torpheh
عضو جدید
[FONT=tahoma,sans-serif]داستاني از حضرت علی(ع) و میثم تمار مدت ها پيش خواندم که متن اصلی داستان در دسترسم نیست اما مضمون آن را به خوبی در خاطر دارم:[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]امیر مومنان علی (ع) را حکایت کنند که روزی بر میثم تمار گذشت و او را دید که مشغول جدا کردن خرما ها از یکدیگر است[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]حضرت از ميثم پرسید چه می کنی؟[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]میثم پاسخ داد: خرما های خوب را از سایر خرما ها جدا می کنم تا به قیمت بیشتر به هر که خواست بفروشم.[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]علی(ع) بسیار ناراحت شد و ميثم را از این کار بازداشت و به او فرمود: تمام خرما ها را با یکدیگر مخلوط کن چرا که در حکومت اسلامی همه باید يک جور خرما بخورند چه کسی که داراست و چه [/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]کسي که ندار است[/FONT].
[FONT=tahoma,sans-serif][/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]امیر مومنان علی (ع) را حکایت کنند که روزی بر میثم تمار گذشت و او را دید که مشغول جدا کردن خرما ها از یکدیگر است[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]حضرت از ميثم پرسید چه می کنی؟[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]میثم پاسخ داد: خرما های خوب را از سایر خرما ها جدا می کنم تا به قیمت بیشتر به هر که خواست بفروشم.[/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]علی(ع) بسیار ناراحت شد و ميثم را از این کار بازداشت و به او فرمود: تمام خرما ها را با یکدیگر مخلوط کن چرا که در حکومت اسلامی همه باید يک جور خرما بخورند چه کسی که داراست و چه [/FONT]
[FONT=tahoma,sans-serif]کسي که ندار است[/FONT].