حکيم عمر خيام

mil@d

عضو جدید
کاربر ممتاز




تاريخ تأسيس تقويم جلالي، روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجري قمري بود. در اين تاريخ ، خيام كمابيش جواني ۳۲ ساله بود
روزي كه گذشت هيچ از او ياد مكن
فردا كه نيامدست فرياد مكن
برنامده و گذشته بنياد منه
حالي خوش باش و عمر بر باد مكن

چه كسي باور مي كند اين سخن درناپايداري زمانه، از لبان كسي تراويده كه دقيق ترين سنجش زمانه در تاريخ بشر را بدست داده است؟ هماني كه تقويم روي ميزمان يادگار جاودانه اوست: ابوالفتح عمربن ابراهيم خيام نيشابوري.
اين منجم، رياضيدان و شاعر بزرگ احتمالا در سال ۴۳۹ هجري قمري در نيشابور چشم به جهان گشود و در سال ۵۱۷ هجري قمري در ۷۸ سالگي درگذشت. وقتي كه آمد، گاهشماري ايران با همه پيشينه درخشاني كه داشت، پريشان بود و وقتي رفت، ايرانيان مفتخر به داشتن دقيق ترين تقويم جهان بودند؛ نه فقط در آن زمان كه تا به امروز.

در زمان سلطنت ملكشاه سلجوقي (۴۶۵ تا ۴۸۵ هجري قمري) و وزارت خواجه نظام الملك توسي، احتمالا به اشاره خواجه، تصميم گرفتند كه به نابساماني درگاهشماري پايان دهند و از اين رو حكيم عمر خيام نيشابوري مأمور شد با همراهي گروهي از منجمان برجسته، محاسبات جديدي را ترتيب دهد





تنظيم تقويم جديدي با مبدأ هجرت پيامبر اسلام از مكه به مدينه و بر اساس سال خورشيدي، به سبب اختلالاتي بود كه در سده پنجم هجري در گاهشماري ها وجود داشت.
پيش از اسلام و به روزگار زمامداري ساسانيان ( ۲۲۶ تا ۶۵۲ ميلادي ) هر سال مركب از ۳۶۵ شبانه روز در ۱۲ ماه بود. از آن جا كه سال مداري يا حقيقي ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقيقه و ۴۹ ثانيه است و سال عرفي ساسانيان، سرراست ۳۶۵ روز بود، هر ۴ سال يك بار، سال عرفي از سال حقيقي يك روز عقب مي افتاد و نوروز با اول فروردين برابري نداشت. همچنين هر ۱۲۰ سال يك بار، سال عرفي يك ماه از سال حقيقي عقب تر بود.
منجمان ساساني چاره كار را در اين ديدند كه با گذشت هر ۱۲۰ سال، يك سال را به صورت چرخشي ۱۳ ماهه حساب كنند. يعني بعد از ۱۲۰ سال اول، دو ماه فروردين و بعد از ۱۲۰ سال دوم، دو ماه ارديبهشت داشته باشند و به همين ترتيب تا ماه اسفند پيش بروند. اين رويه تا پايان دوره ساساني رواج داشت، اما پس از اسلام به فراموشي سپرده شد و انطباق سال عرفي با سال حقيقي به هم خورد.
در زمان سلطنت ملكشاه سلجوقي (۴۶۵ تا ۴۸۵ هجري قمري) و وزارت خواجه نظام الملك توسي، احتمالا به اشاره خواجه، تصميم گرفتند كه به نابساماني درگاهشماري پايان دهند و از اين رو حكيم عمر خيام نيشابوري مأمور شد با همراهي گروهي از منجمان برجسته، محاسبات جديدي را ترتيب دهد.

در آن زمان ، خيام كه هنوز از مرز ۳۰ سالگي نگذشته بود، شهرت علمي درخور توجهي داشت و مورد احترام ملكشاه سلجوقي و خواجه نظام الملك بود. بدين سبب اصلاح تقويم به او واگذار شد.
تنظيم گاهشماري جلالي و زيج پيوسته به آن كه زيج ملك شاهي خوانده شد، به احتمال زياد در شهر اصفهان - پايتخت سلجوقيان - و بنابر گفته اي ديگر در ري يا نيشابور آغاز شد.
اعضاي گروه تنظيم تقويم غير از خيام عبارت بودند از ابومظفر اسفزاري، ابوعباس لوكري، محمد بن احمد معموري، ميمون بن نجيب واسطي و ابن كوشك بيهقي مباهي.

سالي كه با تقويم جلالي محاسبه مي شود، برخلاف سال ميلادي كه در هر ۱۰ هزار سال ، نزديك به سه روز با سال حقيقي اختلاف پيدا مي كند، همواره مطابق با سال حقيقي است و هيچ گاه از آن عقب نمي ماند. از همين رو ، سال هاي كبيسه در تقويم جلالي ثابت نيستند و بر مبناي رصد سالانه تعيين مي شوند





همچنين عبدالرحمان خازني (خدمتكار خزانه‌دار مرو) كه به شكل غيرحرفه اي و بنا بر علقه هاي شخصي به پژوهش درباره تقويم سرگرم بود، در شهر مرو محاسبات جداگانه را به انجام رساند و يافته هاي علمي خود از جمله شيوه سنجش نوروز را براي گروه خيام فرستاد. بخشي از محاسبات خازني از سوي گروه پذيرفته و به رسميت شناخته شد.
اكنون از اين نام ها كه هريك ستارگاني در سپهر دانش بودند، چيز زيادي نمي دانيم و خيام را نيز بيشتر به اسباب و علل ديگر از جمله رباعياتش مي شناسيم . تقويم دقيقي هم كه از زير دست اينان بيرون آمد، به نام شاه زمانه، ملكشاه سلجوقي، تقويم جلالي خوانده شد؛ نه تقويم خيامي.
تقويم جلالي ، موفق شد كه سال عرفي را با سال طبيعي تطبيق دهد . نه فقط نوروز ، درست در اول بهار يا به اصطلاح منجمان در نقطه اعتدال بهاري قرار گرفت ، بلكه تمام فصل هاي عرفي با فصل هاي حقيقي منطبق شدند.
اين كه امروزه در تقويم ايراني يا همان جلالي ، بهار و تابستان ۹۳ روز است ، فصل پاييز ۹۰ روز دارد و زمستان ۸۹ روز حساب مي شود ، براي اين است كه اول هر فصل عرفي دقيقا برابر با آغاز فصل حقيقي باشد.
سالي كه با تقويم جلالي محاسبه مي شود، برخلاف سال ميلادي كه در هر ۱۰ هزار سال ، نزديك به سه روز با سال حقيقي اختلاف پيدا مي كند، همواره مطابق با سال حقيقي است و هيچ گاه از آن عقب نمي ماند. از همين رو ، سال هاي كبيسه در تقويم جلالي ثابت نيستند و بر مبناي رصد سالانه تعيين مي شوند.

به طور معمول هر چهار سال يك بار ، سال را كبيسه مي گيرند، اما پس از گذشت ۲۸ يا ۲۹ سال، كبيسه گرفتن بعد از ۵ سال اجرا مي شود؛ يعني به جاي آن كه سال ۳۲ را كبيسه حساب كنند ، سال ۳۳ را كبيسه مي گيرند





به طور معمول هر چهار سال يك بار ، سال را كبيسه مي گيرند، اما پس از گذشت ۲۸ يا ۲۹ سال، كبيسه گرفتن بعد از ۵ سال اجرا مي شود؛ يعني به جاي آن كه سال ۳۲ را كبيسه حساب كنند ، سال ۳۳ را كبيسه مي گيرند.
تاريخ تأسيس تقويم جلالي، روز جمعه نهم رمضان سال ۴۷۱ هجري قمري بود. در اين تاريخ، خيام كمابيش جواني ۳۲ ساله بود. لابد در اين ۳۲ سال دانش بزرگي اندوخته بود كه مي توانست دقيق ترين تقويم جهان را تنظيم كند؛ تقويمي كه هزار سال پس از او هنوز به كار مي آيد و ارزش و اعتبارش كاستي نگرفته است.
اين همه از دست كسي برمي آمد كه دم را غنيمت مي شمرد و مكرر در مكرر فاني بودن جهان را گوشزد مي كرد. مردمان را به شاد زيستن فرامي خواند و از غم دنيا بر حذر مي داشت. ثانيه ها و دقيقه ها و روزها و هفته ها و ماهها و سال ها را جملگي يك نفس عزيز مي دانست؛ نفسي ميان كفر تا به دين و ازعالم شك تا به يقين و مي خواست كه اين يك نفس را نه در سرگرداني كه در شادماني به سرآورد.
آن گاه كه تقويممان بدست خيام ورق مي خورد و نوروز خرامان از راه مي رسد، او نيزپاي سفره هفت سين در شاديمان شريك است و طنين صدايش از وراي قرون و اعصار به گوش جان مي رسد:
خيام اگر ز باده مستي خوش باش
با ساده رخي اگر نشستي خوش باش
چون عاقبت كار جهان نيستي است
انگار كه نيستي چو هستي خوش باش

 
همه چیز در مورد خیام

همه چیز در مورد خیام

ســلامي گـــــرم و شــــاعـــــرانــــــه تقـــديم يــكايك شـــما اعــضاي محتــــرم گـــروه

همانطور كه مطلع هستيد امروز سالروز بزرگداشت حكيم عمر خيام نيشابوري است
28 اردیبهشت ماه، مصادف است با روز بزرگداشت حكیم عمر خیام نيشابوري
پدر رباعی در ادبیات فارسی، شاعر، منجم و فیلسوف ایرانی

در كـــارگــه كـــوزه گری رفــــــتم دوش

دیــــدم دو هـــزار كـــوزه گویا و خموش

ناگاه یكـــی كــــوزه بــر آورد خــــــروش

كــــــو كوزه گر و كوزه خر و كوزه فروش


دوستان گرامي آنچه در اين پست مي خوانيد براي آشنايي هر چند مختصر شما با زندگي يكي از بزرگترين مفاخر كشورمان ايران است به اين اميد كه مورد استفاده شما قرار گيرد

زندگينامه خيام

حكيم عمر خيام نيشابوري، متولد 29 ارديبهشت 427 هجري شمسي (18 مي 1048 ميلادي) در نيشابور، متوفي 13 آذر ماه 510 هجري شمسي (4 دسامبر 1131 ميلادي). خيام را به عنوان يک شاعر، ستاره شناس، و رياضي دان مشهور مي شناسند، ولي شهرت بيشتر او بخاطر رباعـياتش مي باشد.

نام خيام (خيمه دوز) ممکن است که از شغل و حرفه پدرش مشتق شده باشد. خيام تحصيلات خود را در عـلوم و فلسفه در نيشابور و بلخ به خوبي گذرانيد و به سمرقند رفت، جايي که رسالت مهم خودش را در رابطه با جبر کامل کرد. نام او چنان پرآوازه شد که سلطان سلجوقي، ملکشاه، از او درخواست کرد که جاي ستاره شناس او را گرفته و نظارت ضروري را در رابطه با بازسازي سالنامه بيان کند. او همچنين ماموريت يافت که رصد خانه اي در شهر اصفهان بنا کند و با ديگر ستاره شناسان همکاري نمايد.

امروزه صدها رباعي را به او نـسبت مي دهند ! که بسياري از آن ها جعـلي و ساختگي است ! اما هفتاد و دو رباعي از رباعـيات به طور قطع درست و معتبر هستند، که در کتاب شعر شراب نيشابور به قلم خود خيام است.

آرامگاه اين شاعر بزرگ و رياضي دان مشهور ايراني، در باغـي در نـيشابور بنا شده است. اين آرامگاه در سال 1341 هجري شمسي برابر با 1962 ميلادي ساخته شد

آثار خيام

1- اشعار عربي كه چند قطعه بيشتر نيست
2- رباعيات فارسي
3- رساله جبر و مقابله به عربي، خيام اولين كسي است كه كتاب جبر و مقابله كامل را تدوين نمود و معادلات را طبقه بندي كرد و معادله درجه سوم را حل نمود و قاعدة بدست آوردن ضرائب بسط دو جمله اي را كه امروز بنام اسحاق نيوتن كاشف جاذبه زمين معروف است كشف كرد و بيان نمود
4- رسالة في شرح اشكل من مصادرات كتاب اقليدس
5- زيج ملكشاهي
6- مختصري در طبيعيات
7- صحيفه اي بزبان فارسي در كليات وجود
8- رساله اي بزبان فارسي در كليات وجود
9- رساله اي در كون و تكليف
10- رساله اي در شناخت سيم و زر بنام: في الاحتيال المعرفه مقداري الذهب و الفصه في جسم مركب منها
11- رساله اي در صورت تضاد در جواب سه مسئله از حكمت
12- رساله لوازم الامكنه
13- ترجمه فارسي خطبه ابن سينا از عربي.
14- قسمتي از مجموعه روضه الرضوان القلوب كه به كوشش كريستنسن كشف شده
15- نوروز فارسي و عربي در وجود
16- رساله نظام الملك راجع به حكومت
17- دو گفتار فارسي و عربي در وجود
18- دو رساله در سه مسئله از حكمت
19- رساله اي در علم اعلي و حكمت اولي


رباعيات خيام

اينك كه بطور اختصار با زندگي و مقام علمي اين دانشمند بزرگ آشنا شديم بجاست كه نظر مرحوم فروغي « ذكاء الملك » را پيرامون فضائل علمي و رباعيات خيام در اين جا نقل كنيم:

« جاي بسي تأسف است كه هر چند خيام را اين رباعيات نامي ساخته اما مردم ما از عارف و عامي قدر او را ندانسته و تصوراتي دربارة او كرده اند كه مي توان گفت مظلوم واقع شده است. عابدان و مقدسان خشك، كلمات او را كفر آميز دانسته، عامه مردم او را شرابخوار پنداشته و به اشعار او از نظر تحريض و ترغيب به ميخوارگي نگريسته اند و جماعتي به همين جهت و بنابراين كه او را بي اعتقاد به مبدا و معاد فرض كرده اند هواخواه او شده اند. و مقدسين از آن رو مطعوتش شمرده اند... »


پيش بيني خيام

اين حكايت شيرين را نظامي عروضي كه خود از معاصران حكيم خيام بوده در چهار مقاله آورده و چنين نوشته :

در سنه ست و خمس مائه بشهر بلخ در كوي برده فروشان در سراي امير سعده جره، خواجه امام عمر خيامي و خواجه مظفر اسفزاري نزول كرده بودند و من بدان خدمت پيوسته بودم. در ميان مجلس عشرت از حجه الحق عمر شنيدم كه او گفت: گور من در موضعي باشد كه هر بهاري شمال بر من گل مي افشان مي كند. مرا اين سخن مستحيل نمود و دانستم چنوئي گزافه نگويد. چون در سنه ثلثين به نيشابور رسيدم چهار سال بود تا آن بزرگ روي در نقاب خاك كشيده بود و عالم سفلي ازو يتيم مانده و او را بر من حق استادي بود. آدينه اي بزيارت او رفتم و يكي را با خودم ببردم كه خاك او بمن نماند. مرا بگورستان حيره بيرون آورده و بر دست چپ گشتم، در پايين ديوار باغي خاك او ديدم نهاده و درختان امرود گلابي و زردآلو سر از باغ بيرون كرده و چندان برگ شكوفا بر خاك او ريخته كه خاك او در زير گل پنهان بود و مرا ياد آن حكايت كه به شهر بلخ ازو شنيده بودم. گريه بر من افتاد كه در بسيط عالم و اقطار ربع مسكون او را هيچ جاي نظيري نمي ديدم ايزد تبارك و تعالي جاي او در جنان كناد. بمنه و كرمه.

نقل از كتاب رباعيات خيام انتشارات فؤاد

و اينهم چند مينياتور زيبا در مدح عمر خيام نيشابوري

<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>


<A href="http://www.persian-star.org/" target=_blank rel=nofollow>



 

karo7

اخراجی موقت
حکيم عمر خيام

خیام از دانشمندان و حکما و ریاضی‌دانان اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم است. در دوران حیاتش به شاعری شهرت نداشته و بیشتر او را به عنوان ریاضی‌دان، منجم و طبیب می‌شناخته‌اند. در کتاب چهار مقاله از او به عنوان منجم یاد شده است و نویسنده تاریخ بیهقی از خیام به عنوان دانشمند و فیلسوف یاد می‌کند.
قدیمی‌ترین کسانی که از خیام به عنوان شاعر سخن گفته‌اند: «شهرزوری» و دیگر «شیخ نجم‌الدین رازی» می‌باشند. شهرت خیام در ادبیات به جهت سرودن رباعی است. قالبی که در چهار مصراع کوتاه، بلندترین مفاهیم را بیان می‌کند. او افکار و اندیشه‌های فلسفی را با زبانی شیوا و روان و دلکش بیان می‌کند. شک نیست که شاعران فارسی زبان پیش از خیام به سرودن رباعی پرداخته‌اند اما پس از خیام قالب رباعی در اختیار محتوای خیام‌وار قرار می‌گیرد. کلامش سراسر شورانگیز، لطیف، ساده و روان است؛ نه تکلفات قصیده سرایان در آنها دیده می‌شود و نه استعارات و مبالغات شاعران عصر. از سراسر آنها بوی صدق و صفا شنیده می‌شود. صدق و صفای کسی که ریا ورزی و پرده‌پوشی نمی‌کند و هر چه را به حس و عقل خود در می‌یابد بدون بیم و هراس و بی‌هیچ روی و ریا بیان می‌دارد.
سروده‌های این شاعر در حکم کارنامه مردی است شیفته‌ی راز هستی، رباعیاتی که جلوه‌گاه طبیعت و انسان است. طبیعتی که همه چیز آن حس دارد و روح و در آن ابر، باد، گل و گیاه، نسیم، شکوفه و خاک همه و همه روح دارند، همه فکر می‌کنند. هر جانور یا پرنده‌ای پیام‌آور فکری است و آنچه در رباعیاتش به صورت ظاهر، خیالات شاعری می‌نماید، در واقع تنبه و تذکر به نکات و دقایق است. سبزه را می‌بیند و فورا متنبه می‌شود که این سبزه از خاک رسته و آنچه امروز خاک است دیروز تن و اندام مردمان بوده است. به کاخ می‌نگرد و به یاد می‌آورد که در این کاخ شاهان می‌زیسته‌اند و امروز قرارگاه وحش و طیر است. آسمان و ستارگان را می‌بیند و به فکر فرو می‌رود که سرگردانی این اجرام برای چیست و مدبر آنها کیست؟
از دیگر خصایص خیام ذوق لطیف و حس شدید اوست، با اینکه قصد شاعری ندارد از دیدن مناظر زیبای طبیعی و گل و سبزه و شام و بامداد، مهتاب و ابر و باران بی‌اختیار طبعش به اهتزاز در می‌آید و در ضمن تفکراتی که دارد با دو کلمه به آنها اشاره می‌کند. چنانکه عالمی از صفا و طراوت در نظر جلوه‌گر می سازد.
خیام در وصف طبیعت به همان اندازه که احتیاج دارد با چند کلمه کوتاه محیط و وضع را مجسم و محسوس می‌کند، آن هم در زمانی که شعر در زیر تاثیر تسلط عرب، یک نوع اظهار فضل و تملق گویی خشک و بی‌معنی شده بود و شاعران کمیابی که ذوق طبیعی داشتند برای یک گلبرگ و یا یک قطره‌ی ژاله به قدری اغراق می‌گفته‌اند که انسان را از طبیعت بیزار می‌کردند. در حقیقت می‌توان گفت که طبیعت و ذکر عناصر آن در رباعیات خیام وسیله‌ای است برای دستیابی به هدفی والاتر، ابزاری که از آن برای بیان افکار و عقاید فلسفی خود به خوبی بهره می‌جوید. سخن نمی‌گوید مگر برای اینکه نکته‌ای را که به خاطرش رسیده ابراز کند. دنبال سخنوری و لفاظی نیست. همه مستغرق فکر خویش است و به ایجاز وکم سخنی که شیوه اوست اکتفا می‌کند.
آنجا که با دیدن ویرانه‌های کاخ بهرام و لانه گزیدن آهوان و روبهان در آن به یاد عظمت گذشته شاهان بزرگ می‌افتد که امروز از آن هیچ برجای نمانده است، به بزرگان و تمام آدمیان هشدار می‌دهد که زندگی ظاهری بشر با همه شکوه و جلالش تمام خواهد شد و حتی چه بسیار تمدن‌های بزرگی که امروزه تنها نامی از آنها بر جای مانده است:
آن قصر که بهرام در او جام گرفت
آهو بچه کرد و رویه آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
و یا با شنیدن نغمه فاخته که در شبی مهتابی در ویرانه‌های تیسفون «کوکو» سرداده است و از گذشتگان یاد می‌کند؛ در جست و جوی شاهان و شکوه خفته در خاک آنان است:
آن قصر که بر چرخ همی زد پهلو
بر در گه او شهان نهاندی رو
دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای
بنشسته همی گفت که کوکو کوکو؟
خیام با لطافت و ظرافت مخصوصی که در نزد شعرای دیگر کمیاب است طبیعت را حس کرده و با یک دنیا استادی آن را وصف می‌کند. او روزی بهاری با هوایی معتدل را توصیف می‌کند که باران، گرد از رخسار گل‌های باغ شسته و بلبل در چنین هوای لطیفی و در کنار گل زرد به نغمه سرایی پرداخته و از او می‌خواهد که با خوردن می او نیز رنگ رخساره را سرخ نماید.
روزی است خوش وهوا نه گرم است و نه سرد
ابراز رخ گلزار همی شوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همی کند که می‌باید خورد
در ادب فارسی از ایام جوانی به بهار زندگی بسیار یاد شده است اما خیام به طرز زیبایی از سپری شدن جوانی و رسیدن ایام پیری سخن می‌گوید و آن را به پرنده طربناک و تیزپردازی مانند می‌کند که آمدن و رفتن آن را کس متوجه نمی‌شود:
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
فریاد ندانم که کی آمد کی شد؟
گاه از دیدن ابر بهاری و گریستن آن بر سر سبزه و گل‌ها به یاد زندگی و مرگ آدمی می‌افتد و با خود چنین زمزمه می‌کند که پس از مرگ چه کسی بر سبزه و خاک وجود ما خواهد گریست:
ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست
بی‌باده گلرنگ نمی‌باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست؟
و یا با تماشای لاله سرخ رو و بنفشه سیه جامه به یاد سرخی خون شهریاران و خال رخ مهروبان می‌افتد و می‌گوید:
در هر دشتی که لاله‌زاری بوده است
از سرخی خون شهریاری بوده است
هر شاخ بنفشه کز زمین می‌روید
خالی است که بررخ نگاری بوده است
شاعر آنگاه که می‌خواهد از سپری شدن سریع عمر و گذشت ایام سخن گوید از آب و باد مدد می‌جوید؛ آبی که از جویبار می‌گذرد و دیگر نمی‌توان آن را باز آورد و یا بادی که به سرعت از دشت می‌گذرد. این مضمون در شعر شاعران عرب و ایرانی و... فراوان آمده است اما آنچه خیام می‌گوید با دیگران متفاوت است:
این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت
روزی که نیامده است و روزی که گذشت
و این مصداق کلام حضرت علی (ع) می‌باشد که می‌فرماید: مومن حسرت دو لحظه را نمی‌خورد، یکی گذشته که از دست داده است و دیگری آینده که نیامده است و تنها به فکر حال است.
سبزه کنار جویبار او را به یاد فرشته خوبی خفته در خاک می‌اندازد که او از این سبزه روییده است و از این رو می‌خواهد که سبزه‌ها را به احترام خفتگان در خاک پایمال نکنیم:
هر سبزه که بر کنار جویی رسته است
گویی زلب فرشته خویی رسته است
با بر سبز سبزه تا به خواری تهی
کان سبزه ز خاک لاله رویی رسته است
یکی دیگر از عناصر طبیعت که خیام در اشعار خود از آمدن مدد جسته است «خاک» می‌باشد. خاکی که آدمی از آن آفریده شده است و به آن باز می‌گردد.
«و خلقنا الانسان من الطین».
او خاکی را که در زیر پای رهگذران لگدکوب می‌شود رخسار و اندام زیبارویی می‌داند که در آن خاک مدفون گشته است و یا خشتی که در بنای کنگره ایوان به کار رفته است انگشت و سرصاحبان قدرتی می‌بیند که زمانی مالک آن بنای پر جلال و شکوه بوده‌اند. آری! خیام این چنین برای شاه و گدا را در مقابل مرگ بیان می‌دارد:
خاکی که به زیر پای هر نادانی است
کف صنمی و چهره جانانی است
هر خشت که بر کنگره ایوانی است
انگشت وزیر یا سر سلطانی است
گویندگان دیگر نیز در اشعار فراوان به این معنی توجه کرده‌اند. قصیده معروف خاقانی «هان ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان» تماما بدین مضمون سروده شده است.
خیام در جایی دیگر از همین خاک سخن می‌گوید که با دستان توانگر کوزه‌گر، تغییر شکل داده و در جامه‌ای دیگر خود را نشان می‌دهد:
دی کوزه‌گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او می گفت
من همچو تو بوده‌ام مرا نیکو دار
در کار گه کوزه گری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه گر و کوره خر و کوزه فروش
در مجموع از آنچه گفته شد در می‌یابیم که خیام بسیار خوب توانسته است از جلوه‌های گوناگون و رنگارنگ طبیعت و مخلوقات در بیان افکار و اندیشه‌های فلسفی خود بهره گیرد. رباعیات او به قدری ساده، طبیعی و به زبان دلچسب ادبی و معمولی گفته شده است که هر کسی را شیفته آهنگ و تشبیهات زیبای آن می‌نماید، خیام قدرت ادای مطلب را به اندازه‌ای رسانیده که گیرندگی و تاثیر آن حتمی است و انسان را به حیرت می‌اندازد. زبان ساده او به همه اسرار صنعت خودش کاملا آگاه است و با کمال ایجاز به بهترین طرزی شرح می دهد.
نفوذ کلام، آهنگ دلفریب، نظر موشکاف، وسعت قریحه و فکر، زیبایی بیان، سرشاری تشبیهات ساده و از همه مهمتر استفاده بسیار لطیف و ظریف او از عناصر طبیعت از ویژگی‌های شاخص اشعار اوست به طوری که امروزه هر ایرانی رباعی را با خیام می‌شناسد.

پژوهشگر: لیلا خلوتی- کارشناس‌ارشد زبان و ادبیات فارسی
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
از حسن انتخابت سپاس‌گزارم! چندسالي است خيام در ذهنم بيش از ديگران پر رنگ شده است و هرچه مي‌گذرد ذهنم را بيشتر به خود مشغول مي‌کند.
پيش از شما قصد داشتم مطالبي را از نتايج مطالعه و توجه‌ اين چند‌ساله‌ام بنويسم. حال که شما پايه‌گذارش شديد، ميهمانتان خواهم بود. شايد وقتي ديگر!
:gol:
 
آخرین ویرایش:

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آنان که ز پيش رفته اند ای ساقی
در خاک غرور خفته اند ای ساقی
رو باده خور و حقيقت از من بشنو
باد است هر آن چه گفته اند ای ساقی
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
افسوس که سرمايه ز کف بیرون شد
در پای اجل بسی جگر ها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وی
کاحوال مسافران دنیا چون شد
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
خيام

خيام


خیام (غیاثالدین ابولفتح عمربن ابراهیم نیشابوری)

زمینه فعالیت ریاضیات، اخترشناسی، فلسفه تولد ۴۴۰ قمری، ۱۸ مه ۱۰۴۸ میلادی
نیشابور مرگ ۵۳۶ قمری، ۱۱۳۱ میلادی
نیشابور گفتاورد «گرفتار روزگاری هستیم که اهل علم فقط عدهٔ کمی، مبتلی به هزاران رنج و محنت، باقی مانده، که پیوسته در اندیشهٔ آنند که غفلتهای زمان را فرصت جسته به تحقیق در علم و استوارکردن بپردازند.» حکیم غیاثالدین ابوالفتح عُمَر بن ابراهیم خیام نیشابوریخیامی و خیام نیشابوری و خیامی النیسابوریهم نامیده شده است. او از ریاضیدانان، اخترشناسان و شُعرای بنام ایران در دوره سلجوقی است. گرچه پایگاه علمی خیام برتر از جایگاه ادبی اوست و دارای لقب حجةالحقرباعیات خیام را به اغلب زبانهای زنده ترجمه نمودهاند. فیتزجرالد رباعیات او را به زبان انگلیسی ترجمه کرده که بیشتر مایه شهرت وی در مغربزمین گردیدهاست. یکی از برجستهترین کارهای وی را میتوان اصلاح گاهشماری ایران در زمان وزارت خواجه نظامالملک ،که در دوره سلطنت ملکشاه سلجوقی (۴۲۶-۵۹۰ هجری قمری) بود، دانست. وی در ریاضیات، علوم ادبی، دینی و تاریخی استاد بود. نقش خیام در حل معادلات درجهٔ سوم و مطالعاتاش در بارهٔ اصل پنجم اقلیدس نام او را به عنوان ریاضیدانی برجسته در تاریخ علم ثبت کرده است.
شماری از تذکرهنویسان، خیام را شاگرد ابن سینا و شماری نیز وی را شاگرد امام موفق نیشابوری نوشتهاند.[۶][۷] [۸]
همچنین از وی هم اکنون بیش از ۱۰۰ رباعی برجای ماندهاست. [۹]
فهرست مندرجات

(زاده ۴۳۹ قمری، مرگ در ۵۱۷ یا ۵۲۶ قمری) به بودهاست،ولی آوازهٔ وی بیشتر به واسطهٔ نگارش رباعیاتش است که شهرت جهانی دارد. افزون بر آنکه
۱ زندگی
۲ مرگ خیام
۳ خیام شاعر
۳.۱ تصحیحات رباعیات خیام
۳.۲ مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام
۴ خیام و ریاضیات
۴.۱ مهمترین دستآوردها
۵ پیروان خیام
۶ چهره جهانی خیام
۷ خیام در افسانه
۷.۱ سه یار دبستانی
۸ آثار
۹ دیگران دربارهٔ خیام
۱۰ گوناگون
۱۱ پانویس
۱۲ منابع
۱۳ برای مطالعه بیشتر
۱۴ جستارهای وابسته
۱۵ پیوند به بیرون
زندگی



آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.


عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشتهاند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود. [نیاز به ذکر منبع]
در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضیالقضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادلهای درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله[۱۰]با نظام الملک طوسی رابطهای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلاالدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام الملک به اصفهان میرود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را بهعهده گیرد. او هیجده سال در آنجا مقیم میشود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه میشود و در همین سالها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم میکند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهرهاست، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام بهعنوان اختربین در دربار خدمت میکرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.[۱۱] در همین سالها(۴۵۶) مهمترین و تاثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس[۱۲] *را مینویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها را شرح میدهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظامالملک، خیام مورد بیمهری قرار گرفت و کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو[۱۳] *که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالا در آنجا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالا در همین سالها نوشته شده است.[۱۴]
غلامحسین مراقبی گفتهاست که خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید.[۱۵] البته برخی از داماد خیام سخنانی نقل کردهاند و در این باره نظری دیگر داشتهاند.[نیاز به ذکر منبع]

مرگ خیام


باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شدهاست و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده میشود.


مرگ خیام را میان سالهای ۵۱۷-۵۲۰ هجری میدانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۶۱۵ نوشتهاند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بودهاست .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع میباشد، قرار گرفتهاست.[۱۶]

خیام شاعر

معاصران خیام نظیر نظامی عروضی یا ابوالحسن بیهقی از شاعری خیام یادی نکردهاند.[۱۷]. هدایت در این باره میگوید.
گویا ترانههای خیام در زمان حیاتش به واسطهٔ تعصب مردم مخفی بوده و تدوین نشده و تنها بین یکدسته از دوستان همرنگ و صمیمی او شهرت داشته یا در حاشیهٔ جنگها و کتب اشخاص باذوق بطور قلمانداز چند رباعی از او ضبط شده، و پس از مرگش منتشر گردیده [است.] [۱۸]

قدیمترین کتابی که در آن از خیام شاعر یادی شدهاست خریدة القصر عمادالدین کاتب اصفهانیاست. این کتاب به زبان عربی و در سال ۵۷۲ یعنی نزدیک به ۵۰ سال پس از مرگ خیام نوشته شدهاست. کتاب دیگر مرصادالعباد نجمالدین رازی است.این کتاب حدود ۱۰۰ سال پس از مرگ خیام در ۶۲۰ قمری تصنیف شدهاست[۱۹] نجمالدین صوفی متعصبی بود و از نیش و کنایه به خیام به خاطر افکار کفرآمیزش دریغ نکردهاست.[۲۰] کتابهای قدیمی (پیش از سدهٔ نهم) که اشعار خیام در آنها آمدهاست و مورد استفادهٔ مصححان قرار گرفتهاند علاوه بر مرصادالعباد از قرار زیرند:[۲۱]* تاریخ جهانگشا (۶۵۸ ق)، تاریخ گزیدهٔ حمدالله مستوفی (۷۳۰ ق)، نزهة المجالس (۷۳۱ ق)، مونس الاحرار (۷۴۱ ق). جنگی از منشآت و اشعار که سعید نفیسی در کتابخانهٔ مجلس شورای ملی جنگ یافت و در سال ۷۵۰ قمری کتابت شدهاست و همچنین مجموعهای تذکرهمانند که قاسم غنی در کتابخانهٔ شورای ملی یافت که مشتمل بر منتخابت اشعار سی شاعر است و پنج رباعی از خیام دارد. [۲۲]*
با کنار گذاشتن رباعایت تکراری ۵۷ رباعی به دست میآید.[۲۳] این ۵۷ رباعی که تقریباً صحت انتساب آنها به خیام مسلم است کلیدی برای تصحیح و شناختن سره از ناسره به دست مصححان میدهد. با کمک این رباعیها زبان شاعر و مشرب فلسفی وی تا حد زیادی آشکار میشود. زبان خیام در شعر طبیعی و ساده و از تکلف به دور است و در شعر پیرو کسی نیست. [۲۴] وانگهی هدف خیام از سرودن رباعی شاعری به معنی متعارف نبودهاست بلکه به واسطهٔ داشتن ذوق شاعری نکتهبینیهای فلسفی خود را در قالب شعر بیان کردهاست
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
تصحیحات رباعیات خیام

شهرت خیام به عنوان شاعر مرهون فیترجرالد انگلیسیاست که با ترجمهٔ شاعرانهٔ رباعیات وی به انگلیسی، خیام را به جهانیان شناساند. با این حال در مجموعهٔ خود اشعاری از خیام آوردهآست که به قول هدایت نسبت آنها به خیام جایز نیست. [۲۶]
تا پیش از تصحیحات علمی مجموعههایی که با نام رباعیات خیام وجود داشت مجموعههایی مغشوش از آرای متناقض و افکار متضاد بود به طوری که به قول صادق هدایت «اگر یکنفر صد سال عمر کرده باشد و روزی دو مرتبه کیش و مسلک و عقیدهٔ خود را عوض کرده باشد قادر به گفتن چنین افکاری نخواهد بود.»[۲۷]. بیمبالاتی نسخهنویسان و اشتباه کاتبان همیشه در بررسی نسخههای خطی دیده میشود. اما در مورد خیام گاه اشعارش را بهعمد تغییر دادهاند تا آن را به مسلک تصوف نزدیک کنند. [۲۸] هدایت حتی میگوید یک علت مغشوش بودن رباعیات خیام این است که هر کس میخوارگی کردهاست و رباعیای گفتهاست از ترس تکفیر آن را به خیام نسبت دادهاست. [۲۹]. مشکل دیگری که وجود دارد این است که بسیاری به پیروی و تقلید از خیام رباعی سرودهاند و رباعی ایشان بعدها در شمار رباعیات خیام آمدهاست.[۳۰].
نخستین تصحیح معتبر رباعیات خیام به دست صادق هدایت انجام گرفت. وی از نوجوانی دلبستهٔ خیام بود تدوینی از رباعیات خیام صورت داده بود. بعدها در ۱۳۱۳ آن را مفصلتر و علمیتر و با مقدمهای طولانی با نام ترانههای خیام به چاپ رسانید. تصحیح معتبر بعدی به دست محمد علی فروغی در ۱۳۲۰ به انجام رسید. لازم به ذکر است که اروپاییان نظیر ژوکوفسکی، روزن و کریستنسن دست به تصحیح رباعیات زده بودند اما منتقدان بعدی شیوهٔ تصحیح و حاصل کار ایشان را چندان معتبر ندانستهاند. [۳۱]
احمد شاملو روایتی از ۱۲۵ رباعی خیام در کتابی به نام ترانهها روایت:احمد شاملو ارائه داده است.

مضمون اشعار و مشرب فلسفی خیام

صادق هدایت در ترانههای خیام دستهبندی کلیای از مضامین رباعیات خیام ارائه میدهد و ذیل هر یک از عناوین رباعیهای مرتبط با موضوع را میآورد:
راز آفرینش[۳۲]
درد زندگی[۳۳]
از ازل نوشته[۳۴]
گردش دوران[۳۵]
ذرات گردنده[۳۶]
در کل اشاره به این مضمون است که چون بمیریم ذرات تن ما پراکنده شده و از گِلِ خاک ما کوزه خواهند ساخت. این درواقع به یک معنا هم از ایراداتیاست که به معاد جسمانی وارد ساختهاند. چرا که وقتی ذرات تن اشخاص با گذشت زمان در تن دیگران رود رستاخیز جسمانی هر دوی آنان چگونه ممکن است.
هر چه باداباد[۳۷]
هیچ است[۳۸]
دم را دریابیم[۳۹]
خیام و ریاضیات

پیش از کشف رساله خیام در جبر، شهرت او در مشرقزمین به واسطه اصلاحات سال و ماه ایرانی و در غرب به واسطه ترجمه رباعیاتش بوده است و تقریباً تا حدود قرن ۱۹ میلادی از تحقیقات جبری او اطلاعی در دست نبود. [۴۰] به همین دلیل کوششها و تحقیقات خیام در علم جبر تأثیر چندانی در بسط این علم نداشته است و در آن زمان اروپائیان در جبر به مرحلهای رسیده بودند که آشنایی با رسالههای خیام تنها از جنبه تاریخی برای آنها با اهمیت بوده است. [۴۱] قدیمیترین کتابی که از خیام اسمی به میان آورده و نویسندهٔ آن هم عصر خیام بوده، نظامی عروضی مؤلف «چهار مقاله» است. ولی او خیام را در ردیف منجمین ذکر میکند و اسمی از رباعیات او نمیآورد.[۴۲] با این وجود جورج سارتن با نام بردن از خیام به عنوان یکی از بزرگترین ریاضیدانان قرون وسطی چنین مینویسد:



خیام اول کسی است که به تحقیق منظم علمی در معادلات درجات اول و دوم و سوم پرداخته، و طبقهبندی تحسینآوری از این معادلات آورده است، و در حل تمام صور معادلات درجه سوم منظماً تحقیق کرده، و به حل (در اغلب موارد ناقص) هندسی آنها توفیق یافته، و رساله وی در علم جبر، که مشتمل بر این تحقیقات است، معرف یک فکر منظم علمی است؛ و این رساله یکی از برجستهترین آثار قرون وسطائی و احتمالاً برجستهترین آنها در این علم است.




خیام در مقام ریاضیدان و ستارهشناس تحقیقات و تالیفات مهمی دارد. از جمله آنها رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله است که در آن از جبر عمدتاً هندسی خود برای حل معادلات درجه سوم استفاده میکند. او معادلات درجه دوم را از روشهای هندسی اصول اقلیدس حل میکند و سپس نشان میدهد که معادلات درجه سوم با قطع دادن مخروطها با هم قابل حل هستند. [۴۳] برگن معتقد است که «هر کس که ترجمهٔ انگلیسی [جبر خیام] به توسط کثیر [۴۴]* را بخواند استدلالات خیام را بس روشن خواهد یافت و، نیز، از نکات متعدد جالب توجهی در تاریخ انواع مختلف معادلات مطلع خواهد شد.»[۴۵] مسلم است که خیام در رسالههایش از وجود جوابهای منفی و موهومی در معادلات آگاهی نداشته است و جواب صفر را نیز در نظر نمیگرفته است[۴۶].
یکی دیگر از آثار ریاضی خیام رسالة فی شرح ما اشکل من مصادرات اقلیدس است. او در این کتاب اصل موضوعهٔ پنجم اقلیدس را دربارهٔ قضیهٔ خطوط متوازی که شالودهٔ هندسهٔ اقلیدسی است، مورد مطالعه قرار داد و اصل پنجم را اثبات کرد.[۴۷] به نظر میرسد که تنها نسخه کامل باقیمانده از این کتاب در کتابخانه لیدن در هلند قرار دارد. [۴۸]
درکتاب دیگری از خیام که اهمیت ویژهای در تاریخ ریاضیات دارد رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) هرچند این رساله هرگز پیدا نشد اما خیام خود به این کتاب اشاره کرده است و ادعا میکند قواعدی برای بسط دوجملهای (a + b)n کشف کرده و اثبات ادعایش به روش جبری در این کتاب است.
، به هر حال قواعد این بسط تا n = 12 توسط طوسی (که بیشترین تاثیر را از خیام گرفته) در کتاب «جوامع الحساب» آورده شده است.[۴۹] روش خیام در به دست آوردن ضرایب منجر به نام گذاری مثلث حسابی این ضرایب به نام مثلث خیام شد، انگلیسی زبانها آن را به نام مثلث پاسکال میشناسند که البته خدشهای بر پیشگامی خیام در کشف روشی جبری برای این ضرایب نیست.[۵۰]
خیام به تحلیل ریاضی موسیقی نیز پرداخته است و در القول علی اجناس التی بالاربعاء مسالهٔ تقسیم یک چهارم را به سه فاصله مربوط به مایههای بینیمپرده، با نیمپردهٔ بالارونده، و یک چهارم پرده را شرح میدهد.[۵۱]

مهمترین دستآوردها
ابداع نظریهای دربارهٔ نسبتها همارز با نظریهٔ اقلیدس.
«در مورد جبر، کار خیام در ابداع نظریهٔ هندسی معادلات درجهٔ سوم موفقترین کاری است که دانشمندی مسلمان انجام داده است.»[۵۲]
او نخستین کسی بود که نشان داد معادلهٔ درجهٔ سوم ممکن است دارای بیش از یک جواب باشد و یا این که اصلا جوابی نداشته باشند.«آنچه که در هر حالت مفروض اتفاق میافتد بستگی به این دارد که مقاطع مخروطیای که وی از آنها استفاده میکند در هیچ نقطه یکدیگر را قطع نکنند، یا در یک یا دو نقطه یکدیگر را قطع کنند.»[۵۳]
«نخستین کسی بود که گفت معادلهٔ درجهٔ سوم را نمیتوان عموما با تبدیل به معادلههای درجهٔ دوم حل کرد، اما میتوان با بکار بردن مقاطع مخروطی به حل آن دست یافت.»[۵۴]
«در نیمهٔ اول سدهٔ هیجدهم، ساکری اساس نظریهٔ خود را دربارهٔ خطوط موازی بر مطالعهٔ همان چهارضلعی دوقائمهٔ متساویالساقین که خیام فرض کرده بود قرار میدهد و کوشش میکند که فرضهای حاده و منفرجهبودن دو زاویهٔ دیگر را رد کند.»[۵۵]
پیروان خیام

صادق هدایت بر این باور است که حافظ از تشبیهات خیام بسیار استفاده کردهاست، تا حدی که از متفکرترین و بهترین پیروان خیام به شمار میآید. هر چند که به نظر او افکار حافظ به فلسفهٔ خیام نمیرسد، اما بنا به نظر صادق هدایت حافظ این نقص را با الهامات شاعرانه و تشبیهات رفع کردهاست و برای نمونه به قدری شراب را زیر تشبیهات پوشانده که تعبیر صوفیانه از آن میشود. اما خیام این پرده پوشی را ندارد.[۵۶] برای نمونه حافظ دربارهٔ بهشت با ترس سخن میگوید:
باغ فـردوس لطیـف است و لیکن زیـنهار
تو غنیمت شمر این سایهٔ بید و لب کشت اما خیام بدون پردهپوشی میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
آنجا میناب و انگبین خواهد بود گر ما میومعشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
چهره جهانی خیام
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
تندیس خیام در بخارست، پایتخت رومانی


در جهان خیام به عنوان یک شاعر، ریاضیدان و اخترشناس شناخته شدهاست. هرچند که اوج شناخت جهان از خیام را میتوان پس از ترجمه شعرهای وی به وسیله فیتز جرالد دانست. این در حالی است که بسیاری از پژوهشگران شماری از شعرهای ترجمهشده به وسیله فیتز جرالدمارک تواین تا تی.اس الیوت او را به نماد فلسفه شرق و شاعر محبوب روشنفکران جهان تبدیل کرده است.[۵۷]

خیام در افسانه

افسانههایی چند پیرامون خیام وجود دارد. یکی از این افسانهها از این قرار است که خیام میخواست باده بنوشد ولی بادی وزید و کوزه میش را شکست. پس خیام چنین سرود:
ابریق می مرا شکستی،ربی
بر من در عیش را بستی،ربی من می خورم و تو میکنی بدمستی
خاکم به دهن مگر که مستی،ربی پس چون این شعر کفرآمیز را گفت خدا روی وی را سیاه کرد. پس خیام پشیمان شد و برای پوزش از خدا این بیت را سرود:
ناکرده گنه در این جهان کیست بگو
آن کس که گنه نکرد چون زیست بگو من بد کنم و تو بد مکافات دهی
پس فرق میان من و تو چیست بگو و چون اینگونه از خداوند پوزش خواست رویش دوباره سفید شد. البته جدا از افسانهها در اینکه این دو رباعی بالا از خیام باشند جای شک است.[۵۸]

سه یار دبستانی

مقاله اصلی: سه یار دبستانی
به روایتی خیام، حسن صباح و خواجه نظام الملک به سه یار دبستانی معروف بودهاند که در بزرگی هر یک به راهی رفتند. حسن رهبری فرقهٔ اسماعیلیه را به عهده گرفت، خواجه نظام الملک سیاست مداری عظیم الشان شد و خیام شاعر و متفکری گوشه گیر گشت که در آثارش اندیشههای بدیع و دلهره و اظطرابی از فلسفه هستی و جهان وجود دارد.[۵۹]
برپایه داستان سه یار دبستانی این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشتند که هر کدام به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رساند. هنگامی که نظامالملک به وزیری سلجوقیان رسید به خیام فرمانروایی بر نیشابور و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد،ولی خیام گفت که سودای ولایتداری ندارد. پس نظامالملک دههزاردینار مقرری برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداختکنند.[۶۰]
چنان که فروغی در مقدمهٔ تصحیحش از خیام اشاره کردهاست این داستان سند معتبری ندارد و تازه اگر راست باشد حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده باشند که خیلی بعید است. به علاوه هیچ یک از معاصران خیام هم به این داستان اشاره نکردهاست. [۶۱]

آثار

خیام آثار علمی و ادبی بسیار تالیف کرد.
او میزان الحکمت را درباره فیزیک و لوازم الامکنت را در دانش هواشناسی نوشت. نوروزنامه دیگر اثر ادبی اوست، در پدیداری نوروز و آیین پادشاهان ایرانی و اسب و زر و قلم و شرا که در حدود ۴۹۵ هجری قمری نگاشته شدهاست. کتاب جبر و مقابله خیام با تلاش دانش پژوهان اروپایی در سال ۱۷۴۲ در یکی از کتابخانههای لیدن یافته شد. این کتاب در ۱۸۱۵ توسط تنی چند از دانشمندان فرانسوی ترجمه و منشر شد .[۶۲] را سروده خیام نمیدانند و این خود سبب تفاوتهایی در شناخت خیام در نگاه ایرانیها و غربیها شدهاست. تاثیرات خیام بر ادبیات غرب از
رسالة فی البراهین علی مسائل الجبر و المقابله به زبان عربی، در بارهٔ معادلات درجهٔ سوم.
رسالة فی شرح مااشکل من مصادرات کتاب اقلیدس در مورد خطوط موازی و نظریهٔ نسبتها.
رساله میزانالحکمه.«راهحل جبری مسالهٔ تعیین مقادیر طلا و نقره را در آمیزه(آلیاژ) معینی به وسیلهٔ وزنهای مخصوص بدست میدهد.»[۶۳]
قسطاس المستقیم
رسالهٔ مسائل الحساب، این اثر باقی نماندهاست.
القول علی اجناس التی بالاربعاء، اثری دربارهٔ موسیقی.
رساله کون و تکلیف به عربی درباره حکمت خالق در خلق عالم و حکمت تکلیف که خیام آن را در پاسخ پرسش امام ابونصر محمدبن ابراهیم نسوی در سال ۴۷۳ نوشتهاست و او یکی از شاگردان پورسینا بوده و در مجموعه جامع البدایع باهتمام سید محی الدین صبری بسال ۱۲۳۰ و کتاب خیام در هند به اهتمام سلیمان ندوی سال ۱۹۳۳ میلادی چاپ شدهاست.
رساله روضةالقلوب در کلیات وجود
رساله ضیاء العلی
رسالهای در صورت و تضاد
ترجمه خطبه ابن سینا
رسالهای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
رساله مشکلات ایجاب
رسالهای در طبیعیات
رسالهای در بیان زیگ ملکشاهی
رساله نظام الملک در بیان حکومت
رساله لوازمالاکمنه
اشعار عربی خیام که در حدود ۱۹ رباعی آن بدست آمدهاست.
نوروزنامه، از این کتاب دو نسخه خطی باقی ماندهاست. یکی نسخهٔ لندن و دیگری نسخه برلن.[۶۴]
رباعیات خیام به زبان فارسی که در حدود ۲۰۰ چارینه (رباعی) یا بیشتر از حکیم عمر خیام است و زائد بر آن مربوط به خیام نبوده بلکه به خیام نسبت داده شده.
عیون الحکمه
رساله معراجیه
رساله در علم کلیات
رساله در تحقیق معنی وجود
دیگران دربارهٔ خیام

«در تاریخ ریاضی سدههای ۱۱ و ۱۲ و شاید هم بتوان گفت در تمام سدههای میانه حکیم عمر خیام متولد نیشابور خراسان نقش عمدهای داشته است.»[۶۵]



گوناگون
در تونس هتلی به نام خیام ساخته شدهاست.[۶۶]
در فرانسه و مصر شرابهایی به نام خیام تولید میشود.[۶۷][۶۸][۶۹]
گفته میشود که خیام هنگامی که سلطان سنجر در کودکی به آبله گرفتار بوده وی را درماننمودهاست.[۷۰]
یکی از حفرههای ماه به افتخار خیام «عمر خیام» نامیده شدهاست. [۷۱]
«انجمن عمر خیامی: در سنه ۱۸۹۲ م. در لندن انجمنی تاسیس شد بنام «عمرخیام کلوب» یعنی انجمن عمر خیام و موسسان آن از فضلاء و ادباء و بعضی ارباب جراید بودند در سنه ۱۸۹۳ م . انجمن مذکور بار سوم در تشریفات شایان اهمیت دو عدد بوته گل سرخ بر سر قبرفیتز جرالد مترجم رباعیات عمرخیامی نشانیده و سرلوحهای که حاوی کتیبه ذیل بود در آنجا نصب کردند: این بوته گل سرخ که در باغ کیو پرورده شده و تخم آنرا سیمپسن از سر مقبره عمرخیامی در نیشابور آورده است و بدست چندین تن از هواخواهان ادوارد فیتزجرالد ازجانب انجمن عمرخیام غرس شد. در هفتم اکتبر ۱۸۹۳ م . اشعار بسیار که اعضاء انجمن مذکور بمناسبت مقام انشاء نموده بودند درین موقع خوانده شد و همچنین ترجمه بسیاری از رباعیات خیامی بزبان انگلیسی قرائت گردید.»[۷۲]
شهرک صنعتی خیام در نزدیکی نیشابور به نام خیام نامگذاری شدهاست. [۷۳]
نام یکی از ایستگاههای قطار که فاجعه قطار نیشابور در آنجا رخ داد نامش خیام بود.[۷۴]
وی یکی از موضوعات بحث میان دو تن از شخصیتهای رمان گرگ دریایی نوشته ژاک لندن است.
در یکی از رمانهای ایرانی به نام خیام و آن دروغ دلاویز(نوشته هوشنگ معینزاده)، روح خیام نقشی محوری دارد.[نیاز به ذکر منبع]
وی شخصیت اصلی رمان سمرقند نوشته امین معلوف است. [نیاز به ذکر منبع]
سیارکی در سال ۱۹۸۰ به نام وی نامگذاری شد.(۳۰۹۵ Omarkhayyam)
مارتین لوتر کینگ در سخنرانی خود از خیام گفتهای را میآورد.[۷۵]
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هر چند که رنگ و روی زيباست مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بر لوح نشان بودنی ها بوده است
پیوسته قلم ز نيک و بد فرسوده است
در روز ازل هر آن چه بايست بداد
غم خوردن و کوشيدن ما بيهوده است
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مهـتاب بــه نـور دامـن شـب بـشکافت
می نوش دمی خوش تر از اين نتوان یافت
خوش بــاش و بـينديش که مـهتاب بسی
اندر سر گور یک به یک خـواهد تافت
 

کافر خداپرست

-
کاربر ممتاز
شناسايي و تقسيم‌بندي محورها و موضوعات مطرح از جانب خيام، مي‌تواند کمک بزرگي براي خيام‌شناسان باشد... مطلبي که تقديم مي‌دارم، به همين مناسبت است.

با بررسي رباعيات، محورها و موضوعات اصلي شعر خيام به ترتيب اهميت از اين قرار است:
1. مسئله مرگ: 63 رباعي
2. عشرت‌طلبي و مي‌گساري: 59 رباعي
3. بدبيني درباره خلقت: 47 رباعي
4. فرصت‌طلبي و اغتنام وقت: 34 رباعي
5. بي‌اعتنايي يا اعتراض به مسائل شرعي: 34 رباعي
6. خردورزي: 21 رباعي
7. حيرت: 21 رباعي
8. شک و ترديد: 18 رباعي
9. قضا و قدر: 17 رباعي
10. نگراني از گذشت عمر: 16 رباعي
11. پيچيدگي خلقت: 15 رباعي
12. حسرت و افسوس: 14 رباعي
13. اعتراض به متشرعين رياکار: 8 رباعي
14. خومحوري و انسان‌مداري: 6 رباعي

علاوه بر موضوعات مذکور، موضوعات ديگري مانند دعوت به کرامت نفس (4 رباعي)، عقل‌ستيزي (4 رباعي) و... وجود دارد که به علت کمي بسامد در ميان موضوعات اصلي نمي‌گجند.
بر اساس آمار به دست آمده، اصطلاحات به‌کار گرفته شده در رباعيات خيام از اين قرار است:
جمع اصطلاحات موجود در رباعيات 258 عنوان
جمع تکرار اصطلاحات 435 مرتبه.

(کتاب ماه، ادبيات، شماره 13، ص 77)
 

A.R-KH-A

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان عزیز
از اینکه درباره ی خیام نوشتید بسیار سپاسگذارم.واقعا خواندنی است.
ولی حقیقت امر این است که بعضی از رباعیات منسوب به خیام میباشند! و بقیه رو دیگران در زیر نام خیام نوشته اند.
در ضمن اگر مضمون اصلی رباعیات رو دریابید به خیلی از رباعیات که تناقض با اندیشه ی خیام دارند خط بطلان خواهید کشید!
نوشته ی صادق هدایت درباره ی خیام رو حتما مطالعه کنید.
اما بهترین روش برای پی بردن به اندیشه خیام خواندن خود رباعیات هستند.
البته با خواندن اکثر رباعیات به مضمونهای اصلی خیام پی خواهید برد.

رباعیات خیام علاوه بر فلسفی بودن دارای مضامین علمی میباشند که درک از این مضامین علمی شما را به حیرت میرساند.
موفق و پیروز باشید
یا حق :gol:
 
گزیده ای از اشعار

ابر آمد و باز بر سر سبزه گزیست
بی باده گلرنگ نمی باید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست


بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دل افروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است


می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصل از ایام جوانی این است
هنگام گل و باده و یاران سر مست
خوش باش دمی که زندگانی این است

بر شاخ امید اگر بری یافتمی
هم رشته خویش را سری یافتمی
تا چند ز تنگنای زندان وجود
ای کاش سوی عدم دری یافتمی




از جمله رفتگان این راه دراز
باز آمده ای کو که به ما گوید راز
هان بر سر این دو راهه آز و نیاز
چیزی نگذاری که نمی آیی باز


ای دل! غم این جهان فرسوده مخور
بیهوده نه ای غمان بیهوده مخور
چون بوده گذشت و نیست نابوده پدید
خوش باش غم بوده و نابوده مخور


در دایره ای که آمدن ،رفتن ماست
آن را نه بدایت نه نهایت پیداست
کس می نزند دمی در این عالم راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست


این یک دو سه روزه نوبت عمر گذشت
چون آب به جویبار و چون باد به دشت
هرگز غم ایام مرا یاد نگشت
روزی که نیامدست و روزی که گذشت



معرفی آثار

آنچه که از آثار خیام وجود دارد یا تاریخ نویسان وجود آنها را ذکر کرده اند رساله ها و مقالاتی است که او در علوم مختلف نوشته است که عبارتند از:
1- رساله ای در جبر و مقابله
2- رساله ای در شرح اصول اقلیدس
3- زیج ملکشاهی یا زیج جلالی
4- رساله ای در طبیعیات
5- رساله در وجود
6- رساله فلسفی که در آن از حکمت الهی در آفرینش عالم و تکالیف مردم و عبادات بحث می کند.
7- رساله ای در اختلاف فصول و اقالیم
8- نوروز نامه که درباره رسوم و اعیاد ایرانیان به ویژه تاریخ و آداب ایرانیان در روز عید نوروز است.
9- دیوان رباعیات
10_ رساله فی براهین الجبر و المقابله
11_ رساله تکلیف
12-رساله ای در شرح مشکلات کتاب مصادرات اقلیدس
13_رساله روضه القلوب
14_رساله ضیاء العلی
15_رساله میزان الحکمه
16_رساله ای در صورت و تضاد
17_ترجمه خطبه ابن سینا
18_رساله مشکلات ایجاب
11_رساله ای در بیان زیگ ملک شاهی
12_رساله نضام الملک در بیان حکومت
13_رساله لوازم الا کمنه
14_اشعار عربی خیام
15_عیون الحکمه
16_رساله معراجیه
17_رساله در علم کلیات
20_رساله در تحقیق معنی وجود
21_رساله ای در صحت طرق هندسی برای استخراج جذر و کعب
 
.:: زندگي و مرگ خيام

آرامگاه خیام که در محله کهن شادیاخ در نیشابور است.عمر خیام در سده پنجم هجری در نیشابور زاده شد. فقه را در میانسالی در محضر امام موفق نیشابوری آموخت؛ حدیث، تفسیر، فلسفه، حکمت و اختر شناسی را فراگرفت. برخی نوشته‌اند که او فلسفه را مستقیما از زبان یونانی فرا گرفته بود.

در حدود ۴۴۹ تحت حمایت و سرپرستی ابوطاهر، قاضی‌القضات سمرقند، کتابی دربارهٔ معادل‌های درجهٔ سوم به زبان عربی نوشت تحت نام رساله فی البراهین علی مسائل ‌الجبر و المقابله نظام الملک طوسی رابطه‌ای نیکو داشت، این کتاب را پس از نگارش به خواجه تقدیم کرد. پس از این دوران خیام به دعوت سلطان جلا‌الدین ملکشاه سلجوقی و وزیرش نظام ‌الملک به اصفهان می‌رود تا سرپرستی رصدخانهٔ اصفهان را به‌عهده گیرد. او هیجده سال در آن‌جا مقیم می‌شود. به مدیریت او زیج ملکشاهی تهیه می‌شود و در همین سال‌ها (حدود ۴۵۸) طرح اصلاح تقویم را تنظیم می‌کند. تقویم جلالی را تدوین کرد که به نام جلال الدین ملکشاه شهره‌است، اما پس از مرگ ملکشاه کاربستی نیافت. در این دوران خیام به‌عنوان اختربین در دربار خدمت می‌کرد هرچند به اختربینی اعتقادی نداشت.در همین سال‌ها(۴۵۶) مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اثر ریاضی خود را با نام رساله فی شرح مااشکل من مصادرات اقلیدس را می‌نویسد و در آن خطوط موازی و نظریهٔ نسبت‌ها را شرح می‌دهد. پس از درگذشت ملکشاه و کشته شدن نظام‌الملک، خیام مورد بی‌مهری قرار گرفت و


مقبره خيام - نيشابور
کمک مالی به رصدخانه قطع شد بعد از سال ۴۷۹ اصفهان را به قصد اقامت در مرو که به عنوان پایتخت جدید سلجوقیان انتخاب شده بود، ترک کرد. احتمالا در آن‌جا میزان الحکم و قسطاس المستقیم را نوشت. رسالهٔ مشکلات الحساب (مسائلی در حساب) احتمالا در همین سال‌ها نوشته شده است.
خیام در زندگی زن نگرفت و همسر بر نگزید.

باغی که آرامگاه خیام در آن قرار دارد، تصویر از کنار آرامگاه امامزاده محروق گرفته شده‌است و در ورودی قدیمی این باغ در تصویر دیده می‌شود.مرگ خیام را میان سال‌های ۵۱۷-۵۲۰ هجری می‌دانند که در نیشابور اتفاق افتاد. گروهی از تذکره نویسان نیز وفات او را ۶۱۵ نوشته‌اند،اما پس از بررسیهای لازم مشخص گردیده که تاریخ وفات وی سال ۵۱۷ بوده‌است .مقبرهٔ وی هم اکنون در شهر نیشابور،در باغی که آرامگاه امامزاده محروق در آن واقع می‌باشد، قرار گرفته‌است.


خيام رياضيدان
مثلث خيام ـ پاسكال يكي از زيباترين نگاره‌‌هاي عددي است كه در تاريخ رياضيات مورد توجه رياضيدانان قرار گرفته است.

1

1 1

۱ ۲ ۱
1 3 3 1

1 4 6 4 1

1 5 10 10 5 1

1 6 15 20 15 6 1

و........

به سهولت مشخص مي‌شود كه هر سطر با سطر بالاتر از خود چه رابطه‌اي دارد.

يكي از خواص اين مثلث آن است كه مجموع اعداد هر سطر برابر است با توان‌هاي از صفر تا nعدد 2

حال به بسط دوجمله‌اي خيام ـ نيوتن توجه كنيم:

(a+b)0= 1

(a+b)1= a+b

(a+b)2= a2+2ab +b2

(a+b)3= a3+3a2b + 3ab2+ b3

(a+b)4= a4+4a3b +6a2b2 +4ab3 + b4

(a+b)5= a5+5a4b + 10a3b2+ 10a2b3+ 5ab4+ b5

(a+b)6= a6+ 6a5b+ 15a4b2+ 20a3b3 + 15a2b4+ 6ab5+ b6

و ...

اگر به ضرايب بسط دو جمله‌اي توجه شود، همان اعداد مثلث فوق‌الذكر هستند. يا به عبارتي اگر به جاي a و b عدد 1 گذاشته شود، اين بسط، همان مثلث فوق را تشكيل مي‌دهد.

خيام براي حل معادلات درجۀ اول و دوم و سوم آنان را به ترتيب زير طبقه‌بندي كرد.

(معادلاتي كه با علامت * مشخص شده‌اند، قبل از خيام حل شده بودند.)



1- معادلات دوجمله‌اي

* a= x

* a= x2

a= x3

* ax= x

ax2= x3

ax= x3



2- معادلات سه جمله‌اي

* x2+ax= b

* x2+b= ax

* x2= ax+b

* x3+ax2= bx

* x3+bx= ax2

* x3= ax2+bx

1- x3+bx= c

2- x3+c= bx

3- x3= bx+c

4- x3+ax2= c

5- * x3+c= ax2

6- x3= ax2+c



3- معادلات چهار جمله‌اي

7- x3+ax2+bx= c

8- * x3+ax2+c= bx

9- x3+bx+c= ax2

10- x3= ax2+bx+c

11- x3+ax2= bx+c

12- x3+bx= ax2+c

13- x3+c= ax2+bx

از اين 25 نوع معادله، راه‌حل 11 نوع آن، قبل از خيام پيدا شده بود. خيام درستي معادلات حل شده را آزمود و براي بقيۀ معادله‌ها يا راه‌حل جبري و هندسي و يا تنها راه حل هندسي يافت. از آن ميان 13 نوع آخر (معادلات درجۀ سوم) را با استفاده از مقاطع مخروطي حل كرد.

راه‌حلِ جبري معادلات درجۀ سوم و چهارم آن طور كه محققين تاريخ علم رياضي معتقدند، همان راه حل هندسي خيام براي معادلات درجۀ سوم، با استفاده از مقاطع مخروطي است.

استاد دكتر محسن هشترودي چگونگي استفادۀ اروپائيان را از روش خيام در اختيار ما گذاشته است:

معادلۀ درجۀ سوم را با ضرب كردن در x به معادلۀ درجۀ چهارم تبديل مي‌كنيم. (پس از خاتمۀ کار ريشۀ x= 0 را كنار مي‌گذاريم.)

معادلۀ درجۀ چهارم:

x4+ax3+bx2+cx=0

را با تبديل

x y-a/4 =

مي‌توان به معادلۀ

y4+Ay2+By+C=0

تبديل كرد. روشن است كه تبديل بالا جهت حذف توان سوم مجهول در معادله بوده است. حال چون براي سهولت y را به x نشان دهيم، معادله به صورت زير نوشته مي‌شود.



(ß) x4+Ax2+Bx+C=0



در اين معادله x2= y را جانشين مي‌كنيم. حل معادله (ß) به حل دستگاه دو معادلۀ دو مجهولي زير (دستگاه شمارۀ 1) منجر مي‌شود:

x2=y

y2+Ay+Bx+C=0



از نظر هندسي مسئله به تقاطع دو سهمي بدل مي‌شود كه محورهاي آن‌ها بر هم عمودند؛ زيرا محور سهمي اول يعني x2=y محور oy مي‌باشد و محور سهمي دوم يعني

Y2+Ay+Bx+C=0

موازي با ox است.

اين دو سهمي داراي چهار نقطۀ تقاطع (حقيقي يا موهومي) مي باشند كه بر يك دايره واقعند. (اين را هم خود خيام ثابت كرده است كه نقاط تقاطع دو سهمي روي يك دايره واقع مي شوند.) و مي‌توان به سهولت با افزودن دو معادلۀ دستگاه شمارۀ 1 ، معادلۀ دايره را تعيين كرد. يعني دستگاه شمارۀ 1 و دستگاه شماره 2 (دستگاه زير) داراي جواب‌هاي يكسان هستند.

x2= y

(A-1)y+Bx+c=0 x2+y2 +

كه معادلۀ دوم دستگاه شمارۀ 2 مجموع دو معادلۀ دستگاه شمارۀ 1 مي‌باشد. و مشاهده مي‌شود كه تعيين ريشه‌هاي معادلۀ درجۀ چهارم (ß) به تعيين نقاط تقاطع دايرۀ :

(A-1)y+Bx+c=0 x2+y2 +

با سهمي x2= yمنجر مي‌شود كه طول نقاط تقاطع، چهار ريشۀ معادلۀ (ß) مي‌باشند. به طريق هندسي حل دستگاه شمارۀ 1 يعني تقاطع دو سهمي كه محورهاي آن‌ها بر هم عمودند، به تقاطع يكي از اين سهمي‌ها با دايرۀ مذكور بدل مي‌شود و اين مطلب از استنباط‌هاي خيام در حل معادلات درجۀ سوم نتيجه شده است.

خيام در حل همۀ انواعي كه ذكر شد، مجهول را با چنين روش‌هايي بدست آورده است.

اگر توجه داشته باشيم كه استفاده از حروف در رياضيات، در زمان خيام مرسوم نبوده و تمام استدلال‌هاي خيام با توجه به اشكال هندسي و فعاليت ذهني او صورت مي‌گرفته و همۀ آن‌ها با كلام توضيح داده مي‌شده، به قدرت ذهني و نبوغ او پي مي‌بريم.


خیام را اهل دل می شناسند و بس.
 

mojtaba_81

عضو جدید
بر چرخ فلک هیچکسی چیر نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد

مغرور به آنی که نخورده ست تورا
تعجیل مکن، هم بخورد، دیر نشد


**********

آنها که کهن شدند و اینها که نوند
هرکس بمراد خویش یک تک بدوند

این کهنه جهان به کس نماند باقی
رفتند و رویم دیگر آیند و روند


**********

ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود

زاین پیش نبودیم و نبود هیچ خلل
زاین پس چو نباشیم همان خواهد بود




 

***zahra***

عضو جدید
با اين دو سه نادان كه چنين مي‌دانند/ از جهل كه داناي جهان ايشان‌اند
خر باش كه اين جماعت از فرط خري / هر كاو نه خر است كافرش مي‌خوانند:redface::redface:


قومی متفکرند، اندر ره دین /قومی به گمان فتاده در راه یقین
می ترسم از آنکه بانگ آید روزی/ کای بیخبران راه نه آنست،نه این


هنگام سپیده دم خروس سحری / دانی که چرا همی کند نوحه گری؟
یعنی که نمودند در آیینه‌ی صبح / کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری!

 
آخرین ویرایش:

جویای اندیشه

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خوردن و شاد بودن ایین من است
فارغ بودن ز کفر و دین دین من است
گفتم به عروس دهر کابین تو چیست
گفتا دل خرم تو کابین من است
 

mahdi271

عضو جدید
نردبان خلق این ما و من است


عاقبت زین نردبان افتادن است


هر که بالا تر رود ابله تر است

استخوان آن بدتر خواهد شکست

***


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mahdi271

عضو جدید
برخيز و بيا بتا براي دل ما

حل كن به جمال خويشتن مشكل ما


يك كوزه شراب تا به هم نوش كنيم

زان پيش كه كوزه ها كنند از گل ما
 

mahdi271

عضو جدید
قرآن كه مهين كلام خوانند آن را
گه گاه نه بر دوام خوانند آن را

بر گرد پياله آيتي هست مقيم
كاندر همه جا مدام خوانند آن را
 

mahdi271

عضو جدید
از آمدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال و جاهش نفزود

وز هيچ كسي نيز دو گوشم نشنود
كاين آمدن و رفتن از بهر چه بود
 

mahdi271

عضو جدید
ايام زمانه از كسي دارد ننگ
كو در غم ايام نشيند دلتنگ

مي خور تو در آبگينه با ناله چنگ
زان پيش كه آبگينه آيد بر سنگ
 

mahdi271

عضو جدید
گر بر فلكم دست بدي چون يزدان
برداشتمي من اين فلك را ز ميان

وز نو فلكي دگر چنان ساختمي
كازاده بكام دل رسيدي آسان
 

mahdi271

عضو جدید
نيكي و بدي كه در نهاد بشر است
شادي و غمي كه در قضا و قدر است

با چرخ مكن حواله كاندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بيچاره تر است
 

mahdi271

عضو جدید
در هر دشتي كه لاله زاري بوده است
از سرخي خون شهرياري بوده است

هر شاخ بنفشه كز زمين ميرويد
خالي است كه بر رخ نگاري بوده است
 

imannasa2000

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند دوبيتي زيبا از حكيم عمر خيام،رياضيدان ،دانشمند و شاعر بزرگ

چند دوبيتي زيبا از حكيم عمر خيام،رياضيدان ،دانشمند و شاعر بزرگ





[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اين قافله عمر عجـب ميگذرد
درياب دمي کـه با طرب ميگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري
پيش آر پياله را که شب ميگذرد
[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
هر چند که رنگ و بوي زيباسـت مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معـلوم نـشد که در طربخانه خاک
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif] نـقاش ازل بـهر چه آراسـت مرا [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
اين يکد و سه روز نوبت عمر گذشـت
چون آب بـجويبار و چون باد بدشـت
هرگز غـم دو روز مرا ياد نـگـشـت
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif] روزيکـه نيامده‌سـت و روزيکه گذشت [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]
افسوس که سرمايه ز کف بيرون شد
در پاي اجل بسي جگرها خون شد
کس نامد از آن جهان که پرسم از وي
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif] کاحوال مسافران عالـم چون شد [/FONT]




[FONT=georgia,times new roman,times,serif]روحش شاد.......[/FONT]


 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آرند یکی و دیگری بربایند

بر هیچ کسی راز همی نگشایند

ما را ز قضا جز این قدر ننمایند

پیمانه عمر ما است می‌پیمایند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
کالیگولا هدايت در ملتقاي خيام و کافکا مشاهير ايران 6

Similar threads

بالا