نتایح جستجو

  1. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    عشق هزار ساله کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند اینه ی دل مرا همدم آه می کند شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من عشق هزار ساله را بر تو گواه می کند ای مه و مهر روز و شب اینه دار حسن تو حسن ، جمال خویش را در تو نگاه می کند دل به امید مرهمی کز تو به خسته ای رسد ناله به کوه می...
  2. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    هوای روی تو دارم نمی گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می سپارندم مگر در این شبدیر انتظار عاشق کش به وعده های وصال تو زنده دارندم غم نمی خورد ایام وجای رنجش نیست هزار شکر که بی غم نمی گذارندم سری به سینه فرو برده ام مگرروزی چو گنج گم...
  3. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    وفا بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم ازین چه خوش ترم ای جان که من برای تو میرم ز دست هجر تو جان می برم به حسرت روزی که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم مرا بکشتی و من دست بر دعای...
  4. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    بود که بار دگر بشنوم صدای تو را ؟ ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را ؟ بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را ز بعد این همه تلخی که می کشد دل من ببوسم آنلب شیرین جان فزای تو را کی ام مجال کنار تو دست خواهد داد که غرق بوسه کنم باز دست و پای تو را مباد روزی...
  5. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دست کوتاه من و دامن آن سرو بلند سایه ی سوخته دل این طمع خام مبند دولت وصل تو ای ماه نصیب که شود تا از آن چشم خورد باده و زان لب گل قند خوش تر از نقش توام نیست در ایینه ی چشم چشم بد دور ، زهی نقش و زهی نقش پسند خلوت خاطر ما را به شکایت مشکن که من از وی شدم ای دل به خیالی خرسند من...
  6. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    همه هستی من آیه تاریكیست كه ترا در خود تكرار كنان به سحرگاه شكفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه ترا آه كشیدم آه من در این آیه ترا به درخت و آب و آتش پیوند زدم زندگی شاید یك خیابان درازست كه هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد زندگی شاید ریسمانیست كه مردی با آن خود را از شاخه...
  7. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مردم از درد و نمی ایی به بالینم هنوز مرگ خود م یبینم و رویت نمی بینم هنوز بر لب آمد جان و رفتند آشنایان از سرم شمع را نازم که می گرید به بالینم هنوز آرزو مرد و جوانی رفت و عشق از دل گریخت عم نمی گردد جدا از جان مسکینم هنوز روزگاری پا کشید آن تازه گل از دامنم گل بدامن میفشاند اشک خونینم...
  8. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از تو سخن از به آرامی از تو سخن از به تو گفتن از تو سخن از به آزادی وقتی سخن از تو می گویم از عاشق از عارفانه می گویم از دوستت دارم از خواهم داشت از فكر عبور در به تنهایی من با گذر از دل تو می كردم من با سفر سیاه چشم تو زیباست خواهم زیست من با به تمنای تو خواهم ماند من با سخن از تو...
  9. سرينا

    مشاعرۀ سنّتی

    آنقدر دوستت دارم که هر چه بخواهی همان را بخواهم اگر بروی شادم اگر بمانی شادتر تو را شاد تر می خواهم با من یا بی من
  10. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب پشت ستون سایه ها روی درخت شب می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب می دانم اری نیستی اما نمی دانم بیهوده می گردم بدنبالت ‚ چرا امشب ؟ هر شب تو را بی جستجو می یافتم اما نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب ها ... سایه ای دیدم شبیهت...
  11. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب بدینسان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب تماشایی است پیچ و تاب آتش ها .... خوشا بر من که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست...
  12. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مي روم خسته و افسرده و زار سوي منزلگه ويرانه خويش به خدا مي برم از شهر شما دل شوريده و ديوانه خويش مي برم تا كه در آن نقطه دور شستشويش دهم از رنگ نگاه شستشويش دهم از لكه عشق زين همه خواهش بيجا و تباه مي برم تا ز تو دورش سازم ز تو اي جلوه اميد حال مي برم زنده بگورش سازم تا از اين پس نكند باد...
  13. سرينا

    مشاعرۀ سنّتی

    می میرم از این درد که جان دگرم نیست تا از غم عشق تو دگربار بمیرم تا بوده ام، ای دوست، وفادار تو بودم بگذار بدانگونه وفاداربمیرم
  14. سرينا

    مشاعرۀ سنّتی

    تا تو با منی زمانه با من است بخت و کام جاودانه با من است تو بهار دلکشی و من چو باغ شور و شوق صد جوانه با من است
  15. سرينا

    مشاعرۀ سنّتی

    من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهي که بلغزد بر من من خودم بودم و يک حس غريب که به صد عشق و هوس مي ارزيد
  16. سرينا

    مشاعرۀ سنّتی

    دیگر از هرچه هست بیزارم مثل ابر بهار می بارم برو ای ان که بعد دیدارت گره افتاده است در کارم
  17. سرينا

    مطالب کوتاه و خواندنی

    جالب بود مرسي:smile:
  18. سرينا

    دوازده پیام برای متولدین دوازده ماه سال

    برای شهریور: که به جهان بیاموزد عشق "نیاز" است واز جهان بیاموزد که عشق "کمال" است :love:
  19. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از زندگی از این همه تکرار خسته ام از های و هوی کوچه و بازار خسته ام دلگیرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ز هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوی خانه تن خسته می کشم آوخ ... کزین حصار دل آزار خسته ام بیزارم از خموشی تقویم روی میز وز دنگ دنگ ساعت دیوار خسته ام از او که گفت یار تو هستم ولی نبود...
  20. سرينا

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی توفانی ام دلخوش گرمای کسی نیستم آماده ام تا تو بسوزانی ام آمده ام با عطش سالها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام...
بالا