رد پای احساس ...

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ژاله چکان میشود لاله به آوای دوست
دست به هم میزند سرو به بالای دوست
ساقی جام الست ،سنگ به ساغر زده ست
تا که بزد جرعه ای باده ز مینای دوست
موج پریشان شود ، لوءلوءومرجان شود
هر که خورد یک نفس غوطه به دریای دوست
تکیه رز بر درخت ،تکیه شاهی به تخت
هیچ،زدم من به بخت،تکیه به جاپای دوست
عمر همان لحظه دان،روز بِه ام آن زمان
چشم بدوزد دمی،دیده به سیمای دوست ...:gol::gol:
 

mona.p

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقد خوبه که تو هستی... چقد خوبه تورو دارم
چقد خوبه که از چشمات می تونم شعر بردارم

تو که دلواپسم می شی، همه دلواپسیم می ره
شاید این واسه تو زوده یا شاید واسه من دیره

واست زوده بفهمی من چرا آواره ی دردم
واسم دیره از این خلوت به شهر عشق برگردم

واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شبگردی
واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی!

لالالا....لالالا....

نه اینکه بی تو ممکن نیست
نه این که بی تو می میرم
به قدری مسریه حالت
که دارم عــــــشق می گیرم...

همه دلشوره م از اینه
که عشق اندازه ی آهه
تو جوری عاشقی کن که
نفهمم عشق کوتاهه...​
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
امشب که یاد من نیستی

بگذار برایت ترانه ای بخوانم

از آدمکی برفی

که در حسرتت آب شد

و تو چشم های خیسش را !

به آستین پیراهنت دوختی!!!
 

Reyhana.A

کاربر بیش فعال
به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد​
عجب از محبت من که در او اثر ندارد​

غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد​
دل من ز غصه خون شد دل تو خبر ندارد​

می رسد روزی که بی من روزها را سر کنی​
می رسد روزی که تنها مرگ را باور کنی​

می رسد روزی که تنها در کنار قبر من​
شعر های کهنه ام را مو به مو از بر کنی​
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
دل خوش
جا مانده است
چیزی جایی
که هیچ گاه دیگر
هیچ چیز
جایش را پر نخواهد کرد
نه موهای سیاه و
نه دندانهای سفید
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
ا[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ي گل تازه كه بويي ز وفا نيست تورا ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]خبر از سرزنش خار جفا نيست تو را [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]رحم بر بلبل بي برگ و نوا نيست تو ر[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ا ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]التفاتي به اسيران بلا نيست تو را [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ما اسير غم و اصلا غم ما نيست تو را[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]با اسير غم خود رحم چرا نيست تو را [/FONT]

فارغ از عاشق غمناك نمي‌بايد بود

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جان من اين همه بي‌باك نمي‌بايد بود[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همچو گل چند به روز همه خندان باشي [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همره غير به گلگشت گلستان باشي [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هر زمان با دگري دست و گريبان باشي[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]زآن بينديش كه از كرده پشيمان باشي [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جمع با جمع نباشند و پريشان باشي[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ياد حيراني ما آري و حيران باشي [/FONT]

ما نباشيم كه باشد كه جفاي تو كشد

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به جفا سازد و صد جور براي تو كشد [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]شب به كاشانه اغيار نمي‌بايد بود [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]غير را شمع شب تا ر نمي‌بايد بود[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]همه‌جا با همه كس يار نمي‌بايد بود [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]يار اغيار دل آزار نــمي‌بايــد بود [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تشنه خون من زار نمي‌بايد بود [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا به اين مرتبه خونخوار نمي‌بايد بود[/FONT]

من اگر كشته شوم باعث بدنامي توست

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]موجب شهرت بي‌باكي وخودكامي توست[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]ديگري جز تو مرا اين همه آزار نكرد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]جز تو كس در نظر خلق مرا خار نكرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]آنچه كردي تو به من هيچ ستمكار نكرد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هيچ سنگين دل بيدادگر اين كار نكرد[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اين ستمها دگري با من بيمار نكرد[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] ------ [/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]هيچ كس اين همه آزار من زار نكرد [/FONT]

گر ز آزردن من هست غرض مردن من

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مردم ، آزار مكش از پي آزردن من[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
می توان رشته ی این چنگ گسست
می توان کاسه ی آن تار را شکست.
می توان فرمان داد:هان ای طبل گران زین پس خاموش بمان.
به چکاوک اما نتوان گفت مخوان.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
منع مهر غیر نتوان کرد یار خویش را
هر که باشد، دوست دارد دوستار خویش را

هر نگاهی از پی کاریست بر حال کسی
عشق می‌داند نکو آداب کار خویش را

غیر گو از من قیاس کار کن این عشق چیست
می‌کند بیچاره ضایع روزگار خویش را

صید ناوک خورده خواهد جست، ما خود بسملیم
ای شکار افکن بتاز از پی شکار خویش را

با تو اخلاصم دگر شد بسکه دیدم نقض عهد
من که در آتش نگردانم عیار خویش را

بادهٔ این شیشه بیش از ساغر اغیار نیست
بشکنیم از جای دیگر ما خمار خویش را

کار رفت از دست ،وحشی پای بستی کن ز صبر
این بنای طاقت نااستوار خویش را​
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
نه هستی که با بودنت طعم گس جوانی را مزه کنم
نه نیستی که نبودنت
خاطره ها را پای شمعدانی ها بریزد
من به خواب هم نمی دیدم
باد شمعدانی ها را پَرپَر کند
اما این بار
تا نیایی چشم از شمعدانی ها بر نمی دارم...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عشق فراموش کردن نیست
بخشیدنه!
گوش کردن نیست
درک کردنه!
دیدن نیست
احساس کردنه!
جا زدن و کنار کشیدن نیست
صبر کردن و ادامه دادنه
حتی تنها!
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کوه پرسید ز رود
زیر این سقف کبود
راز ماندن در چیست؟
گفت : در رفتن من
کوه پرسید : ومن؟
گفت : در ماندن تو
بلبلی گفت : و من؟
خنده ای کرد و گفت : در غزل خوانی تو

آه از آن آبادی
که درآن کوه رَوَد
رود ، مرداب شود
و در آن بلبل سرگشته سرش را به گریبان ببرد
و نخواند دیگر

من و تو ، بلبل و کوه و رودیم
راز ماندن جز
در خواندن من ، ماندن تو ، رفتن یاران سفر کرده ی مان نیست
بدان !
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
"آری!
آغاز دوست داشتن است..............."
آغاز سفری دور
در کوچه های تاریک روزگار
با وحشتی از آینده
دست هایم را بر گریبان غم گرفته
و چشمان ترا رهنمای زندگی ام
می کنم
در بیابان سرد قلبت
تنها سایه ات را پناه گاه می خواهم
آه!
که دیگر پاهایم رمق ماندن در سیلاب اشکهایت را ندارد
نه..........
دیگر نه
من تو را به عشق وا می گذارم
خود را در هوس نگاهت غرق می کنم.
به درستی
این است سفر عشق.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
روسری تو در باد
سرگردان است
مثل شب من در خواب
در هیاهوی موهای تو
سیاهی شعر هایم گم شده است
و در چکاچک چکمه هایت
قدم های من بی تاب
و اینها جمله هایی هستند
بی مسئولیت
بی معنی
برای یک لحظه فرار از این روز ها
شعر های من
اشک های تو
به این روز ها می خندند
و این نشانه خوبیست
برای فراموشی تو...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روسری تو در باد
سرگردان است
مثل شب من در خواب
در هیاهوی موهای تو
سیاهی شعر هایم گم شده است
و در چکاچک چکمه هایت
قدم های من بی تاب
و اینها جمله هایی هستند
بی مسئولیت
بی معنی
برای یک لحظه فرار از این روز ها
شعر های من
اشک های تو
به این روز ها می خندند
و این نشانه خوبیست
برای فراموشی تو...

همه چیز تکرار می شود مثل تکرار همیشگی فصل ها
تنها
لحظات ساده ی خوشبختی اند
که هرگز تکرار نمی شود
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
عجب نزدیک شد امشب
به رویم عطر لبخندت

نشستی در کنار من
منی که سخت بی تابم

کجا در یاد من باشد
چنین آرامشی با تو ؟

کمی آرامتر ای غم !
نمیبینی که در خوابم !؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ناگزیر از سفرم، بی سرو سامان چون «باد»
به «گرفتار رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت
«بال» تنها غم غربت به پرستوها داد




کاش چون پرتو خورشید بهار
سحر از پنجره می تابیدم
از پس پرده ی لرزان اتاق
رنگ چشمان تو را می دیدم
کاش از شاخه ی سرسبز حیات
گل اندوه مرا می چیدی
کاش در قلب من ای سایه ی عمر
شعله ی راز مرا می دیدی ......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]چه غریب ماندی ای دل[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]نه غمی نه غم گساری[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]نه به انتظار یاری نه زیار انتظاری[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]غم اگر به کوه بگریزد وبریزد[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]سحرم کشیده خنجر که چرا شبت نکشته است[/FONT][FONT=&quot],[/FONT]
[FONT=&quot]تو بکش تو بکش روشن ترین ستاره ام[/FONT][FONT=&quot].....[/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای مهربان تر از برگ در بوسه‌های باران
بيداری ستاره ، در چشم جويباران
آيينه ی نگاهت؛ پيوند صبح و ساحل
لبخندِ گاه گاهت ؛ صبح ِ ستاره باران

بازآ که در هوايت ، خاموشی جنونم
فريادها بر انگيخت از سنگ ِ کوهساران
اي جويبار ِ جاري ! زين سايه برگ مگريز
کاين گونه فرصت از کف ، دادند بي شماران
گفتي : "به روزگاري مهری نشسته بر دل!"
"بيرون نمی‌توان کرد، حتي به روزگاران"
بيگانگي ز حد رفت، اي آشنا مپرهيز
زين عاشق ِ پشيمان، سرخيل شرمساران
پيش از من و تو بسيار ، بودند و نقش بستند
ديوار ِ زندگي را زين گونه يادگاران
وين نغمه ی محبت، بعد از من و تو ماند
تا در زمانه باقيست آواز ِ باد و باران
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
آنقدر صدایت میکنم
تا از سر بی حوصلگی شاید یکبار بگویی :
جانم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
من به این قلب پر از آدمک تو
به همه وسعت بی حد هوس های تو عادت دارم
نه نگاهت کردم،
نه شکایت کردم
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وفا

وفا

[FONT=&quot]به غیر از آنکه بشد دین و دانش از دستم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]بیا بگو که زعشقت چه طرف بربستم[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]اگر چه خرمن عمرم غم تو داد برباد[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم[/FONT]
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2234

Similar threads

بالا