گفتگوها و گفتمان‌های مهندسان شیمی

sevda66

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همینو بگو
آخه بگو شانسش اینو برد بالا...
نمیدونم چه جوری رفت. سر ملتو لگدمال کرد.
بازم میخوان یه گند بزنن اینبارم .بعدا معلوم میشه.
مریم خواستی بری اصلا کنسرت دوبی نرو بیا با هم بریم ترکیه ارمنستان اونوری باز هم طبیعتش قشنگتره هم فضاش بهتره.:D
 

viva shz

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو داری منو دیوونه میکنی!!!احساس میکنم خودم دارم تایپ میکنم با یه اسم دیگه!!!!
آهنگ طلایه دار رو هم خیلی دوس دارم مخصوصا اون تیکش که میگه:
تورو فریاد میزنم ای که معجزه گری....
البته اسم آهنگش فک کنم بزرگ موندنی باشه...
....هر جفتشو میگن واسه اسمش...اره اون اهنگ همش تکان دهندس..چاکرتیم وحید جون;)
 

viva shz

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدونم چه جوری رفت. سر ملتو لگدمال کرد.
بازم میخوان یه گند بزنن اینبارم .بعدا معلوم میشه.
مریم خواستی بری اصلا کنسرت دوبی نرو بیا با هم بریم ترکیه ارمنستان اونوری باز هم طبیعتش قشنگتره هم فضاش بهتره.:D
....سودی بدون اجازه من و سینا(برادران بسیجیت)هیچجا حق نداری بری:razz:
:D
 

sevda66

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو داری منو دیوونه میکنی!!!احساس میکنم خودم دارم تایپ میکنم با یه اسم دیگه!!!!
آهنگ طلایه دار رو هم خیلی دوس دارم مخصوصا اون تیکش که میگه:
تورو فریاد میزنم ای که معجزه گری....
البته اسم آهنگش فک کنم بزرگ موندنی باشه...
منم طلایه دارو دوس دارم ولی حفظ نیستم .;)
 

malina

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیدونم چه جوری رفت. سر ملتو لگدمال کرد.
بازم میخوان یه گند بزنن اینبارم .بعدا معلوم میشه.
مریم خواستی بری اصلا کنسرت دوبی نرو بیا با هم بریم ترکیه ارمنستان اونوری باز هم طبیعتش قشنگتره هم فضاش بهتره.:D
کنسرت باشه اصلا بگو افغانستان میام:D
 

sevda66

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
....سودی بدون اجازه من و سینا(برادران بسیجیت)هیچجا حق نداری بری:razz:
:D
آخه چرا ؟تازه جنیفر و شکیرا هم تو برناممه
 

vahid.gerrard

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کیا بیدارن؟
منکه نصف بیشترم خوابه....
شب آغاز هجرت تو...
یاور همیشه مومن...
برادر جان...
به خیالم...
سیا اینا آهنگای داریوشن که دوسشون دارم...
 

elnaz0020

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب جمعه ای چه غوغاییه اینجا! شما ها مگه خواب ندارین؟!
البته این پست مربوط به صبح جمعه هست! الان همه تون لالایید، نه؟! هه هه :D

من بیدار شدم ...لعنت به گوشی ای که رو ویبره باشه:razz:...اول صبح تبریک عید میدن...به ما چه:razz:
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس از رمی آخرین بت بی درنگ قربانی کن، که این سه بت مجسمه تثلیثند،مظهر سه مرحله ابلیسی،
فراموش نکن نیت یعنی این!
همواره در نیت باش خودآگاه.
بدان که چه می کنی و چرا؟ظاهر این اعمال تو را در خود گم نکند،از معنی ها غافل نمانی،این همه اشاره است...
حج معانی کن ،نه حج مناسک،اینجا همه چیز به نیت وابسته است.
که حج همه نیت است...
کسی که نفهمد در این مناسک چه می کند؟از مکه فقط سوغات آورده است.
چمدانش پر است و خودش خالی!
در حج توحید را، عمل می کنی با طواف
آوارگی و تلاش هاجر را بیان می کنی ،با سعی
از کعبه تا عرفات ،هبوط آدم را
و از عرفات تا منی ،تاریخ را، فلسفه خلقت را
و در منی آخرین مرحله کمال را و ایده آل را ،آزادی مطلق را بندگی مطلق را
ابراهیم را ؛...
و اکنون در منی یی، ابراهیمی و اسماعیلت
را به قربانگاه آورده ای
...
اسماعیل تو کیست؟ چیست؟
مقامت؟آبرویت؟شغلت؟معشوقت؟علم؟هنرت؟روحانیتت؟نامت؟نشانت؟زیبایی ات؟....
من چه میدانم؟ این را تو خود می دانی.تو خود آنرا ،او را باید به منی آوری و برای قربانی انتخاب کنی.
من فقط می توانم نشانی هایش را به تو بدهم:
آنچه تو را در راه ایمان ضعیف می کند، آنچه تو را در راه رفتن، به ماندن می خواند...
آنچه تو را در راه مسئولیت به تردید می افکند،آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگی اش نمی گذارد تا پیام را
بشنوی، تا...،تا... ابراهیمی و ضعف اسماعیلی ات تو را بازیچه ابلیس می سازد...
او اسماعیل توست ،اسماعیل تو ممکن است یک شخص باشد،یا یک شیء، یا یک حالت و حتی یک نقطه ضعف!!
اما اسماعیلِ ابراهیم ،پسرش بود!
اسماعیل برای ابراهیم تنها یک پسر برای پدر نبود؛
پایان یک عمر انتظار بود؛
پاداش یک قرن رنج؛
ثمره یک زندگی پر ماجرا؛
تنها پسر نوجوان یک پدر پیر؛
و نویدی عزیز پس ازنومیدی تلخ؛
برای ابراهیم اسماعیل بود،اسماعیل تو شاید خودت باشی... شاید خانواده ات،یا....چه میدانم؟
برای ابراهیم پسرش بود،آن هم چنان پسری برای چنان پدری!!
ابراهیم به دو دست خویش کارد بر حلقوم اسماعیل بنه و بکش!!
مگر می توان با کلمات وحشت این پدر را در ضربه آن پیام وصف کرد؟!!!
جنگ! بزرگترین جنگ، جنگ در خویش، جهاد اکبر!
جنگ، جنگ میان خدا و اسماعیل در ابراهیم.
دشواری سخت...
کدامین را انتخاب می کنی؟ ابراهیم!
خدا را یا خود را؟ سود را یا ارزش را؟ پیوند را یا رهایی را؟ لذت را یا مسئولیت را؟ زندگی برای زندگی را یا زندگی برای هدف را؟
پدری را یا پیامبری را؟و.....
بالاخره اسماعیلت را یا خدایت را؟
انتخاب کن ابراهیم...
تو در رسالت به بلندترین قله کمال رسیده ای اما در بندگی هنوز ناقصی، ای خلیل خدا!ابرهیم شده ای، اما بنده شدن دشوار تر است!
باید آزاد مطلق شوی، آزادی مطلق شوی!
اسماعیلت را بکش!
با دست های خویش بکش!
فرزند دلبندت را، میوه دلت را، پاره جگرت را، بهانه بودنت را، تمامی آنچه تو را به این زندگی بسته است و نگهداشته است،
معنی بودن و زیستن و ماندنت را، پسرت را، نه، اسماعیلت را، همچون یک گوسفند قربانی، ......
شاهرگش را قطع کن،در زیر پایت نگهش دار تا احساس کنی که دیگر نمی تپد،انگاه از روی تن سرد قربانیت برخیز، بایست؛
ای تسلیم حق، بنده خدا!
ای پدر اسماعیل!
اکنون ابراهیم بر سر یک دو راهی است:
سراپای وجودش فریاد می کشد: اسماعیل!
و حق بر سرش می کوبد: ذبح!

باید انتخاب کند،
اسماعیلت را ذبح کن!
و این جا مراد از ذبح اسماعیل، ذبح علاقه اسماعیل باشد.
... ابلیس در دلش مهر فرزند را بر می افروزد و در عقلش، دلیل منطقی می دمد.
این بار اول، جمره اولی، رمی کن!
از انجام فرمان خودداری می کند و اسماعیلش را نگه می دارد.
ابراهیم،اسماعیلت را ذبح کن!
این بار پیام صریح تر و قاطع تر!
روز دوم است،سنگینی مسئولیت بر جاذبه میل بیشتر از روز پیش می چربد.
ابلیس، هوشیاری و منطق و مهارت بیشتری در فریب ابراهیم، باید بکار زند.
از آن میوه ممنوع که به خورد آدم داد!
جمره وسطی، رمی کن!
از انجام فرمان خودداری می کند و اسماعیل را نگه میدارد.
ابراهیم! اسماعیلت را ذبح کن!
صریح تر و قاطع تر
کار توجیه سخت دشوار شد ....
ابراهیم احساس می کند که در انکار این پیام، ابلیس را اعتراف کرده است.
بر لبه پرتگاه سقوط!
سقوط ابراهیم!
ابراهیم بت شکن، بنیانگذار اسلام، راهبر خلق...
از بلندترین قله توحید؛
به پست ترین لجنزار شرک
و چه می گویم؟؟
شرک؟ نه! شرک چند خدایی ست، پرستش دیگری یا دیگران با خدا؛
با هیچ حیله ای، نمی توان با هر دو کنار آمد...
نه همزیستی نه بیطرفی!
اه، این داستان چه دشوار و هراس انگیز است!
و انسان، این خدا گونه جهان، که کائنات را به زیر فرمان می تواند آورد، چه ناتوان!!

برگرفته شده از کتاب حج دکتر شریعتی


عید همگی مبارک
 

seabride

عضو جدید
کاربر ممتاز
آهای بارون پائیزی کی گفته تو غم‌انگیزی
تو داری خاطراتم رو تو ذهن کوچه می‌ریزی

 

sevda66

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب جمعه ای چه غوغاییه اینجا! شما ها مگه خواب ندارین؟!
البته این پست مربوط به صبح جمعه هست! الان همه تون لالایید، نه؟! هه هه :D
سلام من تا 10:20 خواب بودم .تازه دیشب نت یهو پوکید وگرنه قصد رفتن که نداشتم.وحید و سیا و مریم هم دیگه ناچاری رفتن .ولی فکر کنم الان از همشون زودتر پاشدم:D
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منم همون حدودا...داشتم صبونه میخوردم چشمم افتاد به ساعت دیدم 11.45...خجالت کشیدم:redface:
سلوم



منم تازه تو این وضعیت به خودم یکم مرخصی دادم
تا ساعت 7:30:Dخوابیدم تخت
بی خیال دنیا!

ببخشید همگی سلام
کاش بروبچ قدیم هم میومدن همشون ....نه؟؟
 
بالا