مادرم خواب ديد که من درخت تاکم.
تنم سبز است و از هر
سرانگشتم، خوشه هاي سرخ انگور
آويزان.
مادرم شاد شد از اين خواب و آن را به
آب گفت.
فرداي آن روز، خواب مادرم تعبير شد
و من ديدم اينجا که منم باغچه اي
است و عمري ست که من ريشه در
خاک دارم. و ناگزير دستهايم جوانه
زد و تنم، ترک خورد و...