نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ،...

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
  2. amir fadaie

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ،...

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
  3. amir fadaie

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ،...

    ناگهان دیدم سرم آتش گرفت سوختم ، خاکسترم آتش گرفت چشم وا کردم ، سکوتم آب شد چشم بستم ، بسترم آتش گرفت در زدم ، کس این قفس را وا نکرد پر زدم ، بال و پرم آتش گرفت از سرم خواب زمستانی پرید آب در چشم ترم آتش گرفت حرفی از نام تو آمد بر زبان دستهایم ، دفترم آتش گرفت
  4. amir fadaie

    آره خُب می لرزه دستام ، خیلی وقته زیر دردم عاشقت بودم جوونی ، اما حالا پیره قلبم گرچه نه سنم...

    آره خُب می لرزه دستام ، خیلی وقته زیر دردم عاشقت بودم جوونی ، اما حالا پیره قلبم گرچه نه سنم زیاده ، نه که رنگ موم سفیده اما این غصه ی دوریت ، منو تا کجا کشیده منی که زیر پاهام بود ، این زمین خاکی و سرد حالا سر به خاک گذاشتم ، زیر این فشار پر درد عاشقم ، عاشقترینم ، اما عاشقم نبودی...
  5. amir fadaie

    توی مرداب پر غوغام که از نیزار غم سیره یه کاری کن بشم دریا یه دریا که نمی میره صدای تیک تیکه...

    توی مرداب پر غوغام که از نیزار غم سیره یه کاری کن بشم دریا یه دریا که نمی میره صدای تیک تیکه قلبم میگه زودی درو واکن به جای این همه دوری یه یادی از دله ما کن نوای لزرش دستام که از دوریت شدن آهنگ نمی خوان لحظه هات گم شن تو تقدیر کویر من
  6. amir fadaie

    15 درس از زندگي كه تو هيچ مدرسه اي ياد نمي دن

    همگی ما همزمان با تحصیل در مدارس ، درسهایی از زندگی نیز می آموزیم که هردوی آنها مهم است . مشکل اصلی این است که زندگی قبل از ما هم جریان داشته و ما را هم مانند دیگران در مسیرش با خود می برد و این در حالی است که ما تازه در ابتدای یادگیری و کسب معلومات لازم برای زندگی هستیم و تنها امیدواریم که...
  7. amir fadaie

    گذشت لحظه های با تو بودن و در پاییز عشقمان نامی از دوست داشتن باقی نماند چقدر زودگذر بود قصه...

    گذشت لحظه های با تو بودن و در پاییز عشقمان نامی از دوست داشتن باقی نماند چقدر زودگذر بود قصه من و تو و در آنروز که دست بی رحم تقدیر درو کرد گندمزار دلهایمان را و تهی شد همه جا از عطر گل عشق و در کوچ پرنده های غمگین در آن کویر آرزو شاعری دل شکسته و تنها می نوشت شعری به یاد با هم بودن ها...
  8. amir fadaie

    مرداب گونه ام ، و تو نيلوفری هنوز ها. . . بی بهانه در غزلم می پری هنوز اينجا ترانه مُرده...

    مرداب گونه ام ، و تو نيلوفری هنوز ها. . . بی بهانه در غزلم می پری هنوز اينجا ترانه مُرده گلم! ، مانده ام چرا - در شوره زار عاطفه ، رنگين تری هنوز ؟! در يادها و خاطره ها رفته ای ، ولی بيچاره عشق ، مانده به خوش باوری هنوز کالای سرد ِ « فاصله بازار » در رکود تنها تويي که شعر مرا میخری...
  9. amir fadaie

    حالا كه انتظار تو پژمرد در دلم در باغ خشك خاطره ديگر جوانه نيست پروانه ها كه بي تو به وجدم نمي...

    حالا كه انتظار تو پژمرد در دلم در باغ خشك خاطره ديگر جوانه نيست پروانه ها كه بي تو به وجدم نمي كشند حتي بهار عاطفه هم پُر ترانه نيست مي خواستم بدون تو دريا شود دلم مرداب گونه اي شد و نيلوفرم شدي دريا كه حسّ و حال حقيقت شدن نداشت فهميده ام كه مثل دلت بيكرانه نيست آنجا براي ثانيه ها...
  10. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    حالا كه انتظار تو پژمرد در دلم در باغ خشك خاطره ديگر جوانه نيست پروانه ها كه بي تو به وجدم نمي كشند حتي بهار عاطفه هم پُر ترانه نيست مي خواستم بدون تو دريا شود دلم مرداب گونه اي شد و نيلوفرم شدي دريا كه حسّ و حال حقيقت شدن نداشت فهميده ام كه مثل دلت بيكرانه نيست آنجا براي ثانيه ها...
  11. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    اين حقيقت داره ، تو به من بد كردی نه برام درمونی ، نه باهام همدردی اين حقيقت داره ، نمی خوای برگردی ديگه از من دوری ، ديگه با من سردی چرا ميگی خسته م؟ تو كه حالت خوبه اين منم كه هر شب ، توو دلم آشوبه بگو چی می مونه ، از من ِ دل مُرده؟ از منی كه گريه ، نفسامو بُرده؟ منو می سوزونی...
  12. amir fadaie

    این روزها تمام شعر های جهان مرا به وجد می آورد شعرهای تنهایی شعرهای دلگیری شعرهایی از...

    این روزها تمام شعر های جهان مرا به وجد می آورد شعرهای تنهایی شعرهای دلگیری شعرهایی از شکست این روزها فقط دلم شعر می خواهد شعری که هر بار خواندنش خُردترم کند تا نابودی فقط به دنبال صدا می گردم صدایی برای همراهی صدایی برای تاکید تنهایی فریاد مرا چرا کسی نمی شنود ؟! صدای خرد...
  13. amir fadaie

    باشه عزيزم.منتظر مي مونم تا كاراتو بكني.

    باشه عزيزم.منتظر مي مونم تا كاراتو بكني.
  14. amir fadaie

    این روزها تمام شعر های جهان مرا به وجد می آورد شعرهای تنهایی شعرهای دلگیری شعرهایی از...

    این روزها تمام شعر های جهان مرا به وجد می آورد شعرهای تنهایی شعرهای دلگیری شعرهایی از شکست این روزها فقط دلم شعر می خواهد شعری که هر بار خواندنش خُردترم کند تا نابودی فقط به دنبال صدا می گردم صدایی برای همراهی صدایی برای تاکید تنهایی فریاد مرا چرا کسی نمی شنود ؟! صدای خرد...
  15. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    در کوچه های خلوت و متروک شهرمان از عشق جز تو هیچ نشانی نیافتم در ازدحام بی کسی دستهایمان دل را به جز به چشم سیاهت نباختم بار گناه آدم و حوا بروی دوش در غربت حریم دلت پا گذاشتم از خیر خاک پاک بهشتی گذشتم و سیبی که چیده بودمش آنجا گذاشتم دنبال تو نفس به نفس در به در شدم در حسرت کنار...
  16. amir fadaie

    آرامش...

    من زمزمه ي خون را در رگهايم مي شنوم زندگي ام در تاريكي مي گذشت اما اين تاريكي طرح وجودم را روشن مي كرد در باز شده است با فانوس نگاهش به درون آمد زيباي رها شده اي بود و من ديده به راهش بودم روياي بي شكل زندگي ام بود عطري در چشمم زمزمه كرد رگهايم از تپش افتاد سر به زير و آرام سلام كرد...
  17. amir fadaie

    دستان او بر گردن من بود وقتی که او حرف از جنون می زد يک التماس ِ ساده ی دشوار پيکی که با هر...

    دستان او بر گردن من بود وقتی که او حرف از جنون می زد يک التماس ِ ساده ی دشوار پيکی که با هر لب . . . به خون می زد من محو چشمان سياه او او در لَهيب ِ با خدا بودن من در حصار دستهای او يک بوسه تا اوج ِ رها بودن مستانه می خندد . . . ! ولی افسوس بر گونه هايش ؛ خشکسالی هاست از روزهای...
  18. amir fadaie

    دلم اگر چه به هر واوه اي مقيد نيست به اينكه « عاشقتم » ذره اي مردد نيست به اين نتيجه رسيدم كه...

    دلم اگر چه به هر واوه اي مقيد نيست به اينكه « عاشقتم » ذره اي مردد نيست به اين نتيجه رسيدم كه « دوستت دارم » براي گفتن حسّم زياد هم بد نيست تو مثل حادثه ي رو به ماه مي ماني ستاره ای ، ... و غم ِ « آمد و نيامد » نيست چقدر فاصله! عشقم! چقدر دلتنگم!! نوشته اي كه تو را در خودم بريزد نيست...
  19. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    دلم اگر چه به هر واوه اي مقيد نيست به اينكه « عاشقتم » ذره اي مردد نيست به اين نتيجه رسيدم كه « دوستت دارم » براي گفتن حسّم زياد هم بد نيست تو مثل حادثه ي رو به ماه مي ماني ستاره ای ، ... و غم ِ « آمد و نيامد » نيست چقدر فاصله! عشقم! چقدر دلتنگم!! نوشته اي كه تو را در خودم بريزد نيست...
بالا