مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مترس از کار نابوده مخور اندوه بیهوده

دل از غم دار آسوده به کام خود بزن گامی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
:gol:

مـــهر خـوبان دل و دیــن از همه بـی پروا برد

رخ شــــطرنج نبرد آنــــچه رخ زیبا بـــــرد
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:gol:
:gol:
دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست
هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
:biggrin::gol::heart:

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش

چه شنفتی که زبان بستی و خود گوش شدی
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


یاد می‌داری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
یکی دل داشتم پر خون شد آن هم از کفم بیرون

چو کار از دست شد بیرون بیا ای یار دستم گیر
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه تو گفتی که به جای آرم و گفتم که نیاری
عهد و پیمان و وفاداری و دلبندی و یاری
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
اگر دلدار بی مهر است من هم غیرتی دارم

گر او رفت از نظر من نیز خواهم رفت از یادش
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا