پاسخ به یاوه های پورپیرار و حامیانش

کاپلو

عضو جدید
کاربر ممتاز
گزافه‌گويي‌ها و خيال‌بافي‌هاي پورپيرار در مجموعه نوشته‌هاي‌اش، بر سه محور استوار است: 1. تحسين و تقديس اعراب 2. وحشي و پليد توصيف كردن تاريخ و تمدن ايران باستان (اعم از دين زرتشت، و دودمان‌هاي هخامنشي تا ساساني) 3. بدنام كردن مفاخر ملي و دانشمندان شهير ايراني؛ از فردوسي بزرگ تا روان‌شاد زرين‌كوب.
اما تلاش اصلي و عمده‌ي پورپيرار «نشان دادن توطئه‌ي يهود در جهت جعل و تحريف تاريخ ايران و نابودسازي اعراب» است!! او مي‌گويد تمام حوادث و روي‌دادهاي مربوط به تاريخ ايران باستان به دست يهوديان شكل گرفته و هر آن چه از تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام بر جاي مانده است، همگي حاصل كوشش و چاره‌جويي يهوديان بوده است!! پورپيرار عقيده‌ي رايج و مورد اجماع مورخان را مبني بر اين كه «اقوام آريايي در هزاره‌ي نخست پيش از ميلاد از سرزمين‌هاي آسياي ميانه به نجد ايران راه يافتند و يكي از اين اقوام آريايي به نام «پارس» در سده‌ي ششم پيش از ميلاد تمدن و امپراتوري بزرگ و جهان‌گير هخامنشي را بنيان نهادند» نمي‌پذيرد و مي‌گويد: «هخامنشيان كه در واقع قومي اسلاو (!!) بودند و در دشت‌هاي جنوب روسيه و اطراف درياي سياه مي‌زيستند، از جانب يهوديان تبعيدي در بابل اجير شدند تا آنان را از اسارت در بابل برهانند. اين اسلاوها به رهبري جنگجوي خون‌خواري به نام «كورش» از زيستگاه خود در اطراف درياي سياه يك‌سره به سوي بابل تاختند و پس از شكست دادن بابل و آزادي قوم يهود، به اذن و فرمان يهوديان شروع به قتل و غارت و جنايت و ويران‌گري در سراسر خاورميانه نمودند و تمام اين پهنه را براي يكه‌تازي قوم يهود، از آثارتمدن‌هاي سابق محو و زدوده ساختند» (!!). پورپيرار تصويري كه مورخان و باستان‌شناسان از عظمت و شكوه تمدن هخامنشي (و به طور كلي ايران باستان) ارائه مي‌كنند نمي‌پذيرد و با ناديده گرفتن انبوه آثار مربوط به تمدن هخامنشي كه از آسياي ميانه تا مصر گسترده است، اين همه را حاصل جعل و فريب يهود مي‌داند و مي‌گويد كه هخامنشيان جز قتل و ويراني هيچ دست‌آورد ديگري نداشته‌اند و اساساً دچار ضعف و فقر فرهنگي و عقلي بوده‌اند (!!). اما جالب اين است كه يگانه سند مورد تمسك پورپيرار براي توليد اين همه توهمات باطل و تمسخرانگيز مبني بر اين كه «كورش و مردمان‌اش اسلاو‌هايي بوده‌اند كه از جانب يهود براي آزادي خود و نابودي بابل اجير و خريداري شده و پيش از آن هيچ اثر و حضوري در تاريخ و تمدن بشري و نجد ايران نداشته‌اند»، اشاره‌اي‌ست در تورات و در كتاب ارمياي نبي (!!!). پورپيرار در حالي كه پيوسته يهوديان را به فريبكاري و دروغ‌بافي محكوم مي‌كند، به ناگاه اشاره‌اي نامربوط در تورات براي‌اش ارزش و اعتبار و سنديتي عظيم و سترگ مي‌يابد. اما در كتاب ارميا فقط گفته مي‌شود كه «قومي [كه از آن نامي هم نمي‌رود] از سوي شمال به بابل هجوم خواهد آورد» (!!). حال نمي‌دانم چگونه پورپيرار از اين عبارت نامربوط نتيجه گرفته است كه «هخامنشيان اسلاو تبار! به عنوان بازوي نظامي يهود، با پول و امكانات بني اسراييل، از ميانه‌ي استپ‌هاي روسيه و از پيرامون درياي سياه به منطقه فراخوانده شدند تا به ويران كردن دست‌آوردهاي پنج هزار ساله‌ و به انقياد درآوردن مردم پيشرو و ممتاز شرق ميانه، زمينه‌ي برتري، امنيت و سلطه‌ي يهوديان مأيوس و آواره و اسير را بر حوزه‌ي جغرافيايي اورشليم فراهم آورند و سپس به لطف همين يهوديان، نام و جايي در تاريخ يافتند» (!!). حال اگر ما آن اشاره‌ي ارميا را زياد جدي بگيريم و آن را از مقوله‌ي اسطوره‌هاي ديني نپنداريم، تنها معنايي كه مي‌توانيم از آن به دست آوريم اين است كه لشكر كورش از سمت شمال به شهر بابل وارد شده بود. همين! جالب اين كه در بخشي ديگر از تورات، (كتاب اشعياي دوم) كورش «عقاب شرق» خوانده شده، گفته مي‌شود كه وي براي برپايي عدالت از «شرق» برانگيخته شده است.
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
حالا این یارو پورپیرار کی هست؟؟؟؟؟
اصلا چی کاره است؟؟؟؟
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایشون یک تاریخ نگار به ظاهر خفن کار کشته است که امده با دلیل و ادله ثابت میکنه که دوران هخامنشان تا ساسانیانی تو ایران نبوده و همشون ساخته پرداخته ذهن است

بعضی از دلایلشون کاملا ثابت شده است اما بسیار بسیار برای ما سخت است که حرفهای ایشان را باور کنیم
چون در صورت قبول حرفهای ایشان باید وجود دین شیعه و چند تن از امامان را بیخیال بشیم

قضیه به اینجا ختم نمیشود
ایشان اظهار دارد که دیوان حافظ دستکاری شده و نسخه اصلیش نمیباشد باز با دلیل محکم

ایشان اظهار میکند که در طول قرن اول تا سوم ایران خالی از سکنه بوده و تمامی اقوام موجود از نقاط مختلف کشور های مختلف وارد ایران و سکنی گزیده اند مثلا هند و پاکستان و افغانستان و ترکمنستان و اذربایجان و کردستان عراق و و اعراب و ...

باز با دلایل محک که خودم چند تا از این موارد را بررسی و به صحت انها یقین پیدا کردم

اگر پورپیرا راست باشد یعنی کل تاریخی ایران دروغ بوده است
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
احتمالا این جناب رو drugs تاریخ مینویسه
اول میزنه high میشه بعد شروع میکنه نوشتن
خوب راههای مشهور شدن و جلب توجه متفاوته
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
احتمالا این جناب رو drugs تاریخ مینویسه
اول میزنه high میشه بعد شروع میکنه نوشتن
خوب راههای مشهور شدن و جلب توجه متفاوته

اقا امیر برو مطالبشو بخون بعدا نظر بده

با دلیل و مدرک ثابت کرده
البته بعضی مطالب باور کردنی نیستند

فکر کردی چرا دولت دوران شاهنشاهی رو از کتاب های تاریخ و بعضی مطالب رو پاک کرده؟
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
من کاری به اینکارا ندارم
هرکی به فردوسی و هخامنش بگه بالا چشمت ابرو من قاطی میکنم

طبق نظر ایشون اشعار فردوسی ........

و اشعار حافظ هم ......

در مورد هخامنشیان اقای کاپلو مطالب رو کمی تحریف کرده اند شاید از جای دیگه ای برداشتند
گویا اقای کاپلو اصلا مطالب ایشونو نخونده اند

توصیه میکنم مطالبشو بخونی به دردت میخوره
حلال بعضی شبهات تاریخی است

اینم بگم با سند حرف میزنه

مثلا میگه از قرن یک تا اوایل قرن 4 تو ایران هیچ مسجدی نبوده و اگر طبق تاریخ در اوایل قرن اول به ایران حمله صورت گرفته پس باید تا قرن 4 حداقل یک مسجدی تو ایران ساخته میشد که اگر تو اینترنت خوب برسی کنید به همچنین چیزی نمیرسید
یعنی ایرانی های مسلمون تا 400 سال مسجدی نداشتند؟
مساجدی هم که پیدا میکنید قبلا اتشکده بودند که در قرن 6 -7 بازسازی و تبدیل به مسجد شدند

برای رفت امد بین شهر ها ما تو تاریخ خوندیم که چاپار خانه های تو ایران بوده که از قرن 1 تا قرن 4 تو ایرن چاپار خانه ای ساخته نشده است
میتونی تو اینتر نت سرچ کنی

مثلا واژه عکس به تازگی در دایره المعارف فارسی گنجونده شده (دهخدا)اما تو اشعار حافظ امده!

والا من نمیدونم چی بگم

ما شدیم بچه یتیمی که هیچ کسی به سرپرستی قبول نمیکنه
 
آخرین ویرایش:

BAW705

عضو جدید
کاربر ممتاز
طبق نظر ایشون اشعار فردوسی ........

و اشعار حافظ هم ......

در مورد هخامنشیان اقای کاپلو مطالب رو کمی تحریف کرده اند شاید از جای دیگه ای برداشتند
گویا اقای کاپلو اصلا مطالب ایشونو نخونده اند

توصیه میکنم مطالبشو بخونی به دردت میخوره
حلال بعضی شبهات تاریخی است

بابا بیخیال ، تاریخ کل ایران زیره سوال نمی برم واسه گفته های یه نفر شایدم ارجیف . اگر اینجور باشه چون همه می گن ما بربر بودیم مام بگیم چشم
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش کتاب نظیره و برگ گل نوشته بختیاری رو از کتابخونه گرفتم. فکر کردم داستان ایرانیه . چون مامانم فقط داستان های ایرانی میخونه.

وقتی اومدم خونه دیدم در قالب یک داستان عشقی فقط فحش نثار ایران و ایرانی و ساسانیان شده و تا جایی که میشده مدح و ستایش اعراب و فرهنگ و شجاعتشون بود. برگشتم کتابخونه به اقای کتابدار که خیلی هم فرد مطلع و از نویسندگان هستند گفتم محض رضای خدا یک کتاب مودب پور تو کتابخونه های دولتی پیدا نمیشه ولی این چه کتابیه ؟؟ خب یکباره شروع میکرد به فحش دادن به ایران؟ تاریح چاپ اول رو که تگاه کردیم مربوط به سال 78 بود یعنی در همین جمهوری که کتابها از زیر تیغ سانسور میگذرن نوشته و چاپ شده
 

fire dragon

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا امیر برو مطالبشو بخون بعدا نظر بده

با دلیل و مدرک ثابت کرده
البته بعضی مطالب باور کردنی نیستند

فکر کردی چرا دولت دوران شاهنشاهی رو از کتاب های تاریخ و بعضی مطالب رو پاک کرده؟


وحید جان
من مطالبشو نخوندم
ولی موضوع اینه که خیلی راحت میشه با کمی اطلاعات تو هر زمینه ایی افراد دیگه رو گمراه کرد
میدونی تو اینجور موارد اگه برات جالب باشه باید سرچ کنی حرفهای مخالفان رو هم پیدا کنی
مثلا مطلبی خوندم که با دلیل و برهان به ظاهر محکم و مستدل ثابت میکرد واقعه عاشورا اصلا اونطوری که میگن نیست وهمش خیالبافیه
ولی با اینکه هنوز دلایل ردشو پیدا نکردم قبولش نکردم یا بازگو نمیکنم
 

BAW705

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند روز پیش کتاب نظیره و برگ گل نوشته بختیاری رو از کتابخونه گرفتم. فکر کردم داستان ایرانیه . چون مامانم فقط داستان های ایرانی میخونه.

وقتی اومدم خونه دیدم در قالب یک داستان عشقی فقط فحش نثار ایران و ایرانی و ساسانیان شده و تا جایی که میشده مدح و ستایش اعراب و فرهنگ و شجاعتشون بود. برگشتم کتابخونه به اقای کتابدار که خیلی هم فرد مطلع و از نویسندگان هستند گفتم محض رضای خدا یک کتاب مودب پور تو کتابخونه های دولتی پیدا نمیشه ولی این چه کتابیه ؟؟ خب یکباره شروع میکرد به فحش دادن به ایران؟ تاریح چاپ اول رو که تگاه کردیم مربوط به سال 78 بود یعنی در همین جمهوری که کتابها از زیر تیغ سانسور میگذرن نوشته و چاپ شده

:surprised:

خب البته دوستان اعراب هرجوریم باشن روی سر ما جا دارن :razz:
 

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
مثلا میگه از قرن یک تا اوایل قرن 4 تو ایران هیچ مسجدی نبوده و اگر طبق تاریخ در اوایل قرن اول به ایران حمله صورت گرفته پس باید تا قرن 4 حداقل یک مسجدی تو ایران ساخته میشد که اگر تو اینترنت خوب برسی کنید به همچنین چیزی نمیرسید
یعنی ایرانی های مسلمون تا 400 سال مسجدی نداشتند؟
مساجدی هم که پیدا میکنید قبلا اتشکده بودند که در قرن 6 -7 بازسازی و تبدیل به مسجد شدند

برای رفت امد بین شهر ها ما تو تاریخ خوندیم که چاپار خانه های تو ایران بوده که از قرن 1 تا قرن 4 تو ایرن چاپار خانه ای ساخته نشده است
میتونی تو اینتر نت سرچ کنی

مثلا واژه عکس به تازگی در دایره المعارف فارسی گنجونده شده (دهخدا)اما تو اشعار حافظ امده!

والا من نمیدونم چی بگم

ما شدیم بچه یتیمی که هیچ کسی به سرپرستی قبول نمیکنه
در مورد مسجد فکر میکنم دلیلش اینه که تقریبا 4 قرن طول کشید که ایرانیها اسلام رو قبول کنند. در ضمن شما بناهای زیادی مطعلق به اون موقع نمیتونید تو ایران پیدا کنید چون مغول ها حداقل یسری به همشون حال دادند.
چاپارها که قبلا از اسلام بودند و اصلا ربطی به ااین قضیه نداره.از وقتی حکومتها بودند چاپار هم بوده.
اما در مورد فرهنگ دهخدا نمیدونم چی بگم ولی عکس به معنی امروزی شاید با معنی قدیمش فرق داشته باشه!
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
وحید جان
من مطالبشو نخوندم
ولی موضوع اینه که خیلی راحت میشه با کمی اطلاعات تو هر زمینه ایی افراد دیگه رو گمراه کرد
میدونی تو اینجور موارد اگه برات جالب باشه باید سرچ کنی حرفهای مخالفان رو هم پیدا کنی
مثلا مطلبی خوندم که با دلیل و برهان به ظاهر محکم و مستدل ثابت میکرد واقعه عاشورا اصلا اونطوری که میگن نیست وهمش خیالبافیه
ولی با اینکه هنوز دلایل ردشو پیدا نکردم قبولش نکردم یا بازگو نمیکنم


میشه برای منم بفرستی بخونمشون چون برا منم یک همچین مطلبی رسید
 

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
در مورد مسجد فکر میکنم دلیلش اینه که تقریبا 4 قرن طول کشید که ایرانیها اسلام رو قبول کنند. در ضمن شما بناهای زیادی مطعلق به اون موقع نمیتونید تو ایران پیدا کنید چون مغول ها حداقل یسری به همشون حال دادند.
چاپارها که قبلا از اسلام بودند و اصلا ربطی به ااین قضیه نداره.از وقتی حکومتها بودند چاپار هم بوده.
اما در مورد فرهنگ دهخدا نمیدونم چی بگم ولی عکس به معنی امروزی شاید با معنی قدیمش فرق داشته باشه!

یعنی تو زمان حکومت اعراب تو ایران مسجدی بنا نشده؟
مگه میشه؟
تو اسلام اقامه نماز جماعت یکی از ارکان اصلی هست که باید همیشه اجرا بشه
همون طوری که وقتی پیامبر وارد مدینه شد اولین کارش ساخت مسجد بوده

حالا چرا تو 400 سال هیچ مسجدی تو ایران نبوده جای سوال داره

در مورد چاپار ها و کاروانسرا ها که باید بگم بله برمیگرده به زمان قبل از اسلم تو ایران اما تو اون بازه زمانی هیچ کاروانسرا و چاپارخونه ای تو ایران نبوده!!

در مورد لسان اغیب هم باید بگم ممکنه اشعاری به ایشون اضافه شده یا کلمات تحریف شده چه میدونم
به هر حال لیست کلماتی مثل عکس زیاده
 

ZEUS83

عضو جدید
کاربر ممتاز
جدی میخواهی؟؟؟
باید بگردم تو ای میل هام
هر چند به نظر من اشاعه اش خوب نیست ولی برات پیدا میکنم

امیر . منو خوب میشناسی میدونی که خودم در موردش تحقیق میکنم . ممنون میشم ازت
 

me-myself

عضو جدید
کاربر ممتاز
یعنی تو زمان حکومت اعراب تو ایران مسجدی بنا نشده؟
مگه میشه؟
تو اسلام اقامه نماز جماعت یکی از ارکان اصلی هست که باید همیشه اجرا بشه
همون طوری که وقتی پیامبر وارد مدینه شد اولین کارش ساخت مسجد بوده

حالا چرا تو 400 سال هیچ مسجدی تو ایران نبوده جای سوال داره

در مورد چاپار ها و کاروانسرا ها که باید بگم بله برمیگرده به زمان قبل از اسلم تو ایران اما تو اون بازه زمانی هیچ کاروانسرا و چاپارخونه ای تو ایران نبوده!!

در مورد لسان اغیب هم باید بگم ممکنه اشعاری به ایشون اضافه شده یا کلمات تحریف شده چه میدونم
به هر حال لیست کلماتی مثل عکس زیاده

میگم کاش آقای پور پیرار و طرفداراشون به بعضی شبهات و سوالات هم جواب میدادن
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
ایشون یک تاریخ نگار به ظاهر خفن کار کشته است که امده با دلیل و ادله ثابت میکنه که دوران هخامنشان تا ساسانیانی تو ایران نبوده و همشون ساخته پرداخته ذهن است

بعضی از دلایلشون کاملا ثابت شده است اما بسیار بسیار برای ما سخت است که حرفهای ایشان را باور کنیم
چون در صورت قبول حرفهای ایشان باید وجود دین شیعه و چند تن از امامان را بیخیال بشیم

قضیه به اینجا ختم نمیشود
ایشان اظهار دارد که دیوان حافظ دستکاری شده و نسخه اصلیش نمیباشد باز با دلیل محکم

ایشان اظهار میکند که در طول قرن اول تا سوم ایران خالی از سکنه بوده و تمامی اقوام موجود از نقاط مختلف کشور های مختلف وارد ایران و سکنی گزیده اند مثلا هند و پاکستان و افغانستان و ترکمنستان و اذربایجان و کردستان عراق و و اعراب و ...

باز با دلایل محک که خودم چند تا از این موارد را بررسی و به صحت انها یقین پیدا کردم

اگر پورپیرا راست باشد یعنی کل تاریخی ایران دروغ بوده است


ممکنه مقالات و کتاباشون رو معرفی کنید؟ ممنون میشم.
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز

silver light

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون. حتما مطالعه می کنم.
ولی این موضوع هم که خیلی از تاریخ شناسان و علما کوروش کبیر رو همون ذوالقرنین قرآن معرفی کردن رو چی می گید؟
دلیل بسیار محکمیه برای رد خیلی از ادعاهای این آقا.
والا من نمیدونم کاشکی از سایت ایشون بررسی کنید اما تا جایی که من میدونم ایشون کوروش رو رد نکردهاند
 

samira.bas

عضو جدید
کاربر ممتاز
گزافه‌گويي‌ها و خيال‌بافي‌هاي پورپيرار در مجموعه نوشته‌هاي‌اش، بر سه محور استوار است: 1. تحسين و تقديس اعراب 2. وحشي و پليد توصيف كردن تاريخ و تمدن ايران باستان (اعم از دين زرتشت، و دودمان‌هاي هخامنشي تا ساساني) 3. بدنام كردن مفاخر ملي و دانشمندان شهير ايراني؛ از فردوسي بزرگ تا روان‌شاد زرين‌كوب.
اما تلاش اصلي و عمده‌ي پورپيرار «نشان دادن توطئه‌ي يهود در جهت جعل و تحريف تاريخ ايران و نابودسازي اعراب» است!! او مي‌گويد تمام حوادث و روي‌دادهاي مربوط به تاريخ ايران باستان به دست يهوديان شكل گرفته و هر آن چه از تاريخ و تمدن ايران پيش از اسلام بر جاي مانده است، همگي حاصل كوشش و چاره‌جويي يهوديان بوده است!! پورپيرار عقيده‌ي رايج و مورد اجماع مورخان را مبني بر اين كه «اقوام آريايي در هزاره‌ي نخست پيش از ميلاد از سرزمين‌هاي آسياي ميانه به نجد ايران راه يافتند و يكي از اين اقوام آريايي به نام «پارس» در سده‌ي ششم پيش از ميلاد تمدن و امپراتوري بزرگ و جهان‌گير هخامنشي را بنيان نهادند» نمي‌پذيرد و مي‌گويد: «هخامنشيان كه در واقع قومي اسلاو (!!) بودند و در دشت‌هاي جنوب روسيه و اطراف درياي سياه مي‌زيستند، از جانب يهوديان تبعيدي در بابل اجير شدند تا آنان را از اسارت در بابل برهانند. اين اسلاوها به رهبري جنگجوي خون‌خواري به نام «كورش» از زيستگاه خود در اطراف درياي سياه يك‌سره به سوي بابل تاختند و پس از شكست دادن بابل و آزادي قوم يهود، به اذن و فرمان يهوديان شروع به قتل و غارت و جنايت و ويران‌گري در سراسر خاورميانه نمودند و تمام اين پهنه را براي يكه‌تازي قوم يهود، از آثارتمدن‌هاي سابق محو و زدوده ساختند» (!!). پورپيرار تصويري كه مورخان و باستان‌شناسان از عظمت و شكوه تمدن هخامنشي (و به طور كلي ايران باستان) ارائه مي‌كنند نمي‌پذيرد و با ناديده گرفتن انبوه آثار مربوط به تمدن هخامنشي كه از آسياي ميانه تا مصر گسترده است، اين همه را حاصل جعل و فريب يهود مي‌داند و مي‌گويد كه هخامنشيان جز قتل و ويراني هيچ دست‌آورد ديگري نداشته‌اند و اساساً دچار ضعف و فقر فرهنگي و عقلي بوده‌اند (!!). اما جالب اين است كه يگانه سند مورد تمسك پورپيرار براي توليد اين همه توهمات باطل و تمسخرانگيز مبني بر اين كه «كورش و مردمان‌اش اسلاو‌هايي بوده‌اند كه از جانب يهود براي آزادي خود و نابودي بابل اجير و خريداري شده و پيش از آن هيچ اثر و حضوري در تاريخ و تمدن بشري و نجد ايران نداشته‌اند»، اشاره‌اي‌ست در تورات و در كتاب ارمياي نبي (!!!). پورپيرار در حالي كه پيوسته يهوديان را به فريبكاري و دروغ‌بافي محكوم مي‌كند، به ناگاه اشاره‌اي نامربوط در تورات براي‌اش ارزش و اعتبار و سنديتي عظيم و سترگ مي‌يابد. اما در كتاب ارميا فقط گفته مي‌شود كه «قومي [كه از آن نامي هم نمي‌رود] از سوي شمال به بابل هجوم خواهد آورد» (!!). حال نمي‌دانم چگونه پورپيرار از اين عبارت نامربوط نتيجه گرفته است كه «هخامنشيان اسلاو تبار! به عنوان بازوي نظامي يهود، با پول و امكانات بني اسراييل، از ميانه‌ي استپ‌هاي روسيه و از پيرامون درياي سياه به منطقه فراخوانده شدند تا به ويران كردن دست‌آوردهاي پنج هزار ساله‌ و به انقياد درآوردن مردم پيشرو و ممتاز شرق ميانه، زمينه‌ي برتري، امنيت و سلطه‌ي يهوديان مأيوس و آواره و اسير را بر حوزه‌ي جغرافيايي اورشليم فراهم آورند و سپس به لطف همين يهوديان، نام و جايي در تاريخ يافتند» (!!). حال اگر ما آن اشاره‌ي ارميا را زياد جدي بگيريم و آن را از مقوله‌ي اسطوره‌هاي ديني نپنداريم، تنها معنايي كه مي‌توانيم از آن به دست آوريم اين است كه لشكر كورش از سمت شمال به شهر بابل وارد شده بود. همين! جالب اين كه در بخشي ديگر از تورات، (كتاب اشعياي دوم) كورش «عقاب شرق» خوانده شده، گفته مي‌شود كه وي براي برپايي عدالت از «شرق» برانگيخته شده است.



این رد کردن کوروشه به نظر من. کاملا مغایر با ذوالقرنین.
 

somayeh_63

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من اصلا هیچ چیزی از تاریخ نمیدونن.....فک کنم کلا تو یه توهم زندگی میکنن!!!
.
.
ناصر پورپیرار

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

پرش به: ناوبری, جستجو
ناصر پورپیرار یا ناصر بناکننده (۱۳۱۹ تهران) نویسنده ایرانی، عضو حزب توده پیش از انقلاب اسلامی، موسس نشر کارنگ، شریک انتشارات نیل و موسس انتشارات آلفا است و کتاب‌های خود را از این طریق منتشر کرده‌است.[۱] وی منکر وجود بخش اعظم تاریخ ایران و منکر وجود بسیاری از شخصیت‌های مستند تاریخی است. بخشی از انتقادات او به تاریخنگاری کنونی ایران در وب گاه ناریا گردآوری شده است.[۲]


فهرست مندرجات


[نهفتن]
[ویرایش] ادعاهای پورپیرار

ادعاهای پورپیرار نسبت به تاریخنگاری کنونی ایران از پرداختن به واقعه پوریم که در کتاب استر یهودیان بدان اشاره شده است شروع می‌شود. وی ادعا می‌کند که پس از پوریم، سرزمین ایران تهی از سکنه می‌شود.
وی مدعی است که این نسل کشی یهودیان پس از پایان پوریم، موجب پیدایش دوران طولانی بیش از ۲۰۰۰ هزار ساله سکوت تمدنی و تولیدی در ایران (و ۱۲۰۰ ساله در سراسر منطقهٔ شرق میانه) می‌شود.[۳]
پورپیرار ادعا نموده که از تا قرون اولیه اسلامی هیچ آثار قانع کننده ای از نشانه وجود حیاتی متمدن در سرزمین ایران یافت نشده است.
وی معتقد است که ابنیه کنونی موسوم به پاسارگاد تنها در چند دهه اخیر ساخته شده است.
به ادعای وی هر آنچه را که به اشکانیان نسبت می‌دهند یا مربوط به دولت تبعیدی کوچک یونان کهن است یا جعل جدید است.
او فردوسی و شاهنامه همچنین حافظ و دیوان حافظ را «جعلی» می‌نامند و منکر امامت علی است.[۴]
وی در یکی از کتاب‌هایش مدعی شده‌است که محمد، علی را به جانشینی انتخاب نکرده و این از حکمت پیامبر بوده‌است.[۵]
[ویرایش] نوشته‌ها[۱]

  • پیروز باد ملت
  • هزار اتفاق می‌افتد
  • مجموعه داستان با عنوان «جنین»
  • کتابی در باره زندگی سعدی با نام «مگر این پنج روزه»
  • مجموعهٔ ده‌جلدی با عنوان «تأملی در بنیان تاریخ ایران» که چهار جلد از آن منتشر شده است.
  • دوازده قرن سکوت
  • پلی بر گذشته. در سه بخش
  • تدوین یک دوره کتاب هشت جلدی «همنشینی رنگ‌ها» با همکاری خانم فریال دهدشتی شاهرخ.
  • مجموعه هفت جلدی «خطاب به سومین کنگره حزب توده ایران» با امضای مستعار «ناریا»
  • ویراستاری فارسی و بازنویسی دو عنوان کتاب «از زبان داریوش» و «دختری از ایران»
[ویرایش] منتقدان

یکی از مهمترین وی‍ژگی‌های نوشتاری ناصر پورپیرار (ناصر بناکننده) وجود تناقض‌های آشکار و عدم همخوانی نوشتار وی با اسناد و منابع تاریخی است. از آنجاییکه وی فاقد هرگونه مدرک دانشگاهی و آشنایی تخصصی با منابع تاریخی و باستانی است، بروز چنین تناقض‌هایی در نوشتار وی چندان دور از انتظار نیست. به عنوان نمونه وی در کتاب برآمدن اسلام، بخش دوم: بررسی اسناد ص ۲۶۹، مدعی می‌شود که «توطئه مشترک یهود و کلیسا و زمین‌داران عرب حریص خراسان و 'بقایای ساسانیان'» باعث فروپاشی بنی امیه شده است؛ و مدتی بعد، ادعا می‌کند که اصلا ساسانیان وجود خارجی نداشته‌اند! در جایی مدعی است که منظور آیه ۱۰۳ سوره نحل، سلمان فارسی است و در جایی دیگر وجود سلمان فارسی را منکر شده و آن را ساخته یهود می‌داند! در جایی اسکندر مقدونی را به خاطر بر انداختن پادشاهی هخامنشیان می‌ستاید و در جای دیگر منکر بروز جنگ بین هخامنشیان و اسکندر مقدونی شده و مدعی است که یهودیان داستان این جنگ را ساخته‌اند تا پوریم پنهان بماند و کسی نفهمد که ایران خالی از سکنه بوده است! از این نمونه، در نوشتار او بسیار است.
محمد تقی عطایی و علی اکبر وحدتی دو تن از منتقدین وی، معتقدند ادعای پورپیرار مبنی بر موهوم خواندن هویت تاریخی ایران و نسبت دادن آن به جعل و تحریف یهودیان، از مباحث دیرینه تبلیغات پان عربی است. [۶]
داریوش احمدی (کیانی) یکی از نویسندگان در زمینه باستان‌شناسی است که به نقد نظریات پورپیرار پرداخته و علاوه بر انتشار آنها در وبنوشت شخصی خود (فرهنگ ایران باستان)، جامع نقدهایش را در کتاب «هزاره‌های پرشکوه» منتشر کرده‌است.[۷]
هوشنگ صادقی دیگر نویسنده توانایی است که تناقض‌ها و غلط‌های فاحش علمی پورپیرار را به شکلی بسیار گویا و قابل فهم برای تمامی افراد، در کتاب «کوروش و بابل» منتشر کرده‌است. وی در این کتاب بخش‌های مختلف کتابهای پورپیرار را در کنار هم گذاشته و موارد تناقض آنها با همدیگر و با منابع علمی معتبر را به خوانندگان نشان داده‌است.[۸]
در این بین، علیرضا افشاری، نویسنده‌ای است که اگر چه خود یکی از منتقدان پورپیرار است، ولی تلاش نموده‌است نقدهای دیگران را نیز در کتاب «نقدهایی بر آرای ناصر پورپیرار، آشتی با تاریخ» جمع آوری و منتشر نماید.[۹]
امیر نعمتی لیمایی یکی دیگر از تاریخنگارانی است که به نقد آرای پورپیرار پرداخته‌است. او به همراه داریوش احمدی در سال ۱۳۸۳ کتابی با نام ۱۲ قرن شکوه منتشر کرد و در آن به نقد دیدگاه‌های پورپیرار پرداخت.امیر نعمتی لیمایی در تارنگار خویش ، سرزمین جاوید ،نیز طی سلسله مقالاتی با عنوان ، تاملی بر بنیان تاریخ نوشته‌های ناصر پورپیرار ، به نقد و بررسی ارای پورپیرار به ویژه در مورد روزگاران اسلامی پرداخت .
محمد رضا ترکی از معدود افرادی است که به نقد نظرات پورپیرار در مورد تاریخ پس از اسلام ایران پرداخته‌است. وی به نقد نظر پورپیرار در خصوص جعلی دانستن سلمان فارسی پرداخته و با بهره گیری از مطالب نوشته شده توسط پورپیرار به تناقضهای نوشتاری وی پرداخته‌است.[۱۰]
 

Similar threads

بالا