دكتر حدادي اصل،خطر شعارگرايي تهديد امروز پژوهش

javadaria61

عضو جدید
دكتر حدادي اصل،در گفت و گو با دانش نفت مطرح كرد:
خطر شعارگرايي تهديد امروز پژوهش

وقتي وارد اتاقش شديم، يك دسته گل كوچك و زيبا در دست داشت. آن را روي ميز گذاشت. فهميديم امروز سالروز تولد اوست. اما اينجا در طبقه پنجم شركت پژوهش و فن آوري پتروشيمي در حوالي خيابان ملاصدرا، به جز همان دسته گل كوچك و زيبا، ديگر اثري از سالگرد تولد نيست. اينجا درست 43 سال پس از روز تولد او فقط كار است و پژوهش. دكتر وحيد حدادي اصل كه اكنون مديرعامل شركت پژوهش و فن‌آوري پتروشيمي است و عضو هيأت علمي دانشگاه صنعتي اميركبير، مدرك ليسانس خود را در رشته مهندسي شيمي از همين دانشگاه دريافت كرده است. دكتر حدادي اصل از جانبازان جنگ تحميلي است هرچند كه از درصد جانبازي خود چيزي نمي‌گويد. پس از پايان جنگ تحميلي، در كنكور اعزام به خارج از كشور شركت كرد و يكي از سه برگزيده اين آزمون بود. مدرك فوق ليسانس، دكترا و فوق دكتراي خود را در رشته مهندسي شيمي از دانشگاه نيوساوت ولز استراليا دريافت كرد و به ايران بازگشت. او از سال 1375 عضو هيئت علمي دانشگاه صنعتي اميركبير و اكنون استاد تمام اين دانشگاه است. البته كسب مدرك فوق‌ دكتراي مهندسي شيمي براي او پايان كار نبود. او دوباره در رشته مديريت تحصيلات خود را آغاز كرد و اكنون مديريت صنعتي هم تدريس مي‌كندو كتابي هم با همين عنوان تأليف كرده كه منتشر شده و يكي از منابع مهم درسي دانشجويان محسوب مي‌شود.دكتر حدادي اصل در رشته تخصصي خود يعني مهندسي شيمي نيز كتاب تاليف كرده و يك كتاب ديگر نيز توسط او ترجمه شده است. در موفقيت دكتر حدادي اصل همين بس كه عموماً در مقاطع مختلف تحصيلي از ليسانس تا دكترا در رشته مهندسي پليمر، كتابهاي تأليفي او تدريس مي‌شود. او همچنين پنج ثبت اختراع داخلي و دو ثبت اختراع خارجي هم دارد. حاصل زندگي دكتر حدادي اصل علاوه بر اين موفقيت‌هاي تحصيلي و كاري، يك فرزند 10 ساله است. با دكتر حدادي اصل كه از دو سال پيش مديريت شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي را بر عهده گرفته، علاوه بر بررسي عملكرد شركت، در مورد جايگاه تحقيق و پژوهش در عرصه پتروشيمي و در سطحي وسيع‌تر در صنعت نفت صحبت كرديم و البته در مورد ساير مسايل مرتبط از جمله جايگاه پتروشيمي در صنعت نفت و چشم انداز آتي انرژي در ايران صحبت كرديم. گفت و گو با دكترحدادي اصل از اين جهت جذاب بود كه ديدگاههاي خود را بدون تعارف و از منظري كارشناسي بيان مي‌كرد و شايد به همين دليل هم نقدهاي او از نفت و پتروشيمي دلنشين به نظر مي‌رسد.
نوع نگاه و تفكر حاكم بر عرصه مديريت صنعت پتروشيمي كشور در حال حاضر به مقوله تحقيق و پژوهش و فناوري چگونه است؟
صنعت پتروشيمي نسبت به صنعت نفت جوان تر است. يعني اگر صنعت نفت صد سال قدمت دارد، صنعت پتروشيمي حدود چهل سال قدمت دارد. به همين منوال بحث پژوهش در پتروشيمي هم بسيار جوان است. بطوريكه اگر نگاه كنيد پژوهش به صورت عملي و منسجم از حدود پنج سال پيش در پتروشيمي شروع شده است. بنابراين در مقايسه با صنعت نفت كه مثلا پژوهشگاه صنعت نفت قدمتي چهل- پنجاه ساله دارد، پژوهش در پتروشيمي بسيار جوان است. وقتي پژوهش در پتروشيمي جوان است، دستاوردهاي آن هم نياز به زمان دارد. با ايده اوليه‌اي كه بتوان دست پتروشيمي را در پژوهش بازگذاشت، حدود پنج سال پيش شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي راه اندازي شد. اين شركت متفاوت از ساير شركتهاست. چون در ساير شركتها، پژوهش يا به صورت صف است، يا به صورت ستاد، مثلا در صنعت نفت، گاز و پالايش و پخش، پژوهش به شكل ستاد است و به صورت صف كمتر است و فقط پژوهشگاه صنعت نفت و پژوهشكده‌هاي هم رده آنها كار صف انجام مي‌دهند . يعني ستاد تصميم مي‌گيرد و بودجه‌اي مي‌دهد تا آنها انجام دهند. اما شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي هم صف است و هم ستاد. يعني خودش تصميم مي‌گيرد و خودش با حدود400 نفر نيروي رسمي و غير رسمي و پيمانكاري فعاليت مي‌كند. بنابراين شركتي است كه خودش مي‌تواند تصميم ساز باشد و خودش مي‌تواند اجرا كند. چون خودش قوه اجرايي دارد ارتباطش با دانشگاهها بهتر است. به شكر خدا با فعاليتهايي كه شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي داشته، خود به يكي از شركتهاي پيشرو كشور تبديل شده است. يعني دستاوردهاي شركت در پنج سال گذشته دستاوردهاي خوبي بوده و كارآيي بالايي داشته است. شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي، برنامه‌ريزي براي مراكز پژوهش شركتها و مجتمعهاي اقماري را نيز بر عهده دارد. حالا اينكه اين شركت چه كار بايد بكند تا مقوله پژوهش در پتروشيمي را منسجم كند يك مقوله جداگانه است. اما مسأله مهمي كه مي‌خواهم ذكر كنم اين است كه در شركت پژوهش و فناوري، پس از واژه پژوهش، واژه فن‌آوري قرار دارد. يعني اين شركت بايد پس از فعاليتهاي پژوهشي به بلوغي برسد كه بلافاصله به فن آوري برسد. ما در بعضي مسايل سه مرحله داريم: اول تحقيقات براي رفع اشكال، دوم تحقيقات براي توسعه و سرانجام تحقيقات براي فناوري. پس از آنكه در اين شركت مسؤوليت را بر عهده گرفتم ما سه مركز تحت پوشش مستقيم شركت را مأموريت محور كرديم تا به هركدام مأموريتي متفاوت بدهيم. يعني تمام افراد، دستگاهها و امكانات را كه روي كاتاليست كار مي‌كردند در تهران مستقر كرديم كه مركز تحقيقات كاتاليست ايجاد شد. شما مي‌دانيد كه قلب يك فرآيند، معمولاً راكتور آن است و در راكتور هم قلب واكنش، كاتاليست آن است. به همين دليل هم شركتهاي خارجي معمولاً اگر هر فرآيندي را هم نشان دهند كاتاليست را به صورت محرمانه نگه مي‌دارند. اين موضوع نشان مي‌داد كه ما نياز به مكاني داريم كه تمام مغزهاي متفكر ما در مقوله كاتاليست در آنجا جمع شوند و فقط روي كاتاليست‌هاي پتروشيمي كار كنند.

يعني قلب كار براي كاتاليست‌ها در تهران مستقر شد؟
بله! در مركز تهران تمام فكرهاي كاتاليست را جمع كرديم و كار را شروع كرديم. به شكر خدا، با ديد فناوري كه پژوهش نه براي پژوهش، بلكه براي ساخت تكنولوژي جديد در عرصه‌هاي بزرگ بود، پس از دو سال كار مداوم، موفق شديم دو كاتاليست مهم پتروشيمي را در ميزان كيلوگرم بسازيم. ما الان بحث كاتاليست‌هاي پليمري را دنبال مي‌كنيم كه بازدهي كه خارجي ها براي آن اعلام كرده اند بين 12 تا 22 كيلوگرم به ازاي يك گرم كاتاليست است. يعني شما به ازاي يك گرم كاتاليست مي‌توانيد حداكثر22 كيلوگرم پليمر بگيريد. در صورتي كه آزمايشهاي اوليه همكاران ما نشان مي‌دهد كاتاليستي كه ما درست كرديم 42 كيلوگرم پليمر به ازاي هر گرم كاتاليست است. كاتاليست مسأله‌اي است كه دنيا به عنوان مرزهاي دانش به آن نگاه مي‌كند. صنعت مونتاژ نيست كه ما بخواهيم آن را اجرا كنيم. پس اينكه بتوانيم كاتاليست را خودمان بسازيم دستاوردي بسيار مهم است.

هم اكنون دانش كاتاليست دست چه كشورهايي است و شما چه كشورهايي را پشت سر گذاشتيد تا به اين موفقيت برسيد؟
ما الان با شركت بازل كه نصف پتروشيمي‌ها را در اختيار دارد يا شركت بي پي (بريتيش پتروليوم)رقابت مي‌كنيم و اين نشان مي‌دهد كه اگر خدا بخواهد چون ما صنعت پتروشيمي را يك شركت پيشرو در كشور مي‌دانيم، معتقديم كه اگر به همين روال كار كنيم اطمينان داريم كه پس از سه مقوله سلولهاي بنيادي، صنايع دفاعي و مسأله هسته‌اي، چهارمين دستاورد كشور در صنعت پتروشيمي خواهد بود. نگاهي به دستاوردهاي پتروشيمي اين مسأله را اثبات مي‌كند كه يك مورد آن همين كاتاليست‌ها است. ما چند كاتاليست ديگر هم داريم كه در همين سطح بالائي كشف كرده‌ايم. وقتي ما از سطح بالا صحبت مي‌كنيم منظور سطح صنعتي است. يعني ما طي روزهاي آينده اين ميزان را در واحدهاي صنعتي به كار مي‌گيريم تا نتيجه بگيريم. چون ديد ما ديد آزمايشگاهي نبوده است و يك شركت صنعتي هستيم، كارمان عبور از مرزهاي دانش براي بالا بردن تعداد مقاله و امثال آن نيست. ما مي‌خواهيم به ازاي هزينه‌اي كه در اين شركت متحمل مي‌شويم سود داشته باشيم. ما الان در زمينه كاتاليست به دستاوردهاي خوبي رسيده‌ايم كه البته چون چند مورد آن محرمانه است و بعد از راه اندازي، آن را اعلام مي‌كنيم.

پس خبرهاي خوشي در صنعت پتروشيمي در راه است؟
ان‌شاءا.... من فكر مي‌كنم اگر خدا بخواهد تا اوايل سال 87 اخبار بسيار مهمي خواهيم داشت كه اعلام مي‌كنيم. اما در زمينه فرآيندي هم ما دستاوردهاي بسيار مهمي داشتيم. مثلا واحد ( MTPتبديل متانول به پروپيلن) ما به شكر خدا در انتهاي كار است. كشور ما كشوري سرشار از منابع گازي است و پروپيلن معمولاً از منابع گازي بدست نمي‌آيد. براي همين ما گاز را معمولاً براي مصرف اتيلن استفاده مي‌كنيم كه اتيلن هم براي بدست آوردن پليمرهايي مثل پلي اتيلن زياد مصرف مي‌شود. اما پروپيلن كه در مواردي مثل موكت‌ها و فرش‌ها و امثال آن كاربرد دارد از گاز بدست نمي‌آيد. ما كار مشتركي را از چند سال پيش با شركت لورگي آلمان پيش برديم و با زحماتي كه محققين ما انجام دادند و توانستند در خود آلمان، مهندسي پايه اين طرح را خودشان انجام دهند، براي اولين باردر دنيا پايلوت MTP را زديم تا بتوانيم اين صنعت را راه اندازي كنيم و براي اولين بار در دنيا توانستيم واحد دمو يا صنعت كوچك را كه بزرگتر از مقياس پايلوت است ايجاد كنيم كه تا پايان اسفندماه راه اندازي مي‌شود و اين يكي از دستاوردهاي مهم ما در دنياست. اگر خداوند توفيق دهد واحدهاي زيادي داريم كه تا اوايل سال آينده راه اندازي مي‌شود تا بتوانيم از اين واحدها به دانش‌هاي جديد دست پيدا كنيم و در پتروشيمي به سمت خودكفايي حركت كنيم.

چقدر با خودكفايي در صنعت پتروشيمي، به اين معنا كه در بخشهاي اساسي اين صنعت حرفي براي گفتن داشته باشيم فاصله داريم؟
ببينيد! هر صنعتي كه در برهه‌اي از زمان با شتاب به جلو برود، مطمئناً مجبور است مقداري ازخود كفايي فاصله بگيرد. به خاطر اينكه بايد از علم روز دنيا استفاده كند و صنعت خود را احيا كند. صنعت پتروشيمي هم در اين زمينه به همين شكل بوده يعني ما در چند سال اخير شاهد رشد بي‌نظير صنعت پتروشيمي در كشور بوده‌ايم. صنعت پتروشيمي ما ديگر براي ساخت از كشورهاي ديگر كمك نمي‌گيرد بلكه فقط براي دانش فني نيازمند كمك كشورهاي ديگر است. شركتهاي داخلي، كارهاي ساخت را خودشان انجام مي‌دهند در صورتي كه قبل از انقلاب اينگونه نبود. هم اكنون بسياري از شركتهاي پيمانكاري داخلي از شركتهاي خارجي قوي‌تر هستند. اما اينكه قلب يك صنعت را بدست آوريم نيازمند يافتن اسرار آن صنعت هستيم و اسرار هر صنعت هم ديگر بحث پيمانكاري نيست، بحث پژوهش و فناوري است. يعني ما بايد به آنها زمان دهيم كه مسأله بسيار مهمي است بايد به آنها فرصت دهيم، كمكشان كنيم و آنها را از برخي قيود آزاد كنيم. اگر قرار باشد شركتهاي تحقيقاتي هم مثل شركتهاي اجرايي، دائماً به سازمانهاي حسابرسي و امثال آن جواب دهند اصلا نمي‌توان شاهد پيشرفتي بود. براي استفاده از پتانسيل دانشگاه‌ها ما يك مسير طولاني را طي دو سال گذرانديم تا بتوانيم بدون مناقصه پروژه‌ها را به دانشگاه بدهيم. اين كار خيلي سختي بود.چون قبلا اگر مي‌خواستيم پروژه‌اي را به دانشگاه بدهيم ابتدا بايد در روزنامه اعلام مي‌كرديم و فرآيندي طولاني طي مي‌شد. اگر ما از قيد و بندها آزاد شويم پژوهش ما از آنچه هست بارورتر مي‌شود. پس اگر منظور از خودكفايي در پتروشيمي، خودكفايي در ساخت است كه ما به آن رسيده‌ايم. اما اگر منظور، اسرار پتروشيمي است، اين وظيفه ماست كه بايد زمان كافي به ما داده شود. برخي از شركتهاي پليمري در دنيا از زمان كشف آقاي پرفسور جوليا ناتا در ايتاليا كه اولين بار كاتاليست پلي پروپيلن را كشف و بعد يك انستيتو ايجاد كرد و اين انستيتو در ايتاليا رشد كرد، سابقه و تاريخچه‌اي از سال 1953 دارند. حالا ما فشار مي‌آ­وريم كه شركتي با قدمت پنج ساله تمام اسرار موجود را كشف كند. مطمئناً شتاب ما از آنها بيشتر است و اين در دستاوردهاي ما آشكار است. اگر ساخت كاتاليست‌ها براي دنيا راحت بود الان شركتهاي بزرگ نمي‌توانستند دانش فني بفروشند. پس اين براي تمام دنيا معضل است. اما در يكي دو سال گذشته متخصصان ما در ساخت كاتاليست‌ها به دستاوردهاي مهمي رسيده اند. وقتي يك گرم كاتاليست ما 42 كيلوگرم پليمر مي‌دهد، 20 كيلوگرم كاتاليست ما مي‌تواند يك واحد صنعتي را راه اندازي ‌كند. اينها همه مستلزم كارهاي شبانه‌روزي عزيزان ماست. البته معضلي كه در پژوهش داريم اين است كه چون صنعت پتروشيمي از ابتدا پژوهش محور ساخته نشده در نتيجه ديد بسياري از مديران قديمي نسبت به پژوهش ديد نامطلوبي بوده است يعني منتظر بودند كه كارها خيلي زود به بازدهي برسد و مثلاً يك شركت پژوهشي يك يا دو ماه بعد از راه اندازي بازدهي داشته باشد در حالي‌كه اين موضوع عملي نيست.

اين ديد نامطلوب به پژوهش كه شما مي‌فرماييد از كجاست؟ مثلا مديران عاليمرتبه در وزارت نفت يا صنايع پتروشيمي آيا ديد حمايتي به پژوهش دارند و آنگونه كه لازم است از پژوهش حمايت مي‌كنند؟
نگاه با شعار فرق مي‌كند. يعني به نظر من هم اكنون در كشور ما پژوهش، شعار محور شده است و همه به‌ دنبال اين هستند كه بگويند پژوهش خوب است. اما من از اين موضوع نگرانم كه بحث پژوهش هم به يك بحث موجي تبديل شود. مثلا يك زمان، موجي از مباحث مربوط به زلزله و پيشگيري از خسارتهاي آن مطرح و پس از مدتي به فراموشي سپرده مي‌شود يا موجي از طرح مباحث درباره معضل آلودگي هوا را شاهد هستيم اما بعد از بارش اولين باران، آبها از آسياب مي‌افتد و همه چيز به فراموشي سپرده مي‌شود.امروزه دو مسأله موجب شده كه حساسيت روي پژوهش بيشتر شود. اول اينكه يك زماني حضرت امام(ره) مي‌فرمودند <جنگ،نعمت است> عده‌اي تصور مي‌كردند منظور ايشان اين است كه خود جنگ نعمت است ولي واقعيت نظر امام (ره) اين بود كه جنگ هم همبستگي بين مردم ايجاد مي‌كرد و هم باوري به ميان مردم مي‌آورد كه ما مي‌توانيم كارهاي بزرگي را خودمان با اتكا به توان داخلي انجام دهيم. امروز هم شايد تحريم‌ها خيلي ما را اذيت كند و مردم را تحت فشار قرار دهد ولي شايد مسوولين ذيربط را به اين باور برساند كه پژوهش را به عنوان شعار نگاه نكنند، بلكه به عنوان شعور نگاه كنند. يعني به طورجدي با مقوله پژوهش برخورد كنند و از آن انتظار منطقي داشته باشند. ما دو نوع انتظار داريم. يكي انتظار افرادي كه نمي‌دانند پژوهش چيست و از آن انتظار دارند، يكي هم انتظار افرادي كه مي‌دانند پژوهش چيست. ديدگاه آقاي رئيس جمهور درباره پژوهش از اين جهت براي من قابل قبول است كه خودشان يك استاد دانشگاه بوده‌اند و مي‌دانند كه تحقيقات چيست و چه زمان وچگونه نتيجه مي‌دهد. بنابراين ايشان يك معاونت پژوهشي ايجاد مي‌كند و در پي منسجم كردن پژوهش در كشور است تا هزينه‌اي كه صرف پژوهش مي‌شود نتايج منطقي وعملي داشته باشد.
 

javadaria61

عضو جدید
بر اساس گزارشي كه آقاي مهندس وزيري هامانه پيش از ترك مقام وزارت ارائه كردند، شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي بيش از 70 طرح تحقيقاتي را با اعتباري بيش از 7 ميليارد ريال انجام داد. يعني به ازاي هر طرح تحقيقاتي 10 ميليون تومان بودجه صرف شد. اين موضوع را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ آيا رقم اعلام شده صحيح بود؟
قبل از اينكه من به شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي بيايم، اين شركت پژوهش محور بود. يعني هر فردي پروژه‌اي را اعلام مي‌كرد و بودجه‌اي را مي‌گرفت و انجام مي‌داد. ما يكي دو سال در سيستم برنامه‌ريزي كار كرديم تا سيستم را طرح محور كنيم. فرق آن هم اين است كه در پروژه محوري شما با افراد طرف هستيد و ميزان پروژه هايتان بسيار بيشتر مي‌شود در صورتي كه در طرح محوري نيازهاي صنعت پتروشيمي را ارزيابي مي‌كنيد و در قالب 10، 20 يا 30 طرح پيش‌بيني مي‌كنيد تا بدانيم وضعيت كلان ما چگونه است. براي همين ما آمديم به جاي آنكه 600-700 پروژه داشته باشيم، كل نيازهاي پتروشيمي را در مقوله فن آوري ارزيابي كنيم. ببينيد! ما دو وظيفه بر عهده داريم. يكي از وظايف ما رفع معضل جاري صنعت پتروشيمي است اما وظيفه اصلي شركت ما فن آوري است يعني ما بايد بتوانيم دانش فني براي خودمان كسب كنيم. در نتيجه اگر ما مي‌خواهيم دانش فني براي خودمان كسب كنيم نبايد پروژه‌ها را به صورت كوچك نگاه كنيم چون اتصال دادن اينها به هم عملاً بسيار مشكل است. يعني شايد جمع بندي ما در اين شركت 600 پروژه باشد اما اگر نتوانيم اينها را به هم متصل كنيم نتيجه‌گيري آن بيهوده خواهد بود. در حاليكه اگر طرحي داشته باشيم اولا اگر بخواهيم به خارج از شركت سفارش دهيم ديگر با استاد دانشگاه قرارداد نمي‌بنديم بلكه با رئيس دانشگاه قرارداد مي‌بنديم تا او بتواند طرح را بين استادان توزيع كند و جمع‌آوري نتايج و نتيجه‌گيري كلي براي بازدهي مناسب را نيز بعهده رياست دانشگاهها قرار مي‌دهيم. بنابراين در حال حاضر ما 30 طرح كلان در دست داريم كه انشاء ا... اميدواريم به مقوله فن آوري ختم ‌شود، ما مقوله رفع معضلات موجود را به ادارات تحقيقات پتروشيمي محول كرديم. يعني مثلاً مركز پژوهش پتروشيمي بندر امام(ره) قرار نيست فن آوري كند، قرار است معضلات صنعت را رفع كند. خودمان مسئوليت فن‌آوري را به عهده گرفتيم. ما در چند زمينه شروع به كار كرديم. اولا روي MTP خيلي وقت گذاشتيم چون همانگونه كه قبلاً ذكر كردم ايران دومين ذخاير گاز جهان را دارد و به همين دليل بايد از منابع گاز خود به نحو احسن استفاده كند. دوم، PDH هم براي ما مهم است يعني دي هيدروژنيزاسيون پروپان كه بتوانيم از پروپان، پروپيلن بگيريم. يعني اين دو كار از اهداف اصلي ماست كه روي آن تمركز كرده‌ايم.يك مثال ساده موضوع بحث را روشن تر مي‌كند. شما مي‌بينيد كه در كشور ما هر وقت واحدهاي پروپيلن ايجاد مي‌شود، بخش خصوصي آن را خريداري مي‌كند. يعني تقريباً واحدي باقي نمانده كه بخش خصوصي مشتري آن نباشد. اگر فرض كنيم هر چيني فقط يك متر مربع موكت بخرد، چين نزديك به 5/1 ميليارد متر مربع موكت نياز دارد! در چنين مواردي است كه پروپيلن نشان مي‌دهد چقدر كاربرد دارد. يكي از اهداف اصلي ما گرفتن پروپيلن از گاز بود. در موازات آن، ما بر روي پروژه متانول و (DMEدي متيل اتر) كه امروزه در جهان بعنوان سوخت سبز مطرح است حركتهاي بزرگ انجام داده‌ايم. بصورت موازي نيز فعاليتهاي زيادي نيز بر روي پروژه OCM انجام داده‌ايم. يكي از موارد مهمي نيز كه حركتهاي خوبي را به خود در اين شركت معطوف كرده پروژه بزرگ تحقيقاتي پلي اتيلن ترفتالات يا PTE است. كه امروزه در دنيا جايگاه خاصي دارد. با وجود پتروشيمي تندگويان، ما پايلوت بزرگي در مركز جنوب ايجاد كرديم كه با تمام كار شكني‌هايي كه شركت داراي ليسانس آن انجام داد و حتي پيش از آمدن من به شركت، پول را از ما گرفته بودند و واحدي را نيمه تمام رها كردند، توانستيم با شركتهاي داخلي كار را جلو ببريم و اين واحد هم به زودي راه اندازي مي‌شود. من هميشه اعتقاد دارم كه اشتباه است بگوييم چه طرحي را كلنگ زده‌ايم. ما هميشه بايد طرحي را افتتاح كنيم و سپس اعلام نمائيم. يكي از دلايلي كه من كمتر مصاحبه مي‌كنم همين است. بعضي از مسوولان ما مي‌گويند كه ما مثلاً در سال هزار و چهارصد و خرده‌اي قرار است فلان محصول را توليد كنيم.چه كسي مي‌داند آن زمان چه اتفاقي مي‌افتد؟ گاهي اوقات ما آينده فروشي مي‌كنيم براي شخصيت خودمان تا اگر هم ما نبوديم بگويند كه فلاني گفته بود اين طرح راه اندازي مي‌شود. در حاليكه اين كار درستي نيست. اين طرحهايي هم كه من خدمت شما عرض مي‌كنم و قرار است طي يكي- دو ماه آينده به بهر‌برداري برسد همگي بالاي 98 درصد پيشرفت دارد. ما در مقولاتي مثل متانول و كاتاليست‌ها پيشرفت‌هاي خيلي زيادي داشته‌ايم. متانول به غير از اينكه خودش يك محصول داراي ارزش افزوده است، باز هم يك پله براي پروپيلن است. يعني متانول را از گاز مي‌گيريم كه خودش ارزش افزوده بسيار بالايي دارد و محصولات زيادي از جمله پروپيلن مي‌توان از آن گرفت. بنابراين متانول براي ما يك محصول استراتژيك است. در بحث پليمرها دو گروه داريم، يكي پليمرها هستند و ديگري نانوپليمرها و پليمرهاي نانو كامپوزيتي. در بحث پليمرها، روي چهار پليمر پر مصرف جهان تمركز كرده‌ايم؛ يعني پلي اتيلن، پلي استايرن، PVC و پلي پروپيلن و به اميد خدا در سال 87 ما نتايج خوبي در اين حوزه مي‌گيريم. در مورد پليمرها عموماً سعي كرديم كه روي پلي الفين‌ها بيشتر تمركز كنيم. چون ايران از گاز و اتيلن زيادي برخوردار است. شما مي‌دانيد كه اولين پليمر پر مصرف جهان پلي اتيلن است كه ما روي توليد اين محصول تحقيقات و فعاليتهاي وسيعي را انجام داده‌ايم.


يعني از پايلوت به سمت صنعتي شدن حركت مي‌كنيد؟
بله! الان با استراتژي موجود در كشور، ما بايد هرچيزي را به فن آوري تبديل كنيم. بنابراين اگر ديد ما اينگونه باشد ديگر پژوهش ما متمركز در آزمايشگاه نخواهد بود، بلكه وارد صنعت مي‌شود. اما ما نبايد از مرزهاي دانش هم دور باشيم. براي همين گروهي به اسم گروه پژوهشي فن آوري‌هاي نوين داريم كه ظرف دو سال گذشته تأسيس شد و عموماً نخبه‌ترين افراد كشور را در اين زمينه جذب كرده‌ايم. در دنيا، اولين رشته‌اي كه آمريكا نيرو جذب مي‌كند بايو تكنولوژي است و از بين 50 نفر از متخصصان ما، 47 يا 48 نفر آنها را آمريكا جذب كرد. حالا شما ببينيد جوان متخصصي را كه آمريكا حذب مي‌كند، چگونه مي‌توان با حقوق ماهيانه 300-200 هزار تومان در پتروشيمي حفظ كرد؟ خيلي مشكل است.اما در گروه فن آوري‌هاي نوين ما كه آقاي دكتر يوسف محمدي رئيس گروه است، همين افتخار بس كه ايشان امسال به عنوان پژوهشگر نمونه كشور در ساخت اولين رگ مصنوعي معرفي شدند كه نشان مي‌دهد پتانسيل شركت بسيار بالاست.

چه مسايلي را در گروه فن آوريهاي نوين پيگيري مي‌كنيد؟
در گروه فن آوريهاي نوين، ما چهار زمينه را پيگيري مي‌كنيم. نانو تكنولوژي، بايو تكنولوژي، بحث غشاها و بحث HSC يعني ايمني و محيط زيست. در سه مورد اول، ما در كشور فضاي خالي زيادي داريم كه گامهاي بسيار مهمي برداشته‌ايم. اول، براي اينها يك استراتژي در پتروشيمي تبيين كرديم كه مثلاً نانو تكنولوژي چه جايگاهي در پتروشيمي دارد و به كجا مي‌خواهد برسد؟ بايد حرفهاي جديد بزنيم. اينكه تا آخر عمر، فقط واحدهاي پلي اتيلن بزنيم كه صحيح نيست! نبايد همه تخم مرغ‌ها را در يك سبد گذاشت. اولين سمينار بايو تكنولوژي را چندي پيش برگزار كرديم و توانستيم با جمع آوري نظرات صاحبنظران، استراتژي خود را تدوين كنيم. در زمينه نانو تكنولوژي هم دستاوردهاي خوبي داشته‌ايم. البته يك نكته را بايد خدمت شما عرض كنم افرادي كه در كارهاي تحقيقاتي هستند، در تبليغات خيلي قوي نيستند. فقط به عنوان يك نمونه كوچك از اهميت بحث نانو در پليمر 4 عرض كنم، پلي استايريني كه تبريز توليد مي‌كند اگر ذرات نانو در آن استفاده شود، هم خواص فيزيكي و مكانيكي آن چندين برابر افزايش پيدا مي‌كند و هم شفافيت آن از بين نمي‌رود. ما در زمينه ايمني و سلامت محصولات خود هم كارهاي تحقيقاتي خوبي انجام داده‌ايم. الان گروههاي تحقيقاتي ما در حال تحقيق هستند كه مثلاً آيا ادعاي اينكه نبايد در ليوان يك بار مصرف آب جوش ريخت درست است يا نه؟ يا آيا لوازم پلاستيكي را مي‌توان در مايكروويو گذاشت؟ در مورد اينها هم كارهاي تحقيقاتي داريم كه تا يكي دو ماه آينده نتايج آن اعلام مي‌شود تا مردم از سردرگمي در زمينه هدف اين مواد خارج شوند. هر آنچه تاكنون در اين زمينه اعلام شده بر اساس حدس و گمان بوده است. اما ما مي‌خواهيم رسماً اعلام كنيم كه آيا مي‌توان از چنين محصولاتي استفاده كرد يا نه؟ ما همچنين براي اولين بار گروه فني ايجاد كرديم. يعني گفتيم كه تحقيقات ما فقط در زمينه پتروشيمي و شيمي نيست. ما در گروه فني، مباحث مكانيك،عمران ، خوردگي و برق را وارد كرده‌ايم.

بودجه شما در شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي تا چه حد پاسخگوي نيازهاست و صرف چه مسايلي مي‌شود؟
ما يك بودجه تصويبي داريم و يك بودجه تأميني. من از كلمه جذب بودجه خيلي خوشم نمي‌آيد. چون وقتي به شما پولي ندهند، مي‌گويند شما جذب نكرديد، در حاليكه آنها اصلاً تأمين نكرده‌‌اند! ما در سال 85 مشكل تأمين بودجه داشتيم. بطوريكه فقط 20 درصد بودجه ما تأمين شد. پس بايد انتظار داشت كه ما هم در حد همان 20 درصد كار كنيم! ولي شركت ما، سه مركز دارد كه مستقيم زير نظر شركت فعاليت مي‌كنند. مركز تهران كه كارهاي كاتاليستي مي‌كند، مركز اراك كه تحقيقات پليمري انجام مي‌دهد و مركز منطقه ويژه كه تحقيقات غير پليمري دارد. غير از مركز تهران كه عموماً آزمايشگاهي است، كارهاي دو مركز ديگر ما عموماً نيمه صنعتي است. يعني پايلوت هاي بزرگ ما در اراك و منطقه ويژه قرار دارد. بسياري از پايلوت‌هاي ما كه پيش از آغاز مديريت من سفارش داده شده بودند هزينه‌هاي ميلياردي دارند.بنابراين پايلوت‌هايي كه ادامه آن چندين ميليارد خرج دارد، پولي براي پژوهش باقي نمي‌گذارند. سال گذشته آن 20 درصد بودجه‌اي كه براي ما تأمين شد تقريباً فقط صرف همين پايلوت ها شد و چيزي براي پژوهش‌هاي بنيادي باقي نماند. از سال 86 با تغيير مديريت‌ پتروشيمي اوضاع ما كمي بهتر شد و توجه بيشتري صورت گرفت اما همچنان ما در همان حوالي تأمين بودجه مي‌كنيم. اما معضل ديگر ما اين است كه در صنعت پتروشيمي، نيازمند اين هستيم كه پژوهش، منسجم‌تر باشد. اينكه تحقيقات محيط زيست ما را يك واحد انجام دهد، تحقيقات ديگر ما را مركز ديگري انجام دهد، نوعي پراكندگي ايجاد مي‌كند. مثلا ما الان مركز تحقيقات پروژه داريم كه گفته مي‌شود چيزي حدود چند برابر بودجه پژوهشي ما بودجه تحقيقاتي دارد در حاليكه پژوهش در پتروشيمي كار اصلي ماست. آيا ما به اين بلوغ نرسيده‌ايم كه تحقيقات‌مان منسجم باشد؟ اگر قرار است پژوهش و فن‌آوري، متولي امر تحقيقات باشد، كل تحقيقات بايد يكجا منسجم شود. حالا اگر تشكيلاتش كوچك است بايد كمك كنند تشكيلات آن بزرگتر شود.پژوهش هيچ وقت در چارت قديمي نمي‌تواند رشد كند. به همين دليل در خيلي از سازمانها حتي در كشورهايي كه ديوان سالار هستند مثل انگليس، باز هم پژوهش هر روز در حال تغيير و تحول است. اما ما دو سال است كه هر درخواستي براي تغيير ساختار اينجا مطرح كرده‌ايم جوابي نگرفته‌ايم.

يعني درخواست خود را به پتروشيمي داده‌ايد؟
بله. از اداره مربوطه هيچ پاسخي نيامده است. الان گروههاي پژوهش فن آوري نوين و فني و خيلي از گروههاي ما از لحاظ سازماني غير رسمي كار مي‌كنند. ما براي اينكه بتوانيم فن آوري خود را رشد دهيم بايد علاوه بر دو مديريت خود، يعني (مدير پژوهش و مدير پشتيباني)، مديريت مهندسي و توسعه ايجاد كنيم.درخواست آن را هم مطرح كرده‌ايم اما جوابي نداده‌اند. يا مثلا اداره بررسي‌هاي اقتصادي ما هنوز غير رسمي است. در صورتي كه امور سازماني بايد به روز باشد. چون ما عرضي حركت مي‌كنيم، نه طولي. ما فقط مي‌خواهيم سمت‌هاي خود را جابه‌جا كنيم تا بتوانيم به ازاي مأموريت‌ خود، سازمان خود را تغيير دهيم. ولي متأسفانه نياز تحقيقات به سازماني پويا و متحول با جواب مثبتي از مباحث امور مربوطه صورت نمي‌گيرد.
 

javadaria61

عضو جدید
در مورد بودجه، گفتيد كه بخش اعظم بودجه شما صرف پايلوت‌هايي شد كه در زمان مديريت قبلي سفارش داده شده بود. اين پايلوت‌ها آيا به اندازه هزينه‌اي كه براي آنها صرف شده فايده‌اي هم داشته‌اند؟
خريد اين پايلوت‌ها در دوران مديريت قبل از اينجانب صورت پذيرفته وما را خيلي بدهكار كرده است. هركدام از اين پايلوت‌ها چندين ميليارد خرج داشته است. واقعيت اين است كه در برهه‌اي از زمان براي آنكه پژوهش را توسعه دهند از كشورهاي مختلف از جمله روسيه پايلوت‌هايي خريداري شد. اما اين خريدهايي كه انجام مي‌شود - حال چه كسي مسووِل بوده و با چه ديدي خريداري شده- نيازهاي اصلي پتروشيمي را تأمين نكردند. بعضي از محصولاتي كه در اين پايلوت‌ها ديده شده اصلا مورد مصرف پتروشيمي نيست و كاربردي ندارد. ما پايلوتي داريم كه بعد از ساخته شدن هم به دليل اشتباه در انتخاب، كاربردي ندارد. مثلا براي پايلوت PTMG، كه قبل از آمدن من خريداري شد،چه نيازي از پتروشيمي را رفع مي‌كرد، مشخص نيست. ما دو سال وقت گذاشتيم تا ببينيم آيا مي‌توان كاربرد جديدي براي آن پيدا كرد؟ البته كم كم در حال حل مشكل آن هستيم. يا پايلوت پلي ايزوپرن كه در لاستيك طبيعي مصرف مي‌شود. اين ماده از درخت گرفته مي‌شود اما كشور روسيه در مقطعي كه با تحريم مواجه بود آن را از نفت گرفت. قيمت ماده‌اي كه از نفت گرفته مي‌شود سه برابر بيش از قيمت ماده‌اي است كه از درخت گرفته مي‌شود. حالا ما كه اين لاستيك را از مالزي تأمين مي‌كنيم شامل تحريم هم نمي‌شود. از طرف ديگر، اين لاستيك وقتي از درخت گرفته مي‌شود حاوي پروتئين‌هايي است كه با مواد ديگر براي ساخت تاير خوب مخلوط مي‌شود. اما آن لاستيكي كه از نفت گرفته مي‌شود، بد مخلوط مي‌شود. بنابراين ما تصميم گرفتيم اين پايلوت را با پايلوت‌هاي ديگر جايگزين كنيم. اما معضل عمده‌اي كه اين پايلوت‌ها داشت و ما را در عمل انجام شده قرارداد اين بود كه امروزه ما به اين حجم از پايلوت نياز نداريم. امروزه با كمك سيستم‌هاي مدل سازي رايانه‌اي،ديگر يك پايلوت هفت طبقه نمي‌سازند كه 10-20 ميليارد تومان خرج آن شود. در حقيقت برخي از پايلوت‌هايي كه خريداري شده، دمو بوده نه پايلوت آزمايشگاهي و براي آن كلي هزينه و پرسنل صرف مي‌شود و همانگونه ذكر شد خيلي از آنها هم جزو نيازهاي اوليه پتروشيمي نبود. در سالهاي گذشته همكاران ما خيلي زحمت كشيدند و توانستيم كمي مشكلات را حل كنيم. به اين صورت كه پايلوت‌هايي را كه خيلي مورد مصرف پتروشيمي نبودند،برايشان در خارج از پتروشيمي مشتري پيدا كرديم. پايلوت‌هايي كه احساس مي‌كرديم در فاز صفر هستند و مورد نياز عامل پتروشيمي نيستند بلافاصله متوقف كرديم و وارد فضاي ديگري شديم. البته ما نمي‌خواهيم بگوييم مديران قبلي اشتباه كردند. من نمي‌دانم آنها با چه ديدي خريداري شده‌اند و به همين دليل به ايده آنها احترام مي‌گذاريم. ولي ما هنوز نمي‌دانيم كه خيلي از اين پايلوت‌ها كه هزينه ميلياردي داشته چگونه واجبات روز پتروشيمي در آن در نظر گرفته نشده است. گرچه در بين اينها پايلوت‌هاي خوبي مثل پايلوت مخلوط پلي‌اتيلن و پلي پروپيلن كه از آلمان خريداري شده هم وجود داشته است. عموماً ما در ارتباط صنعتي با روسها خيلي موفق نبوده‌ايم ، هم جنس‌هايي كه به ما داده‌اند مرغوب نبوده و هم پشتيباني آن مطلوب نبوده است.

شايد به دليل مصلحت‌هاي سياسي و ديپلماتيك بوده..
من فكر نمي‌كنم موضوع سياسي هم باشد. اگر اين ديد در كشور ما بوده كه كشور اتحاد جماهير شوروي از هم فروپاشيده و به ازاي اين فروپاشي، هركس به دنبال كسب تكنولوژي از آن بوده، اين ديد غلطي بوده است. چون اتحاد جماهير شوروي، در اصل دچار فروپاشي نشده بلكه در درون خود تغييراتي انجام داده است. پس مضمحل نشده، بلكه براي خود برنامه دارد و دانش فني خود را مفت و مجاني در اختيار ديگران قرار نمي‌دهد و ما نمي‌توانيم با اين ديد با آنها برخورد كنيم. بعضي از پايلوت‌هايي كه ما خريداري كرده‌ايم چنين شرايطي دارند؛ پايلوت هايي كه خود روسها هم نساخته بودند و ممكن است براي آنها صرفه اقتصادي هم نداشته باشد. متأسفانه اين تفكر، هنوز هم در كشور ما وجود دارد. آنها بهترين دانشمندانشان به سمت آمريكا رفته‌اند و مطمئناً محصولات خوب خود را هم به كشورهاي غربي داده‌اند. من احساس مي‌كنم در مورد اين موضوع بايد بيشتر فكر كرد و نبايد صنعت نفت با عجله براي انتقال دانش فني به سمت روسيه حركت كند.
بنابراين همين پايلوت‌هاي نيمه كاره عظيمي كه بايد تكميل شود باعث شده كه بودجه ما به طور كامل صرف پژوهش نشود. كمبود نقدينگي خيلي مشكل ساز است اما با همه اين مشكلات، با سازماندهي مجدد در دو سال گذشته به نتايج خوبي رسيده‌ايم. مثل ساخت بعضي كاتاليست‌ها، تكميل بعضي فرآيندها و از اين قبيل در زمينه الفين‌ها، الان با شركت مديريت توسعه وارد بحث‌هايي شده‌ايم كه بتوانيم الفين جديد را با دانش فني شركت پژوهش و فناوري با همكاري يكي از دانشگاهها و مديريت و توسعه براي اولين بار توليد كنيم كه اين افتخار بزرگ براي ماست كه كار آن را شروع كرده‌ايم و در مرحله عقد قرارداد هستيم. البته ما در كنار اين پروژه‌هاي كلان، كارهاي زيادي داريم. مثلاً وارد بحث غشا شده‌ايم كه بحث خيلي مهمي هم هست. ما قصد داريم جيوه را از بحث توليد كلر حذف كنيم. غشاها يكي از مواردي است كه هم اكنون دچار تحريم هستيم.

نگاه كلان به مقوله پژوهش، از نظر شما نيازهاي اين حوزه را برآورده مي‌كند و اساساً آيا تفكر هدايت طرح‌هاي پژوهشي به بخش صنعت، از طريق شركت پژوهش و فن‌آوري دنبال مي‌شود يا خير؟
من احساس مي‌كنم در حوزه كلان‌تر، ما هنوز در كشورمان نمي‌دانيم از پژوهش چه مي‌خواهيم. ناخودآگاه پتروشيمي هم متأثر از همين اصل است. يعني چون خيلي از مديران ما پژوهشگر نبودند، نمي‌دانند از پژوهش چه مي‌خواهند. لذا همگي دنبال اين هستند كه اگر امروز يك ريال سرمايه‌گذاري مي‌كنند، فردا جواب بگيرند. در حاليكه پژوهش، زمان بر است. علاوه بر آن ممكن است از صد طرح پژوهشي، فقط يك طرح جواب دهد ولي همان يك طرح، بقيه را هم پوشش مي‌دهد. اعتقاد من اين است كه شركت ملي صنايع پتروشيمي با توجه به اصل 44 قانون اساسي كه قصد دارد شركتهاي تابعه را به بخش خصوصي واگذار كند، يك روز به خود مي‌آيد كه شركتي برايش باقي نمانده است. حالا در آن زمان آيا شركت ملي صنايع پتروشيمي محكوم به فناست؟ ما معتقديم اينطور نيست. اگر شركت پتروشيمي به مقوله فن آوري خيلي دقت كند و بتواند سرمايه گذاري كند، مطمئناً زماني كه همه شركتهاي خود را به بخش خصوصي داد مي‌تواند صاحب دانش فني شود كه از راه فروش دانش فني درآمد داشته باشد. اما اين باور در مديران قديمي پتروشيمي ما نيست و اين يكي از ضعف‌هاي ماست. پس بايد اين ديد را در مديران مذكور پتروشيمي تقويت كنيم كه در مقوله فن آوري به عنوان يك واجب، و نه يك مستحب، سرمايه گذاري كنند تا پس از واگذاري شركتها به بخش خصوصي، در رشد صنعت پتروشيمي با اتكا به فن آوري كار كنند. اما اين ديد مستلزم اين است كه در مديريت كلان پتروشيمي، كادر سازي كنيم. يعني بسيار از فرهيختگاني كه الان مديريت پتروشيمي را در اختيار دارند بايد به اين باور برسند كه هر انسان، يك دوره‌اي دارد و بعد از رفتن آنها چه كسي مي‌خواهد اين سكان را به دست بگيرد؟ اگر فردي اين سكان را در دست بگيرد كه يك سال به بازنشستگي او مانده باشد مطمئناً اين كشور خيلي رشد نمي‌كند. اگر شما به اتحاد جماهير شوروي نگاه كنيد، در يك مقطع زماني، رهبران شوروي خيلي پير بودند و مرگ مداوم آنها تزلزل مديريت را در پي مي‌آورد. در نتيجه تزلزلي در رهبري شرق در مقايسه با رهبري غرب ايجاد شده بود كه اين مسأله باعث شد فردي مثل گورباچف را با اختلاف سني زياد نسبت به قبلي‌ها آوردند. بعد از گورباچف، كم كم به پوتين مي‌رسيم كه جوان تر است. حالا اگر پتروشيمي بخواهد به بحث فن‌آوري به عنوان يك واجب برسد چقدر كادر‌سازي و سرمايه‌گذاري در اين زمينه كرده است؟ اين مهم است.چقدر بر اين باوريم كه از روز مرگي خارج شوند؟ چقدر بر اين باوريم كه فقط از توليد نمي‌توان درآمد داشت؟ چقدر بر اين باوريم كه شركتهاي بزرگ جهان، بخش اعظم درآمدشان از طريق فروش دانش فني است؟ شركتهاي بزرگ جهان، درآمدي كه از راه فروش دانش فني بدست مي‌آورند بيشتر از درآمدشان از راه فروش محصولاتشان است.چون آنها به اين باور رسيده‌اند كه بايد براي فن آوري وقت بگذارند، نخبگان را جذب كنند و فضا را براي حركات نخبگان باز كنند. دست مسئولين پژوهشي خود را باز بگذارند از قيود معمول شركتها آنها را رها سازند. اين بحث، خيلي براي ما مشكل ساز است كه در صنعت نفت بين محققين و مهندسين فرقي نمي‌گذاريم. براي مثال در تمام دنيا كانونهاي تفكر معمولاً از محققين است حالا بگذريم كه در همه جا كانون تفكر در مراكز پژوهشي است اما در پتروشيمي، كانون تفكر از مركز پژوهش جداست يعني ما اينجا تحقيق مي‌كنيم و يك عده در جاي ديگر فكر مي‌كنند! در حاليكه كانون تفكر بايد در شركت پژوهش باشد. كشورهاي عقب افتاده، عموماً بستر ساز هستند و بعدها از اين بسترها، كشت نمي‌كنند. بيشترين و بهترين دستگاهها را كشورهاي جهان سوم مي‌خرند اما فقط مي‌خرند و معلوم نيست چقدر از آن استفاده بهينه مي‌كنند.در اين راستا و بر اساس موارد فوق من احساس مي‌كنم ديد كل صنعت نفت و نه فقط پتروشيمي نسبت به مقوله پژوهش و فن آوري هنوز به بلوغ كامل نرسيده است و هنوز اين باور ايجاد نشده كه در كانونهاي پژوهشي توان بسيار بالايي وجود دارد. چطور اين بچه‌ها در كشور خودمان به نتيجه نمي‌رسند اما وقتي به يك كشور غريب مي‌روند بلافاصله به نتيجه مي‌رسند؟ معلوم است كه ما باعث رشد آنها نشده‌ايم. من معتقدم كه متأسفانه اگرچه در سه دوره اخير مديريت پتروشيمي تلاش زيادي انجام شده كه پژوهش واگن بعد از لوكوموتيو باشد و ارزش زيادي براي آن قائل شوند اما اين موازي سازي‌ها و عدم پذيرش درخواست‌هاي پژوهش، باعث شده تمام عنايت آنها تحت‌الشعاع مسائل اداري روزمره قرار گيرد.

اين موازي سازي‌ها كجا بوده است؟
مثلا تحقيقات محيط زيست از ما جدا مي‌شود و به HSE محول مي‌گردد. يا مركز تحقيقات پروژه براي خودكار مي‌كند و ما هيچ اطلاعي نداريم و منسجم نيستيم، چون ارتباطي با هم نداريم. يا انتشارات از ما جداست، در حاليكه بيشترين ميزان انتشارات مربوط به شركت ماست و اصلا مربوط به پژوهش است. اما ضعف بسيار عمده نفت در حوزه پژوهش اين است كه چرا مسؤولان R&D صنعت نفت، اعضاي اصلي هيأت مديره‌ها نيستند؟ وقتي در هيأت مديره تصميم براي خريد يك دانش فني يا صنعت جديد گرفته مي‌شود، ممكن است رئيس R&D بگويد ما اين را خودمان داريم.

شما به عنوان مديرعامل شركت پژوهش و فناوري پتروشيمي جزو هيأت مديره پتروشيمي هستيد؟
نه! نيستم. گاز و پالايش و پخش هم هيچكدام نيستند و حتي اجازه نداريم كه در جلسات هيأت مديره به عنوان عضوغيررسمي هم شركت كنيم. يعني حق اظهار نظر داشته باشيم بلكه فقط در جلسه حضور داشته باشيم. در نقطه مقابل تمام مديريت‌هاي صنعت نفت يا عضو هيئت مديره‌ها هستند يا حداقل در جلسه حضور دارند. در صنعت نفت در بسياري از هيئت مديره‌ها مديران بازرگاني، اداري يا روابط عمومي هستند، اما پژوهش نيست. در حاليكه حضور مدير پژوهش خيلي مؤثر است. اگر به كشورهاي ديگر نگاه كنيم در سابيك عربستان، رئيس R&D عضو هيأت مديره است. يعني اين قدر براي آنها اهميت دارد. بنابراين اگر آنها آينده را به عنوان اصل 44 و واگذاري شركتها مي‌بينند، براي زنده ماندن بخش پتروشيمي بايد به مقوله پژوهش و فن‌آوري عنايت خاص داشته باشند و بستر سازي آن را از همين حالا شروع كنند. ما در چند ماه اخير رويكردهاي خوبي از مديرعامل پتروشيمي شاهد بوده‌ايم اما به قول معروف يك دست صدا ندارد. به جاي آنكه مركز پژوهش و فن آوري گزارش بدهد، مراكز ديگر بايد به پژوهش و فن آوري گزارش بدهند كه چه هدفي دارند و ما چه كمكي مي‌توانيم به آنها بكنيم تا يك همگرايي ايجاد شود. لذا من فكر مي‌كنم معضل ما، معضل بودجه نيست، بلكه معضل ما، نوع نگاه و نگرش به مقوله پژوهش است.
ادامه دارد...
 

Similar threads

بالا