رد پای احساس ...

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای رسیدن به آرامش

نیم‌کتی کافی‌ست.

می‌نشینم روی نیم‌کت،

به تو می‌رسم.

[h=2][/h]
کافه چی !

امشب قهوه نمیخواهم

فقط بگو امروز به کافه ات سر زد؟!!؟

روی ِ کدام صندلی نشست؟

آهای کافه چی

حواست هست؟

قهوه نمیخواهم

جواب میخواهم !!!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی دلم میخواست
تا کمی
از احساسم بگویم
اما
همیشه
ترسیده ام
تنها
میگویم
مخاطب خاص من
دوستت دارم
حتی
اگه
دوستم نداشته باشی
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
از آخرینـ دیدارمانـ ماهـ هـا گذشتهـ استـ ..

مـــ ن کهـ دستانمـ را بارها شُستهـ امـ !

پسـ چرا...

عطـر دَستانتـ هنوز رویـ ِ دستـ هایـ ِ سردمـ باقیستـ !
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیشب وقتی که ساقی آخرین پیک را برام ریخت ,با این نیت یک نفس نوشیدم:
به سلامتي کسايي که... براي داشتنشون لازم نيست با سياست باشي و نقش بازي کني... همين که يک رنگ باشي کافيه!!!




 

Melina666

عضو جدید

وقتی یه دختر واسه یه پسر اشک میریزه یعنی واقعاً دوسش داره
اما وقتی ...
یه پسربرای یه دختر اشک بریزه
یعنی دیگه هیچوقت نمیتونه کسیو مثل اون دوست داشته باشه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کلاف زندگی ام که گم شد

در جایی نامعلوم کسی پیدایش کرد

و به جایی دور برد

نمی دانم چگونه می بافدش

که مرا این جا بی سرنوشت می نامند...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هر بار خواست چای بریزد نمانده ای
رفتی و باز هم به سکوتش نشانده ای
تنها دلش خوش است به اینکه یکی دو بار
با واسطه "سلام" برایش رسانده ای
حالا صدای او به خودش هم نمیرسد
از بس که بغض توی گلویش چپانده ای
دیدم که شهر باز پر از عطر مریم است
گفتند باز روسری ات را تکانده ای
میخندی و برات مهم نیست ... ای دری
من آن نهنگی ام که به ساحل کشانده ای

بدبخت من...فلک زده من...بد بیار من...
امروز عصر چای ندارم... تو مانده ای!




شعر :حامد عسگری
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بهانه من شده ای برای همه چیز...


این روزها

...تو شده ای بهانه ی من برای همه چیز

... برای

... همه دلتنگی ها

... دل مور مور شدن ها

... خنده های ناخودآگاه

... اشک های گاه و بیگاه

... رویا های شبانه

... برای همه خواستن ها و نخواستن ها ...
 

Ahmad Engineer

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مـن خَسته اَمـ و . . .

غـــرورَمـ اجــــازه نِمیدَهــــد بیُفتَمـ از پا . . .

حَتــــــی . . .

تَبَـــرهایی که دَر ریشــــه اَمـ گـــــیر کرده اند . . .

با تَعجُبـــ نگــاهَمـ میکنند و میگـــویَند :

اینــ دِرَخــــتـ مگـــر چندســــاله استـــ !

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
یک دو سه
هر لحظه
میشمارم
دقایق نبودنت را
و بودنت را
و انگاه
فقط
نگاه میکنم
دقایق بودنت زود میگذرد
و نبودنت
نفس گیر میگذرد
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


امشب....
از توخواهم نوشت...
................بانگاهي نيلوفري.....
..........................تا حواليِ بي کسي....
ازتو خواهم سرود....
.........واز گريه هاي بارانم......
تو....
... سبز خواهي شد....
.........در بغض کوير شعرهايم....
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
ای کاش احساسم گلی می بود ، میریخت عطرش را به دامانت
یا مثل یک پروانه پر میزد ، رقصان به روی طاق ایوانت
.

ای کاش احساسم کبوتر بود ، بر بام قلبت آشیان میکرد
از دست تو یک دانه برمیچید ، عشقی به قلبت میهمان میکرد
.

ای کاش احساسم درختی بود ، تو در پناه سایه اش بودی
یا مثل شمعی در شبت میسوخت ، تو مست در میخانه اش بودی
.

ای کاش احساسم صدایی داشت ، از حال و روزش با تو دم میزد
مثل هزاران دانه برفی ، سرما به جان دشت غم میزد
.

ای کاش احساسم هویدا بود ، در بستر قلبم نمی آسود
یا در سیاهی دو چشمانم ، خاموش نمیگشت و نمی آلود
.

ای کاش احساسم قلم میگشت ، تا در نهایت جمله ای میشد
یعنی که “دوستت دارم”ی میگشت ، تا معنی احساس من میشد !
 

یاربانو

عضو جدید
پستوی روحم

چنان از تو انباشته ست

که قلبم

به آذوقۀ خاطرات تو

سال های قحطیت را

نفس می کشد هنـوز
 
آخرین ویرایش:

یاربانو

عضو جدید
پا به پا مي‌كني
خسته‌اي
اما بايد بروي ...
مي‌داني كه
بزرگ‌ترين سفر زندگي‌ات را هم
زماني خواهي رفت
كه از هميشه خسته‌تري ...!
 

imah

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر از «ديدي گفتم» ها متنفرم
چقدر از «بهت که گقته بودم» ها خسته ام
دلم کمي نوازش ميخواهد
نوازش کسي که بگويد...
که بگويد...
هيچ چيز نگويد!
فقط-باشد
براي همه ي «ديدي گفتم» ها و «بهت که گفته بودم» ها کر ميشوم
فقط صداي قلبش را در دنيايم پخش ميکنم
 

شبگرد23

عضو فعال شعر نو
کاربر ممتاز
رفتم از ياد توهم يار دبستاني من....

رفتم از ياد توهم يار دبستاني من....

من و باران و خیابان های شهر
چه قدم زنانِ عاشقانه ای!

سپاس گزارم بانوی من
اگر نرفته بودی
این شب این قدر زیبا نمی شد!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اي هميشه خوب

ماهي هميشه تشنه ام
در زلال لطف بيکران تو
مي برد مرا به هر کجا که ميل اوست
موج ديدگان مهربان تو
زير بال مرغکان خنده ها ت
زير آفتاب داغ بوسه هات
اي زلال پاک
جرعه جرعه جرعه مي کشم ترا به کام خويش
تا که پر شود تمام جان من ز جان تو
اي هميشه خوب
اي هميشه آشنا
هر طرف که مي کنم نگاه
تا همه کرانه ه اي دور
عطر و خنده و ترانه مي کند شنا
در ميان بازوان تو
ماهي هميشه تشنه ام
اي زلال تابناک
يک نفس اگر مرا به حال خود رها کني
ماهي تو جان سپرده روي خاک
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای پایش آرآم آرآم به گوشم میرسد

چیک چیک گونه ام را بوسید

نم نم از گوشه چشمم چکید

باز هم خاطراتم زنده شد "من و تو به یاد باران

یآ شاید به یاد تو ،من و باران"

فرقی نمیکند چه در کنارم باشی

چه در کنارش بآشی زیر باران یاد تو مراخیس میکند

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
هَمیشه نمے شود

زد به بی خیالےو گفتــــ:

تنهـــــــــــا آمَــده امــ ٬ تنهـــــــا می روم...

یک وقت هایے

شاید حتے برای ساعتےیا دقیقه اے..

کم می آورے

دِل وآمــآنده اتـــ

یک نـَفــر را می خواهد!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز


میگویم چتر بیاورم ؟ شاید باران ببارد...

میگویی : زود برمیگردیم .. مگر چقدر راه رفتنمان وقت میگیرد؟

میگویم بعد از سالها آمده ای ..

امده ای که کمی بمانی ..

میخواهم تا جایی که میتوانم قدم بزنیم ..

برویم تمامی راه های نرفته ..

حالا که سکوت شب است...

تا صبح به تمام راههایی برویم که سالهاست بر آنها قدم نگذاشته ایم ..

میخواهم بدویم ..

میگویی : باشد میرویم تا خود صبح .. میدویم تا آنجا که بخواهی...

میگویم چتر بیاورم ؟.. شاید باران ببارد ...

میگویی: چتر نمیخواهد .. خیال که خیس نمیشود ...!

پ ن : مرسی عشخ که خیال رو برام واقعی کردی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2234

Similar threads

بالا