محسن روزی پای بر جاده ای می گذاشت .
کاروان( شيخ الهه ) با جلال و
شکوه و آشکار شد .
الهه خواست ، با او شوخی کند .
گفت : موجب حیرت است که تو را پیاده
می بینیم ! پس" الاغت " کو ؟
محسن 24 بزرگ مرتبه گفت: همین امروز عمرش را داد به
" شما ."
ادامه داستان....
الهه بانو در همان حال که بر شتر گرانبهای خود نشسته بود و کاروانش نیز پی او می امدند رو کرد به محسن انلاین گفت شنيديم آدم شدي! محسن انلاین همی تعجب بکرد و گفت: یا الهه بانوی عالی تبار نامردا شايعه كردن!