!!! نغمــــــه هــــــای درد !!!

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام ،آنقدرخسته که نام خود را هم فراموش کرده ام و هيچ يادم نيست که اولين بار کدام گل را بویيده ام.من شکل سنجاقکی را که در کوچه کودکی

بوسيده ام از ياد برده ام.خسته ام،انگار اين جاده های سرد خاکی تمام شدنی نيستند.از دست زمين و آسمان دلگيرم و از درختانی که بی من سبز شده اند

گلايه مندم.

خسته ام،اما نه آنقدر که نتوانم تو را دوست داشته باشم و از کنار نفسهای گرمت بی اعتنا بگذرم.اگر صدای گوشنواز تو نبود از گوشه تنهايی بيرون نمی آمدم.

اگر شوق ديدن چشمهايت نبود هيچ گاه پلکهايم را بيدار نمی کردم و اگر نسيم حرفهايت نمی وزيد معنای جهان را نمی فهميدم.خسته ام ،اما نه آنقدر که

نتوانم هر روز بر با شکوه ترين قله زندگی بايستم و همراه با ستاره ها و خورشيد به تو سلام کنم .به تو که معنای عشقی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خوام برم یه جایی دلم گرفته از اینجا
یه جایی که دور بشم از غصه های دنیا
دلم اسیر نباشه اشکام غلیظ نباشه
اگر غلیظ هم باشه به پای عشقم باشه
می خوام مثل پرنده پر بکشم به هر جا
همیشه من بمونم تو این شادی و رویا
می خوام دیگه غریبه برام نمونه اینجا
همه بشن آشنا واسه امروز و فردا
می خوام برم یه جایی خواب ببینم بهشتو
روز قشنگه عشق و آخر سرنوشتو
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

می نویسم تا بدونی, تو رو میخوام عزیزم
می نویسم تا بفهمی, تو رو دوست دارم عزیزم
دلم و خالی گذاشتم
که عشق تو بیاد تو قلبم
که بگم, تو رو میخوام
تو همیشه باش تو قلبم
تو همیشه باش تو قلبم
عشق من هنوز تو هستی
سر نوشته من تو هستی
پس نذار تنها بمونم
تا توی تنهایی نمیرم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تشنگی تو تشنگی کاش نمی گذشت زندگی
من بی وفا تو بی وفا چی کار کنه با ما خدا
من انتظار تو انتظار من باریدم تو هم ببار
من اعتماد تو اعتماد عشقو چرا دادیم به باد
تو خستگی من خستگی پس چیه معنیش زندگی
تو پر درد من پر درد پاییز واسه چی میشه زرد
منم که تو تو هم که من پس زیر وعده هات نزن
خاطر تو خاطره بمون تا یادمون نره
من آروز تو آرزو پس آرزو کن و بگــــــو
دوست دارم دوست دارم

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای نگاهت نخلی از مخمل و ازابریشم
چند وقتی است هر شب به تو می اندیشم
به تو آری , به تو , یعنی بههمان منظر دور
به همان سبز صمیمی به همان باغ بلور
به همان سایه , همان وهم وهمان تصویری
که سراغم ز غزل های خودم می گیری
به تبسم , به تکلم , به دلآرای تو
به خموشی , به تماشا , به شکیبایی تو
به سخن های تو با لهجه شیرینسکوت
به نفس های تو در سایه سنگین سکوت
به همان زل زدن از فاصله دور بههم
یعنی آن شیوه فهماندن منظور به هم
شبحی چند شب است آفت جانم شدهاست
اول نام کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است
یک نفر ساده , چنان ساده که از سادگیاش
می شود یک شبه پی برد به دلدادگی اش
آه ای خواب گران , سنگ سبک بار شده
بر سر روح من افتاده و آواره شده
رعشه ای چند شب است آفت جانم شده است
اول اسم کسی ورد زبانم شده است
در من انگار کسی در پی انکار من است
یکنفر مثل خودم تشنه دیدار من است
یکنفر سبز چنان سبز که از سر سبزیش
میشود پل زد از احساس خدا تا دل خویش
آی بی رنگ تر از آیینه یک لحظهبایست
راستی این شبحه هر شب , تصویر تو نیست ؟
اگر این حادثه هر شب تصویر تونیست
پس چرا رنگ تو وآیینه اینقدر یکی است
حتم دارم که تویی آن شبحه آیینهپوش
عاشقی جرم قشنگیست به انکار مکوش
آری آن سایه که شب آفت جانم شده بود
آن الفبا که همه روز ورد زبانم شده بود
اینک از پشت دل آیینه پیدا شدهاست
و تماشاگه این خیل تماشا شده است
آری آن یار دبستانی دلخواه تویی
عشقمن آن شبحه شاد شبانگاه تویی

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز

*هنگامی که دست روزگار سنگین،

وشب،
بی آواز است،
زمان عشق ورزیدن و اعتماد است.


و چه سبک است دست روزگار،
و چه پر آواز است شب،
هنگامی که آدمی
عشق می ورزد،
وبه همگان اعتماد دارد...



########
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هواى باران داشت، نگاهِ غمگينم

چه تلخ مى رفتى، چه تلخ، شيرینم!

شب جدایى با تمام محجوبى

تو را صدا مى زد، سكوت سنگينم

ستاره ها گفتند آه باز مى گردى

چه زودباور بود دل دهن بينم

سقوط سرخم را آه دیده اى، آیا

نمى آشى دستى به بال خونينم؟!

بيا و از تاراج مرا حفاظت آن

مرا آه چون باغى بدون پرچينم

آجاست؟ محتاجم به سكر چشمانت

آه شعر هم امشب نداد تسكينم

نمى رسد دستم به دست هایت، آه

چه قدر بالایى، چه قدر پایينم!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
مینویسم برای کسی که خواست بنوسم
کسی که نمیدانم در چه لحظه ی زیبا وارد قلبم شد
کسی که با آمدنش شد تمام فکر و خیال ام
کسی که نمیتوانم بگویم دوستش دارم
کسی که نمیداند دوستش دارم

شاید قسمت من این بود ...
این بود که عشق را در خود مچاله کنم
آری . بی شک همین بود

اما میگویم که ...
دوستت دارم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالمان بد نیست غم کم می‌خوریمکم که نه! هر روز کم کم می‌خوریم آب می‌خواهم، سرابم می‌دهند
عشق می‌ورزم عذابم می‌دهند
خود نمیدانم کجا رفتم به خواباز چه بیدارم نکردی آفتاب؟؟خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدنددشنه‌ای نامرد بر پشتم نشستاز غم نامردمی پشتم شکستسنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد، داد شدعشق آخر تیشه زد بر ریشه امتیشه زد بر ریشه ی اندیشه امعشق اگر اینست مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس استکافرم دیگر مسلمانی بس استدر میان خلق سردرگم شدم
عاقبت آلوده مردم شدمبعد ازاین با بی‌کسی خو می کنمهر چه در دل داشتم رو می کنمنیستم از مردم خجر بدست
بت پرستم بت پرستم بت پرست
بت پرستم، بت پرستی کار ماستچشم مستی تحفه ی بازار ماستدرد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده امراه دریا را چرا گم کرده امقفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوش‌باورم گولم مزن
!من نمی گویم که خاموشم مکنمن نمی گویم فراموشم مکنمن نمی گویم که با من یار باش

من نمی گویم مرا غم خوار باشمن نمی گویم؛ دگر گفتن بس استگفتن اما هیچ نشنفتن بس استروزگارت باد شیرین! شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باشآه! در شهر شما یاری نبودقصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود

شهرتان از خون ما آباد بوداز درو دیوارتان خون می چکدخون من،فرهاد،مجنون می چکدخسته ام از قصه های شومتان
خسته از همدردی مسمومتاناینهمه خنجر دل کس خون نشداین همه لیلی، کسی مجنون نشدآسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهادتانکوه کندن گر نباشد پیشه امبویی از فرهاد دارد تیشه امعشق از من دور و پایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بودگر نرفتم هر دو پایم خسته بودتیشه گر افتاد دستم بسته بودهیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه!
فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه
!هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه!
هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!
هیچ کس اشکی برای ما نریخت

هر که با ما بود از ما می گریختچند روزی هست حالم دیدنیستحال من از این و آن پرسیدنیستگاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفأل می زنم
حافظ دیوانه فالم را گرفتیک غزل آمد که حالم را گرفت:
"ما زیاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
و تو ستاره ستاره تابيدي

و يک دنيا عشق

جوانه زد

از شرجي چشمانت

همه ي جاده ها منتهي به توست..


زيباترين تصويري که در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود
زيباترين سخني که که شنيدم سکوت دوست داشتني تو بود
زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود
زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود
زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود
زيباترين هديه عمرم محبت تو بود
زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود
زيباترين اعترافم عشق تو بود


اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي زارم
هرچي كل شقايق رو خاك مجنون مي زارم
اگه تو از تو پيشم بري من خودم و گم مي كنم
يه عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
اگه تواز پيشم بري شمعدونيا دق مي كنن
شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق مي كنن
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته مي شه
يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
بيا بمون نشون بديم كه عشق ما مقدسه
اگه بري ميگن ديدي اين آخر و عاقبتش
حالا بيا درستش كن به كي بگيم صداقتش
اگه تواز پيشم بري شمعدونيا دق مي كنن
شكايت عشق تو رو به مرغ عاشق مي كنن
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته مي شه
يه دل با صدتا آرزو از زندگي خسته ميشه
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینو بدون که قلبم توی دستت اسیره
اشک غم روی گونه هام مثل چشمه ای روونه
میخوام بدون عشقت دیگه دنیا نباشه
نزار بی تو بمونم دلم از تو جدا شه
بی تو حتی نمیشه دیگه تنها بمونم
توی سکوت غمها به یاد تو بخونم
بی تو دلم خون میشه اگه نیای کنارم
با تو هر جا باشم دیگه غمی ندارم
چرا گذاشتی رفتی منو با خاطراتت
نگفتی من میمیرم بدون ازعشق پاکت
به انتظار نشستم تو خلوت و تنهایی
تا که بیای دوباره دیگه تنهام نزاری
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق ،‌تصوير جاوداني ماست

يادگار تب جواني ماست

با همين سادگي و بي رنگي

عشق ،‌نقاش ماست ، ماني ماست :

در زمين اين « سيا قلم » هايش

طرح دنياي آسماني ماست

عشق ، اين واژه ي به ظاهر گنگ

به وضوح غم نهاني ماست

خبر از جاي ما چه مي گيري ؟

عشق ،‌تمثيل لا مكاني ماست

سمت خوبي ،‌دو كوچه مانده به دوست

اين خودش ،‌بهترين نشاني ماست

عشق ، چيزي است مثل يك لبخند

كه نمودار مهرباني ما ست

عمر بي عشق ما ، مصادف با :

مرگ جانسوز و ناگهاني ما ست

بايد از او مواظبت بكنيم

عشق ، ميراث باستاني ماست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
بی تو اما عشق بی معناست ، می دانی؟
دستهایم تا ابد تنهاست ، می دانی؟​
آسمانت را مگیر از من ، که بعد از تو​
زیستن یک لحظه هم ، بی جاست ، می دانی؟
تو ، خودت را هدیه ام کردی ، ولی من هم​
شعرهایم را که بی پرواست ، می دانی؟​
هر چه می خواهیم – آری – از همین امروز​
از همین امروز ، مال ماست ، می دانی؟​
گرچه من ، یک عمر همزاد عطش بودم​
روح تو ، هم – سایه دریاست می دانی؟​

دوستت دارم!» - همین ! – این راز پنهانی
از نگاه ساکتم پیداست ، می دانی؟​
عشق من ! – بی هیچ تردیدی – بمان با من​
عشق یک مفهوم بی « اما» ست ، می دانی؟​
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Arial (Arabic)][FONT=Arial (Arabic)]باید برای عشق دلی دست و پا کنم
[/FONT]
[FONT=Arial (Arabic)]نزدیک چشم تو منزلی دست و پا کنم
دارم برای مرگ دل خود نقشه میکشم
باید بگردم و قاتلی دست و پا کنم
[/FONT]
[/FONT]
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگم...نه برای کسی... از بی کسی ...!!!
خسته ام... نه از تکاپو... از در به دری...!!!
نه دوستی ... نه یادی ... نه خاطره ی شیرینی...!!!
تنهایم...
تنهاتر از آن سنگ کنار جاده...!!!
اما مشتاقم!!!
مشتاق دیدار آن کس که صادقانه یادم کند...!!!
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی که قهری با من ندیدنت آسون نیست
قصه ی غم که میشی شنیدنت آسون نیست
بگمونم دل تو جای دیگس دل تو پیش یه رسوای دیگس
دست نذاشتی دیگه دستای من دستات هم عاشق دستای دیگس
با تو بودن واسه من نعمت بود از تو گفتن واسه من عادت بود
همه حرفات واسه من آیه ی عاشق نفست زمزمه رحمت بود
دل من مستی شو از مستی چشمای تو ساخت
تا به عشق تو رسید پرهیزی شو پاک به تو باخت
میدونستی دل دیونه ی من عاشقته عاشقه با همه جون و تن عاشقته
اسم تو وقتی تو شعر تو ترانه می اومد میدونستی غزل وشعر وسخن عاشقته
حالا من هستم تن رفته به باد واسه من شعر و سخن رفته به باد
من اونم وحشت تردید یه عشق به گمونم دل من رفته به باد :gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

sama jooon

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش می دانستی، من سکوتم حرف است،
حرف هایم حرف است،
خنده هایم، خنده هایم حرف است.
کاش می دانستی،
می توانم همه را پیش تو تفسیر کنم.
کاش می دانستی، کاش می فهمیدی،
کاش و صد کاش نمی ترسیدی که مبادا دل من پیش دلت گیر کند،
یا نگاهم تلی از عشق به دستان تو زنجیر کند.
من کمی زودتر از خیلی دیر،
مثل نور از شب چشم تو سفر خواهم کرد.
تو نترس، سایه ها بوی مرا سوی مشام تو نخواهند آورد.
کاش می دانستی،
چه غریبانه به دنبال دلم خواهی گشت،
در زمانی که برای غربتت سینه دلسوزی نیست.
تازه خواهی فهمید، مثل من عاشق مغرور شب افروزی نیست.
..
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در این دنیا نکردم من کناهی فقط کردم به چشمانت نگاهی اگر باشد نگاه من گناهی مجازتم کن هر طور که خواهی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آسمان مات من رخ تو ماه می کشد
من پیاده مانده را کنار شاه می کشد

چه خالصانه سرخوشم که بر کویر جان من
سراب آرزوی تو گل و گیاه می کشد

در این امید مردگی نشانی از تو دیده ام
که پای بسته ام مرا به سوی راه می کشد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من تو را به کسي هديه مي دهم که از من عاشق تر باشد و از من براي تو مهربان تر.
من تو را به کسي هديه مي دهم که صداي تو را از دور، در خشم، در مهرباني،

در دلتنگي، در خستگي، در هزار همهمه ي دنيا، يکه و تنها بشناسد
.
من تو را به کسي هديه مي دهم که راز معصوميت گل مريم و تمام سخاوت هاي

عاشقانه اين دل معصوم دريايي را بداند؛ و ترنم دلپذير هر آهنگ، هر نجواي
کوچک، برايش يک خاطره باشد
.
او بايد از نگاه سبز تو تشخيص بدهد که امروز هواي دلت آفتابي است؛ يا آن

دلي که من برايش مي ميرم، سرد و باراني است
.
اي.... ،اي بهانه ي زنده بودنم؛ من تو را به کسي هديه مي دهم که قلبش بعد

از هزار بار ديدن تو، باز هم به ديوانگي و بي پروايي اولين نگاه من بتپد
.
همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم
...
تو را با دنيايي حسرت به او خواهم بخشيد؛

ولي آيا او از من عاشق تر و از من براي تو مهربان تر است؟آيا او بيشتر از
من براي تو گريسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولي، تو در عين ناباوري، او را برگزيدي
...
مي دانم... من دير رسيدم...خيلي دير...خيلي
...
يك بار ديگر بگذار بي ادعا اقرار كنم كه هر روز دلم برايت تنگ مي شود
.
روزهايي که تو را نمي بينم، به آرزوهاي خفته ام مي انديشم، به فاصله بين

من و تو،
...
هر روز به خود مي گويم کاش شيشه عمر غرورم را شکسته بودم

کاش به تو مي گفتم که عاشقانه دوستت دارم تا ابد...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان از خدا ناسپاسی کرد خداوند خواست از او انتقام بگیرد
پس:او را از بهشت راند
اما آرام نشدسپس درد را آفرید
اما آرام نشدغم را آفرید
اما آرام نشد
دوری را آفرید
اما باز هم آرام نشد
پس کمی فکر کرد
و سرانجام
عشق را آفریدپس نفس راحتی کشید
او انتقامش را از انسان گرفته بود !
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
منی که اشک هایم را چشم به راهت کردم
نه نمی گویم که من پایدارت کردم
ولی بدان که عزیز است برایش گل
که شبنمی به رویش چهره بیفشاند
منی که منتظرم در آفاق نگاهت
بیا و مزن بر دلم آن تمنا را
بیا و نگو ندیدم جز همین جا را
که باور است باورم همین سخن ها را
منی که برایت دعا کردم
که شب ننشینی و نبینی مرا در خواب
ببین که با دل نفرین خود چه ها کردم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شكم نهنگ اسيري

از غرق شدن نترس
دريا همين جاست:
در عمق چشمان تو!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
من

با تو آرام مي شوم
تو
با قرص هاي آرامبخش
فرق ما اين است.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دل مثل چسب می ماند


هر بار که بکَنی


دیگر نمی چسبد ...!
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو به من نزدیکی


مثل خورشید به گُل


مثل تصویر به آب


مثل آواز ِ قدم های دو همراه به پُل


من تو را چون عطش ِ کوه به یک جرعه طنین می خواهم ....
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
دگر تـــــــنها نیستم!!!


مدتی ست با تـــــو


در خودم...


زندگی میکنم...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قبلـ ترـها

دلمـ

نمیتوانستـ تحملـ کند نبودنتـ را
...
حالا

تنها رفیقـ منـ

نبودنتـ شده......
 

Similar threads

بالا