نتایح جستجو

  1. amir fadaie

    سایتی حرفه ای برای خرید فیلم

    شما به راحتی و سریع می توانید جدیدترین فیلمهای با کیفیت را با قیمت مناسب تهیه نمایید. http://www.tehranmovie.com
  2. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    پس از تو ثانیه را بی قرار می بینم تمام قافیه ها را شعار می بینم خدا و مسجد و محراب را نمی خواهم پس از تو من همه را نقطه دار می بینم عبور کردی و رفتی شبیه بارانم وَ پشت پنجره را بی بهار می بینم هنوز خیسم و از خواب می پرم هرشب هجوم خاطره ات ، بی سوار می بینم لبان سرد خودم را...
  3. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    از زمین تا خدا . . . سه تا نقطه روزها لحظه ها . . . سه تا نقطه جای تنها گلوله ای خالی عشق بی انتها . . . سه تا نقطه گام ها روبه آسمان می رفت مرد بی ادعا . . . سه تا نقطه ما گرفتار نان و او آفاق این کجا ، و آن کجا . . . سه تا نقطه کاش می شد دوبال معراجی تا خدا پا به پا ...
  4. amir fadaie

    رفتن...

    رفتی و من به پشت سرت آب می شوم دلتنگ بوسه های تو بی خواب می شوم من یکسره قدم به قدم شعله می کشم اینجا به قدر فاصله بی تاب می شوم منگم در انتظار تو هی زجر می کشم حالا به عمق فاجعه پرتاب می شوم بیمارم و زخم خورده ی توفان نفرتم مانند اشک خنجر سهراب می شوم شبها که حس و حال...
  5. amir fadaie

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    یک عمر خون دل ، غم و هق هق نمی شود این بوته های هرزه شقایق نمی شود سخت است در به در شدن مرد بی قرار با قلب پاره پاره که عاشق نمی شود مغلوب می شود به کش و قوس فاصله تسلیم سرنوشت و حقایق نمی شود باور نمی کند که تو را باخت داده است باخود به هیچ وجه که صادق نمی شود سرمای زیر...
  6. amir fadaie

    رفتن...

    وقتي حتي دل تو مثل خودت در دوري است كار هر روزه ی من زندگي مجبوري است زندگي نيست به غم ساختن و خنديدن رنگ اين ثانيه ها ، رنگ سياه ِكوري است وقتي حتي دل تو بر دل من مي خندد آيه اي راه به روي دل من مي بندد مثل مرداب شدن ، مرگ ِ من ِ دريايي است آب هم در غم دربندي خود مي گندد وقتي هر...
  7. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    نگو با شور دل دادن غريبي نگو با خود كه من را مي فريبي نگو با غم بِه از با من نشستن نگو كنج قفس به از شكستن نگو رنجيدنش را تاب دارم كه آغوشش ميان خواب دارم نشو راضي به ياد روزِ رفته نگو دنيا تو را از ما گرفته نشو راضي به اين تقدير منحوس نگو جاني ندارد نور فانوس نگو يك روز مي...
  8. amir fadaie

    خاطرات آن روزها...

    تمام لحظه هايم پر از حس قشنگ عاشقي بود. تمام شعرهايم پُر از نام تو و از عشق پُر بود ولي بعد از جدايي وداع تلخ با آن آشنايي دلم در هر كجا دنبال عشق است به دنبال نگاهي جنس چشمت كه شايد بازهم عاشق شوم من! ولي اينجا دگر با هر كه گويم به دنبال دروغ عشق ، اين ره آمدم من به من مي گويد...
  9. amir fadaie

    گریه کن ای دل..........

    برو! وقت رفتنه ! نازنینم سرانجام سهم تو رفتن شد و سهم من ماندن ! سهم من از عشق چیزی بیشتر از رویایی دل انگیز و شیرین نبود ولی حالا به همین رویای شیرین قانعم ! برو و نگذار نگاه سرد و بی مهرت حلاوت این رویا را به تلخی بدل کند . . . به همین رویای شیرین قانعم ! به رویایی که که با گذراندن...
  10. amir fadaie

    رفتن...

    آخر چگونه يك دل تنها تمام شد ؟ دنيا براي شاعر دنيا تمام شد آخر چگونه اين همه در من اثر نكرد آن شور و حال عشرت فردا تمام شد آيا به روي اين زمين هم آدمي نماند ؟ آدم براي قصه ي حوا تمام شد ؟ آن روزهاي گم شده در فصل هاي و هو آن آرزوي هرشب بابا تمام شد اينجا نشسته شاعري با وا‍ه هاي...
  11. amir fadaie

    آرزوهای گمشده...

    مي روم . . . مي بازم . . . من خودم مي دانم . . . ماندنم باختن است رفتنم باختن است همه ي زندگيم ترس ِ از باختن است ! من و اين لحظه ي بي فرجامي من و اين قصه ي بي فردايي رفتن آيا سهل است ؟ ماندنم بهر چه است ؟ لحظه ها مي گذرند قصه ي تلخ مرا ز خيالت ببرند ! بوي آغوشم را از مشامت...
  12. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    به تنهايي رسيدم ! به آن اوجي كه در يك فرد تنهاست - به آن هم من رسيدم ! حقايق آمد و رفت گذشت و قصه شد در دفتر من تمام قصه هايي كه روزي روزگاري چه پنهان بود و تنها - ميان قلب و مغزم ! نوشتن هم دگر بر روي زخمم نمانده مرهمي بر دردِ اين تن چه تنها و چه تنهايي ِ سختي ! غمِ دل عاشقانه...
  13. amir fadaie

    ديدي آخر بهترينم هستي ات آن عشق دوران جواني بازي دست شكست ديگران شد ؟ ديدي آخر آنچه مي گفتم...

    ديدي آخر بهترينم هستي ات آن عشق دوران جواني بازي دست شكست ديگران شد ؟ ديدي آخر آنچه مي گفتم همان شد ؟ ديدي آخر عشق ما هم ننگِ دوران و زمان شد ؟ ديد آخر آن همه عشقِ حقيقي از برايم يك دورغِ بي امان شد ؟ ديدي آخر گفته هايت آن همه قول و قرارت آن همه اميد در اوج نگاهت دود شد، باد هوا...
  14. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    ديدي آخر بهترينم هستي ات آن عشق دوران جواني بازي دست شكست ديگران شد ؟ ديدي آخر آنچه مي گفتم همان شد ؟ ديدي آخر عشق ما هم ننگِ دوران و زمان شد ؟ ديد آخر آن همه عشقِ حقيقي از برايم يك دورغِ بي امان شد ؟ ديدي آخر گفته هايت آن همه قول و قرارت آن همه اميد در اوج نگاهت دود شد، باد هوا...
  15. amir fadaie

    تو هم با من نمی مانی ، برو بگذار بر گردم دلم می خواست می شد: با نگاهت قهر می کردم برایت می...

    تو هم با من نمی مانی ، برو بگذار بر گردم دلم می خواست می شد: با نگاهت قهر می کردم برایت می نویسم آسمان ابری ست ، دلتنگم و من چندی ست دارم با خودم ، با عشق می جنگم اگر می شد برایت می نوشتم روزهایم را و سهم چشم هایم را ، سکوتم را ، صدایم را اگر می شد برای دیدنت ، دل دل نمی کردم...
  16. amir fadaie

    ثانیه های خاکستری...

    معذرت مي خواهم . . . كلبه ي دلم كمي دلگير است گر اميد ، گم شده در پاورقي هاي مچاله شده ام كه حقيقت بود تو و رنگ ِ پريشان من است باور كن . . . كه ديوانگي ام ، از ترس آدم بودن است آدمي كه عقل را ضايع كرد اشك ، كوزه نشين ، بر سر طاقچه ي دل مردمك ، بهت زده ، در پس هر پلك ، تو را مي جويد...
  17. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    من بی گناهم عصای کورم در حسرت قدم هایم و ساعتم کوک همیشه به وقت بازگشت به من چه مربوط اگر خیابان ها دنبال هم می دوند و جایی برای پیچاندنم پیدا نمی کنند وقتی روی همه ی دیوارها نوشتند سر زدن ممنوع جیب سوراخم جای عقده هایم نمی شود به من چه مربوط اگر با نشان انگشت هایم مترسک ها از...
  18. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    شب شنيدم كه درختان بلند هوس گفتن نامت دارند و به هم مي گويند: نام زيبايي داشت ! راستي ياد كسي نيست. چه بود ؟ در جواب برگي ، كه زمن نام تو را مي پرسيد لب ز لب نگشودم من فقط خنديدم ، كه چه گويم با برگ ؟ شب پر خاطره اي بود و هوا ابري و خواب آور بود و درخت گيلاس تا صبح دلش خونين بود برگ...
  19. amir fadaie

    انتظار سرد به سر آمد وتو امشب مي آيي پاورچين پاورچين با پيراهني پرچين و بلند پراز پولك هاي...

    انتظار سرد به سر آمد وتو امشب مي آيي پاورچين پاورچين با پيراهني پرچين و بلند پراز پولك هاي چشمك زن و نقره اي ازجنس شب خورشيد اگر بگذارد
  20. amir fadaie

    رد پای احساس ...

    دلم براي تپيدن ها تنگ شده است چشمانم براي باراني شدن بي تاب است در آن دور دست ها كه فرياد مي زنند صدايم در گلو خشكيده است قطره اي از ايمان بر دلم افتاده است نامي از بهترين نام ها بر زبانم جاري است با لبانم به ديدار نامش مي روم عاقبت نامش را حك مي كنم بر سينه ام « يا حسين » را مي گويم با...
بالا