حجاب، چتر امنيت

s1m5j8

عضو جدید
کاربر ممتاز
فرهنگ، عفاف و پوشش


منشا اصلى پيدايش لباس نياز به محفوظ ماندن، عفيف ماندن و زيبابودن است، امااشتباه است اگر تصور كنيم كه مى توانيم اين همه اختلاف و تنوع راكه در لباس افراد در جوامع و دورانهاى مختلف ديده مى شود، تنهابا درنظر گرفتن اين سه اصل توجيه كنيم. تاثير فرهنگ بر لباس مهم تر و كلى تر از آن است كه از آن در رديف سايرتاثيرها گفتگو كنيم .

رابطه لباس و فرهنگ


فرهنگ كلى ترين بخش و نگرشى است كه يك جامعه نسبت به جهان دارد و اختلاف در لباس جوامع علاوه بر عوامل اجتماعى، اقتصادى و... ناشى از فرهنگ ها وبينش هاى مختلف آنان است .
نحوه لباس پوشيدن انسان بسته به اين كه براى جهان چه معنايى قائل باشد،خود را چگونه موجودى بشناسد، چه سرنوشتى براى خود تصور كند وسعادت خود را درچه بداند، تفاوت مى كند.

اگر در جوامع غربى مذهب و قانون تعيين كننده نوع پوشش نيست، نبايد تصور كرد كه مردم در انتخاب لباس آزادند. جامعه غربى با لباسى كه برتن دارد، با ما سخن مى گويد اگر به اين سخن گوش دهيم فلسفه و فرهنگ غرب را خواهيم شنيد.

رابطه لباس غربى با فرهنگ غربى

تمدن غرب، جلوه يك زندگى است كه در آن ديگر معنويت و قدس اصالت ندارد و انسان موجودى نيست كه حامل «روح الهى » باشد و بتواند خليفه خدا در زمين شود. هيچ بهشتى او را به خود دعوت نمى كند، و ارزش زن به اندازه ارزش تن اوست. در چنين فرهنگى لباس وسيله اى براى پوشش تن نيست بلكه براى آرايش آن است و آنچه مدل لباس را تعيين مى كند روانشناسى جنسى است و در حقيقت مبتكران مدهاى تازه همواره در كار تنظيم نسبت ميان برهنگى وپوشيدگى هستند تا بتوانند حداكثر جلوه و جاذبه را در اين جنس وحد كثر اشتياق را در آن حنس ديگر ايجاد نمايند.

رابطه حجاب با فرهنگ اسلامى

محدوديت هايى كه براي غريزه جنسى در اسلام معين شده براى هدايت و رساندن انسان به مقصد است. تن، تنها بخشي از وجود انسان است، و انسان وظيفه خود را خطيرتر از آن مى بيند كه تنهابه «بدن نمايى » و آرايش جسم بپردازد... لباس به تن نمى كند كه تن را عرضه كند، بلكه لباس مى پوشد تا خود را بپوشد.
لباس براى او يك حريم است به منزله ديوارى و دژى است كه تن را از دستبرد محفوظ مى دارد و كرامت او را حفظ مى كند.

لباس براى آن است كه تحريك جنسى را كم كند نه آن كه بر قدرت تحريك بيفزايد، لباس پوست دوم انسان نيست، بلكه خانه اول اوست.

لباس و سر ضمير

آرايش و نوع لباس از سرضميرانسان خبر مى دهد. همچنين لباس تحت تاثير فرهنگ و معرف شخصيت افراد هست. ميان شخصيت افراد وفرهنگ عمومى نيز ارتباطى قوى وجود دارد. نياز به ابراز وجود خود به ديگران در جامعه فاقد ارزش هاى معنوى، به اين دليل است كه تنها جامعه اصالت دارد و فرصت بودن و نشان دادن و لذت بردن تنها چند روزى است.
در جامعه هاى غربى كه نظام ادارى محكم و تسلط دولتها بر آموزش و پرورش ووسايل ارتباط جمعى، افراد جامعه را روزبه روز به هم شبيه ترمى كند...
فرد وقتى نتواند خود را از راههاى منطقى ومعقول ممتاز و مشخص كند به هراقدام ديگرى دست مى زند و سعى مى كند با ايجاد هرگونه تغييرى در شكل لباس و نوع آرايش سرو صورت توجه ديگران را به خود جلب كند و خود را از گم شدن درجامعه نجات دهد.

چرا كه او كه به حقيقتى برتر از جامعه مثلا خدا معتقد نيست و گم شدن در جامعه را فناى شخصيت و مرگ خودمى داند.»

منطق عفاف

-1 زنى كه تن و اندام خود را در معرض ديد مى گذارد مى خواهد به جاي انسانيت، با زنانگى خود جايى براى خود در دل ها ياشخصيت ها بيابد. در ان زمان كار به اينجا مى كشد كه ديگر از زن نه به عنوان يك موجود داراى شخصيت و هويت بلكه ازاجزاى بدن او صحبت مى آيد .
2- بى بندوبارى در پوشش، بى بندوبارى در تحريك است وبى بندوبارى در تحريك بنياد خانواده را متلاشى مى كند. غريزه جنسى يكى از علل مهم ازدواج و به وجود آمدن خانواده است. اماپس از ازدواج هرچه زمانى مى گذرد، نقش غريزه جنسى در حفظ دوام خانواده كمتر مى شود و به جاى آن نقش عشق، تفاهم و وفادارى دربقاى خانواده بيشتر مى شود. هم در اينجا بايد گفت كه بى حجابى ريشه رخت خانواده را مى خشكاند...
سخن آخر
و اينك تمدن غرب، چنين وانمود مى كند كه مى خواهد براى انسان لباس بدوزد... اما در حقيقت به جاى آن كه لباس برتن او كند، او را برهنه ساخته است. آيا در اين جهان كه همه اسير و شيفته تبليغات غرب شده اند مردمى پيدا مى شوند كه دلى به پاكى آن كودك داشته باشندو فرياد برآورند كه آنچه به نام لباس در غرب به تن انسان مى پوشانند، لباس نيست، بلكه برهنگى است.
چرا آن مردم، ما نباشيم ؟
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Similar threads

بالا