درهم

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز

تمام تنم می لرزد ...

از زخم هایی که خورده ام ...

من از دست رفته ام ...

شکسته ام ...

می فهمی ؟

به انتهای بودنم رسیده ام ...

اما ؛

اشک نمی ریزم ...

پنهان شده ام ؛
پشت لبخندی که درد می کند ...




تاریکی اتاقم شکسته می شود ...

با نوری ضعیف ...

لرزشی روی میز کنار تختم می افتد ...

از این صدا متنفر بودم ...

اما ؛

چشم هایم را میمالم ...

"New Message"

تا لود شود ...

آرزو میکنم ؛

ای کاش تو باشی ...

سکوت می کنم ؛

آرزوی بی جایی بود !





دوری و دوستی ...
دوری و دوستی ...


به درد همین وقت ها میخورد !


که هزار آرزو در سر داری ...


و من ؛


در هیچ کدامشان ...

جایی ندارم !!!





تنفس مصنوعی ...
به خاطر من بخند ...


حتی به دروغ ...!


گاهی ؛


باید به کسی ...


تنفس مصنوعی داد ...



برای فراموش نکردنت ...
برای فراموش نکردنت ...

همیشه عکس ات را ؛

در آغوش دارم ...

برای فراموش كردنم ...

چندنفر را ؟

در آغوش ات گرفته ای ...




حسرت نوازش ...
خارپشتی شده‌ام ...

که ؛

تیغ‌‌ هایش ...

دنیای امنی برایش ساخته ...


اما ؛

حسرت نوازشی عاشقانه ...

تا ابد ؛

بر دلش مانده است..!!!














 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنهایی بد است ...

تنهایی بد است ...


اما ؛

بد تر از آن ...

این است ؛

که بخواهی ...

تنهایی ات را ...

با آدم های مجازی پر کنی ...


آدم هایی که ؛

بود و نبودشان ...


به روشن یا خاموش بودن ؛

یک چراغ بستگی دارد ...



حماقت شیرین ...
فقط باش ...

همین که هستی کافیست ...!

دور از من ...

بدون من ...

چه فرقی میکند ..؟

گل میخری ...!

خوب است ...

برای من نیست ..؟

نباشد ...!

همین که لباسهایمان ؛

زیر یک آفتاب خشک می شود ...

کافیست ...




دلخوشم هنوز ؛

به این حماقت شیرین ...








 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تفاوتهای مردان و زنان در عرصه زندگی و فکر


مرد از راه می رسه
ناراحت و عبوس
زن:چی شده؟
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
زن اما “می فهمه”مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه
دوست زن پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره )
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
“می خواست تنها باشه”
…………………………………………………………………….
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد:چی شده؟
زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم “نمی فهمه”زن دروغ میگه.
تلفن زنگ می زنه
دوست مرد پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!
زن داغون می شه
“نمی خواست تنها باشه”
……………………………………
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
به نام خدا​
دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم​
گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.​
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر​
بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش​
می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.​
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه​
برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه گفت: “دخترم! خجالت نکش، بیا جلو​
خودت شکلاتهاتو بردار”​
دخترک پاسخ داد: “عمو! نمی‌خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی‌شه شما بهم بدین؟ “​
بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟​
و دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!​
————–​
داشتم فکر میکردم حواسمون به‌اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم​
و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره​
امام صادق علیه السلام در دعایی می‌فرماید:​
یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ​
أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه‏​
ای عطا کننده‌ی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر​
دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.​
کافی، ج ۲، ص
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در این هیاهوی روزهای زن، مردهای نازینین مظلومانه در گوشه ای فعالیت خود را دوچندان میکنند تا شاید مهر بیشتری را به خانه و خانواده خود ارزانی دارند

خالی از لطف ندیدم تا مطلبی را در همین زمینه ارسال کنم

پیشاپیش روز پدر کرامی باد
یک وقت هایی فکر میکنم مرد بودن چقدر می تواند غمگین باشد. هیچ کس از دنیای مردانه نمی گوید. هیچ کس از حقوق مردان دفاع نمیکند. هیچ انجمنی با پسوند «… مردان» خاص نمیشود. مرد ها نمادی مثل رنگ صورتی ندارند. این روزها همه یک بلند گو دست گرفته اند و از حقوق و دردها و دنیای زنان می گویند. در حالی که حق و درد و دنیای هر زنی یکی از همین مردها است. یکی از همین مردهایی که دوستمان دارند. وقتی میخواهند حرف خاصی بزنند هول می شوند. حتی همان مرد هایی که دوستمان داشتند ولی رفتند…
یکی از همین مرد های همیشه خسته. از همین هایی که از ۱۸ سالگی دویدن را شروع میکنند. و مدام باید عقب باشند. مدام باید حرص رسیدن به چیزی را بخورند. سربازی، کار، در آمد، تحصیل… همه از مرد ها همه توقعی دارند. باید تحصیل کرده باشند. پولدار، خوشتیپ، قد بلند، خوش اخلاق، قوی… و خدا نکند یکی از اینها نباشند…
ما هم برای خودمان خوشیم! مثلن از مردی که صبح تا شب دارد برای در آمد بیشتر برای فراهم کردن یک زندگی خوب برای ما که عشقشان باشیم به قولی سگ دو می زند، توقع داریم که شبش بیاید زیر پنجره مان ویالون بزند و از مردی که زیر پنجره مان ویالون می زند توقع داریم که عضو ارشد هیات مدیره ی شرکت واردات رادیاتور باشد. توقع داریم همزمان دوستمان داشته باشند، زندگی مان را تامین کنند، صبور باشند و دلداریمان بدهند، خوب کار کنند و همیشه بوی خوب بدهند و زود به زود سلمانی بروند و غذاهای بد مزه مارا با اشتیاق بخورند و با ما مهمانی هایی که دوست داریم بیایند و هر کسی را که ما دوست داریم دوست داشته باشند و دوست های دوران مجردیشان را فراموش کنند و نان استاپ توی جمع قربان صدقه مان بروند و هیچ زن زیباتری را اصلن نبینند و حتی یک نخ هم سیگار نکشند!
مرد ها دنیای غمگین صبورانه ای دارند. بیایید قبول کنیم. مرد ها صبرشان از ما بیشتر است. وقت هایی که داد میزنند وقت هایی هم که توی خیابان دست به یقه می شوند وقت هایی که چکشان پاس نمیشود وقت هایی که جواب اس ام اس شب به خیر را نمیدهند وقت هایی که عرق کرده اند وقت هایی که کفششان کثیف است تمام این وقت ها خسته اند و کمی غمگین. و ما موجودات کوچک شگفت انگیز غرغروی بی طاقت را دوست دارند. دوستمان دارند و ما همیشه فکر میکنیم که نکند من را برای خودم نمیخواهد برای زیبایی ام میخواهد، نکند من را برای شب هایش میخواهد؟ نکند من را برای چال روی لپم میخواهد؟ در حالی که دوستمان دارند؛ ساده و منطقی… مرد ها همه دنیایشان همین طوری است. ساده و منطقی… درست بر عکس دنیای ما.
بیایید بس کنیم. بیایید میکرفون ها و تابلو های اعتراضیمان را کنار بگذاریم. من فکر میکنم مرد ها، واقعن مرد ها، انقدر ها که داریم نشان میدهیم بد نیستند. مردها احتمالن دلشان زنی میخواهد که کنارش آرامش داشته باشند. فقط همین. کمی آرامش در ازای همه فشار ها و استرس هایی که برای خوشبخت کردن ما تحمل میکنند. کمی آرامش در ازای قصر رویایی که ما طلب میکنیم… بر خلاف زندگی پر دغدغه ای که دارند، تعریف مردها از خوشبختی خیلی ساده است
نویسنده : خانم الهام امیری
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است. ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود. بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، “چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد.”
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید، “چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟”
پسرک پاسخ داد، “من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم.”
ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند. هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.
 

nazaninfatemeh

عضو جدید
تفاوتهای مردان و زنان در عرصه زندگی و فکر


مرد از راه می رسه
ناراحت و عبوس
زن:چی شده؟
مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش)
زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو!
مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه لبخند می زنه
زن اما “می فهمه”مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست
تلفن زنگ می زنه
دوست زن پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(مرد در دلش خدا خدا می کنه که زن زودتر بره )
زن خطاب به دوستش: متاسفم عزیزم.جدا متاسفم که بدقولی می کنم.شوهرم ناراحته و نمی تونم تنهاش بذارم!
مرد داغون می شه
“می خواست تنها باشه”
…………………………………………………………………….
مرد از راه می رسه
زن ناراحت و عبوسه
مرد:چی شده؟
زن:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که شوهرش برای فهمیدن مساله اصرار کنه و نازشو بکشه)
مرد حرف زن رو باور می کنه و می ره پی کارش
زن برای اینکه اثبات کنه دروغ می گه دو قطره اشک می ریزه
مرد اما باز هم “نمی فهمه”زن دروغ میگه.
تلفن زنگ می زنه
دوست مرد پشت خطه
ازش می خواد حاضر شه تا با هم برن استخر. از صبح قرارشو گذاشتن
(زن در دلش خدا خدا می کنه که مرد نره )
مرد خطاب به دوستش: الان راه می افتم!
زن داغون می شه
“نمی خواست تنها باشه”
……………………………………

خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
قشنگ بود
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سوره عشق ...
خدايا ... نام سوره اي به نام عشق در قرآن خالي ست كه اين گونه آغاز شود، قسم به روزي كه دلت را مي شكنند وجز خدايت مرهمي نخواهي يافت... (دكترشريعتي)




پادشاهی


پادشاهی، حکیمان را فرا خواند و گفت: مرا چیزی بیاموزید که اگر بسیار غمگین باشم، در آن نگاه کنم و غم دل از بین برود و اگر بسیار شاد باشم، در آن نگاه کنم و فریفته روزگار نگردم. حکیمان مدتی مشورت کردند و سرانجام، نگینی بر انگشتری او ساختند که روی آن نوشته شده بود: این نیز بگذرد



الاغ و امید


کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد. کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
پس برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد، کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و مرگ تدریجی او باعث عذابش نشود.
مردم با سطل روی سر الاغ خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاک های روی بدنش را می تکاند و زیر پایش می ریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد، سعی می کرد روی خاک ها بایستد.
روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و در حیرت کشاورز و روستائیان از چاه بیرون آمد …
نتیجه اخلاقی : مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: اول اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند و دوم اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود!




به این لطیفه چند بار میخندید؟
به این لطیفه چند بار میخندید؟پیری برای جمعی سخن میراند.
لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند.
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید






 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خانه های قدیمی را دوست دارم
تاریخ در آنها به زیبایی در حرکت است
همه چیز عمر دارد
حرف دارد
برکت دارد
تکنولوژی آن ها را له نکرده
یاغی گری ها ی مدرن تغییرشان نداده
هنوز حیاط هست
حوض است
کوزه هست
قناری می خواند
ماهی شنا می کند
دیوارهای اتاق های کوچک
مهمان جمعیتی زیاد است
سفره ها گسترده اند
نه دو نفره
نه چهار نفره
صدای پیرها شنیده می شود
حضورشان برکت خانه است
کوزه ها مملو از ترشی
دیگ کوچک مفهومی ندارد
نذری پزان به راه
همسایه حق به گردن دارد
دست ها صدا دارد
درختان نفس می کشند
باغچه هنوز آرزو نشده
زیرزمین انباری نیست
حیاط را بالکن نمی خوانند
پنجره فقط در نقاشی ها نیست
باران در خانه می بارد
ایوان زیر حصیر
چایی همیشه دم است
روی سماور
توی قوری
در خانه همیشه باز است
مهمانی ها دلیل و برهان نمی خواهد
غذاها ساده و خانگی است
بویش نیازی به هود ندارد
عطرش تا هفت خانه می رود
کسی نان خشکه ندارد
نان برکت سفره است
مهمان ناخوانده آب خورشت را زیاد می کند
دلخوری ها مشاوره نمی خواهد
دوستی ها حساب و کتاب ندارد
سلام ها اینقدر معنا ندارد
سلام گرگی وجود ندارد
افسردگی بیماری نایابی است
گلدان ها در خانه اسیر نیستند
درخت یاس هنوز هست
بوی یاس از شیشه های عطر نمی آید
دست پدر همیشه پر است
خانه همیشه شسته
خاک اینجا نمی ماند
همه چیز زنده است
حتی اگر آن خانه
سال های سال متروکه مانده باشد
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
جملات زیبا و کوتاه از حسین پناهی دژکوه شاعر و نویسنده وکارگردان و بازیگر ایرانی که در ۱۴ مرداد ۱۳۸۳ و در سن ۴۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت و در قبرستان شهر سوق به وصیت خود ایشان فقط به خاطر اینکه مادرش در آنجا دفن شده‌است، به خاک سپرده شد.

*
اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!
*
می دانی ... !؟ به رویت نیاوردم ... !
از همان زمانی که جای " تو " به " من " گفتی : " شما "
فهمیدم
پای " او " در میان است ...
*
این روزها به جای" شرافت" از انسان ها
فقط" شر" و " آفت" می بینی !
می‌دونی"بهشت" کجاست ؟
یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب !
بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...
*
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
*
راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب
*
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
*
وقتی کسی اندازت نیست
دست بـه اندازه ی خودت نزن...
*
این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،
بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا
*
بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان
بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو......
*
ماندن به پای کسی که دوستش داری
قشنگ ترین اسارت زندگی است !
*
من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...
یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم
ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...
و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم!!!!
*
می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما
بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...
*
مگه اشک چقدر وزن داره...؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم..
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آیا میدانید...!

آیا میدانید: قطر شاهرگ گردن ۶ میلیمتر میباشد .

آیا میدانید: فقط ۳درصد کشور ترکیه در اروپا قرار دارد .

آیا میدانید: شترمرغ در ۳ دقیقه ۹۵ لیتر آب می خورد .

آیا میدانید: چشم جغد ۸۰ بار از چشم انسان قوی تر است.

آیا میدانید: زبان مردم �#1576;وگاندا�در �#1575;وگاندا�، �#1604;وگاندا�است .

آیا میدانید: حدوداً ۱۷۰۰ لیس لازم است تا یک آبنبات تمام شود.

آیا میدانید: کشور ایالات متحدهٔ آمریکا دارای زبان رسمی نیست .

آیا میدانید: هر چروک ایجاد شده در ابرو نتیجه ۲۰۰۰۰۰ اخم است .

آیا میدانید: دندان تنها بخش از بدن انسان است که ترمیم نمی شود.

آیا میدانید: در هر یک گرم خاک، حدود ۱۰ میلیون باکتری زندگی می کند.

آیا میدانید: استرس باعث می شود، مرغ ها پرهای خود را از دست بدهند.

آیا میدانید: گیر کردن اعصاب بین استخوانها باعث خواب رفتن دست و پا میشود .

آیا میدانید: تعداد مرغ ها در سراسر جهان تقریبا با جمعیت انسان مساوی است .

آیا میدانید: اگر آرنج کسی که حواسش نیست را بلیسید، چیزی حس نخواهد کرد .

آیا میدانید: که ذهن ناخودآگاه شما ٣٠٠٠٠ بار قدرتمندتر از ذهن خودآگاه شما است .

ایا میدانید: بدن انسان از ۱۱۲ عنصر که طبیعت را تشکیل داده اند تشکیل شده است .

آیا میدانید: اگر برعکس بایستید و سرتان روی زمین باشد باز هم غذا وارد معده می شود .

آیا میدانید: ساختمان عملکرد دست وال، سگ، پرندگان (بال ها) و انسان دقیقاً مشابه است .

آیا میدانید: مرغ ها برای تخمگزاری احتیاجی به خروس ندارند خروس فقط برای بارور کردن تخم است .

آیا میدانید: اگر یک سوسک انسان را لمس کند سریعاً به یک جای امن می‌رود و خودش را تمیز می‌کند!

آیا میدانید: ۵۵درصدسوانح هوایی در زمان نشستن هواپیماو۳۰درصد در هنگام برخاستن هواپیما رخ می دهد .

آیا میدانید: که رودی در کامبوج شش ماه سال ازشمال به جنوب و شش ماه دیگر سال از جنوب به شمال جریان دارد .

آیا میدانید: نوعی ماهی وجود دارد که با کمک باله هایش به سطح می آید و ۹۰ ثانیه در هوا پرواز می کند و به شکار طعمه خود می پردازند.
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
سلامتی دختری که:
وقتی که یه پسر رو میبینه سرشو


میندازه پایین ومیگه :

هرچقدر هم که خوشکل باشی انگشت


کوچیکه ی عشقم نمیشی.

سلامتی دختری که:

وقتی تو خیابون یه ماشین مدل بالابهش بوق


میزنه نگاهش نمیکنه ومیگه

اگه ۷۲۰هم داشته باشی چرخ

موتورعشقم نمیشی

 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
روش های پیدا کردن خواستگار (طنز)

1)روش جزوه ای(مخصوص دانشجویان): در این روش شما در راه پله دانشگاه کمین کرده و مقداری برگه دستتون میگیرید و سوژه مورد نظر رو مد نظر گرفته,در این هنگام برخورد شدیدی با طرف کرده و برگه ها پخش زمین میشود و شادوماد خم میشه برگه ها رو جمع کنه و ی دل نه صد دل زیرچشی عاشق شما میشهشانس های ازدواج : دکترx, مهندس y, من و....(کمترین احتمال)2)روش اشرف خانومی: در این روش شما به همراه اشرف خانوم و دوستان دم در نشسته و سبزی پاک میکنید, کلم خورد کرده و سرکه اضافه میکنید,پس از چند روز آنها شما را عروس گلم صدا کرده و صاحب خواستگار میشوید.شانسهای ازدواج: رضا کچل, اکبر قصاب, علی مکانیک, موری عقرب, بهزاد کلاغ من و....3)روش پلاستیکی: در این روش شما برای خرید میوه و سبزی به بیرون رفته و کلی پلاستیک در دست خود هنگام برگشت دارید, در این هنگام یهو یکی میگه آبجی بذار کمکت کنم و ی دل نه صد دل از سر تا ته کوچه عاشقتون میشهشانسهای ازدواج: فردین, بهروز وثوق, داداش کایکو, ملوان زبل, من و...4)روش جاده ای: در این روش لاستیک ماشین خود را پنچر کرده و کنار جاده ایستاده تا فرد مورد نظر پیداش شه بیاد کمکتون,اگه ازطرف خوشتون نیومد با اخم میگید مرسی شوهرم الان میاد عوض میکنه و یارو میره,اگ از طرف خوشتون اومد ی کلمه میگید:آخه لباستون کثیف میشه.طرف ی دل نه صد دل با این ی کلمه عاشقتون میشه.شانسهای ازدواج: در این روش شما با چهره های مختلف امکان روبرو شدن دارید اما نترسید, از قبیل:اکبر دماغ, چنگیز سیبیل, وحید گوجه, علی بربری, حسن خوشگله, سعید خیار, مجید کله, ممد گلخار, داود مایتابه, من و....5)روش شماره ای: در این روش شما در خیابون به پسرها آمار داده و شماره میگیرید,که من این روش رو توصیه نمی کنمشانسهای ازدواج: مجید کله, محسن پپه, حمید خیارشور, رضا کره, کریم ببعی, مهران ببو, ناصر کلم و من و.....6)روش کوهی: در این روش شما به کوه رفته و بلند فریاد زده "من شیرینم" کجایی پس؟شانسهای ازدواج: فرهاد تیشه باز (که جدیدا معتاد شده بهش میگن فرهاد شیشه باز)! خسرو پرویزززززز (که الان آدم شده فامیلیشو گذاشته پرویز اما ما قبلا تو محل خسرو مگس صداش میکردیم), من و...7)روش اینترنتی: در این روش شما باید به خواستگاری این اشخاص بروید
شانسهای ازدواج: دوست خوبم گوگل گوگولی(بچه گوگوش و بروسلی), استاد خوبم یاهو یابوزاده, من و....
8)روش سوسی(سوسولی): در این روش شما مانتو مشکی, شال صورتی, کفش صورتی, لاک صورتی و...باید استفاده کنید.شانسهای ازدواج: مانی پنکیک, ساسی چش قشنگ, امیر خط چش, کامی فر مژه, سامی نمکی, پلنگ صورتی, من و...9)روش شگفت انگیز: در این روش شما از شارژ شگفت انگیز ایرانسل استفاده کرده و در قرعه کشی ایرانسل برنده یک دستگاه پورشه میشوید و صاحب میلیونها خواستگار می شوید !شانسهای ازدواج:هرکی که فکرشو کنی به جز من!چون تا الان اگه قرار بود زنم بشی تو 8تای قبلی شده بودی نه الان که ماشین داری, لیاقت منو نداری !
هدف: شوخی با دوستای گلم,چه پسر چه دختر
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مسابقه فقط برای دختر ها هر کی این رو پاش کرد یک کارت شارژ برنده


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من همیشه میخوام با جدیت خاصی روزه بگیرم
و این کار رو هم میکنم
ولی یه ندایی درونم میره خودش غذا میخوره :|
.
.
.
در روز معمولی:
اولی :به اذان چه قدر مونده؟
دومی :من چه بدونم!
در ماه رمضان:
اولی :به اذان چی قدر مونده؟
دومی :۳ ساعت و ۱۶ دقیقه و ۱۹ ثانیه و ۳۵ صدم ثانیه!
.
.
.
روزه داران گرامی، لطفا یک لیوان آب هویج بستنی را تصور بفرمائید
عرض دیگه ای ندارم، موفق و موید باشید !
.
.
.
آمد آن ماهی که نامش رمضان است
معده از آمدنش شدیدا نگران است !
.
.
.
خدایا یک ماه روزه میگیریم تا هال فقرا رو درک کنیم
یک ماهم کلی پول بده تا هال اغنیا رو درک کنیم !
.
.
.
درسته که ما روزه نمیگیریم
ولی دیگه اینقدر هم کافر نیستیم که اگه واسه افطاری جایی دعوت شدیم نریم !
منتظر تماس سبز شما هستیم !
.
.
.
روزه دار گرامی ، ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما
جهت رفاه حال اطرافیان و حتی حیوانات لطفا موقع سحر
۵-۶ بار مسواک بزنید !
با تشکر
.
.
.
آقا شله زرد ما چی‌ شد پس ؟
ماه رمضون داره تموم می‌شه
طرح یاد اوری به منظور پخش نذورات !
.
.
.
روایت داریم تو جهنم ۲۰ دقیقه مونده به افطار ساعتا وایمیسته !
.
.
.
یه ندایی درون شکمم می‌گه خیلی مونده تا اذان اذان اذان اذان اذان
اون اکو هم بخاطر خالی بودن شکمه !
.
.
.
ما فردا شب واسه افطار میایم خونتون
(ستادایجاد رعب و وحشت درماه رمضان) !
.
.
.
قدیما :هرکی روزه نبود باید می رفت یه گوشه ای یه چیزی میخورد بقیه نبیننش
الان : هر کی روزه است باید بره یه گوشه مزاحم غذا خوردن بقیه نشه!
.
.
.
آیا می دانستید
مستحب است قبل از افطار دعای جوشن کبیر بخوانیم !؟
.
.
.
مامان حیف نون بهش میگه پاشو سحره
جیف نون هم بیدار میشه
و به خوبی و خوشی سحری میخوره !
شما مشکلی داری !؟
.
.
.
روزه داران عزیز تا پایان ماه مبارک رمضان فقط ۲۹ روز باقی است !
.
.
.
پیامک خنده دار ماه رمضان
جمله عاشقانه غضنفر به نامزدش
دوستت دارم به اندازه همه اذون های مغرب ماه رمضون !
.
.
.
پیامبر اسلام فرمود هرکه روزه دار مومنی را افطار دهد ثواب ۱۰۰ حج بر او نوشته میشود
همچنان منتظر تماس شما هستیم !
.
.
.
برای خیلی ها ماه رمضان سی روز تمرین بازیگری در پیشگاه خداوند است !
.
.
.
یادتونه بچه بودیم تو مدرسه میگفتیم کیا روزن؟
واسه اثباتش زبونمون رو نشون میدادیم اگه سفید بود مورد قبول واقع میشد
.
.
.
روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آری افطار رطب در رمضان مستحب است !
.
.
.
در این شبهای عزیز و با برکت سر سفره افطار دستاتو بالا ببر و
برای رضای خدا همون جا نگهدار تا بقیه هم یه لقمه بخورن !
.
.
.
آخ یه لیوان شربت آب لیمو حال میده الان !
(ستاد افزایش اجر معنوی روزه داران )
.
.
.
خسته در حبس زمینم ، ماه من یادم کن
به نگاهی ، به پیامی ، سخنی شادم کن !
در این بیت شاعر چون روزه بوده ، فحش بد نداده بهت
وگرنه میخواسته بگه آخه گوسفند چندتا اس ام اس بده
تا افطار وقت بگذرونیم !
.
.
.
خدایا تو این ماه رمضونیه که ما گناه نمیکنیم
این دوتا فرشته رو شونه هامونم بیکارن
قربونت بگو یکم شونه هامو ماساژ بدن ، مرسی !
.
.
.
حلول ماه زولبیا بامیه!
ماه از زیر کار در رفتن به بهانه نیایش!
ماه خوردن ۴ وعده در ۲ وعده!
و ماه میهمانی خدا تو خونه های بنده خدا مبارک!
.
.
.
تابلو هلال احمر رو به غضنفر نشون میدن
میگن معنی این تو جاده چیه؟
میگه به ماه مبارک رمضان نزدیک میشوی !
.
.
.
آخرین خبر:
به دلیل استقبال بی نظیر شما مسلمانان عزیز
زمان اذان مغرب یک ساعت تمدید شد!گ
.
.
.
ای کسانیکه روزه نمیگیرید… حداقل افطار کنید…!
چون از قدیم گویند کار را آن کرد که تمام کرد!
.
.
.
هرچند که روزه است حاجی رمضان
تا خرخره می خورد حقوق دگران
یک ذره غبار اگر رود توی گلوش
از بابت روزه می شود دل نگران !
.
.
.
ماه رمضان بر تو ای دوست گلم که دم افطاری تخته گاز داری میری خونه مبارک باد !
جمعیت مبارزه با سوء تغذیه شدید !
.
.
.
باز ماه رمضان آمدست و روزه / رایگان گشت بلیط اتوبوس و موزه
باز در بند شدند لات و ابلیس و هبل / باز بلبل به چمن می فروشد غمزه
بعد افطار دلت گرد و قلمبه گردد / بس که خوردی کباب جوجه یکروزه
.
.
.
فرا رسیدن ماه زولبیا و بامیه
بیخوابی شبانه ، گرسنگی روزانه ، روز شماری ماهانه
پرخوری سحرانه ، افطاری شاهانه
و توقع آمرزش سالانه !
مبارک !
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ای که تو گفتی به اسم من کسی رو نداریدیگه آدم شدی و به من نیازی نداری
فکر نکن دنیا همین طور میمونه به کام تو
من که رفتم ، خط زدم ، خط سیاه رو نام تو
چی خیال کردی منو ول کردی تو دستای باد
چطوری دلت اومد عشق مونو بردی ز یاد
مگه تو بویی نبردی از مرام و معرفت
رفتی و منو فوختی به غریبه عاقبت
میخوام این فکر تورو از تو سرم بیرون کنم
خونه ای که ساخته بودیم توی دل ویرون کنم
میدونم یه روز میشه میای سر حرفای من
اما اون رور دیگه دیره ، تو دیگه مردی واسه من
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
جای قول و قرارهایمان امن است ، زیر پاهای تو !
::
::
تو روزگار رفته ببین چی سهم ما شد . . .
از عاشقی تباهی !
از
زندگی مصیبت !
از دوستی شکست و از سادگی خیانت . . .
::
::
خائن بودن که راحته !
یه کار سخت تر مثلِ وفادار بودن و امتحان کن . . . !
::
::
اینجا زمین است ، زمین گرد است !
تویی که مرا دور زدی ….. فردا به خودم خواهی رسید !
حال و روزت دیدنیست….
::
::
این روزها از حوالیِ تو ، بوهایی به مشامم می رسد
نکند بوی خیانت جایش را به عطر خوشت داده باشد …
::
::
برای خیانت ، هزار راه هست !
اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست !

به تو که فکر می کنم
بی اختیار
به حماقت خود لبخند می زنم
سیاه لشکری بودم
در عشق تو
و فکر می کردم بازیگر نقش اولم …
افسوس…


::
::
حداقل اگر خیانت کردی و رفتی ، آنقدر انسان باش که بگی خیانت کردم ! نگو تو بد بودی !



 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خیانت واژه ای آشنا بود برای تو
اما من
وفادار بودم به دستان خائنت
به چشمان ناپاکت
وفادار به تن فاحشه ات
به قلب هزار دروازه ات
و اندوه نتیجه آن همه وفاداریست
خیانت شده تصویر تو در ذهن من
کاش وفاداری را می آموختی
صداقت را می آموختی
تنهایی را همچون من لمس می کردی
اما برای تو
خیانت وازه ای آشنا بودخیانت واژه ای آشنا بود برای تو
اما من
وفادار بودم به دستان خائنت
به چشمان ناپاکت
وفادار به تن فاحشه ات
به قلب هزار دروازه ات
و اندوه نتیجه آن همه وفاداریست
خیانت شده تصویر تو در ذهن من
کاش وفاداری را می آموختی
صداقت را می آموختی
تنهایی را همچون من لمس می کردی
اما برای تو
خیانت وازه ای آشنا بود
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مامانم میگه پسرم همینجوری که نشستی پا اینترنت
این تخم مرغارم بزار زیرت جوجه شن…
احساس مسئولیت که نداری حداقل حس پدری رو تجربه کن !
.
.
.

همون وقتی که ترجیح داده شد به جای تابلوی ” از سرعت خود بکاهید “
از سرعت گیر استفاده بشه
بشر فهمیده بود که به شعورش امیدی نیست .
.
.
.

آدم بی گناه تا پای چوبه دار میره اما آدم گناهکار تا اونجا هم نمیره !





 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !
دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست
———————————————————————————————-
[h=5]مرد ثروتمندی به کشیشی می گوید:
نمی دانم چرا مردم مرا خسیس می پندارند.
کشیش گفت:
بگذار حکایت کوتاهی از یک گاو و یک خوک برایت نقل کنم.[/h] [h=5]خوک روزی به گاو گفت: مردم از طبیعت آرام و چشمان حزن انگیز تو به نیکی سخن می گویند و تصور می کنند تو خیلی بخشنده هستی. زیرا هر روز برایشان شیر و سرشیر می دهی. اما در مورد من چی؟ من همه چیز خودم را به آنها می دهم از گوشت ران گرفته تا سینه ام را. حتی از موی بدن من برس کفش و ماهوت پاک کن درست می کنند. با وجود این کسی از من خوشش نمی آید. علتش چیست؟
می دانی جواب گاو چه بود؟
جوابش این بود:
شاید علتش این باشد که
“هر چه من می دهم در زمان حیاتم می دهم”

[/h]
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


یکی از اساتید دانشگاه شهید بهشتی خاطره جالبی را که مربوط به سالها پیش بود نقل میکرد:



“چندین سال قبل برای تحصیل در دانشگاه سانتا کلارا کالیفرنیا، وارد ایالات متحده شده بودم،
سه چهار ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود که یک کار گروهی برای دانشجویان تعیین شد که در گروه های پنج شش نفری با برنامه زمانی مشخصی باید انجام میشد.
دقیقا یادمه از دختر آمریکایی که درست توی نیمکت بغلیم مینشست و اسمش کاترینا بود پرسیدم که برای این کار گروهی تصمیمش چیه؟
گفت اول باید برنامه زمانی رو ببینه، ظاهرا برنامه دست یکی از دانشجوها به اسم فیلیپ بود.
پرسیدم فیلیپ رو میشناسی؟
کاترینا گفت آره، همون پسری که موهای بلوند قشنگی داره و ردیف جلو میشینه!
گفتم نمیدونم کیو میگی!
گفت همون پسر خوش تیپ که معمولا پیراهن و شلوار روشن شیکی تنش میکنه!
گفتم نمیدونم منظورت کیه؟
گفت همون پسری که کیف وکفشش همیشه ست هست باهم!
بازم نفهمیدم منظورش کی بود!
اونجا بود که کاترینا تون صداشو یکم پایین آورد و گفت فیلیپ دیگه، همون پسر مهربونی که روی ویلچیر میشینه…
این بار دقیقا فهمیدم کیو میگه ولی به طرز غیر قابل باوری رفتم تو فکر،
آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشه که بتونه از ویژگی های منفی و نقص ها چشم پوشی کنه…
چقدر خوبه مثبت دیدن…
یک لحظه خودمو جای کاترینا گذاشتم ، اگر از من در مورد فیلیپ میپرسیدن و فیلیپو میشناختم، چی میگفتم؟
حتما سریع میگفتم همون معلوله دیگه!!
وقتی نگاه کاترینا رو با دید خودم مقایسه کردم خیلی خجالت کشیدم…
شما چی فکر میکنید؟
چقد عالی میشه اگه ویژگی های مثبت افراد رو بیشتر ببینیم و بتونیم از نقص هاشون چشم پوشی کنیم


:gol::gol::gol::gol:
موضوع-یی تکراری در باره عشق واقعی


خوب است هر از چند گاهی به خود تلنگوری بزنیم و دنیا را زیباتر ببینیم
چند روزی که در یکی از اتاق‌های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبه‌روی من مناقشه بی‌پایانی را ادامه می‌دادند. زن می‌خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان‌جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد. در بین مناقشه این دو نفر کم‌کم متوجه شدم یک خانواده روستایی ساده بودند با ۲ بچه. تمام ثروتشان یک مزرعه کوچک، ۶گوسفند و یک گاو است. در راهروی بیمارستان یک تلفن همگانی بود و هر شب مرد از این تلفن به خانه‌شان زنگ می‌زد. صدای مرد خیلی بلند بود و با آنکه در اتاق بیماران بسته بود اما صدایش به وضوح شنیده می‌شد.

موضوع همیشگی مکالمه مرد با پسرش هیچ فرقی نمی‌کرد: گاو و گوسفند‌ها را برای چرا بردید؟ وقتی بیرون می‌روید، یادتان نرود در خانه را ببندید. نگران ما نباشید. حال مادر دارد بهتر می‌شود. چند روز بعد زن برای جراحی آماده شد و پیش از آنکه وارد اتاق عمل شود ناگهان دست مرد را گرفت و درحالی که گریه می‌کرد، گفت: «اگر برنگشتم، مواظب خودت و بچه‌ها باش.» مرد با لحنی مطمئن حرفش را قطع کرد و گفت: «اینقدر پرچانگی نکن.» بعد از گذشت ۱۰ ساعت پرستاران، زن را به اتاق رساندند. عمل جراحی با موفقیت انجام شده بود. مرد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت. مرد آن شب مثل شب‌های گذشته به خانه زنگ نزد. فقط در کنار تخت همسرش نشست و غرق تماشای او شد که هنوز بیهوش بود.

از اولین روزی که ماسک اکسیژنش را برداشتند، دوباره جر و بحث زن و شوهر شروع شد. هر شب، مرد به خانه زنگ می‌زد. روزی در راهرو قدم می‌زدم. وقتی از کنار مرد می‌گذشتم داشت می‌گفت: «گاو و گوسفندها چطورند؟ یادتان نرود به آنها برسید.» یک بار اتفاقی نگاهم به او افتاد و ناگهان با تعجب دیدم که اصلا کارتی در داخل تلفن همگانی نیست. مرد درحالی که اشاره می‌کرد ساکت بمانم، حرفش را ادامه داد تا اینکه مکالمه تمام شد. بعد آهسته به من گفت: خواهش می‌کنم به همسرم چیزی نگو. گاو و گوسفندها را قبلا برای هزینه عمل جراحی‌اش فروخته‌ام. برای اینکه نگــــران آینده‌مان نشود، وانمود می‌کنم که دارم با تلفن حرف می‌زنم


:gol::gol::gol:

مرگ بر بی سوادی



ناظم ، تو میکروفون پرسید:
کی می دونه پایتخت آمریکا کجاس؟ داد زدیم: واشنگتن!!!
گفت: یه مرگ بر آمریکایی بگین که تو واشنگتن بشنون!
ما هم یه دادی می کشیدیم که فتق و حلقوممون به لطف رب العالمین سالم موند.
ناظم پرسید: کی می دونه حرم آقا امام حسین (ع) کجاس؟
ما داد کشیدیم: کربلا!
گفت: حالا یه صلوات بفرستین که آقا تو کربلا بشنون!
ما هم یه فریادی می کشیدیم که این بار قالبمون در خطر تهی شدن قرار می گرفت.

گذشت اون روزا.
یاد گرفتیم باید از اون همسایه هایی که ساعت هفت صبح فریاد ما بیدارشون می کرد عذرخواهی کنیم.
یاد گرفتیم به هر کس و ناکسی نگیم «برو بمیر! مرگ بر تو!»
چرا فکر نکردیم به جای این حرفا داد بزنیم: مرگ بر بی سواد و بی سوادی! مرگ بر عقب افتاده و عقب افتادگی!مرگ بر خونریزی! مرگ بر خشن و خشونت! مرگ بر جنگ ومرگ بر اونی که بیخودی می گه «مرگ………»!
ای مرگ بر اونی که به جای عشق و محبت ،یاد داد”مـــــرگــــــــ”
اصلن درود و عشق بر خوبی و محبت و صداقت و درود بر خرد و زیبایی “از محبت خوارها گل میشود”

از هرچی مرگ گفتنه خسته شدم
به نام خدایی که یاد او همیشه با مهر محبت و لطف همراه است. و یاد پیامبری که نهایت رحمت و مهربانی بود (امام و الرحمه)
بنام خداوند بخشاینده مهربان


:gol::gol::gol::gol:




 
آخرین ویرایش:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تلخ ترین خاطرات زندگیم را کسی برایم رقم زد که بهترین آرزوها را برایش داشتم....


روزهای بارانی را خیلی دوست دارم.... معلوم نمیشود منتظر تاکسی هستی یا آواره خیابان ها..... بخار هوا ماله سرماست یا دود سیگار..... روی گونه ات اشک هست یا دانه های باران


تو روح اون کسی که الان راحت خوابیده ، اما فکرش نمی ذاره من بخوابم !



چه تقدیر بدیست ! من اینجا بی تو می سوزم ... و تو آنجا با او می سازی !...



آدم ها تنها که نـباشند، مي روند .... تنها که مـي شوند ، برمي گردند... وقتي که برگشتند تنها لايق يک جمله اند : " برو گـم شـو هی لعنتی ...! عاشقانه های مرا به خودت نگیر .. مخاطب من معشوقه ایست که هنوز به دنیا نیامده ٬ ... ... نه توئی که سالهاست برای من از دنیا رفته ای ..



دم اونـــایی که حاضرن توی این سرما دستشون یخ بزنه ، ولی‌ دست توی دست یه نامرد نذارن گــــــرم...



تنهایی یعنی . کسی که حاضری جونتو واسش بدی خیلی راحت تنهات میذاره و میره. حالا هر چقدرم دور و ورت شلوغ باشه بازم احساس تنهایی میکنی و از نبودنش دلت میگیره. حقیقت اینه..



به سلامتی اونایی که قول دادن می مونن و مثل گاو سرشونُ انداختن پایین و رفتن پی زندگیشون خدا هیچ چیز که به ما نداده باشد ، دو چیز را زیاد داده ! به من صبر زیاد و به تـــو ... روی زیاد !!!





 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
اگر گفتید فرق واحد پول ایران و انگلیس چیه؟
در انگلیس شما يك كيف اسکناس مي بريد و با اوون ماشين مي خريد....اما در ايران شما يك ماشين اسكناس مي بريد و با آن يك كيف مي خريد.


اگر گفتيد فرق گردش در تهران و پاريس چيه؟
در پاريس هر وقت خواستيد گردش كنيد از ماشين پياده می شيد و در تهران هر وقت خواستيد گردش كنيد سوار ماشين می شيد.


اگر گفتيد فرق يك تخم مرغ در تهران و در مسكو چيه؟
در مسكو اگر تخم مرغ را زير مرغ بگذارند بعد از 21 روز احتمالا يك جوجه از تخم بيرون مي آيد....اما در تهران ممكن است از تخم مرغ هر موجودی بيرون بيايد...مثلا يك شتر.


اگر گفتيد فرق محل كار ايراني ها و امريكايي ها چيه؟
مردم امريكا در خانه استراحت مي كنند...در اداره كار مي كنند و در خيابان تفريح...اما مردم ايران در خانه تفريح مي كنند...در اداره استراحت و در خيابان كار.


اگر گفتيد فرق يك نويسنده ايرانی با يك نويسنده آلمانی چيه؟
يك نویسنده آلمانی وقتی نوشته هايش چاپ شد معروف مي شود و يك نویسنده ایرانی وقتي جلوی چاپ نوشته هايش گرفته شد معروف مي شود..


اگر گفتيد فرق يك تاجر ايراني با يك تاجر عرب چيه؟
تاجر عرب از وقتی شناخته شد موفق و خوشبخت مي شه.... اما تاجر ايراني از وقتي شناخته شد ناموفق و بد بخت مي شه.


اگر گفتيد فرق پليس راهنمايي و رانندگي ايران با جاهای ديگه دنيا چيه؟
در همه جاي دنيا وقتي ترافيك ايجاد بشود سرو كله پليس راهنمايي و رانندگي پيدا مي شود...اما در ايران وقتي سرو كله پليس پيدا مي شود ترافيك ايجاد مي شود.


اگر گفتيد فرق يك آدم موفق در ايران با ساير نقاط جهان چيه؟
در همه جاي دنيا وقتي كسي موفق شود همه به او نزديك مي شوند و با او شريك مي شوند و به او كمك ميكنند ...اما در ايران وقتي كسي موفق شود همه از او فاصله مي گيرند و رابطه شان را با او قطع مي كنند و جلوی كارش را مي گيرند.


اگر گفتيد فرق يك زنداني در ايران با يك زنداني در اروپا و امريكا چيه؟
در اروپا و امريكا وقتي كسي زنداني مي شود اعتبارش را از دست مي دهد...اما در ايران وقتي كسي زنداني مي شود اعتبار به دست مي آورد.


اگر گفتيد فرق سيستم اداري ايران با سيستم اداري كانادا چيه؟
سيستم اداري كانادا چون كار مردم را راه مي اندازد و به آنها كمك مي كند از مردم پول مي گيرد....اما سيستم اداري ايران چون جلوي كار مردم را مي گيرد از آنها پول مي گيرد.


اگر گفتيد تفاوت دشمن در ايران و جاهاي ديگر دنيا چيه؟
در همه جاي دنيا وقتي آدم دشمن داشته باشد جلوی كارش گرفته مي شود....در ايران وقتي آدم ها دشمن داشته باشند تازه انگيزه كار پيدا مي كنند.
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
3 تا جمله واسه اونی که با تمام وجودش خیانت کرد و دروغ گفت میگم : 1 - انتقام رو باید از اونی گرفت که رفته نه از اونی که بی خبر از همه جا داره میاد

2 - روزگاری خواهد رسید همچنان که در آغوش دیگری خفته ای ، به یاد من ستاره ها را خواهی شمرد تا آرام شوی ...
دلت هوایم را خواهد کرد ...
به یاد خواهی آورد باهم بودن هایمان را ...
به یاد خواهی آورد خنده هایم را ...
به یاد خواهی آورد اشک هایم را ...
به یاد خواهی آورد آغوشم را ...
مطمئنم در آن لحظه در دلت می گویی : من آغوشت را می خواهم ..

3 - درد دارد ... وقتی همه چیز را می دانی ... و فکر می کنند نمی دانی ... و غصه می خوری که می دانی ... و می خندند که نمی دانی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دروغ گفت به روش نیاوردم.... خیانت کرد چشامو بستم.... بدون بهونه رفت براش دعا کردم.... ... فهمید هنوز منتظرشم بهم خندید.... ... برگشته و من سکوت کردم.... و او هنوزم فکر میکنه!!! با تمام زرنگی بازی و از من برده
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در برابر وحشی ترین تازیانه ها، سکوت مردانه و غرور آمیز مرد نباید بشکند. در برابر هیچ دردی ،لب مرد به شکوه نباید آلوده گردد، من از نالیدن بیزارم. سنگین ترین دردها و خشن ترین ضربه های آفرینش، تنها می توانند مرا به سکوت وادارند. نالیدن ،زاریدن،گله کردن،شکایت،بد است
 

omran1

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حکایت عشق حکایت جالبی است فراموشدگان هیچگاه فراموش کنندگان [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]را [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]فراموش نخواهند کرد .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]* تو ای معنای انتظار یک لحظه بایست ، دیوانه شدن به خاطرت کافی نیست،[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]لطف کن یک لحظه بایست و فقط یک جمله بگو :[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]" تکلیف دلی که عاشقش کردی چیست ؟! "[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]* بازی روزگار را ببین تو چشم میزاری و من قایم میشم، تو یکی دیگه رو پیدا [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]می کنی و من برای همیشه گم می شم .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]* غربت را نباید در الفبای شهر جستجو کرد همین که عزیزت نگاهش را به دیگری [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فروخت تو غریبی . [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]* رفتی و ندیدی که چه محشر کردم، با اشک تمام کوچه ها رو تر کردم،دیشب که [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سکوت خانه دلگیرم کرد، وابستگی را به تو باور کردم .[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]*نبودن تو حتی تا ابد ندیدن تو هرگز بهانه ای نمی شود برای از یاد بردن تو
[/FONT]
 
بالا