ای سبزی سبزهی بهاران از تو
وی سرخی روی گل عذاران از تو
آه دل و اشک بی قراران از تو
فریاد که باد از تو و باران از تو...
***
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو...
***
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهی سودا همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو...
***
ای نالهی پیر خانقاه از غم تو
وی گریهی طفل بیگناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو...
***
وی سرخی روی گل عذاران از تو
آه دل و اشک بی قراران از تو
فریاد که باد از تو و باران از تو...
***
ای آمده کار من به جان از غم تو
تنگ آمده بر دلم جهان از غم تو
هان ای دل و دیده تا به سر برنکنم
خاک همه دشت خاوران از غم تو...
***
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهی سودا همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو...
***
ای نالهی پیر خانقاه از غم تو
وی گریهی طفل بیگناه از غم تو
افغان خروس صبح گاه از غم تو
آه از غم تو هزار آه از غم تو...
***