مشاعرۀ سنّتی

moein_13 گفت:

قوربونت

دریاب تو این یکدم که وقتت نی ای

ان تره که بدروند و دگر روید
​

کلیک کنید تا باز شود...

Dehaty گفت:

دلی دارم خریدار محبت
زپود محنت و تار محبت

عزیزی
اگه شعر بعدیت پا بده و بلد باشم برات شاهنامه مینویسم ...

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

تو کز مهنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند ادمی
​

کلیک کنید تا باز شود...

Dehaty گفت:

یک نفس با ما نشست
خانه بوی گل گرفت
موی خود را شانه کردی
شانه بوی گل گرفت

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید

بهتر زمی ناب کسی هیچ ندید
​

کلیک کنید تا باز شود...

Dehaty گفت:

دارنده چو ترکیب تبایع آراست
از بهر چه اوفکندش انر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب کراست

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

تا زهره و مه در آسمان گشت پدید

بهتر زمی ناب کسی هیچ ندید
​

کلیک کنید تا باز شود...

Dehaty گفت:

دارنده چو ترکیب تبایع آراست
از بهر چه اوفکندش انر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب کراست

کلیک کنید تا باز شود...

Dehaty گفت:

دارنده چو ترکیب تبایع آراست
از بهر چه اوفکندش انر کم و کاست
گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود
ور نیک نیامد این صور عیب کراست

کلیک کنید تا باز شود...

noshdaroo گفت:

تاکی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

خواهد به سر اید شب هجران تو یا نه؟
​

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
​

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

هیچ دانی چه کسی گشت استاد

آنکه شاعر شد و هار نداشت

کلیک کنید تا باز شود...

تو بوسی آستین ما آستان را
توبینی ملک تن ما ملک جان را
​

noshdaroo گفت:

تو بوسی آستین ما آستان را
توبینی ملک تن ما ملک جان را
​

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

انکه جز بید و سپیدار نکشت

زکه پرسد که چرا بار نداشت
​

کلیک کنید تا باز شود...

تو گفتی راه عشق از فتنه پاک است
چو دیدم پرتگاهی خوفناک است
​

noshdaroo گفت:

تو گفتی راه عشق از فتنه پاک است
چو دیدم پرتگاهی خوفناک است
​

کلیک کنید تا باز شود...

moein_13 گفت:

تن که یک عمر زنده ی جان بود

هرگز اگه نشد که جانی داشت
​

کلیک کنید تا باز شود...

ترسم كه صرف هاي نبرد روز بازخواست
نان حـــــلال شــــــــــيخ ز آب حرام ما
​

*زهره* گفت:

ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری
بر حذر باش که سر می‌شکند دیوارش

کلیک کنید تا باز شود...

شب چو در بستم و مست از می نابش کردم
ماه اگر حلقه به در کـــــوفت جوابش کردم

​

م.سنام گفت:

میرود آب رخ از بادهٔ گلرنگ مرا

میزند راه خرد زمزمهٔ چنگ مرا

کلیک کنید تا باز شود...

ای آبشار نوحه گر از بهر چیستی؟
چین بر جبین فکنده زاندوه کیستی؟

دردت چه درد بود که چون من تمام شب
سر را به سنگ میزدی و میگریستی؟
​

م.سنام گفت:

یار جز جفاجو نیست گو مکن که نیکونیست

هیچ مهر خواجو نیست ماه نیمروزی را

کلیک کنید تا باز شود...

*زهره* گفت:

یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد

کلیک کنید تا باز شود...

barg گفت:

تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش
رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر

کلیک کنید تا باز شود...

روی کسی سرخ نشد بی مدد لعل لبت
بی تو اگر سرخ بود از اثر غازه شود
​