من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنمتنهاییت برای من ... غصه هایت برای من ... همه بغضها و اشكهایت برای من ..بخند برایم بخندآنقدر بلندتا من هم بشنوم صدای خنده هایت را...صدای همیشه خوب بودنت رادلم برایت تنگ شده دوستت دارم ...