كوي دوست

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
پیوستن دوستان به هم آسان است
دشوار بریدن است و آخر آن است
شیرینی وصل را نمی‌دارم دوست
از غایت تلخیی که در هجران است
 
آخرین ویرایش:

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
هميشه وقتي يکي ازم مي پرسيد چند تا دوسم داري يه عدد بزرگ ميگفتم... ولي وقتي تو ازم پرسيدي چند تا دوسم داري گفتم : يکي !!!
ميدوني چرا ؟
چون قوي ترين و بزرگترين عدديه که ميشناسم ... دقت کردي که قشنگترين و عزيز ترين چيزاي دنيا هميشه يکين ؟ ماه يکيه ... خورشيد يکيه ... زمين يکيه ... خدا يکيه ... تو هم يکي هستي ... وسعت عشق من به تو هم يکيه ... پس اينو بدون از الان و تا هميشه : يکي دوست دارم
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
الهی!
فضـــل تـــو ما را لوا,کنف تــــو ما را ماوی !

ضیعفان را پناهی

قاصدان را بـــر سراهی
مومنـــــان را گواهی چه بود که افزایی و نکاهی؟

چه عزیز است او که تو او را خواهی

ور بگریزد او را در راه آریی
طوبی آنکس را کـــه تو او رایی
آیا که:تا از ما خــــود کرایی؟
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تا شدم صید تو آسوده ز هر صیادم [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وای بر من گر از این قید کنی آزادم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نازها کردی و از عجز کشیدم نازت [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عجزها کردم و از عجب ندادی دادم[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چون مرا مي كشي از كشتنم انكار مكن !![/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]كه من از بهر همين كار ز مادر زادم............[/FONT]​
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بارالها . . .[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها تو قادری بر از بین بردن غمهايم [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و تنها تو قادری عيبهايم را بپوشانی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و تنها تو قادری گناهانم را ببخشی و بيامرزی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]بر من که بنده توام ، اگر تو رحم نکنی [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر تو نبخشی و نیامرزی [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اگر تو پناه من و تنهایی های من نباشی [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه کسی بهترین پناه دهنده ، بی پناهی من است ؟؟؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]چه کسی ؟وقتی می دانم تویی پناه همه بی پناهان [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]پناهم ده که بی پناهم [/FONT]​
 

R-ALI

عضو جدید
در آغاز هیچ نبود ، کلمه بود، و آن کلمه خدا بود
و کلمه ، بی زبانی که بخواندش و بی "اندیشه ای " که بداندش
چگونه می تواند بود؟
و خدا یکی بود و جز خدا هیچ نبود،
و با نبودن چگونه می توان بودن؟

"دکتر شریعتی(تورات)"
 

R-ALI

عضو جدید
[FONT=Arial (Arabic)]
عشق و ایمان ، در اوج پروازش از ستایشها می گذرد
و معشوق در انتهای صعودش در چشم عاشق سراپا غرق سرزنش می شود
و این هنگامی است که دوست ، استحقاق بخشوده شدنش ، را در چشم دوست
از دست می دهد.
"شاندل"
[/FONT]
 

فانوس تنهایی

مدیر بازنشسته
می خواهم با کسی رهسپار شوم که دوستش می دارم
نمی خواهم بهای این همراهی را با حساب و کتاب بسنجَم
یا در اندیشه خوب و بَدَش باشم.
نمی خواهم بدانم دوستم می دارد یا نه.
می خواهم بروم با آنکه دوستش می دارم.

((برتولت برشت))
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدایا دارم میمیرم

با هم بوديم يه روزي ولي نفهميدم / تورو ميدادمت بازي من مي خنديدم



اما وقتي رفتي تازه فهميدم / بي تو نمي تونم باشم من مي ترسيدم



تو خيالم مي بينم کنارت نشستم / دارم مي گم عزيزم عاشقت هستم



ولي تو بهم ميگي غمگين و خستم / چون تو خيالت فقط من با تو هستم



حالا که رفتي فهميدم دوست داشتم من / کاش دم رفتنت رو صورتت بوسه مي کاشتم



تب دستات رو تنم مونده يادگاري / تو به من قول داده بودي تنهام نمي زاري



توي خواب من هميشه با مني / وقتي بيدارم ميشم يه آدم آهني



عکست رو ديوار اطاق حرف مي زد /



بازم حس کردم دوباره کنارمي/ از اين مي ترسيدم يه وقت پيش خدا نري



ولي رفتي و ديگه واسم نمونده چاره / جز اينکه بمونم با اين قلب پاره



چشمات به من میگفت بیا نزدیکم


ببين عزيزم ... من ديگه اون آدم ترسوي سابق نيستم

بدون که ازمرگ نمي ترسم وخيلي زودميام پيشت..آره ميام پيشت



 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
«دوستت دارم »
[FONT=times new roman, times, serif] این شیرین ترین کلمه ایست [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]که در این مکان عجیب و غریب برایت می نویسم.[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]وقتی تازه زیر خاکی شدم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]قدیمی ترها تشر می زدند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]که چرا هنوز به آن بالاها فکر می کنی؟[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]در اینجا اندیشیدن به آن بالاها [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]چندان خوشآیند نیست.[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]هنوز موریانه ها به چشمانم نرسیده اند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]می دانی ؟[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]گوشت را بیار....[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]من نگران قلبم هستم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]اگر آن را هم بخورند[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]دیگر با کجای وجودم باید دوستت داشته باشم؟[/FONT][FONT=times new roman, times, serif] [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]شب سوم بعد از مرگم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]آمدم به خوابت تا همین را بگویم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]اما جیغ زدی واز خواب پریدی[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]نفهمیدم چرا[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]تا این حد وحشت کردی و ترسیدی ؟[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]اما ببین..[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]به خدا من همان عاشق سابقم[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]فقط...[/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]فقط... [/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]کمی مٌرده ام!!!!!!!!!![/FONT]
[FONT=times new roman, times, serif]همین .[/FONT]
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم هوايت را كرده
كاش بودي
و باهمه خستگيها مي خنديديم ...
تو مي داني دلم بهانه چه چيز را مي گيرد
ذره ذره وجودم پر از بهانه است
بهانه نبودنت
من از اين همه تنهايي خسته ام
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
درد بی دوای من ، کسی مرهم نشد هرگز

نصیب من در این دنیا ، به جز ماتم نشد هرگز

به من هر کس که رو آورد، نمک پاشید بر زخمم

به دستان تو هم حتی ، غم ما کم نشد هرگز

دل من در شب تیره ، فقط خورشید را می جست

ولی یابنده یک شمع کوچک هم نشد هرگز

دل مغرور من ، تنهای تنها در پی او بود

ولی او هم دمی در فکر سامانم نشد هرگز

همیشه این دل دل تنگم ، اسیر بند شبها بود

کسی در این شب تیره ، دمی همدم نشد هرگز

در این شب های تنهایی ، کسی من را نمی خواند

به درد بی دوای من ، کسی مرهم نشد هرگز
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
از گل واشده دورترین بوته ی خاک به تو ای الیییییییی سلام
حالت آیا خوب است؟
همه اینجا خوبند
نی لبک میخواند
قاصدک میرخصد
باد عاشق شده است
فکر من باش که من فکر توام...

((((((((((((
)))))))))))))
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز




یه هیزم شکن وختی خسته میشه که تبرش کند بشه نه که هیزمش زیاد بشه!
تبر ما انسانها باورهامونه ...نه آرزوهامون.......
دیروزود داره ...سوخت وسوز نداره
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگی شاید آن گلی باشد که در باغچه نکاشتم!

شاید آن ببخشیدی باشد که به دوستم نگفتم!

شاید زندگی آن نگاه آخر باشد که هرگز ندیدم!

شاید زندگی تلفنهایی باشد که نزدم!

شاید پرده های کنار نکشیده اتاقم باشد!

شاید آن شکلات هایی باشد که از ترس خراب شدن دندان هایم نجویدم!!!

شاید آن کتاب نخوانده باشد که بزرگترها در کودکی ازم گرفتند!

زندگی شاید نخوانده های صحیفه سجادیه باشد!

شاید ناشنیده های نهج البلاغه باشد!



زندگی شاید آن غزال پیکر تراشی باشد که هرگز هدیه ندادم!



شاید آن قاب باشد که هدیه گرفتم!


زندگی شاید ارزش یک بخاری در زمستان باشد!

زندگی شاید آن گلی باشد که نچیدم... به هزار و یک دلیل!


شاید لبخند مادر باشد...


شاید شادی برادر باشد....



باید دنبال زندگی گشت! باید زندگی را یافت،



شاید در همین کنار دستمان.... یا کمی آنطرفتر...!


رسپینا
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامم را مادر انتخاب کرد !

نام خانوادگی را یکی از اجدادم !
دیگر بس است !
راهم را خود انتخاب خواهم کرد ...

دهان‌ات را مي‌بويند
مبادا که گفته باشي دوست‌ت مي‌دارم
. دل‌ت را مي‌بويند
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين
و عشق را

کنار ِ تيرک ِ راه‌بند

تازيانه مي‌زنند.
عشق را در پستوی خانه نهان بايد کرد

در اين بُن‌بست ِ کج‌وپيچ ِ سرما
آتش را
به سوخت‌بار ِ سرود و شعر فروزان مي‌دارند
به انديشيدن خطر مکن
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين
آن که بر در مي‌کوبد شباهنگام

به کُشتن ِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان بايد کرد

آنک قصابان‌اند

بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين
و تبسم را بر لب‌ها جراحي مي‌کنند

و ترانه را بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان بايد کرد

کباب ِ قناری
بر آتش ِ سوسن و ياس
روزگار ِ غريبي‌ست، نازنين
ابليس ِ پيروزْمست

سور ِ عزای ما را بر سفره نشسته است.
خدا را در پستوی خانه نهان بايد کرد
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب که مي رسد به خودم وعده مي دهم
که فردا صبح حتما به تو خواهم گفت
صبح که فرا مي رسد و نمي توانم بگويم
رسيدن شب را بهانه ميکنم
و باز شب مي رسد و صبحي ديگر
و من هيچ وقت نمي توانم حقيقت را به تو بگويم
بگذار ميان شب و روز باقي بماند که
چه قدر
دوست دارم......
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
کسي از پشت قاب پنجره ارام و زيبا گفت:(تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو:)
در راه انتخاب او خطا کردم و من در حالتي مابين اشک و ترديد وحسرت کنار انتظاري که بدون پاسخ و سرد است!!! و من در اوج پاييزي ترين ويراني يک دل ميان غصه اي از جنس بغض کوچک يک ابر... نمي دانم چرا؟؟؟؟
شايد به رسم و عادت و پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ ارزوهايش دعا کردم!
 

kamal148

عضو جدید
ياري اندر کس نمي‌بينم ياران را چه شد

دوستي کي آخر آمد دوستداران را چه شد



آب حيوان تيره گون شد خضر فرخ پي کجاست

خون چکيد از شاخ گل باد بهاران را چه شد



کس نمي‌گويد که ياري داشت حق دوستي

حق شناسان را چه حال افتاد ياران را چه شد



لعلي از کان مروت برنيامد سالهاست

تابش خورشيد و سعي باد و باران را چه شد



شهر ياران بود و خاک مهربانان اين ديار

مهرباني کي سرآمد شهرياران را چه شد



گوي توفيق و کرامت در ميان افکنده‌اند

کس به ميدان درنمي‌آيد سواران را چه شد



صد هزاران گل شکفت و بانگ مرغي برنخاست

عندليبان را چه پيش آمد هزاران را چه شد



زهره سازي خوش نمي‌سازد مگر عودش بسوخت

کس ندارد ذوق مستي ميگساران را چه شد



حافظ اسرار الهي کس نمي‌داند خموش

از که مي‌پرسي که دور روزگاران را چه شد


ارادتمند همه
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
به من لطفی بکن آری که بی عشق تو می میرم
من اینجا در میان تار و پود درد زندانم
کدامین دستها یک دم رهایم میکند امشب
ازین ویران سرای وحشت و غربت .نمی دانم؟
بیا و تازه کن ما را تو با عطر نفس هایت
بهار ای آخرین عابد. دگر پوسیده ایمانم
بهارم باشو سبزم کن. به باران نگاهت گرم
که من عمری اسیر غربت سرد زمستانم
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

آرامِ دل غمگین، جز دوست كسی مگزین

فی‌الجمله همه او بین، زیرا همه او دیدم
" فخرالدین عراقی "
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظاره آسمان رفته بودم ؛
گرم تماشا و غرق در اين دريای سبز معلقی که بر آن ،
مرغان الماس پر
ستارگان زيبا و خاموش ،
تک تک از غيب سر می زنند و دسته دسته
به بازی افسون کاری شنا می کنند .
آن شب نيز ماه با تلالؤ پر شکوهش
که تنها لبخند نوازشی است
که طبيعت بر چهره ی نفرين شدگان کوير می نوازد ،
از راه رسيد و گل های الماس شکفتند
و قنديل زيبای پروين - که هر شب ،
دست ناپيدای الهه ای آن را از گوشه ی آسمان ،
آرام آرام به گوشه ای ديگر می برد - سر زد .
و آن جاده ی روشن و خيال انگيزی که
گويي يک راست به ابديت می پيوندد !


 

R-ALI

عضو جدید
چله شکسته...
آمده ای که بشنوی ، شعر تری چو آبها
روشن و گرم و مهربان، چون دل آفتاب ها
ساده و بی ریا و صاف، مثل همیشه قدیم
مثل همیشه نسیم، مثل همیشه نابها
مثل همیشه غزل، سر به فدات آمده
بی دل و پر شکوه و مرد، در شب خون رکابها
چله شکسته ام ولی تا تو نیاز می کنی
ناز به خامه می نهم، از خطر نقابها
زین همه دل شکستگی، هیچ نماند جز صدا
هیچ به جز نمایی از واشدن حبابها
"غریب طبری"
 

@ RESPINA @

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو گفتی ، زمین ، آسمانی شود
هوا ترد و رنگین کمانی شود
تصادف کند آب با آینه
خیابان پر از مهربانی شود
تو دستور دادی تنم بشکفد
لبم بوسه ای ناگهانی شود!
تو مجنون ایرانی ِمن شوی
که لب های لیلی جهانی شود
تو می خواستی یوسفت نشکند
اگر چه زلیخا روانی شود!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
حــامد عضویت در گروه دوست داران حافظ ادبیات 0
yanic بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟ ادبیات 3656

Similar threads

بالا