آه ای زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر انم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من
از تو ای شعر گرم در سوزند
آسمان های صاف را مانند
که لبالب ز باده ی روزند
با هزاران جوانه می خوانند
بوته نسترن سرود ترا
هر نسیمی که می وزد در باغ
می رساند به او درود ترا...