1از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست
گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست
باید که سفر کرد به محبوب رسیدن
اما نتوان کرد دگر قافله ای نیست
سفر از فاصله ی دور حکایت دارد خسته با رفتن احساس رفاقت دارد
چه صمیمانه به درگاه خدا گویم که دلم از دوری دوست شکایت دارد
ما دوتا ماهی بودیم
توی دریای کبود
خالی از اشکای شور
از غم بود و نبود
پولکامون رنگارنگ
روزامون خوب و قشنگ
آسمونمون یکی
خونمون یه قله سنگ
خندمون موجارو تا ابرا می برد
وقتی دلگیر بودم اون غصه می خورد
تورای ماهی گیرا پر نمی شد
عاشقی تو دریا تنها نمی شد
خوابامون مثل صدف
پر مروارید نور
خود شدیم قصه ی...
دوستت دارم
نگو قراره که دیگه یه لحظه پیشم نباشی
نمیذارم یواش یواش هم رنگ سایه ها باشی
دسته گلها تو نمیخوام
خاطرهاتو نمی خوام
خودت که بهتر میدونی که من فقط تو رو میخوام
گل های باغچه رو برات تک تک و از شاخه چیدم
ببین چقدر جون میکنم بهت بگم دوست دارم
بهت بگم دوست دارمممممممم
چی بگم
نمیدونم چی بگم از غم تنهایی بگم
چی بگم از کجا بگم
منی که دل شکسته ام
در خلوت دل نشسته ام
دلم گرفته ای خدا چکار کنم نمیدونم
چکار کنم نمیدونم
غصه و غم داره دلم
نمی تونم گریه کنم
خدا به درد دلم گوش می کنی
میدونی که نمی شه عشق و فراموش بکنی
گاهی کسی می شود تکیه گاه دلت ....
همین که نباشد....
همین که با محبت نگاهت نکند...
انگار دنیا بر علیه توست ....
انگار دنیا دیگر دنیا نیست...
تنهاترین میشوی....
چی بگم
نمیدونم چی بگم از غم تنهایی بگم
چی بگم از کجا بگم
منی که دل شکسته ام
در خلوت دل نشسته ام
دلم گرفته ای خدا چکار کنم نمیدونم
چکار کنم نمیدونم
غصه و غم داره دلم
نمی تونم گریه کنم
خدا به درد دلم گوش می کنی
میدونی که نمی شه عشق و فراموش بکنی
چی بگم
نمیدونم چی بگم از غم تنهایی بگم
چی بگم از کجا بگم
منی که دل شکسته ام
در خلوت دل نشسته ام
دلم گرفته ای خدا چکار کنم نمیدونم
چکار کنم نمیدونم
غصه و غم داره دلم
نمی تونم گریه کنم
خدا به درد دلم گوش می کنی
میدونی که نمی شه عشق و فراموش بکنی