re: رمان کویر تشنه | مریم اولیایی
رمان کویر تشنه
نویسنده: مریم اولیایی
بخش 1
از هفت هشت سالگی یادم می**آید هر وقت سر خاک پدر می*رفتیم، مادر به جای اینکه سر مزارش فاتحه بخواند، ناسزا می*گفت.او را لعنت می*کرد و برایش طلب زجر و شکنجه می*کرد. به سینه*اش می*کوبید و می*گفت: "مرد، خدا...