رباعی و دو بیتی

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون باز سفيد در شكاريم همه
با نفس و هواي نفس ياريم همه
گر پرده ز روي كارها بر گيرند
معلوم شود كه در چه كاريم همه
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگار بد عهد وبد پيمانه شد
هر نفس ديو چموش خانه شد
عقلها از هم گسست و ناپديد
يار ما هم ياور خصمانه شد
 

amator-2

عضو جدید
بنگر ز جهان چه طرف بر بستم ؟ هیچ
وز حاصل عمر چیست در دستم ؟ هیچ
شـمع طـربم ولی چـو بنـشستم هیچ
من جام جمم ولی چو بشکستم هیچ
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
روی تو به فال دارم ای حور نژاد

زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد

فرخنده کسی که فال گیرد ز رخت

تا لاجرم از محنت و غم باشد شاد
 

زيگفريد

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوختم باران بزن شايد تو خاموشم كني !

شايد امشب سوزش اين زخم ها را كم كني

اه باران من سراپاي وجودم اتش است !

پس بزن باران بزن شايد تو خاموشم كني
 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب مکن از لطف پریشان ما راهر چند که هست جرم و عصیان ما راذات تو غنی بوده و ما محتاجیممحتاج بغیر خود مگردان ما را
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیزم بروم چو صبر نامحتملست

جان در قدمش کنم که آرام دلست

و اقرار کنم برابر دشمن و دوست

کانکس که مرا بکشت از من بحلست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست

وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست

فردای قیامت این بدان کی ماند

کان کشتهٔ دشمنست و آن کشتهٔ دوست؟
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

از کشت عمل بس است یک خوشه مرا

در روی زمین بس است یک گوشه مرا

تا چند چو کاه گرد خرمن گردیم

چون مرغ بس است دانه‌ای توشه مرا
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فیض کاشانی

فیض کاشانی

ای حسن تو مجموعهٔ هر زیبائی

وز هر دو جهان ز عشق تو شیدائی

نگذاشته داغ تو دلی را بیدرد

سودای تو کرده عالمی سودائی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر چند که رنگ و بوي زيباسـت مرا
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معـلوم نـشد که در طربخانه خاک
نـقاش ازل بـهر چه آراسـت مرا
 

uvintta

عضو جدید
گفتمش خواهم نخستین یار دلدارم تو باشی


ای نخستین خواهش دل آخرین یارم تو باشی
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
افـسوس که نامه جواني طي شد
و آن تازه بـهار زندگاني دي شد
آن مرغ طرب که نام او بود شـباب
افـسوس ندانم که کي آمد کي شد

 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم عاشق سینه‌ی بلا پرور ماست
خون در دل آرزو ز چشم ترماست
هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی
کالماس بجای باده در ساغر ماست
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
غم عاشق سینه‌ی بلا پرور ماست
خون در دل آرزو ز چشم ترماست
هان غیر، اگر حریف مایی پیش آی
کالماس بجای باده در ساغر ماست


مهربون به خاطر تمامي ارساليات از همينجا تشكر ميكنم،

اين قافله عمر عجـب ميگذرد
درياب دمي کـه با طرب ميگذرد
ساقي غم فرداي حريفان چه خوري
پيش آر پياله را که شب ميگذرد

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
وحشی بافقی

وحشی بافقی

گر با تو گهی نظر کنم پنهانی

لازم نبود که طبع خود رنجانی

من بودم و دیدنی چو این هم منع است

آن نیز به یاران دگر ارزانی
 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ماییم و می و مطرب و این کنج خراب

جان و دل و جام و جامه پر درد شراب

فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب

آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

فک کنم در رهن درست باشه.

این کوزه چو من عاشق زاری بوده ست
در بند سر زلف نگاری بوده ست
این دسته که بر گردن او می بینی
دستی ست که بر گردن یاری بوده ست
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد


حاشا که کند دل به دگر جا منزل
دور از دل من که گردد از عشق،خجل
چشمم چو شکفت،غیر تو آب نخورد
هم سرمه ی دیده ای و هم قوّت دل
:gol:
"مولانا"
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک جام شراب صد دل و دين ارزد
يک جرعـه مي مملکـت چين ارزد
جز باده لعـل نيسـت در روي زمين
تلـخي کـه هزار جان شيرين ارزد

 

zahra97

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد تو کنم دلم به فریاد آید
نام تو برم عمر شده یاد
آیدهرگه که مرا حدیث تو یاد آید
با من در و دیوار به فریاد آید
***
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
در هر دشتي که لاله‌زاري بوده‌ست
از سرخي خون شهرياري بوده‌سـت
هر شاخ بنفـشـه کز زمين ميرويد
خالي است که بر رخ نگاري بوده‌ست
 
Similar threads

Similar threads

بالا