معماری با مصالحی از جنس دل

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دستت که بلرزد اشتباه مینویسی..

پایت که بلرزد اشتباه میروی...

دلت که بلرزد وا مصیبتا!
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خــوب ِ مــن ،
همین جا درون شعرهایم بمان
تا وسوسه یِ دوستت دارم هایِ دروغینِ آدمها مرا با خود نبرد
به سرزمین هایِ دورِ احساس ؛
من اینجا هر روز با تـو عاشقی می کنم بی انتها
شعرِ من بهانه ایست برای مـا شدن دستهایمان
تا تکرارِ غریبانه یِ جدایی را شکست دهیم
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بِکشی‌اش…
شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی
توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند خواند
توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد
در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های قشنگ را نشانت داد
برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟
بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی… به مخ‌زدن به اعتماد آدم‌ها!
سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری…
اما بگذار به سن تو برسند!
بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو را به یاد بیاورند
غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز





درد می کشم،از این به ظاهر آدمها که نمی فهمند
و خود فکر می کنند خیلی می فهمند
و من آرام نگاه تلخی می کنم،لبخند تلخی می زنم و آرام درد می کشم،سکوت می کنم
 

hanane1

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی احساس آخرین بیسکویت باقیمانده در یک بسته را دارم....
تنها....
شکسته...
و از همه بدتر.... او که مرا میخواست دیگر سیر شده...:crying2:
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مثل كبريت كشيدن در باد


[/FONT]


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ديدنت دشوار است
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من عاشق كه خلاف جهت آب شنا كردن را

[FONT=arial, helvetica, sans-serif] مثل يك معجزه باور دارم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آخرين دانه ی كبريتم را [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ميكشم در ره باد [/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هرچه بادا بادا[/FONT]

[/FONT][/FONT]
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه سخت است ..
هم پاییز باشد !
هم ابر باشد !..
هم باران باشد ..!
هم خیابان ِ خیس باشد ..
... امـــــا..
نه تـــــو باشی ..
نه دستی برای فشردن باشد ..
نه پایی برای قدم زدن باشد و ..
نه نگاهـــی برای زل زدن

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امروز نبودی...

اما

خیلی چیزها بود...

من بودم
باران بود
چتر بود
بغض بود

و اینکه

همراه همیشگی ام هم بود...

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
من به آمار زمین شک دارم...


اگر این شهر پر از آدم هاست

پس چرا این همه دلها تنهاست؟؟؟


 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک لحظه ... زندگی تو از دست می رود

وقتی کسی که هستی تو هست می رود



شاید که اندکی بنشیند کنار تو

اما کسی که بار ِ سفر بست می رود



آنکس که دل بریده ، تو پا هم ببرّی اش

چون طفلی از کنار تو با دست می رود



رفتن همیشه راه ِ رسیدن نبوده است

گاهی مسیر جاده به بن بست می رود

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز

اگـــَـــــر دیوانگی نـیـسـت پَس چیست ؟؟؟



وقتی در این دُنیای بـه این بزرگــــی . . .


دلت فقط هـــــَـــــوای یک نفر را میڪُند...!!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ستاره هنوز بيداري بازم امشب خواب نداري

نكنه تو هم مثل من عاشقي

نكنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده

خواب مهتاب و ميبيني كه مياد پاي پياده

نكنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگيره

ستاره براي بودن ديگه فردا خيلي ديره

حالا كه خورشيد طلسم قلعه ي سنگي خوابه

تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنيا سرابه

با كدوم بهونه بايد شب و از تو كوچه دزديد

گل سرخ عاشقي رو به غريبه ها نبخشيد

ستاره همه غروبم پيشكش ناز تو باشه

تو بمون تا چشماي من با سپيدي اشنا شه

من اگه اسير خاكم تو كه جات تو اسمونه

دل خوشم به اين كه هر شب توبياي رو بوم خونه

همنشين ابر و ماهي توي اون همه سياهي

نكنه اينقده دور شي كه ديگه منو نخواهي
ستاره هنوز بيداري بازم امشب خواب نداري

نكنه تو هم مثل من عاشقي

نكنه تو هم تو شبها خسته از غبار جاده

خواب مهتاب و ميبيني كه مياد پاي پياده

نكنه هجوم ابرا تو رو هم از ما بگيره

ستاره براي بودن ديگه فردا خيلي ديره

حالا كه خورشيد طلسم قلعه ي سنگي خوابه

تو نگو عشقا دروغه تو نگو دنيا سرابه

با كدوم بهونه بايد شب و از تو كوچه دزديد

گل سرخ عاشقي رو به غريبه ها نبخشيد

ستاره همه غروبم پيشكش ناز تو باشه

تو بمون تا چشماي من با سپيدي اشنا شه

من اگه اسير خاكم تو كه جات تو اسمونه

دل خوشم به اين كه هر شب توبياي رو بوم خونه

همنشين ابر و ماهي توي اون همه سياهي

نكنه اينقده دور شي كه ديگه منو نخواهي

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نگاهت جا مانده ام...
چشم هایت را آسوده ببند
خیال رفتن ندارم
حواسم راهرجاکه پرت میکنم بازکنار تو می افتد.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وقتی میـــروی

حواست باشـد

"حتماً
خدانگهــــــدار بگویی!"

تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...

آخر میدانی

خــــــــــــدا

به هوای
تو مرا رها کرده است ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در نگاهت جا مانده ام...
چشم هایت را آسوده ببند
خیال رفتن ندارم
حواسم راهرجاکه پرت میکنم بازکنار تو می افتد.


من بودم
تو
و یک عالمه حرف ...
و ترازویی که سهم تو را
از شعرهایم نشان می داد!!!
کاش بودی و
می فهمیدی
وقت دلتنگی
یک آه
چقدر وزن دارد ...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب بود، حس تنهایی تو بغض سردی بر گلویم نشاند
گریه می کردم... آمدم اشکهای شیشه ای ام را پاک کنم
چشمانم کور شد...
کورکورانه
دوستت دارم عشق من...
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــــ ــــدايا مــ ــمنون

که مــــرا در حد ايوبـــــ ميبيني

ولي تمامشــ کن!

ديگــــر بريده ام

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میترسم تا آخر توی خیالت از حس تنهایی بمیرم
هر قت که بارون میزنه بازم تا بی نهایت تو میرم
چه احساسی به خرج بدم که بگم بی تو هیچم
که چرا از کوچه راه به شب بارون می پیچم
تو پنهونی توی قلبم که تماشات همه رازه
غیر دوریت چیزی منو یاده گریه نمیندازه
میدونم حالمو دیدی که سرو پا مست دردم
اگه دستمو نگیری به کی دیگه دل ببندم
هنوزم دلشوره داره بی تو هر خاطره دنیام
تورو به قلبم سپردم تا نره از دست نفسهام
اینجا که تنها تر منم بند بند تنم با تو
مقصد خاموشه چشام یه دریا بارون تا توه
خیال تو کمه برام شدی یه پاره از تنم
راهی تا بودنت بزار دلو به دریا بزنم
دور از تو بی تو سر کنم تا کی غم دقایقو
کی جز تو پنهون می کنه از بغض من ای هق هقو
دیداره ما با گریه رفت جاده به دنبال چشات
این انتظار عذابم برگرد دلم تنگ برات





 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
افسانه ها را رهــــــــا کن
دوری و دوستی کدام است
فاصله هایند که دوستی را میبلعند
تـــــــــــو اگر نباشی
دیگری جایت را پر میکند
به همین ســــــــــــادگی
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم همچو اسمان پر از ابرهای بارانیست
ای کاش
دلم امشب بگریدشاید که بغض عشق در چشمانم بشکند
 

madar2

عضو جدید
دیگر قول ندهیم،وقتی که فراموشی مث خوره به جانمان افتاده،وقتی که شکستن دل برایمان ساده شدهبهتر است یاد بگیریم تا دیگر قول ندهیم.
کاش یادمان بماند چشم انتظاری و امید از هر دردی دردتر است.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خاطرات را باید سطل سطل
از چاه زندگی بیرون کشید!
خاطرات نه سر دارند و نه ته
بی هوا می آیند تا خفه ات کنند
می رسند...
گاهی وسط یک فکر
گاهی وسط یک خیابان
سردت می کنند،داغت می کنند
رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند
خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند!!

 

madar2

عضو جدید
آنگاه که غرور کسی را له می کنی،
آن
گاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،
آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم،
دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای
خوشبختی خودت دعا کنی؟
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر قول ندهیم،وقتی که فراموشی مث خوره به جانمان افتاده،وقتی که شکستن دل برایمان ساده شدهبهتر است یاد بگیریم تا دیگر قول ندهیم.
کاش یادمان بماند چشم انتظاری و امید از هر دردی دردتر است.

نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..

چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..
 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو میدونی همه دنیای منی همه رویای منی

تو ب من زندگی میدی

تــــوووو

هرجا باشم همه حرفای منی متن انشای منی

جمله ی دوست دارم های منی

تــــوووو

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من زنده بودم اما انگار مرده بودم
از بس که روزها را با شب شمرده بودم
یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که
او سرسپرده می خواست ‚ من دل سپرده بودم
یک عمر می شد آری در ذره ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم
در آن هوای دلگیر وقتی غروب می شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم
وقتی غروب می شد وقتی غروب می شد
کاش آن غروب ها را از یاد برده بودم

 

samira20*

عضو جدید
کاربر ممتاز
حتـّے اَگــَـر خــُـدا هـَمـ سیبــ بیــآوَرد

چیزے بـﮧ جـُـز گریـﮧ آرامـشـ نمےڪـُـنـَد

سیبـ هــایـَم را قــآیـم ڪنیـد

خـَـبـَرهــآے امـروز هـَمـﮧ شـوم بـودَنـد

مَـטּ حـَــوّاے پـُـر اَز بـُـغضـَـمـ ...



 

madar2

عضو جدید
مثل هرشب دوباره می خندد
پیش رویم نگاه زیبایت
یاد آن چشمها که می افتم
از دلم می رود بدی هایت
کاش یک لحظه جای من باشی
تا بدانی چقدر دلسردی
کاش یک بار جای تو بودم
تا ببینی چقدر بد کردی
 
بالا