گپ و گفتگو در مورد جن ، احضار روح، هیپنوتیزم

eng-rafiei

عضو جدید
فکرشو بکنید مثل فیلم حلقه ، که هر کی اون فیلم رو تماشا میکرد روح از تلوزیون میومد سراغش ، هر کی این تاپیک رو بخونه جن امشب میاد سراغش

احساس نمیکنی یکی از یه گوشه اتاقت داره تماشات میکنه ، شاید از روی سقف ، یه نگاهی به سقف بنداز ....
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol:سلااااااام دوستای مهربونم:gol:
:gol:اخ جوون جن... کوش پس چرا نیست ...همه جارو گشتم....:surprised::gol:
 

امیر Amir

عضو جدید
انگار دوست دارین امشب جونور بیاد تو رخت خوابتونا...

امشب به جن ها فحش بدین...یک ساعت بعد میبینیدش
 

جوجو13

اخراجی موقت
:gol:مگه جنا صبح ها هم میان؟؟؟!!!:w05::gol:
میگن رو ولش کن...این رو بخون همهش رو میفهمی..ولی بعدش هر چی مو رو بدنت هستش میریزه؟
The World of Jinn and Devils
Umar S. Al-Ashqar
نویسندش معروف به باران سیاه هستش... ازش داخل همه فیلم های ترسناک کمک میگیرن...:D
ی وقت نترسیا...:D
 

atish_baran

عضو جدید
کاربر ممتاز
انگار دوست دارین امشب جونور بیاد تو رخت خوابتونا...

امشب به جن ها فحش بدین...یک ساعت بعد میبینیدش

:gol::surprised:جونور؟؟؟؟؟؟یا جن؟؟؟؟؟؟ مسئله کدام است؟؟؟؟؟؟؟:D:gol:



میگن رو ولش کن...این رو بخون همهش رو میفهمی..ولی بعدش هر چی مو رو بدنت هستش میریزه؟
The World of Jinn and Devils
Umar S. Al-Ashqar
نویسندش معروف به باران سیاه هستش... ازش داخل همه فیلم های ترسناک کمک میگیرن...:D
ی وقت نترسیا...:D
:gol: از کجا معلوم؟؟؟ خوب همین جا بگو....:redface::D:gol:
 

نازی دلبر

عضو جدید
بچه ها تا حالا تجربه دیدن جن ، مجالس احضار روح و هیپنوتیزم رو داشتید ؟

اگه دوست داشتین تو این تاپیک با این موضوع گپ بزنیم ...
البته اینو که می گم واسه خودم اتفاق نیفتاده منم شنیدم
یکی می گفت تو خوابگاه داشته سیب زمینی پوست می کنده سرشو بالا می یاره می بینه یه دختر کوچولو که از صورتش اون ور اتاق هم دیده می شه نشسته.یه بار هم یکی از این جن ها گرفته بودن از پاهاش می کشیدش ...:cry:
 

mehrdadeng

عضو جدید
اینو که می گم واسه خودم اتفاق نیفتاده منم شنیدم
یکی می گفت تو خوابگاه داشته سیب زمینی پوست می کنده سرشو بالا می یاره می بینه یه دختر کوچولو که از صورتش اون ور اتاق هم دیده می شه نشسته.یه بار هم یکی از این جن ها گرفته بودن از پاهاش می کشیدش ...:cry:[/quote]
چی می گیییییییییییی:D
 

cute

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته اینو که می گم واسه خودم اتفاق نیفتاده منم شنیدم
یکی می گفت تو خوابگاه داشته سیب زمینی پوست می کنده سرشو بالا می یاره می بینه یه دختر کوچولو که از صورتش اون ور اتاق هم دیده می شه نشسته.یه بار هم یکی از این جن ها گرفته بودن از پاهاش می کشیدش ...:cry:


این که اصلا ترسناک نیست:razz:
 

aliizadi

عضو جدید
بچه ها تا حالا تجربه دیدن جن ، مجالس احضار روح و هیپنوتیزم رو داشتید ؟

اگه دوست داشتین تو این تاپیک با این موضوع گپ بزنیم ...
سلام . کسی می تونه به من کمک کنه ؟ دنبال کسی می گردم که توی کار احضار ارواح باشه .
 

سه رتنور

عضو جدید
بچه ها تا حالا تجربه دیدن جن ، مجالس احضار روح و هیپنوتیزم رو داشتید ؟

اگه دوست داشتین تو این تاپیک با این موضوع گپ بزنیم ...
من يك نفر رامي شناسم كه مدت سه شبانه روز جنها بردنش خودش برام نقل مي كرد كه شبانه دريك راه مالروبطرف روستا در حركت بودم .ناگهان چورتي زدم .وروبروم يك در بزرگي بازشد چندنفر كه من انهارانمي شناختم من را به داخل هدايت كردند انها عروسي داشتند سه شبانه روز بزن بكوب رقص وپايكوبي بود.از من پزيرايي خوبي كردند حتي پيشنهاد ازدواج هم كرده بودند كه طرف قبول نكرده بود .ميگفت كه همه مسلمان بودند.او را به بازار برده بودند ميگفت كه بازار طلا فروشي بزرگي داشتند .در اخر مقداري پوست انار تو جيب او كرده بودند .و او را تا چمه اب كنار روستا هدايت كرده بودند.درميان راه جيبهاي خودرا خالي وپوست انارها را پرت كرده بود .در كنا چشمه مثل انسان بي هوشي به هوش امده بود متوجه شده بود كه در نزديكي خانه خودشان ميباشد.بعد ازمراجعه به منزل همسرش به او گفته بود كه سه شبانه روز پيش الاغت با بارش تنها به منزل بازگشه توتابحال كجابودي ان وقت شرح ماجرا را بازگو كرده بود موقعي كه همسرش جيبهايش را گشته بود يك سكه طلا در داخل جيبش پيداكرده بود
 

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز
این متن رو بخونین نظرتونم بگین که اصلا چجوریه ؟ حقیقت داره ؟ از زبون خودم نیست



زمستان پارسال(1385) یک شب آرام که خوابیده بودم خیلی بیخیال و راحت ساعت تقریبا 12:30 شب خوابم برد و دقیقا یادم هست که به روی پشت دراز کشیده بودم که خوابم برد. دورو بر ساعت 3:30 شب بود که احساس میکردم به خلصه عمیقی رفتم و نمیتوانم بیدار شوم تمام بدنم داشت از هم جدا میشد و به قدری درد داشتم. تمام حالت وجودم مثل رفتن به حالت خلصه بود اما اینبار ماجرا چیز دیگری بود!!!
من توی خواب و بیداری بودم نمیتوانستم حتی یک سانتیمتر از بدنم را هم تکان دهم. وحشت آور بود و مرگبار. هر چقدر زور میزدم پیلکهایم را باز کنم نمیتوانستم. خواستم جیغ بزنم انگار که زبانم به ته گلویم چسبیده باشد حرکتی نمیکرد هر قسمت از بدنم را انگار با خروارها خاک پوشانده باشند اینقدر سنگین بود. از همه وحشت آور تر این بود که انگار یک آدم گنده روی سینه ام نشسته و با دوتا دستش محکم گلوم را میفشرد. انقدر درد داشتم که بیهوش شدم و نتوانستم حتی چشمهایم را هم باز کنم. دقیقا نمیدانم چه مدتی در این حالت بیهوشی بودم ولی یادم میاد که بعد از مدتی که بهوش آمدم همین حال را داشتم و دوباره سعی کردم پلکهام را باز کنم که تمام زورم را زدم ولی باز نمیشد و باز یک نفر میخواست خفه ام کند که به یاد این افتادم تا توی ذهنم آیات قران را زمزمه کنم تا شاید اگر شیطان و روح خبیسی روی سینه ام است دور شود اما زبانم هم که انگار قورت داده بودم. داشتم گریه میکرد و آب از چشمام جاری نمیشد. ولی باز سعی کردم و توی ذهنم میگفتم اعوذو بالله من الشیطان رجیم و تند تند این را تو ذهنم مینوشتم. اما فایده ای نداشت اینبار داشتم میمردم از شدت سنگینی و هی اعوذ بالله را مینوشتم تو ذهنم که یهو یادم افتاد که میتوانم نفس عمیقی بکشم و سینه ام با این کار به طرف بالا میرود و شاید اگر در حالت خلصه هستم با این کار بدنم شل میشود و همه چیز عادی میشود.پس با تمام قدرت نفسم را که دیگر داشت قطع میشد داخل میکشیدم و همچنان آیات قران را در ذهنم مینوشتم که ناگهان احساس کردم سینه ام سبک شد و شخصی را که گلویم را میفشرد رهایم کرد و کم کم به حال عادی باز میگشتم دقیقا عین همان لحظاتی که دارید از حالت آلفا یا همان خلصه خودمون خارج میشید و داشت انگشتان دستم تکان را شروع میکردند وای که چه وحشت و هراسی داشتم و اشکهایی را که تو چشمم جمع شده بودند با باز کردن چشم تمامشان به بیرون ریخت و من رها شدم و تونستم بلند بشم و ...
من هنوز هم نفهمیدم که واقعا اون شب چی به سر من اومده بود!!!


این تجربه رو عینا" بارها من داشتم !
فک کنم مربوط بشه به پر خوری و دلایل فیزیکی ... ولی خیلی حالته ترسناکیه...:cry:
 

Mj na

عضو جدید
نمی دونم چرا ولی دوست دارم یه شب برم تو یه قبرستون ببینم چیزی به نام جن وجود داره یا نه مگه میشه چیزی عجیب و غریب به نام جن وجود داشته باشه یه چیز غیر علمی:surprised::warn:
 

parandi2

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی از تفریح های دوران دانشجوییم و براتون بگم میگید این پسر خل بوده

ما یکی از تفریحامون ترم اول و دوم این بود ساعت 3 نصف شب میرفتیم یه قبرستون متروکه که ماله شهر قدیم فردوس بود ، بعد شرط بندی میکردیم که تنهایی بریم تو قبرستون سر یه قبری علامت بزاریم فردا صبح هرکی دور تر رفته بود برنده میشد ...
شهر فردوس؟
 

sohrabibroker

عضو جدید
اگر کسی مایل به دیدن جن هست یه پیغام بده تا آدرس بدم اگه خواستید خودم هم میام "
ترسی هم نداره "و با ما هم کاری ندارن "در صورتی که شما هم آزاری به آنها نرسونید
 

mirza926

عضو جدید
هر چی میشنوی قبول نکن

هر چی میشنوی قبول نکن

سلام.من خودم احضار میزنم.این چیزا دروغه بخدا.توی این کارها دو راه وجود داره:1-رحمانی 2- شیطانی این دایتان به گروه شیطانی صدق میکنه
 

mirza926

عضو جدید
آخه تو قبرستان که فقط جن نیست عزیز.در ضمن همشون ترسناک نیستند.خودتو خسته نکن هر کاری راهی داره
 

trcboy

عضو جدید
42 تا صفحس 40 تاشو کوسه شعر نوشتن اخه این چه وضعیه اونیم که واقعا دنبال این مسائله اعصابش قاطی میشه..

بچه ها من 4 بار از این قضایا سرم اومده اما یکیش که خیلی جالب و ترسناک بودو براتون تعریف میکنم .

این قضیه حدود 2 ماه پیش برام اتفاق افتاده ، خونه ما کوچیکه خودمونم 4 نفریم اونشب دیگه از خرو پوفای پدرم خسته شده بودم جامو یه شب با خواهرم که تنهایی میخوابید تو اتاق عوض کرده بودم راحت بخوابم .. نصف شب تو خواب عمیقی رفته بودم تا حالا اونجوری نخوابیده بودم حداقل تو اون دوره ها..تو خواب دیدم دراز کشیدم میخوام بخوابم یکی داره اذیتم میکنه (یعنی خوواب میبینم)هی لحافمو میکشه( به خدا وقتی دارم تعریف میکنم موهام سیخ سیخ میشه) خلاصه هی میکشید تو خواب احساس کردم ج ن ه خیلی ترسیده بودم ( اینها تو خوابه ها یعنی خواب میبینم) چشمامو بستم لحافمو کشیدم یه دفه دیدم یکی دستمو له کرد با تمام قدرت پاشو گرفتم مثل پای گوسفند بود هر کاری میکردم از خواب نمیتونستم بیدار شم صدام در نمیومد پاشو به سمت سینم کشیده بودم فرار نکنه نمیدونم حالا شایدم از ترس بود که پاشو گرفته بودم به قران قسم به زور یه بسم الله گفتم بیدار شدم دیدم دستم توسینم خشک شده لحافمم یکی کشیده اونور...تا صبح میلرزیدم خوابم نمبرد زیر لحاف عرق میکردم اما سردم بود..
من دیگه خر و پوفای بابامو تحمل میکنم اما تو اون اتاق لعنتی نمیخوابم.
 

بازنده

عضو جدید
من خودم جن ندیدم ولی کسایی رو می شناسم که جن دیدن اصلا هم نترسیدن... یه خانوم 50 ساله ای رو هم می شناسم که 40 روز رفته تو کویر لوت بس نشسته تا همزادش رو پیدا کنه. الان هم دعا نویسه... خانوم خیلی معتقدی هم هست. همزادشو حبس کرده. تو همه کارا با اون مشورت می کنه
 

e-eng

عضو جدید
من خودم جن ندیدم ولی کسایی رو می شناسم که جن دیدن اصلا هم نترسیدن... یه خانوم 50 ساله ای رو هم می شناسم که 40 روز رفته تو کویر لوت بس نشسته تا همزادش رو پیدا کنه. الان هم دعا نویسه... خانوم خیلی معتقدی هم هست. همزادشو حبس کرده. تو همه کارا با اون مشورت می کنه

:surprised::surprised:
چرا با اعصاب من این کارو میکنید؟!!؟ اینا چیه میگید آخه؟!!
خرافات آخه تا چه حد؟
چرا انقد ساده لوحیم ما؟!
 
  • Like
واکنش ها: esss

Melina666

عضو جدید
وجود که دارن و مثل ما زندگی میکنند اما در بعد دیگری از عالم هستن که از چشم ما پوشیده شده.
 

Similar threads

بالا