقلیدی را نتیجه می دهد«1». این گونه از عقل، که جهت معاش انسانی است، از بدو تولد به انسان ودیعه داده می شود. این عقل دارای خصوصیاتی است از این قرار«2»:


سست و پست است:‌


هم مزاج خر شده است این عقلِ پست

فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)

پـای استـدلالیان چوبیـــن بــــود

پـــای چوبین سخت بی تمکین بود (2132/1)

عقــــل جُزوی عقل استخراج نیست

جـــز پــذیرای فن و محتاج نیست (1294/4)



کوته نگر و مادی گراست:


هم مزاج خر«3» شُد ست این عقل پست

فکرش اینکه چون علف آرم بدست (1857/2)

عقـــل جُزوی کرکس آمد ای مُقــــل

پــــر او با جیفــه خواری مُتَّصل (4138/6)



دارای وهم و گمان و شک است:


عقل جزوی گاه چیره، گه نگـــون

عقـــل کلی آمن از رَیْبَ الَمنٌون (1145/3)

عقل جزوی آفتش وَهْم است و ظَنْ

زانکه در ظُلمات شد او را وَطَنْ (1558/3)



ناتوان در مهار شهوات و نفسانیات است:


عقلشـــان در نقل دنیا پیـــچ پیچ

فکـــــرشان در ترک شهـــوت هیــچ هیــچ

عقل سر تیزست لیکن پـــای سست

زانکه دل ویران شده ست و تن درست (120/6)

عقــل، ضد شهوت است ای پهلــوان

آنـــک شهـــوت می تنـــد عقلــش مخــوان

وَهْم خوانش آنک شهوت را گـداست

وَهْـــم قلب، نقدِ زرِ عقـــل هــاست (2300/4)

عقلِ تو دستور و مغلوبِ هــواسـت

در وجــــودت رهـــزنِ راهِ خداست (1245/4)



غلط بین و سطحی نگر است:


آن خطا دیدن ز ضعفِ عقل اوست

عقلِ کُل مغزست و عقلِ ما چو پوست (3743/1)

وَهْــم اُفتد در خطا و در غلـــط

عقـــــل باشــد در اِصـابت ها فقط (3570/3)



موجد کبرست و منکر عشق:


عقلِ جُزوی عشق را مُنْکـر بود

گر چه بنماید که صاحبِ سرّ بود (1982/1)


پس چه باشد عشق، دریای عدم در شکستـــه عقــل را آنجا قدم (4723/3)



با تعلیم و تجربه افزایش می یابد (عقل مکسبی):


عقــــل دو عقلست اول مَکسبی

که درآموزی چو در مکتب صَبی (1959/4)

از کتــاب و استاد و فکر و ذِکـر

از معــــانی وز علــــومِ خـوب و بِکــر

عقل تو افــزون شود بر دیگران

لیک تو باشی ز حفظِ آن گــران (1961/4)



عدم امکان راهیابی به حقیقت و کمال
:

ای بَبُــرده عقل، هدیه تا اِلْــــه

عقـل، آنجا کمترست از خاکِ راه (568/4)

عقلِ جُزوی، عقل استخراج نیست

جز پذیرایِ فَنّ و محتاج نیست (1295/4)

عقل چون جبرئیل گوید: احمـــدا

گـر یکی گامی نهم، سوزد مـرا (1066/1)



ترسان از اجل است:


عقل، لرزان از اجل، وان عشقِ شُوخ

سنگ، کی ترسد ز باران چون کُلوخ (4227/5)


ب- عقل کلی

منظور عقلی است که ممدوح است و مخصوص بندگان خاص و برگزیده خداوند است. این عقل ایمانی، که جهت گشایشِ راه حقیقت جوئی انسان و آشنائی او با جهان معناست، دارای خصوصیاتی به این شرح است.


بال پرواز است:


عقـــل باشد مرد را بال و پَــــری

چــون ندارد عقل، عقلِ رهبری (4075/6)



جوهر و مقصود شریعت است:

بس نکو گفت آن رسولِ خــوش جو از

ذرهّ ای عقلـــت بـــه از صُـــوم و نماز

زانک عقلت جوهرست این دو عَــرَض

این دو در تکمیل آن شد مُفْتَرض (455/5)


ضد شهوت است:


عقل، ضد شهوت است ای پهلوان

آنک شـــهوت می تَند عقلش مخوان (2302/4)

عقـل، نورانی و نیکو طالب است

نَفْسِ ظلمانی بر او چون غالب است (2557/3)



درست و بجا (عادلانه) قضاوت می کند:


عقلِ ایمانی چو شحنة عادل است

پاسبان و حاکمِ شهر دل است (1986/4)



کل عالم تجلی و صورت آن است:


این جهان، یک فکرت است از عقلِ کُل

عقل، چون شاهست و صورتها رُسُل (978/2)

کــــلِّ عالم، صورت عقل کُل اسـت

کوست بابای هر آنک اهل قُل است (3259/4)


غذای جان است:


مایده عقل است، نی نان و شِوی

نـورِ عقلت ای پسر، جـــان را غـــذی

نیست غیرِ نور، آدم را خُـوِرش

از جز آن، جان نیابد پَرورِش (1953/4)



آخربیـــــن است:


کاین هوا پر حرص و حالی بین بُوَد

عقـــل را اندیشــــه یُــــوم دیــن بُوَد

عقــــــل را دو دیده در پایان کــار

بهر آن گُل می کِشد او رنجِ خار (1259/4)



هم تراز دل و جان آدمی است:


عقل و دل ها، بی گمانی عَرشی اند

در حجاب از نورِ عَرشی می زییند (619/5)


عقــــلِ دیگر، بخشش یزدان بـود

چـشمــــة آن در میـــانِ جـــان بــــود


چون ز سینه، آبِ دانش جوش کـرد

نـه شود گَنده نه دیرینه نه زرد (1964/4)



از شک و تردید گذشته است:


عقل جُزوی، گاه چیره گه نگــــون

عقـــلِ کلی، آمن از رَیْبَ المَنون (1145/3)



10ـ گستره ای بس فراخ دارد:


تا چه عالمهاست در سودایِ عقــل

تا چه با پهناست این دریایِ عقل (1109/1)



11ـ چراغ راه شب و راهنمای نیکی و تمییز حق و باطل است:


عقل، دفترها کند یکسر سیــــاه

عقـــــلِ عقـــــل، آفـــاق دارد پُـــر ز ماه

از سیاهی وز سپیدی فارغ است

نور ماهَش بر دل و جان بازغست (2532/3)
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم شاید برای دوستمون جالب باشه



«جهت نیل به رستگاری آیا به عقل رو بیاوریم یا به دل؟»


( نوشته شده توسط رضا جوانروح )



در پاسخ به این پرسش، می بایستی به بررسی معنای عقل و دل از منظر مولانا پرداخت. بیان مولانا در باب «عقل» ظاهراً دوگانه و متناقض می نماید،‌ گاه عقل را سست و چوبین پای می گوید و گاهی نیز عقل را به نحوی می ستاید که گویی عقل، حقیقتِ نهانِ هستیِ جهان است.


عقـــلِ ابـــدالان چو پَّر جبرئیـــل

مــی پرد تــا ظِّل ســـدره میل، میل (4139/6)





هممزاج خر شُدست این عقلِ‌ پــست


فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)



به طور کلی مولانا از دو نوع عقل سخن می گوید: «عقلِ جُزوی» ـ «عقلِ کُلی» .اگر در مطالعة اندیشة مولانا و در مثنوی معنوی، این دو گونه عقل را از یکدیگر تمایز ندهیم، موجب سردرگمی و کژفهمی خواهیم شد.

الف ـ عقــــل جـــزوی


عقل جزوی یا عقل مادی گرا مذموم است، این همان عقلی است که سست و چوبین پا است و علم تقلیدی را نتیجه می دهد«1». این گونه از عقل، که جهت معاش انسانی است، از بدو تولد به انسان ودیعه داده می شود. این عقل دارای خصوصیاتی است از این قرار«2»:


سست و پست است:‌


هم مزاج خر شده است این عقلِ پست

فکرش اینکه چون علف آرم به دست (1857/2)

پـای استـدلالیان چوبیـــن بــــود

پـــای چوبین سخت بی تمکین بود (2132/1)

عقــــل جُزوی عقل استخراج نیست

جـــز پــذیرای فن و محتاج نیست (1294/4)



کوته نگر و مادی گراست:


هم مزاج خر«3» شُد ست این عقل پست

فکرش اینکه چون علف آرم بدست (1857/2)

عقـــل جُزوی کرکس آمد ای مُقــــل

پــــر او با جیفــه خواری مُتَّصل (4138/6)



دارای وهم و گمان و شک است:


عقل جزوی گاه چیره، گه نگـــون

عقـــل کلی آمن از رَیْبَ الَمنٌون (1145/3)

عقل جزوی آفتش وَهْم است و ظَنْ

زانکه در ظُلمات شد او را وَطَنْ (1558/3)



ناتوان در مهار شهوات و نفسانیات است:


عقلشـــان در نقل دنیا پیـــچ پیچ

فکـــــرشان در ترک شهـــوت هیــچ هیــچ

عقل سر تیزست لیکن پـــای سست

زانکه دل ویران شده ست و تن درست (120/6)

عقــل، ضد شهوت است ای پهلــوان

آنـــک شهـــوت می تنـــد عقلــش مخــوان

وَهْم خوانش آنک شهوت را گـداست

وَهْـــم قلب، نقدِ زرِ عقـــل هــاست (2300/4)

عقلِ تو دستور و مغلوبِ هــواسـت

در وجــــودت رهـــزنِ راهِ خداست (1245/4)



غلط بین و سطحی نگر است:


آن خطا دیدن ز ضعفِ عقل اوست

عقلِ کُل مغزست و عقلِ ما چو پوست (3743/1)

وَهْــم اُفتد در خطا و در غلـــط

عقـــــل باشــد در اِصـابت ها فقط (3570/3)



موجد کبرست و منکر عشق:


عقلِ جُزوی عشق را مُنْکـر بود

گر چه بنماید که صاحبِ سرّ بود (1982/1)


پس چه باشد عشق، دریای عدم در شکستـــه عقــل را آنجا قدم (4723/3)



با تعلیم و تجربه افزایش می یابد (عقل مکسبی):


عقــــل دو عقلست اول مَکسبی

که درآموزی چو در مکتب صَبی (1959/4)

از کتــاب و استاد و فکر و ذِکـر

از معــــانی وز علــــومِ خـوب و بِکــر

عقل تو افــزون شود بر دیگران

لیک تو باشی ز حفظِ آن گــران (1961/4)



عدم امکان راهیابی به حقیقت و کمال
:

ای بَبُــرده عقل، هدیه تا اِلْــــه

عقـل، آنجا کمترست از خاکِ راه (568/4)

عقلِ جُزوی، عقل استخراج نیست

جز پذیرایِ فَنّ و محتاج نیست (1295/4)

عقل چون جبرئیل گوید: احمـــدا

گـر یکی گامی نهم، سوزد مـرا (1066/1)



ترسان از اجل است:


عقل، لرزان از اجل، وان عشقِ شُوخ

سنگ، کی ترسد ز باران چون کُلوخ (4227/5)


ب- عقل کلی

منظور عقلی است که ممدوح است و مخصوص بندگان خاص و برگزیده خداوند است. این عقل ایمانی، که جهت گشایشِ راه حقیقت جوئی انسان و آشنائی او با جهان معناست، دارای خصوصیاتی به این شرح است.


بال پرواز است:


عقـــل باشد مرد را بال و پَــــری

چــون ندارد عقل، عقلِ رهبری (4075/6)



جوهر و مقصود شریعت است:

بس نکو گفت آن رسولِ خــوش جو از

ذرهّ ای عقلـــت بـــه از صُـــوم و نماز

زانک عقلت جوهرست این دو عَــرَض

این دو در تکمیل آن شد مُفْتَرض (455/5)


ضد شهوت است:


عقل، ضد شهوت است ای پهلوان

آنک شـــهوت می تَند عقلش مخوان (2302/4)

عقـل، نورانی و نیکو طالب است

نَفْسِ ظلمانی بر او چون غالب است (2557/3)



درست و بجا (عادلانه) قضاوت می کند:


عقلِ ایمانی چو شحنة عادل است

پاسبان و حاکمِ شهر دل است (1986/4)



کل عالم تجلی و صورت آن است:


این جهان، یک فکرت است از عقلِ کُل

عقل، چون شاهست و صورتها رُسُل (978/2)

کــــلِّ عالم، صورت عقل کُل اسـت

کوست بابای هر آنک اهل قُل است (3259/4)


غذای جان است:


مایده عقل است، نی نان و شِوی

نـورِ عقلت ای پسر، جـــان را غـــذی

نیست غیرِ نور، آدم را خُـوِرش

از جز آن، جان نیابد پَرورِش (1953/4)



آخربیـــــن است:


کاین هوا پر حرص و حالی بین بُوَد

عقـــل را اندیشــــه یُــــوم دیــن بُوَد

عقــــــل را دو دیده در پایان کــار

بهر آن گُل می کِشد او رنجِ خار (1259/4)



هم تراز دل و جان آدمی است:


عقل و دل ها، بی گمانی عَرشی اند

در حجاب از نورِ عَرشی می زییند (619/5)


عقــــلِ دیگر، بخشش یزدان بـود

چـشمــــة آن در میـــانِ جـــان بــــود


چون ز سینه، آبِ دانش جوش کـرد

نـه شود گَنده نه دیرینه نه زرد (1964/4)



از شک و تردید گذشته است:


عقل جُزوی، گاه چیره گه نگــــون

عقـــلِ کلی، آمن از رَیْبَ المَنون (1145/3)



10ـ گستره ای بس فراخ دارد:


تا چه عالمهاست در سودایِ عقــل

تا چه با پهناست این دریایِ عقل (1109/1)



11ـ چراغ راه شب و راهنمای نیکی و تمییز حق و باطل است:


عقل، دفترها کند یکسر سیــــاه

عقـــــلِ عقـــــل، آفـــاق دارد پُـــر ز ماه

از سیاهی وز سپیدی فارغ است

نور ماهَش بر دل و جان بازغست (2532/3)
بله.....
طرف کلا قانع شد....
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
آقا تعمیم ندین
منمکه میخوام برگردم به 10 سال پیش

ولی نه من میخوام برگردم به5 سال پیش
.
:w39: منو مسخره می کنی پسر بد؟؟؟
.
:question:
.
:lol:
.
به جمله ی آخرم دقت کن... کیه که دلش نخواد برگرده و اشتباهاتشو جبران کنه....؟؟
اما من هربار این فکر میاد تو ذهنم به خودم می گم نباید با این فکرا امروزمو خراب کنم... امروزی که 10سال بعد می شه 10 سال پیش.... اونوقت 10 سال بعد نمی گم کاش برگردم 10 سال قبلتر...:confused:
.
:w22:
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان انرژی مثبت بدی تا این امتحانات تموم شه
هرچند هیچ اعتقادی نمیتونم به این انرژی و.. پیدا کنم
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
.

به جمله ی آخرم دقت کن... کیه که دلش نخواد برگرده و اشتباهاتشو جبران کنه....؟؟
اما من هربار این فکر میاد تو ذهنم به خودم می گم نباید با این فکرا امروزمو خراب کنم... امروزی که 10سال بعد می شه 10 سال پیش.... اونوقت 10 سال بعد نمی گم کاش برگردم 10 سال قبلتر...:confused:
.
:w22:


موافقم........................
اندیشیدن به گذشته ......... فقط برای عبرت و تجربه گرفتن خوبه................
وگر نه حسرت خوردن براش جز از بین بردن امروزمون هیچ فایده ی دیگه ای نداره...............

ما نمی تونیم به گذشته برگردیم........................
ولی میتونیم امروز کاری کنیم تا فردایی که به این گذشته اندیشیدیم......حسرت شو نخوریم و پشیمون نباشیم.
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زندگی را فقط برای یک لحظه ببین تا از آن لذت ببری..........................
 
آخرین ویرایش:

mi.ab.kr.ir

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
تو رو خدا ببين يك روز نميومدم
غوغا كردين
از همه بخاطر اينكه به فكرم هستيد ممنون
 

mi.ab.kr.ir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در ضمن منكه دپرس نيستم
فقط يك خورده گيجم
يك خورده نا اميد
تصميم هم نمي تونم بگيرم
مطالبي هم تو تاپيك گذاشتين خيلي خيلي جالب و مفيد بود
يك كم چاشني دعا واشسه منو بهش اضافه كنيد ديگه عاليه عالي ميشه
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط یک چیزو همیشه یادمون باشه:
دوصد گفته چون نیم کردار نیست
.
امروز رو به فردا و فردا رو به هفته ی بعد موکول نکنیم... معلوم نیست هفته ی بعدی اصلا باشه....
همین امروز زندگی کنیم... همین امروز حرکت کنیم... همین امروز عمل کنیم
.
هدف و عمل!
 

|PlaNeT|

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نکته های امشب :


1. تنها کسی که باید عوض شود خودتانید، خودتان که عوض شدید همه اوضاع و شرایط پیرامونتان نیز عوض می شوند، مردم نیز تغییر می کنند.

2. خود خواهی راه ها را مسدود و خیرو خوشی را دور می کند، حال آن که هر اندیشه مهر آمیز عاری از خود خواهی نطفه موفقیت را در خود می پروراند.

3. حمد و سنا درها و دوازه ها را می گشاید، زیرا امید و انتظار همواره پیروز می شود.
 

Similar threads

بالا