مشاعرۀ سنّتی

گلابتون

مدیر بازنشسته
تب و تاب غم عشقت دل دريا طلبد
هر تنك حوصله را طاقت اين طوفان نيست

سايه صد عمر در اين قصه به سر رفت و هنوز
ماجراي من و معشوق مرا پايان نيست
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
ندانم آن كه دل و دين ما به سودا داد
بهاي آن چه گرفت و به جاي آن چه خريد

سياه دستي آن ساقي منافق بين
كه زهر ريخت به جام كسان به جاي نبيد
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
دلي به دست تو داديم و اين ندانستيم
كه دشنه هاست در آن آستين خون آلود

چه نقش ميزند اين پير پرنيان انديش
كه بس گره ز دل و جان سايه بست و گشود
 

myparsa

عضو جدید
ی بده!

ی بده!

دلي به دست تو داديم و اين ندانستيم
كه دشنه هاست در آن آستين خون آلود

چه نقش ميزند اين پير پرنيان انديش
كه بس گره ز دل و جان سايه بست و گشود


در این دنیای لاهوت و کمر باریک
که می دزدد نگاه هر تهمتن را!
چه می باید برای قنچه ها بگذاشت؟
که می مانند در زندان نامردی...

 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراضی
پادشاهی کامران بود از گدائی عار داشت
در نمیگیرد نیاز و ناز ما باحسن دوست
حرم ان کز نازنینان بخت برخورد ار داشت
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا مرا دیدی زخلق از عشق رویت سوخته
سنگ و آهن بودت از دل سنگ بر آهن زدی
قامتم چون لام و نون کردی چو موسی در امید
پس مرا در گلبن غیرت نوای "لن" زدی
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
ز تو دورم چه غمگين و چه من زارم
فقط نام تو را من روي لب دارم
چه غم گر ديگران گويند من خوارم
كه عشق تو شد روز و شب كارم...
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنار آشیانه تو آشیانه میکنم
فضای خانه را پر از ترانه میکنم
یکی سوال میکند به خاطر چه زنده ای ؟
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم
__________________
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياس کبود به بار می‌نشاند
بر رنج خاطرات‌ام
آميخته‌ای از عشق و آرزو را ...



بارها اين قمری غمگين
که زندانی حنجره‌های نياموختنی‌ام بود
از سکوت من
تا تو
که دورترين تولد من بودی
تا ترانه‌ی رها شدن
پريده بود
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را چه شد
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد
آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم رميده شد و غافلم من درويش ..........كه آن شكاري سرگشته را چه آمد پيش
چو بيد بر سر ايمان خويش ميلرزم .......... كه دل به دست كمان ابرويي است كافر كيش
خيال حوصله بحر مي پزد هيهات ........... چهاست در سر اين قطره محال انديش
به كوي ميكده گريان و سرفكنده روم......... چرا كه شرم همي آيدم ز حاصل خويش
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و زر و زورش
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب ميلادتواي يارمراشب غمگيني بود خانه بايادتوازگل لبريز
همه جاپرتولرزنده شمع دوستانت همه شاد عاشقانت همه جمع

ليك درجمع عزيزان تونبودي افسوس!همه بايادتودرطيف سرور خانه درگل مستور

همه جا لمعه نور يادشيرين تودرموج نشاط‍ عكس زيباي تودرجام بلور

ليك درجمع عزيزان تونبودي افسوس!

همه بايادتوخندان بودندومن خانه به طوفان داده درميان همه گريان بودم

شمع همراه دل من ميسوخت وكسي آگه ازاين رازنبود چه كنم؟بي تودرشاديها بردلم بازنبود

شمع هم گريان بودليكن اي معني عشق!اشك دلداده كجا؟گريه شمع كجا؟

من كجابادل تنگ؟شادي جمع كجا؟چه شب تلخي بود....شب تنهايي من...!

من كه دربسترغمهابودم من كه ازاشك غريبانه چودريابودم

تونداني كه چه تنهابودم....!كاش ميدانستي...شب ميلادعزيزت


اي يارمن به اندازه چشم همه مردم شهرگريه كردم درخويش

گريه ام بدرقه راهت باد...!شب ميلادتومن بودم واشك

من كه ازاشك غريبانه چودريابودم

آه اي معني عشق!تونداني كه چه تنهابودم.....!!!!
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
نثار آه سحر میکنم سرشک نیاز
که دامن توام ای گل ز دسترس نرود

دلا بسوز و به جان برفروز آتش عشق
کزین چراغ تو دودی به چشم کس نرود
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نمی دانم
که چرا می گویند اسب حیوان نجیبی است ، کبوتر زیباست
و چرا در قفس هیچ کس کرکس نیست
گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟
چشم ها را باید شست
طور دیگر بید دید
واژه هارا باید شست
واژه باید خود باد
واژه باید خود باران باشد
 

shabnam777

عضو جدید
کاربر ممتاز
زین گونه ام که در غم غربت شکیب نیست
گر سر کنم شکایت هجران غریب نیست

گم گشته ی دیار محبت کجا رود؟
نام حبیب هست و نشان حبیب نیست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا