نتایح جستجو

[IMG]

یه سوال واسه دکترا باز مثل ارشد میشه گرایش رو تغییر داد؟

خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند نصیب دشمن ما را نصیب ما نکند! ادیب نیشابوری

فارغ نشویم یک دم از فکر معاش ای مرگ بیا که زندگی ما را کشت! حضرت حافظ

از درگه همچون تو کریمی هرگز نومید کسی نرفت و من هم نروم:gol: من خیلی دلم مشهد می خواد ولی اقا نمی طلبه:cry:

غم عالم فراوان است و من یک غنچه ‌دل دارم چـسـان در شـیـشـه ی سـاعـت کنم ریگ بیابان را؟ صائب تبریزی

چو طفلان تا کي اي زاهد فريبي به سيب بوستان و شهد و شيرم چنان پر شد فضاي سينه از دوست که فکر خويش گم شد از ضميرم حافظ

صـبـری کـنـیـم تـا ستم او چه می کند با این دل شکسته غم او چه می کند هـر کـس عـلاج درد دلی می کنند و ما دم در کشیده تا ستم او چه می کند

ای دل بیا که نوبت هستی گذشته است وقت نشاط و باده پرستی گذشته است از آب زندگی چه حکایت کند کسی؟ با دلشکسته ای که ز هستی گذشته است خواهی بلند ساز مرا خواه پست کن کار من از بلندی و پستی گذشته است دارم چنان خیال که بشکسته ای دلم ورهم شکست چون تو شکستی گذشته است بنشین دمی و باقی عمرم عدم شمار...

به بستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش حسود تنگ نظر گو به داغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش کلید گنج سادت به دست شاه وشیست که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش نه مرغ زیرکم ای دهر...

به بستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش حسود تنگ نظر گو به داغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش کلید گنج سادت به دست شاه وشیست که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش نه مرغ زیرکم ای دهر...

به بستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش حسود تنگ نظر گو به داغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش کلید گنج سادت به دست شاه وشیست که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش نه مرغ زیرکم ای دهر...

به بستر افتم و مردن کنم بهانه ی خویش به این بهانه مگر آرمت به خانه ی خویش بسی شبست که در انتظار مقدم تو چراغ دیده نهادم بر آستانه ی خویش حسود تنگ نظر گو به داغ غصه بسوز که هست خاتم مقصود بر نشانه ی خویش کلید گنج سادت به دست شاه وشیست که بر فقیر نبندد در خزانه ی خویش نه مرغ زیرکم ای دهر...

نیست کاری به شما مردم فرزانه مرا واگذارید دمی با دل دیوانه مرا خود پرستی ز شما دوست پرستی از من غم جان است شما را غم جانانه مرا کاش در آتش حسرت بگدازد چون شمع آنکه در آتش غم سوخت چو پروانه مرا یاد آن شب که به دیوانگیم قهقهه زد ریخت آن سلسله ی زلف چو بر شانه مرا گر نگشتی به مراد دلم ای...

چو دل در دیگری بستی نگاهش دار من رفتم چو رفتی از پی دشمن مرا بگذار من رفتم کشیدم جور و میگفتم ز وصلت برخورم روزی چو از وصل تو دشمن بود برخوردار من رفتم چو دل پیش تو میماند گواهی چند برگیرم کزین پس با دل گمره ندارم کار من رفتم ترا چندین که با من بود یاری بندگی کردم چو دانستم که غیر از من...

من به تنهایی این پیله قناعت دارم هر چه کرم است که پروانه نباید بشود:gol:

کنترل کنکور امسال خیلی با روح و روان من بازی کرد :cry: بنجامین کو بهتر از رضاییه؟ آقا یوسف اوگاتا خوندی خوب شده یا بد؟ایهام داشت حرفات یا کنایه بود؟:cry::D من الان اوگاتا رو دارم صدیق هم pdf شو دارم ولی رضاییروندارم می خوام حداقل 4 ماه فقط یک کتاب بخونم که خوب حلاجی شه برام:Dاگه رضایی انقد...

حالا چرا میزنی :D اوگاتا رو اخر گفتم بخاطر حل مسائلش با متلب دو تای اولی واسه مفاهیم رو یاد بگیریم من پارسال آریاز خوندم و مدرسان حالا واسه یادگیری چی بخونم می خوام مفهومی بخونم فعلا نه کنکوری مرسی از لطفتون:smile:

سلام از بین کتابای کنترل صدیق و رضایی کدوم بهتره؟ و به نظرتون خوندن اوگاتا بعد از یکی از این کتاب ها بهتر نیست؟ ببخشید اگه تکرایه سوال اگه میشه دوباره پاسخ بدید :w27:

یک ذره وفا را به دو عالم نفروشیم هر چند در این عهد خریدار ندارد:gol: